بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۳

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

بسم الله الرحمن الرحیم

تفسیر، تحریف قرآن جلسه4 تاریخ:25/01/1393

منظومه ی تحریف ناپذیر کلام الهی

شاگرد: بحث در این بود که «حقیقت قرآن چیست؟» کتابت الفاظ ظهور قرآن است و این حروف در دل وجود مقدس نبی اکرم(صلوات الله علیه) قرار می‌گیرد و مثل درخت شکفته می‌شود و اینگونه وحی شده است. که دیگر آقایان سؤال کردند و بحث جای دیگری رفت.

استاد: اگر خلاصه عرض کنیم، مقصود ما از این بحث این بود که اساساً بحث کردنِ از روایات جمع قرآن و مصاحف مختلف و تحریف قرآن و بحث‌های گوناگونی که الآن هم به صورت شمشیری بر علیه شیعه استفاده می‌کنند، ممکن نیست که بحث صحیح عقلا این باشد، الا اینکه قبل از این بدانیم که قرآن چیست؟ چه گوهری است؟ این را از کجا بفهمیم؟ از بیان خود قرآن و بیانات پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت(علیهم السلام) و ثقلین. این اصل مقصود ما بود.

پس اصل را باید بفهمیم که قرآن چگونه است، تا بعد به آن روایات برسیم. در جلسه قبل عرض شد که این قرآن به گونه‌ای است که ﴿أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَت‏﴾. اصل قرآن یک نحوه بساطت و جمع دارد، یک نظام واحدی دارد. بلا تشبیه این مثالها، ولی مثال که مانعی ندارد که عرض کردیم: جدول ضرب یک چیز است و هر چقدر هم بخواهیم می‌توانیم آن را توسعه بدهیم و این چیزی که معروف است تا ضرب ده در ده است، ولی ضرب صد در صد بیشتر از این است یا ضرب هزار در هزار بیشتر از این است و در هیچ کجا نمی‌ایستد. خلاصه‌اش این است که یک نظام دارد و آن نظام اساس کار این است و شوخی نیست که اگر کسی این نظام را بفهمد.

در تاریخ شیمی نگاه کنید که اول عناصر اربعه را پیدا کردند. سپس با یک زحمتی لاوازیه آمد اکسیژن را کشف کرد، ولی هنوز سردرگم هستند که این عنصر است، آن هم عنصر است! تا زمانِ آن شیمیدان معروف روسی بنام مندلیف که رسید، او یک نظام را کشف کرد و گفت: این عناصر چیزهایی مثل کتابهای در قفسه نیستند که در کنار هم چیده شوند یا مثل نخود و عدس نیستند که در پاکت بریزید؛ بلکه این عناصر دارای یک نظم هستند. جدول منظّمی است که از یک شروع میشود و به جلو میرود. تا این نظم را کشف کرد، دانشمندان تعجب کردند و الآن مثلاً جدول شما می‌گوید که ما 130 تا خانه داریم که مثلاً نود تا را می‌شناسیم و خانه‌هایی که در جدول خالی مانده بود را الآن هم نمی‌دانیم که چیست و هنوز پیدا نشده است! خانه‌اش وجود دارد، ولی پیدا نکردیم!

پس ما یک نظامی را برای عناصر دادیم، ولی خانه‌اش را پیدا نکردیم. این خیلی مهم است که بفهمیم این یک نظام است. حالا اگر واقعاً ولو به یک ادعا بگویید که متدینین قرآن را اینجوری می‌فهمند، اگر شما ادعای ما را تصور کنید ولی تصدیق نکنید. ادعای ما آن چیزی است که از خود قرآن کریم استظهار می‌کنیم و از روایات می‌فهمیم که کلام خدا نظم و حسابی دارد و دستگاه مخصوصی دارد و بلکه هر مصحفی اینگونه است و برای خودش چیزهایی دارد. امیرالمؤمنین با إعجاز خودشان قرآن را به زاذان یاد داد، با اینکه زبان زاذان فارسی بود و صدای خوبی داشت، ولی حضرت با إعجاز خودشان کل قرآن را به او یاد داد1.

آن قرآنی که زاذان حافظ شده بود، کدام مصحف بود؟ باید از امیرالمؤمنین بپرسیم! امیرالمؤمنین کدام مصحف را به او القاء کرده است؟ حضرت بقیت الله(صلوات الله علیه) به کربلایی کاظم عنایت کردند، کدام مصحف بود؟ خودشان می‌دانند. حضرت که عنایت کرده است، خودشان می‌داند! ما همین اندازه می‌دانیم که اصل خود قرآن کریم گوهری است که خیلی باید درباره آن در آن توصیفاتی که در لسان اولیای خداست تأمل کنیم.

