بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۳

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای شریف در ذیل صفحه است

تقریر جدید:















تقریر آقای شریف در انجمن علمی:

http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=271.0
شریف
ادامه دروس تفسیر شهریورماه 1393ج428
یک شنبه-30 شهریور 1393 - 25 ذی القعده 1435ج428
=-=-=
انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض، دلالتش خیلی قوی است، یعنی اینها قابل جدا شدن نیست تحت هیچ شرایطی
مثال کسی که اعلم زمان است.می گویید برای اینکه از وجود او بتوانید استفاده کنید و اعلمیت او را درک کنید، حتما باید هم درس اصولش را بروید و هم فقه او را.
این به معنای این نیست که او دو نفر است، بلکه ظهور علم او در دو علم است.
برای استفاده از او که جامع باشد و برای اینکه بفهمید چقدر علم دارد، باید در دو مجرا به سراغ او بروید.
لذا آنهایی که اینگونه به سراغ قرآن می روند، آنها می فهمند اهلبیت چه کسانی هستند.
حاج آقا می گفتند: از خصوصیات قرآن این است که برای اهلش خود واقع را نشان می دهد. مکرر می گفتند.
بعد می گفتند: بلاتشبیه این تلویزیون که افراد را نشان می دهد، عکس را نشان می دهد، اما قرآن بجای عکس، خود واقع را نشان می دهد.
واذکر فی الکتاب مریم، یعنی خود قرآن می گوید این را ببین.لذا قرآن متن واقعیت را، یا حکمت را یا کتاب را نشان می دهد.
مکرر می گفتند: کسی اگر صادقانه دلش برای حضرت بقیه الله تنگ بشود، یکی از راه های آن این است که مصحف را باز کند و به آن نگاه کند.
این حرف را چه کسی میزند؟کسی که این مسئله را لمس می کند و می داند که جوهرش یکی است قرآن وعترت.چون امام شریک القرآن است. وقتی به مصحف نگاه کنید، مثل این است که به صورت حضرت نگاه کنید.
این عبارات دال بر این است که بعضی ها که درکشان در واقعیت و لب ثقلین است، که پیامبر خدا برهان گفته اند، حتی یردا علی الحوض. اینجا نشان می دهند که یردا علی الحوض که لن یفترقا. و این یک گوهر بوده است که در دو جا خودش را نشان داده است.
=-=-
کتاب تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام. کتابی است که اختلاف در اعتبارش زیاد است. یک عبارتی که اشعار دارد به بحث ما یکی از چیزهایی که به درد بحث ما می خورد این است که بگردیم دنبال اینکه نزد خود اهل بیت علیهم السلام تعدد قرائات بوده است بدون تقیه ای که کاشف نبوده است و احتمال تقیه هم نداشته است.
یعنی مواردی که احتمال تقیه داشته نه، بلکه مواردی که کاشف از تقیه نباشد.
یکی از آن موارد در تفسیر امام حسن عسکری ص 38 (چاپ مدرسه الامام المهدی)
التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ؛ ؛ ص 38
قَالَ‏ الْإِمَامُ‏ ع‏ (مالِكِ‏ يَوْمِ الدِّينِ) أَيْ قَادِرٌ عَلَى إِقَامَةِ يَوْمِ الدِّينِ، وَ هُوَ يَوْمُ الْحِسَابِ، قَادِرٌ عَلَى تَقْدِيمِهِ عَلَى وَقْتِهِ، وَ تَأْخِيرِهِ بَعْدَ وَقْتِهِ، وَ هُوَ الْمَالِكُ أَيْضاً فِي يَوْمِ الدِّينِ، فَهُوَ يَقْضِي بِالْحَقِ‏، لَا يَمْلِكُ الْحُكْمَ وَ الْقَضَاءَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ مَنْ يَظْلِمُ وَ يَجُورُ، كَمَا فِي الدُّنْيَا مَنْ يَمْلِكُ الْأَحْكَامَ.
________________________________________
حسن بن على عليه السلام، امام يازدهم، التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، 1جلد، مدرسة الإمام المهدي عجل الله تعالى فرجه الشريف - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1409 ق.

مالک به معنای قادر نیست، ولی حضرت اول ملک را معنا می کنند که به معنای قادر است.بعد در ادامه می روند سراغ مالک، هو المالک ایضا فی یوم الدین.
دنبال این و شاهد این در بحار ج 82 ص 22 روایت 11 به نقل از عیاشی

بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏82 ؛ ص22

الْعَيَّاشِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّهُ كَانَ يَقْرَأُ مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ‏ وَ يَقْرَأُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ‏ «2».وَ مِنْهُ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقْرَأُ مَا لَا أُحْصِي مَلِكِ‏يَوْمِ‏الدِّينِ‏ «3».بيان: قرأ عاصم و الكسائي‏ مالِكِ‏ و الباقون مَلِكِ و قد يؤيد الأولى بموافقة قوله تعالى‏ يَوْمَ لا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ‏ «4» و الثانية بوجوه خمسة الأول أنها أدخل في التعظيم الثاني أنها أنسب بالإضافة إلى يوم الدين كما يقال ملك العصر الثالث أنها أوفق بقوله تعالى‏ لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ «5» الرابع أنها أشبه بما في خاتمة الكتاب من وصفه سبحانه بالملكية بعد الربوبية فيناسب الافتتاح الاختتام الخامس أنها غنية عن توجيه وصف المعرفة بما ظاهره التنكير و إضافة اسم الفاعل إلى الظرف لإجرائه مجرى المفعول به توسعا و المراد مالك الأمور كلها في ذلك اليوم و سوغ وصف المعرفة به إرادة معنى المضي تنزيلا______________________________
(2) تفسير العيّاشيّ ج 1 ص 22 و 24.(3)
تفسير العيّاشيّ ج 1 ص 22 و 24.(4) الانفطار: 19.(5) غافر: 16.
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏82، ص: 23
للمحقق الوقوع منزلة ما وقع أو إرادة الاستمرار الثبوتي و أما قراءة ملك فغنية عن التوجيه لأنها من قبيل كريم البلد.________________________________________مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، 111جلد، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، 1403 ق.
این عبارت را دفعه اول در مفتاح الفلاح شیخ بهایی دیدم.
در ادامه مرحوم مجلسی چنین می فرمایند:
بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏82 ؛ ص23
و في أخبارنا وردت القراءتان و إن كان مالك أكثر و هذا مما يرجحه و هذا الخبر ظاهره أنه سمعه ع يقرأ في الصلوات الكثيرة و في غيرها ملك دون مالك و يحتمل أن يكون المراد تكرار الآية في الصلاة الواحدة على وفق الرواية الآتية فيدل على جواز تكرار بعض الآيات و عدم كونه من القران المنهي عنه.
حالا سوال ما این است اگر روایات تا زمان ما دو جور است. اهل بیت دو جور خوانده اند. چه جور بوده است که به شیعیان نگفته اند؟
الان کدام فقیه شیعه ای است که بگوید اگر در یک نماز سوره ای را بدون بسم الله خواندی، نمازت صحیح است؟همه می گویند بسم الله جزء سوره است.بطلت صلاته بالاجماع.
و حال آنکه اهل سنت اصلا جزء نمی دانند.
جالب تر این است. فخر رازی اول بسم الله بحثی دارد در تفسیر کبیر.می گوید بسم الله را باید جهر بخوانند یا نه.می گوید: در نماز اخفاتیه که ابدا. باید آهسته بخوانند. بر خلاف شیعه که مستحب می دانند.جالب است مفصل بحث می کند که در نماز جهریه، آیا بسم الله را باید بلند گفت یا خیر؟ می گوید: اختلاف عظیم است بین فقها و محدثین. عده ای می گویند در نماز جهریه می شود و مستحب است.عده ای هم می گویند در همان نماز جهریه هم نمی توان گفت.
لذا الان هم اینگونه است.همین جا از عبارات معروف فخر رازی است می گوید: ثابت و مسلم است که امیرالمومنین صلوات الله علیه بسم الله را جهر می خواندند.انس هم گیر افتاده بوده و به شدت فخر رازی انس را رد می کند.از عبارات معروف فخر رازی این است : می گوید به خاطر اینکه بنی امیه مبالغه کردند در محو آثار علی بن ابیطالب.آنها با اینکه نماز جهریه جایز بوده بسم الله را جهر خواندن، ولی آنها بر عکسش کردند.
=-=-
یه روزی زمان اهل سنت تقیه بوده است، ولی آیا مگه تقیه دوام داشته است؟ بالاخره یه دوره ای فضای تقیه نبوده یعنی وقتی فضای تقیه بوده است، همراهی می کردند با اهل سنت ولی یه وقتی نبوده و آنها به اصحابشان و شیعیان گفته اند که چگونه باید بخوانند.همین اهل بیت نمی توانستند به شیعه بگویند مالک نگویید بلکه ملک بگو و بر عکس؟
جالب این است که اصحاب حتی از اهل بیت سوال هم در این خصوص نکردند چرا؟ چون دیدند نماز خواندن حضرات را.
=--
اهل بیت مکرر تکرار می کنند که این قرائات از نزد مسلمین مکرر به پیامبر می رسد. و قائل به تواتر هستند.
-==-
اونها می گویند که واضح بود نزد عثمان که نزل القرآن علی سبعه احرف بعد قرائت های متعدد فضا را بست به طوری که همدیگه را تکفیر می کردند. عثمان دید چاره ای ندارد که باید این درگیری را برطرف کند و از طرف دیگر گفت: آیا همه مسلمانها را از قرائت های قرآن محروم کنیم! گفت: پنج تا، شش تا، هفت تا مصحف می نویسیم، در هر کدام، ملک و مالک را به یک صورت می نویسیم که فرق داشته باشد.در یکی ملک نوشت و در دیگری مالک نوشت.
=-=-
مرحوم سید در سعد السعود دارد در جاهای دیگری هم هست. ببینید.قائلین به عدم ثبوت تواتر قبل از سیدمرحوم مجلسی، شهید ثانی در مقاصد العلیه، و چند نفر دیگر
=-=-=
اگر شواهدش خوب روش کار بشود، در آینده به این شدت دچار مشکل نخواهیم بود.یعنی فضای الان به گونه ای است که دور از ملموس کار.گاهی آدم در فضای بحث موضع گیری می کند که از آنچه که ملموس کار است، خارج شده است.الان موضع گیری، به چه شکلی است که از ملموس غالب، فاصله گرفته است.جمع این ها یه مقدار کار می برد و باید روش کار کرد.
و الحمدلله رب العالمین
وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین