بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۳

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای شریف در ذیل صفحه است

تقریر جدید:















تقریر آقای شریف در انجمن علمی:

http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=271.0
شریف
ادامه دروس تفسیر شهریورماه 1393جلسه429

دوشنبه - 31 شهریور 1393 - 26 ذی القعده 1435جلسه429
عده ای از علما گاهی اشتباه کردند آمدند کار ابن مجاهد را حمل کردند بر اینکه سبعه احرف را ملک وحی آورده است.
حالا هم هفت تا قراء و هفت تا قرائت، پس در نتیجه گفته اند ما کل آن را داریم.بعد عده ای گفتند: این سبعه قرائات ابن مجاهد، ربطی به سبعه احرف ندارد بلکه بعضی از آنها را دارد.یکی از بهترین کتابها در این زمینه متعلق به ابن جدری است که از مهمترین علمای عامه است در این اصل، مال قرن 9 هجری است. کتابی به نام النشر است.قبل از او هم در قرن 4 و 5 هجری هم کتابهایی در این خصوص نگاشته شده است که به مرور در بحث به آنها اشاره می کنیم.کتاب التیسیر مال قرن 6 است که کتاب خیلی خوبی است.=-=-=حرف مرحوم شیخ بهایی در این خصوص حرف بینابینی است و حرف خوبی است. می گویند: هر چی از قبیل هیئت کلمه است متواتر است، ملک و مالک حتما متواتر است. مالک هیئتش فاعل است و ملک هیئتش فعل است، این متواتر است.
اما ما کان من قبیل المد و اللین، یعنی مثلا بگوییم علیهُ یا علیهِ(لین یاء و واوی است که قبلش ضمه و کسره نیست. مد واو و یاءی است که قبلش ضمه و کسره هست)شیخ می گوید جایی که تفاوت به مد و لین است اینجا تواتر وارد نیست.لازمه حرف شیخ بهایی این است که قرائت سبع متواتر است در هیئات.=-=-=-نکاتی قبل از بحثیکآیا در سبعه احرف که حضرت فرمودند، خود ناحیه پیامبر خدا رخصت دادند که مردم هرجور خواستند بخوانند؟جواب این است که ابدا اینگونه نیست.حضرت رخصت ندادند که اینها مرادف بیاورند، آنها تلقی اشتباه داشتند و بعدا توسعه پیدا کرد.دومآیا مآلا می خواهیم بگوییم در قول آنها تواتر هست یا نیست؟که توضیح این را الان می دهیم.خیلی از کسانی که تواتر ر اانکار کرده اند، ما همراهشان هستیم، یعنی تمام قرائات سبعه، به خودی خود، متواتر است.اما انکار این که فقط این ها متواتر است به معنای روایتی آن.=-=-روایاتی را که سبب شده بود مرحوم شیخ الطائفه مرحوم طبرسی، مرحوم سید طاوس در سعد السعود و از آن به بعد وحید و سید نعمت الله و کتابهای فیض و دیگران بود، این بود که المعروف من مذهب الامامیه، ان القران حرف واحد نزل من عند واحد.این روایات، یک محمل واضحش همین است که اینها فرموده اند، که کذبوا انما هو حرف واحد. حرف یعنی قرائت. قرائت واحده نزل من عند واحد.