منظومه؛نظامی چند منظوره

یکی از آن توصیفات چیست؟ نکته‌ای که امروز می‌خواهم به مباحث گذشته اضافه کنیم این است که همین جدول ضرب را در نظر بگیرید. الآن خانه‌های جدول ضرب یک منظوره هستند، چرا؟ چون می‌گوییم که این جدول ضرب دارای دَه ردیف است و ستونی هم دَه ردیف دارد، این دو تا را در همدیگر ضرب کنید، مثلاً پنج ضربدر پنج، میشود 25 تا. هر خانه این جدول یک منظوره است، یعنی چه؟ یعنی فقط جواب ضرب دو عدد را به شما می‌دهد. حالا آیا مطلب همین است؟ نه. به وضوح هر چه که پیشرفت می‌کنیم اینها واضح‌تر می‌شود؛ یعنی شما می‌توانید جدول ضربی درست کنید که دو منظوره یا سه منظوره یا ده منظوره باشد؛ یعنی وقتی یک عددی در جدول نوشته شده، مثل 36 که می‌گویید: شش را در شش ضرب کنید یا چهار را در نُه ضرب کنید، 36 می‌شود. این عدد در اینجا نوشته شده است، حال اگر جدول را سه بُعدی در نظر بگیرید و در مکعب پیاده کنید. تاکنون در صفحه پیاده می‌کردید، همین جدول را در مکعب پیاده کنید و بگویید: ده تا در ده تا در ده تا؟ یعنی من می‌خواهم جدولی درست کنم که ضرب‌های سه عنصری را به من بدهد. اگر چهار را در شش ضرب کنم و در پنج ضرب کنم! آیا می‌توانیم برای این هم جدول درست کنیم؟ بله.

الآن آن خانه آخری باز یک منظوره است و حاصل ضرب سه تا را نشان می‌دهد؛ اما آیا ما می‌توانیم خود خانه‌ها را چند منظوره کنیم؟ بله می‌شود؛ یعنی کاری می‌کنیم که یک عدد در یک خانه، چند تا کار انجام دهد، هم جمع دو تا عدد را نتیجه می‌دهد هم ضربش را و هم در مسیر منها قرار می‌گیرد و هم در مسیر تقسیم. هیچ مشکلی ندارد. یک خانه در جدول است که چندین کار از آن برمی‌آید؛ اگر از این طرف بروید یک نتیجه می‌دهد، از طرف دیگر وارد شوید نتیجه ی دیگری می‌دهد.

حاج آقا مثالی می‌زدند برای توضیح قرآن که مثل خانه‌های جفر می‌ماند که امیرالمؤمنین وقتی جدول جفر جامع را ترسیم کردند و در خزائن مرحوم ملااحمد نراقی هم توضیح داده شده2، می‌فرمودند که یک خانه بیشتر در جفر نیست، اما از چه راهی می‌خواهید به این خانه برسید؟ از راهی که برسید، خروجی آن متفاوت است. که حاج آقا توضیح ندادند و من هم بلد نیستم. گاهی هم از این حکایاتی که شنیدم می‌گویم بعضی خیال می‌کنند، بلد هستم. یک آقایی یک روز تشریف آوردند اینجا و گفتند : تو این مطالب را بلدی؟گفتم من چیزی که شنیدم می‌گویم و عده‌ای خیال کردند که بلد هستم. ایشان خودش وارد بود و لذا تا فهمیدم که وارد است گفتم من معلومات عمومی را گفتم و او سریع فهمید و تصدیق هم کرد. گاهی کسی دو سه کلمه‌ای شنیده، دیگرانی که وارد نیستند با همین دو سه کلمه خیال می‌کنند که این علامه ی این فن است. آنکه وارد است می‌داند که این هیچ‌چیز بلد نیست. پس علی ای حال می‌شود که یک چیزی چند منظوره باشد.

اختصاص رسول اسلام به وحی حروف مقطعه

بحث ما در این است که ادعا این است که خدای متعال که کتابش را ابتدائاً به نحو حروف مقطّعه بر پیامبرش وحی کرده است و در تفسیر الإمام عسکری(سلام الله علیه) این جمله آمده است که فرمودند: خدای متعال به انبیای پیشین وقتی می‌خواست خبر بدهد که پیامبر خاتم النبیین(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌آید، می‌گفت: خصوصیت آن پیامبر این است که «یأتی بحروف مقطعة»3؛ یعنی علامتی بود بین خدا و انبیا که می‌خواست آن آخری را بگوید که تشریف می‌آورد و مبعوث می‌شود، رمز و محور کارش این است که وحی حروف مقطعه دارد. اینها شوخی نیست.

مقدمتین:

الآن صحبت ما در این است که من دو تا مطلب و بحث علمی را به هم ضمیمه می‌کنم:

١.استعمال لفظ در اکثر از یک معنا

یک ) بحثی است که چندین بار در اینجا صحبت شده و الآن باید خدا را شکر کنیم که در فضای بسیار خوبی هستیم از زحمات عده‌ای از علما استفاده می‌کنیم و آن این است که الآن در زمان ما نمی‌گویند که محققین از علما قائلند به اینکه استعمال لفظ در اکثر از معنا محال است! این یک چیز حاکمی بود و شوخی نبود؛ یعنی تا می‌آمدید دهن باز کنید، می‌گفتند: محققین علما می‌گویند که این محال است، شما کجا می‌روید؟ الآن الحمد الله اینگونه نیست. از چه زمانی برگشت؟ از زمان مرحوم صاحب وقایة، ابوالمجد محمدرضا اصفهانی (رضوان‌الله‌علیه) که از اصولیین بسیار بزرگ است و پدر ایشان شیخ محمد حسین صاحب تفسیر از اوتاد زمان بوده است، در تفسیر پدر خود ایشان است که استعمال لفظ در اکثر از معنا را محققین از اصولیین می‌گویند که محال است. آقازاده شیخ محمد حسین حق بزرگی به گردن همه ما طلبه‌ها دارند که عوض کردند و تعبیرات زیبایی دارند که در آخر کتاب وقایة الاذهان ایشان آمده است.4 که فضای محققین علما و ضوابط کلاسیکی را که هیچ کس جرأت نمی‌کرد در مقابلش حرف بزند، را شکست و کار بسیار بزرگی کرد. او ادبی و اصولی بود و شاگرد صاحب کفایه بود.

در اینجا فرمودند: وقتی که برای من واضح شد که استعمال لفظ در اکثر از معنا جایز است، با رفقای خودم شروع به بحث کردن کردم که بیایید این را عوض کنیم، چرا می‌گویید که فضای حاکم بر اصولیین این است که این محال است؟ می‌گویند که با آقا شیخ عبدالکریم حائری بحث کرده است و ایشان پذیرفتند.5 و آنگاه خود ایشان می‌گوید که آقا شیخ عبدالکریم از من تندتر شدند که گفتند: حتی در جمیع محتملات، کلام ظهور دارد ـ نگفتند مبهم ـ ظهور در چند چیز دارد. این خیلی مهم و حرف خوبی است.

پس چه مانعی دارد که چند تا ظاهر در کنار هم باشد؟ چرا می‌گویید که وقتی چند تا ظاهر باشد، کلام مجمل است؟ بخاطر ضعف خودمان است که می‌گوییم استعمال لفظ در اکثر از معنا محال است. وقتی می‌گوییم محال است، یعنی نمی‌دانیم که متکلم چه چیزی را اراده کرده است؛ اما وقتی گفتیم که اراده ممکن است و همه هم ظاهر است، «ثم ماذا»، همه ظاهر است.

می‌گویند: آشیخ عبدالکریم از من جلوتر رفته است، بعد آقا ضیاء به من ردّیه نوشتند. مرتب ادله را جواب می‌دهند و می‌گویند: وقتی بحث استاد ما صاحب کفایه رسید به اینجا که گفتند: یک از ادله‌ای که محال است استعمال کنند [در بیش از یک معنا ]، بخاطر این است که لفظ فانی در معناست و تلفظ چیزی نیست جز رمی المعنا. شما وقتی لفظ را می‌گویید، حرف زدن معناپرانی است. ما لفظ را نمی‌پرانیم، معنا را می‌پرانیم؛ لذا استدلال کردند برای استحاله. ایشان می‌گویند که استاد ما صاحب کفایه گفت و هنوز هم بالای منبر نشسته بود، به محضر ایشان رفتم و گفتم: استاد! اگر من در محضر شما بگویم حجر، به شما سنگ زدم؟ شما می‌فرمایید که لفظ نگفتی، معنا پراندی، معنا هم که سنگ است، من سنگ پراندم؟ می‌گویند: استاد سریع گفت: «نعم بالحمل الأولی»؛ یعنی به حمل اوّلی معنای سنگ را به من پراندی. می‌گوید من گفتم: من شاگرد خیلی خوبی هستم، معنای سنگ را هم به شما نمی‌پرانم و اصلاً حاضر نیستم که هیچ‌جوری به شما سنگ بزنم.

می‌خواستند بگویند که این لفظ رمی [معنا] نیست، پراندن نیست. شما این الفاظ را بیاورید و می‌خواهید به عنوان برهان بر آن متفرع کنید. خیلی منظره جالبی بود.

شاگرد: بحث بر سر رمی چند معنا از یک لفظ است، خب رمی باشد! فانی در چند معناست.

استاد: بله مانعی ندارد،منظور من این است که شیخ محمدرضا فضا را عوض کرد. الآن در فضای اصول می‌گویند که محققین اصولی می‌گویند که استعمال لفظ در اکثر از معنا جایز است و الحمدلله این خیلی خوب است و باعث شکر است و یک گام به جلو است. پس ما از نظر فضای بحث کلاسیک مشکلی نداریم.

2.علم نشانه شناسی

دو) یک علمی است نوپا و کسانی که جوان هستند قدر این را بدانید، بعد از اینکه زبانشناسی در قرن بیستم خیزی گرفت، علمی به دنبال آن پیدا شد بنام علم نشانه‌شناسی. این علم هم ابتدای کارش است اما برای آینده بحث‌های تفسیری ما بسیار نافع است. پیشرفت‌های الآنش هم خوب بوده، ولی کافی نیست. بعداً خیلی خوب می‌شود، که اگر شما در ایام جوانی با این علم آشنا شوید و کار بکنید، بعداً هم در درک این علم بروز باشید و هر جا دیدید که کشفیاتی و مطالبی و چیزهایی را اهل این فن بر آن متفق می‌شوند، اگر شما هم مطلع باشید می‌توانید بخوبی استفاده کنید.

نتیجه:

قرآن، منظومۀ برخالی چندمنظوره

با این دو تا مقدمه، به عرض خودم برمی‌گردم و بگویم: اگر استعمال لفظ در اکثر از معنا جایز است و اگر با دقیقترین ضوابط یک علم، الآن قرآن کریم به عالم نشانه‌ها آمده است؛ یعنی با حروف و با کلمات و با لسان در نظام نشانه‌هایی دارد خودش را به ما نشان می‌دهد. سؤال این است: آیا می‌تواند این نشانه‌ها در این نظام هزار منظوره باشد یا نه؟ یعنی یک آیه است اما خدایی که خبر از دستگاه دارد، این را در نظامی از نشانه‌ها تنظیم کرده که هزار منظوره است و هر حرفی از آن و هر کلمه‌ای از آن چیزهایی است که ما خبر نداریم. آیا این محال است؟ نه.

روایتی در مجمع بود یا در تفسیر برهان هم قطعاً آمده است که امام باقر(سلام الله علیه) فرمودند: «عِلْمُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ فِي عسق»6. ما به سهم خودمان، یکی از دو راه بیشتر نداریم: یا باید بگوییم این روایت ضعیف است و خرافه است و کسی بوده که از روی خیال این را گفته است «حدّث الرجل بما لا یکون»! یا اینکه بگوییم این محال نیست و این روایت حالا سند دارد یا ندارد، مطلب محالی نیست که بپذیریم: «عِلْمُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ فِي عسق»، ولی ما سر در نمی‌آوریم! از این دو حال بیرون نیست. اگر آن کسانی باشیم که رد کنیم، راحت هستیم و از اول خودمان را راحت کردیم. اما اگر بگوییم این محال نیست و ادعای استحاله عقلی ندارد، چگونه امکان دارد؟

برای چگونه شدن، یک راه به این است که انس خودمان را با کلمات معصومین و با خود آیات و به قضایایی که از علماست زیاد کنیم. یک راه دیگر این است که از مثال‌هایی که داریم استفاده کنیم برای ارائه طرق و راه‌های مختلفی برای فهم اینکه چگونه است که یک چیزی چند منظوره باشد؟ یک مثالش همین جدول ضرب بود.

