بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۳

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای شریف در ذیل صفحه است

آقای سوزنچی:
072-تقریر جلسات دي از آقای سوزنچی
- مباحث یکشنبه 7 دی 1393
تمام جلسه به پرسش و پاسخ گذشت. سوالاتی درباره:
چرا با اینکه چهارنفر از زنان آن آیه را نقل کرده اند عثمان ثبت نکرد؟ چرا در توضیح این مطلب اهل سنت نگفته اند که وحی بیانی است؟ و توضیحاتی درباره وحی بیانی.
توضیحی درباره برخی دروغهای غفاری علیه شیعه (قرائت ابن شنبوس را به شیعه نسبت می دهد. مدعی می شود اولین اختلاف در اسلام را ابن سبا علیه عثمان را انداخت با اینکه عایشه تصریح دارد که زمان ابوبکر جنجالیترین و دشوارترین زمانها بوده از حیث اختلاف در امت.



آدرس دقیق روایاتی که در جلسه 7 دی نقل شد: (آدرسها همگی بر اساس کتابهای موجود در نرم افزار جوامع الکلم نسخه 4.5 می باشد)

 صحيح مسلم (متوفي 269) (1004)- [632] وحَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَحْيَى التَّمِيمِيُّ، قَالَ: قَرَأْتُ عَلَى مَالِكٍ، عَنْ زَيْدِ بْنِ أَسْلَمَ، عَنْ الْقَعْقَاعِ بْنِ حَكِيمٍ، عَنْ أَبِي يُونُسَ مَوْلَى عَائِشَةَ، أَنَّهُ قَالَ: أَمَرَتْنِي عَائِشَةُ، أَنْ أَكْتُبَ لَهَا مُصْحَفًا، وَقَالَتْ: " إِذَا بَلَغْتَ [ ج  5 : ص  130 ] هَذِهِ الآيَةَ، فَآذِنِّيف حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَىق، فَلَمَّا بَلَغْتُهَا، آذَنْتُهَا فَأَمْلَتْ عَلَيَّ، " 0 حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَصَلَاةِ الْعَصْرِ وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ 0 "، قَالَتْ عَائِشَةُ: سَمِعْتُهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ

موطأ مالک بن انس (متوفي 179) بروايه محمد بن حسن الشيباني (880)- [999] أَخْبَرَنَا مَالِكٌ، أَخْبَرَنَا زَيْدُ بْنُ أَسْلَمَ، عَنِ الْقَعْقَاعِ بْنِ حَكِيمٍ، [ ج  3 : ص  530 ] عَنْ أَبِي يُونُسَ مَوْلَى عَائِشَةَ، قَالَ: أَمَرَتْنِي أَنْ أَكْتُبَ لَهَا مُصْحَفًا، قَالَتْ: إِذَا بَلَغْتَ هَذِهِ الآيَةَ فَآذِنِّي" حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى"، فَلَمَّا بَلَغْتُهَا آذنْتُهَا، وَأَمْلَتْ عَلَيَّ " حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى وَصَلاةِ الْعَصْرِ وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ "، سَمِعْتُهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ

موطأ مالک بروايه ابي مصعب الزهري (229)- [348] حَدَّثَنَا أَبُو مُصْعَبٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مَالِكٌ، عَنْ زَيْدِ بْنِ أَسْلَمَ، عَنِ الْقَعْقَاعِ بْنِ حَكِيمٍ، عَنْ أَبِي يُونُسَ مَوْلَى عَائِشَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ زَوْجِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ: " أَمَرَتْنِي عَائِشَةُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا أَنْ أَكْتُبَ لَهَا مُصْحَفًا، ثُمَّ قَالَتْ: إِذَا بَلَغْتَ هَذِهِ الْآيَةَ فَآذِنِّي: حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ، قَالَ: فَلَمَّا بَلَغْتُهَا آذَنْتُهَا، فَأَمْلَتْ عَلَيَّ حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى وَصَلَاةِ الْعَصْر وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ، قَالَتْ عَائِشَةُ: سَمِعْتُهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ

مسند احمد بن حنبل (23888)- [23926] حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ، قَالَ: أَخْبَرَنِي مَالِكٌ، عَنْ زَيْدِ بْنِ أَسْلَمَ، عَنِ الْقَعْقَاعِ بْنِ حَكِيمٍ، عَنْ أَبِي يُونُسَ مَوْلَى عَائِشَةَ، قَالَ: أَمَرَتْنِي عَائِشَةُ أَنْ أَكْتُبَ لَهَا مُصْحَفًا، قَالَتْ: إِذَا بَلَغْتَ إِلَى هَذِهِ الْآيَةِف حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَىق، فَآذِنِّي، فَلَمَّا بَلَغْتُهَا آذَنْتُهَا، فَأَمْلَتْ عَلَيَّ: " حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَصَلَاةِ الْعَصْرِ وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ "، قَالَتْ: سَمِعْتُهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ

مسند احمد بن حنبل (24880)- [24921] قَرَأْتُ عَلَى عَبْدِ الرَّحْمَنِ: مَالِكٌ، عَنْ زَيْدِ بْنِ أَسْلَمَ، عَنِ الْقَعْقَاعِ بْنِ حَكِيمٍ، عَنْ أَبِي يُونُسَ مَوْلَى عَائِشَةَ زَوْجِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ: أَمَرَتْنِي عَائِشَةُ أَنْ أَكْتُبَ لَهَا مُصْحَفًا، قَالَتْ: إِذَا بَلَغْتَ هَذِهِ الْآيَةَ فَآذِنِّي:" حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى"، قَالَ: فَلَمَّا بَلَغْتُهَا آذَنْتُهَا، فَأَمْلَتْ عَلَيَّ: " حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَى وَصَلَاةِ الْعَصْرِ وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ "، ثُمَّ قَالَتْ: سَمِعْتُهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ

مصنف عبدالرزاق (متوفي 211) [ ج  1 : ص  578 ] (2129)- [2201 ] عَنْ مَعْمَرٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، قَالَ: قَرَأْتُ فِي مُصْحَفِ عَائِشَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا "حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى، وَصَلاةِ الْعَصْرِ، وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ "

مصنف عبدالرزاق (2130)- [2202 ] عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي نَافِعٌ، أَنَّ حَفْصَةَ زَوْجَ النَّبِيِّ ص دَفَعَتْ مُصْحَفًا إِلَى مَوْلًى لَهَا يَكْتُبُهُ، وَقَالَتْ: " إِذَا بَلَغْتَ هَذِهِ الآيَةَ حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى فَآذِنِّي، فَلَمَّا بَلَغَهَا جَاءَهَا، فَكَتَبَتْ بِيَدِهَا حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى، وَصَلاةِ الْعَصْرِ وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ "، قَالَ: وَسَأَلَتْ أُمُّ حُمَيْدٍ بِنْتُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَائِشَةَ عَنِ الصَّلاةِ الْوُسْطَى؟، فَقَالَتْ: " كُنَّا نَقْرَأُهَا فِي الْعَهْدِ الأَوَّلِ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص : حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى وَصَلاةِ الْعَصْرِ وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ "، قَالَ: ذَكَرَ ابْنُ جُرَيْجٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي عَبْدُ الْمَلِكِ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ أُمِّهِ أُمِّ حُمَيْدٍ، أَنَّهَا سَأَلَتْ عَائِشَةَ

مصنف عبدالرزاق [ ج  1 : ص  579 ](2131)- [2204 ] عَنْ دَاوُدَ بْنِ قَيْسٍ، أَنَّهُ سَمِعَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ رَافِعٍ، يَقُولُ: أَمَرَتْنِي أُمُّ سَلَمَةَ أَنْ أَكْتُبَ لَهَا مُصْحَفًا، وَقَالَتْ: " إِذَا بَلَغْتَ حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى، فَأَخْبِرْنِي، فَأَخْبَرْتُهَا، فَقَالَتْ: " اكْتُبْ "حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى وَصَلاةِ الْعَصْرِ وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ "


نکته جالب در این روایت این است که ابتدا صریحا حکایت منع عمر از نقل احادیث نبوی را آورده است و باز نکته جالبتر این است که منع مطلق از حدیث است نه منع از کتابت حدیث:
ابن ابی خثیمه (متوفی279) در السفر الثانی من تاریخ ابن ابی خثیمه آورده است: (929)- [1195 ] حَدَّثَنَا الْوَلِيدُ بْنُ شُجَاعٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي ابْنُ وَهْبٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي يَحْيَى بْنُ أَيُّوبَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَجْلانَ، أَنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ، كَانَ يَقُولُ: " إِنِّي لأُحَدِّثُ أَحَادِيثَ لَوْ تَكَلَّمْتُ بِهَا فِي زَمَنِ عُمَرَ، أَوْ عِنْدَ عُمَرَ، لَشَجَّ رَأْسِي "
ذهبی (متوفی 748) در سیر اعلام النبلاء: (76)- [748] سعيد بن عبد العزيز، عن إسماعيل بن عبيد الله، عن السائب بن يزيد: سمع عمر يقول لأبي هريرة: لتتركن الحديث عن رسول الله (ص) أو لألحقنك بأرض دوس ! وقال لكعب: لتتركن الحديث، أو لألحقنك بأرض القردة يحيى بن أيوب، عن ابن عجلان: أن أبا هريرة كان يقول: إني لأحدث أحاديث، لو تكلمت بها في زمن عمر، لشج رأسي.



************
تقریر جدید:















تقریر آقای شریف در انجمن علمی:

http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=289.0
شریف

یک شنبه 7 دی 1393 - 5 ربیع الاول 1436جلسه 466

بسم الله الرحمن الرحیم
درباره حدیث عایشه و حفصه و دیگران که دیروز نقل شد، نکته ای که به ذهن می آید اهتمام اینهاست که این آیه در قرآن بیاید.
این اهتمام نشان می دهد که از قرآن می دانسته اند.
اگر نسخ بوده است، ناسخ این بوده است که و صلاۀ العصر برود.
آیا این احتمالی است که عرف عقلا می پذیرند، که نزدیک ترین کسی که به محل نزول وحی بوده است، از نسخ آیه اطلاع نداشته باشد.
تازه بعد از مدتی که گذشته است و مصحف عثمان جمع آوری شده است، با این که جمع آوری شده بود، باز هم مصر بود که این نوشته شود.
پس معلوم می شود همه مسلمون حرف ناسخ ها را آورده بودند، خلیفه وقت نیاورده بود، و عایشه اصرار داشت که باشد.
و مصر بود به نحوی که خودش می آورد، محدثین هم از زمان او تا زمان مسلم، در ده ها کتاب، این را برای همدیگه تعریف می کردند و بیان می کردند و هیچ ابایی نداشتند که او ناسخی را قبول نداشت که دیگران می گفتند نسخ شده است.
البته ام کلثوم را که تحاوی می گوید، روایتی برایش نیاورده فقط ذکر می کند.
در این خصوص هم ممکن است بگویند در زمینه افزودن چیزی در مصحف، شهادت چهارتا زن نافذ نیست، بلکه فقط باید رجال شهادت بدهند.
یا مثلا شاید بتوان گفت 4 نفر با هم حاضر نبودند شهادت بدهند و امثال این احتمالات.
ضمن اینکه در قضیه مصاحف خیلی حرفها شده که ما در فضای آن روزگار نبودیم، و نمی دانیم، شاید این 4 زن رفته باشند و اعتراض کرده باشند و به ما نرسیده است.
مثلا اهل سنت می گویند قطعا یکی از موافقین احراق مصاحف، به اجماع صحابه صورت گرفته است. فقط ابن مسعود اعتراض کرد که بعدا هم رجع الی قول صحابه.
در حالیکه شیعه می گوید وقتی امیرالمومنین خبر دار شدند ناراحت شدند و اعتراض کردند.
ولی آنها می گویند صحابه اجماع کردند.
لذا مقصود اصلی ما به دست می آید که یک کسی ولو از نظر خیلی از افراد دروغ گفته باشد، ولی محدثین بزرگ آنها این مطلب را نقل کنند و بیان کنند بدون هیچ بازی و ادا درآوردن. این نشان دهنده این مطلب این است که فضای ذهنی اهل سنت در قرن دوم و سوم با قرن های بعد و امروز کاملا متفاوت بوده است.
و ما به دنبال همین مطلب هستیم تا همین برای ما جا بیفتد که دوره ای طی شده است که شیعه متهم به تحریف شده است.

وحی بیانی به این عنوان در کتب قدما نیست، ولی مفادش در کتب اصیل وجود دارد.
شیخ صدوق هم در اعتقادات به این نکته اشاره دارند.
ابن شنبوذ هم این وحی بیانی را به عنوانی یک قرائت می خوانده است.
این عبارت ذهبی یادداشت کردنی است.
الان علمای اهل سنت می گویند اجماع هست.
ذهبی وقتی از ابن شنبوذ دفاع می کند می گوید: چرا کتکش زدید، او معلم قرآن بود، درسته که سلیقه اش اشکال داشت.
بعد می گوید قدیما و حدیثا این بحث بوده که این اختلاف قرائت بوده یا نه.
یعنی دارد دفاع می کند از ابن شنبوذ.
ابن انباری که معاصر ابن شنبوذ بوده است، درکتاب خودش می نویسد که بعضی از معاصرین در نمازش می خوانده است لقد نصرکم الله ببدر بسیف علی.
بعد خطیب بغدادی در تاریخش می نویسد: این کتاب را ابن الانباری نوشته در رد ابن شنبوذ.

قرطبی بدون اینکه اسم بیاورد، بخشی از عبارت ابن الانباری را آورده است و برای ما به جا مانده است.
خطیب بغدادی می گوید: این کتاب رد ابن شنبوذ است.
قرطبی می گوید: یکی بود که می گوید: یکی بود که می گوید لقد نصرکم الله ببدر بسیف علی.
واقعا این حرفها را بذارید کنار این حرف اینها که می گویند: شیعه از اول تحریف قرآن را دنبال می کردند.
خب فلان فلان شده، تو خودت داری از کتاب تاریخ بغداد نقل می کنی، خودت می گویی این کتاب ابن الانباری رد ابن شنبوذ بود، این مال کیست؟ مال شیعه است؟
ببینید تهمت این که شیعه اول کسی است که پرچم تحریف را در قرآن بلند کرده است، با این استشهاد ابن الانباری چه صدمه ای می زند به جهان اسلام.

یکی از آخوندهای شیعه را می گویند که برگشته است و سنی شده است. از او مجری پرسیده است که چه باعث هدایت تو شد، گفته بود کتاب دکتر ناصر غفاری باعث هدایت من شد.
دروغ کاملا واضح و آشکار.
شروع کتاب غفاری اینگونه است: که اسلام آرام بود. اولین فتنه ای که آغاز شد، شیعیان راه انداختند و اولین فتنه، عبدالله بن سبا بود.
شروع کتاب با دروغ بود.
حالا بروید البدایه ابن کثیر، تاریخ اسلام، تاریخ طبری می گویند: سخت ترین قسمت تاریخ اسلام، ایام سقیفه بود. همه مرتد شدند مگر شهر ما.
اما این غفاری در شروع کتابش می گوید هیچ مشکلی نبود، بلکه شیعیان شروع کردند.
ظاهر کار ابن شنبوذ این بوده است که قرائت بوده است. چون می دانسته است که اگر بخواهد حدیث قدسی را در نماز بخواند، باطل است.
اما تا روزی که مصحف حضرت امیرالمومنین علیه السلام را نبینیم و آن دعایی که حضرت وحی قرآنی و بیانی را جدا کردند نبینیم اصل قصه را متوجه نمی شویم.
اما خود امیرالمومنین علیه السلام هم فرمودند: این مصحف عثمان هم کلش قرآن است. این را هم شک نداریم.
اما اینکه مِیز دقیق اینها را بدانیم، معلوم نیست.

مرحوم آقای خویی در البیان 22 روایت می آورند بعد شروع می کنند از چپ و راست به روایات حمله کردن و اشکالات و تناقضات آنها را می گیرند.
عبارت ایشان این است:
ان هذه الروایات مخالفۀ لما اجمع علیه المسلمون قاطبۀ... همه اش را باید کنار بگذارید.
ان هذه الروایات معارضۀ للکتاب.
اما در المیزان نه
معلوم می شود لحنش که نمی گوید کلش را باید کنار بگذاریم.
مرحوم آقای طباطبایی ج 12 ص 120 برخورد می کند.
فردا مروری بر بخش البیان و مطابقه با المیزان خواهیم کرد.

والحمدلله رب العالمین
وصلی الله علی محمد و اله الطاهرین