اما محتملات دیگری بود، 5 تا ی دیگر هم به آن اضافه شد.آیا این احتمالات 5 گانه صفر است یا نیست؟چه بسا احتمالاتی پیدا کنیم که اینها صفر بشوند یا باقی بمانند.چرا ما نیاز داریم به این 6 احتمال بپردازیم.اگر یادتون باشد، به مناسبتی بحث مطرح شد که امروزه یکی از مهمترین شمشیری هایی که اهل سنت علیه شیعه دارند، بحث تحریف قرآن است.پیدا نمی کنید شبکه و کتابی و منبری که علیه شیعه از این بحث استفاده نمی کند.یعنی یک شمشیر بران درست کرده اند و هرجا می خواهند شیعه را تخریب کنند از این حربه استفاده می کند.اخیرا یک خبرنگاری گفته بود من پیاده شدم در فرودگاه ایران، اول جایی که رفتم، به مسجد فرودگاه رفتم و نگاه کردم به قرآن شیعیان ببینم چطور است؟دوباره به شهر که آمدم به مساجد رفتم، و قرآن ها را نگاه کردم.متوجه شدم که اینها قرآنشان با قران ما یکی است.الان وظیفه ما چیست؟اگر حرف نزنیم، آنها جلو می آیند و حرف می زنند.یکی سنی بود، می گفت: چرا شما می گویید ما طرفدار اهل بیت هستیم؟ ما سنی ها هم سراپا عشق به اهل بیت هستیم.به او گفتم: اگر طرفدار اهل بیت هستید، چرا باب علم را مسدود کردید و گفتید فقط به چهار نفر ابوحنیفه و ... باید رجوع کرد و به غیر اینها رجوع نکنید؟در حالیکه باب علم رسول خدا موجود است.شما می گویید اعلم، که مراجعه نمی کنید. اجتهاد را هم که اینگونه کرده اید.پس محبت کجا شد؟گفت: ما اهل سنت، می گوییم اهل بیت سرجای خودشان هستند. کسی که در علم بالاتر است، اعلم است، اما ابوحنیفه اعلم است.
ما نمی توانیم امام صادق را بالاتر از ابوحنیفه ببریم.اگر علم می خواهید ابوحنیفه، اگر قربونش می خواهید بروید، اهل بیت!!!حالا اگر شیعه ساکت بشود، یعنی دارند عترت را کنار می گذارند.از این طرف بخواهید این ثقلین بماند، شمشیر اونها را که بالا گرفته اند و می گویند قائل به تحریف قرآن هستید را چه باید کرد؟لذا الان باید چکار کند؟اگر بخواهیم از کتابهای خودشان تحریف قرآن را ثابت کنیم از نظر آنها، عملا بی احترامی به قرآن باب می شود و توهین به کتاب خدا می شود.حالا شیعه چه کند؟حرف نزند، تضعیف شیعه و احد الثقلین است.حرف بزند و مطالب را بررسی کند، تضعیف ثقل اکبر است.راهش این است که:کاری بکنیم که هر دو ثقلین محفوظ بماند مقامش.هم حرف بزنیم و هم آن لوازم را پدید نیاوریم.ما باید اول شروع کنیم با دقت تامه آیات و روایاتی را بررسی کنیم که می گوید اصل قرآن چیست؟ قرآن با مصحف مخلوط نشود.اگر وارد این بحثها بشویم در حالیکه آیات و روایات را بررسی نکرده باشیم، ضرر کرده ایم.زحماتی که علمای شیعه کشیده اند، بر باد می رود.قدم دوماین که حالا که این جوهره ای که دست مسملمانهاست و در مصحف شریف جمع شده، منابع تاریخی آن را بیان کنیم.حالا می رسیم به اینجا.در شیعه الان دو تا استقرار امر داریم. تا قرن 11 و 12 آن که نمود داشت بین اساطین علما، تاکید بر تواتر قرائات و اینکه کل من عند الله.
بزرگان شیعه و فقها این را می گفتند.بعد عوض شد.حالا تاکید می کنند که انما هو حرف واحد نزل من عند واحد.از اینجا به بعد تاکید روی این می شود.در رسائل بود که کما علی المشهور.در کفایه گفتند: کما نسب الی المشهور.حالا عرض من این است:واقعیت این است که این دو تا اجماع مقابل هم نیستند و مکمل هم هستند.لوازم غیر لازمی همراه این دو اجماع شده است که تنافی پدید آمده است.وظیفه ما این است که جوهره این دو اجماع را استخراج کنیم، لوازمی که همراه این دو اجماع شده و لازم لاینفک نیست را جدا کنیم.مسئله اختلاف قرائات و تعدد مصاحف، تا ابتدای قرن 4، عادی بوده است و شواهدی هم در شیعه و سنی دارد.منابع شیعه و سنی دلالت واضح دارد بر اینکه تا ابتدای قرن 4 امر عادی بوده است.از ابتدای قرن 4 بغداد که مرکز حکومت بود، قیچی می شد به طرف حکومت شیعهیعنی مهندسی تاریخ صورت گرفت و تاریخ پیچ خورده است.حکومت فاطمی در مصر شروع شد و با همان فاصله حکومت آل بویه در ایران شروع شد.بغداد وسط، از دو طرف مصر و ایران.علمای سنی و ناقلای بفهم، دیدند تا بحال شیعه قدرتی نداشتند، اما حالا در مصر و ایران، حکومت پیدا کردند. اینها فهمیدند که اگر بخواهند روال غیر مستغرق بودن قرائت ادامه پیدا کند، محال است که بتوانند کاری از پیش بروند.لذا ابن مجاهد یک کار حسابی کرد.وقتی یکی از معاصرینش سوال می کند ابن شنبوذ و ابن مجاهد کدامشان بالاترند؟گفته بود: ابن شنبوذ علمش بالاتر از ابن مجاهد است، ولی ابن مجاهد، عقلش بالاتر است.سال قبل گفتیم ابن شنبوذ از استادش گرفته بود و لذا در نماز می خواند لقد نصرکم الله ببدر بسیف علی.الان هم هیچ کس احتمال نمی دهد او شیعه باشد.ابن مجاهد که عقلش بالاتر از علمش بود، دید با این فضایی که برای شیعه پدید آمده است، در سال 323 ابن شنبوذ تازیانه خورد و زندان رفت.در سال 352 (به فاصله 30 سال) معزالدوله در بغداد رسما عید غدیر را تعطیل رسمی اعلام کرد. عاشورا را تعطیل رسمی اعلام کرد و عزاداری مفصل گرفتند زن و مرد.
در البدایه ابن کثیر هست.یعنی در فاصله 30 سال بغداد تصرف شد.ابن کثیر می گوید: ای وای از این بدعت عظمی که غدیر را جشن گرفت.می گوید: قدرت دست اینها بود و اهل سنت چاره ای نداشتند چون سلطان با شیعیان بود.ابن مجاهد قرائات را برداشت، و با هفت قرائت درب قرائات را بست، همان کاری که برای مذاهب اربعه کردند.شیعه با این در نیفتادند، مماشات کامل کردند.از اینجا یک چیز جدیدی آغاز شد.آن این بود که بعد از جا افتادن قرائات، روایاتی که بین فریقین بود، مفادش به مذاق شیعه خوش می آمد و با فرهنگ اهل سنت در تضاد کامل بود.مثلا یک شیعه بشنود، ابن مسعود می گوید: در زمان پیامبر می خواندیم یا ایها الرسول بلغ ... فی ان علیا امیرالمومنین ...آیا خوشحال نمی شود؟اهل سنت درست در مقابل این نقطه بودند.تا الان که 1435 هستیم، حدود 1100 سال، اهل سنت تمرین کردند. کم تمرینی نیست! تمرین کردند که چطور جواب بدهند از مشترکات علیه شیعه.شیعه چون باب طبعشان بود، تمرین نکردند و بلکه باد هم به آن زده اند.لذا مسئله تحریف قرآن یک شمشیر تیز شده علیه شیعه و خود آنها از آن علیه شیعه استفاده می کنند.جالب این است که الان اهل سنت همه جوابها را هم آماده کرده اند.لذا شده است این همه حملات علیه شیعه که باید برایش فکری کرد.جوابهای منطقی و حساب شده نیاز داریم و این وظیفه ما است.می خواهیم از دو تا چیز که علمای شیعه داشته اند: یک: اجماع دو: حرف واحدمی خواهیم ضمیمه این دو کنیم شواهد تاریخی را.که به هر ناظر شیعه و سنی نشان بدهیم آن چیزی را که قبل از ابن مجاهد بوده است.و آن را نشانشان بدهیم.یعنی بفهمند که ابن مجاهد یک زرنگی کرده است، و ما آن زرنگی را بر ملا می کنیم.و شما را ببریم به فضای قبل از زرنگی او.شواهدش:زمخشری مال قرن 5 است.
در کشاف می گوید: ج 3 ص 518 اول سوره مبارکه احزابمتوفای 537 است.می گوید: سوره احزاب، سی و هفت آیه است. سبعین و ثلاثامی گوید: ابی بن کعب گفت: این سوره احزاب به اندازه سوره بقره بوده و بیشتر.زمخشری می گوید: این جواب دارد که. ابی گفته به اندازه سوره بقره بوده. مانعی ندارد و ما هم قبول داریم. منتهای نسخ در قرآن بوده و در تلاوت نسخ بوده است، لذا بوده ولی زمان پیامبر از قرآن رفته بیرون.و اما ما ... ان تلک الزیاده کانت فی صحیفۀ فی بیت عایشه فمن تالیفات الملاحدۀ و الروافض.(عایشه گفته است وقتی ما مشغول شدیم برای تجهیز حضرت، یک بزی آمد و آن را خورد.)کتابی به نام تخریخ احادیث الکشاف در ریاض چاپ شده است. نویسنده اش آقایی به نام ضیلعی.ج 3 ص 94تا رسیده به اینجا که زمخشری گفته من تالیفات الملاحده و الروافض، می گوید: قلت: رواه الدارقطنی فی سننه و کذلک ابویعلی فی مسنده، رواه البیهقی ... رواه البزار .. و الطبرانی فی معجهمه ....اینها را می گوید تخریج.یعنی گفته است ما اینها را داریم در کتابهای خودمان.=-=همین کتاب کشاف را چاپ کرده آقایی و تعلیقه زده بر آن. در کلمه الروافض پاورقی 2 زده.پاورقی این است:قلت بل راویها ثقه غیر متهم! این را کی می گوید: در قرن 9.بعد می گوید: و کان المصنف فهم ان ثبوت هذه الزیادۀ یقتضی ما ... خیالیش رسیده است که اگر این را قبول کنیم، همان حرف روافض است که قرآن تحریف شده است.بعد می گوید:کان القرآن ذهب منه ... و لیس ذلک بلازم. بل هذا مما نسخت تلاوته و بقیت حکمه.تلاوتش نسخ شده بود، ولی حکمش باقی مانده بود.
زمخشری می گفت: منسوخ التلاوه نیست.این می گوید: بز خورد، ولی چیزی را خورد که تلاوتش منسوخ شده بود، ولی حکمش باقی بود.=-=-البنایه فی شرح الهدایه مال صدر الدین در شرح صحیح بخاری در قرن 9 معاصر ابن حجر عسقلانی است.می گوید: و فی المبسوط حدیث عائیشه ضعیف جدا.چون عایشه گفته است: حضرت رحلت کردند در حالیکه کان یتلی.می گوید: ضعیف جدا کان یتلی، چون: انه اذا کان متلوا بعد النبی، فلماذا یتلی. اگر بعد از حضرت بود، چرا تلاوت شد؟ ما بعد از رحلت حضرت ، نسخ تلاوت نداریم.خب می گوییم کان یتلی در صحیح آمده است، بعدش در غیر صحیحین ، در سنن ابن ماجه و مسند احمد آمده است که بز مصحف را خورد. می گوید: این که بز داخل شده باشد، نمی تواند صحیح باشد، چرا؟ لانه یقوی مذهب الروافض.=-=-=اینها هزار و صد سال تمرین کردند با هم برای اینکه شمشیر آبدیده قوی علیه شیعه استفاده کنند.پس کارشان این بوده که شمشیر درست کنند.ما باید روایاتی که حاکم بر جو است را بررسی کنیم و به نتیجه برسیم.ده ها شاهد اگر کنار اینها ضمیمه بشود، تلقی افراد را می توان عوض کرد. حتی اگر نتوانیم تلقی همه نوع محققین آنها را عوض کنیم، حداقل می توانیم ذهن آنها را ببریم به قبل از ابن مجاهد.در نتیجه این می شود که شمشیر هزار سال آبدیده را از اینها گرفته ایم.