الآن شما یک جدول درست کنید و بگویید که هر خانه این جدول تک منظوره است. این خانه یعنی دو تا عدد را در هم ضرب کردیم، شده این. اما اگر یک جدول درست کنیم و بگوییم این خانه یعنی اگر از سه طریق دو تا عدد را ضرب کردی به این رسیدی، این یعنی حاصل جمع سه تا عدد است، ولی اگر همین خانه با ضرب دو تا عدد رسیدی، یعنی حاصل ضرب است و اگر از طریق دیگری آمدی، یعنی حاصل تقسیم است. هیچ کدام محال نیست، به خصوص که اگر خود همین خانه را ـ مثل اینکه الآن خیلی مرسوم است ـ قطری در آن رسم کنیم؛ یعنی تا حالا هر خانه شما یک مربع بود، الآن هر خانه مربع شما یک قطر دارد که یک مثلث در بالا و یک مثلث در پایین آن است. آنچه که در مثلث بالاست منظور این است و آنکه در مثلث پایین است منظور این است. با یک رسم قطر، هر خانه‌ای در این جدول، دومنظوره شد. حالا اگر یک قطر دیگری هم رسم کنید، هر خانه‌ای از جدول شما چهار منظوره می‌شود؛ یعنی می‌گویید که این جدول من خانه‌ای چهار تا جزء دارد و هر کدام علامت یک چیز است. اینها هیچ کدام محال نیست. امروزه به شدت دارند از اینها استفاده می‌کنند.

شاگرد: حاج آقای حسن‌زاده بحثی درباره همین دارند و مثالی می‌زنند که با آن دانشمند بحث کردم و به او گفتم که برای قطاع چند تا حکم می‌شود داد؟ گفتم: آیا بیست تا؟ او گفت: بیشتر می‌شود. گفتم: دویست تا می‌شود داد؟ گفت: بعید است. گفتم: دو هزار تا می‌شود داد؟ بعد می‌گوید که تا نیم میلیون را خواجه نصیر داد. یک تصویری که یک خط است می‌تواند این مقدار حکم دارد، یک کلام خدا چند تا حکم می‌تواند بدهد!؟

استاد: مرحوم خواجه رساله‌ای دارد بنام کشف القناع عن اسرار شکل القطاع. قطاع یک دایره از دو تا نقطه روی محیطش به سمت مرکزش ببرید. یک کله قندی می‌شود. رساله درباره این است که اینجور دایره چه احکامی دارد؟ حدودا 480 هزار قضیه را از این درآوردند که حدود نیم میلیون گفتند. وقتی دستگاه این است که یک قطاع این مقدار احکام دارد و حیثیات مختلف در آن پیاده شده و مقصودهای مختلفی می‌تواند داشته باشد، محال نیست که قرآن هم اینگونه باشد.

شاگرد: اصل مدعا این است که در عین اینکه قرآن بروز و جلوه همان حقیقت قرآن است، همین هم چند منظوره باشد یا آن حقیقت؟

استاد: آن حقیقت که اینها همه در دلش مندمج است؛ یعنی در غنچه الآن برگ باز موجود نیست.

شاگرد: حالا که بروز کرده با یک لفظ، چندمنظوره است که آن منظورها باز هم بروز آن است؟

استاد: بله، نکته هم همان است که او طوری بوده که وقتی باز شده توانسته چندمنظوره باشد. آن نقطه شروع جدول ضرب طوری است که وقتی باز می‌شود نمی‌تواند دومنظوره باشد، چرا؟ چون نقطه انطلاق جدول ضرب این است که دو عدد ضربدر همدیگر می‌شوند. جدول ضرب یعنی دو عدد را در هم ضرب کنید، حاصلش را در جدول پیاده می‌کنیم. نقطه شروعش دو تا بیشتر نیست. اما اگر آن نقطه شروع قرآن کریم باشد و آنکه می‌خواهد تدوین کل عالم باشد و ﴿ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ﴾ باشد، اگر اینجور باشد، آن نقطه شروعش طوری است که همه اینها را نشان می‌دهد وقتی باز می‌شود و این مانعی هم ندارد و با این بیاناتی که عرض کردم محال هم نیست و به خصوص با آن توضیحات جلسات قبل که اگر بگوییم حتی وقتی این جدول باز می‌شود، هندسه‌اش هم هندسه صحیحی نیست؛ یعنی وقتی این جدول را نصف کردید، دو تا نصفه‌ای که از آن دو تا جدول پدید می‌آید، اگر باهمدیگر تفاوت داشته باشند، هندسه این جدول هندسه صحیح است. اما اگر شما این جدول را با قیچی نصف کردید، دو تایی که پدید آمد عین خود کلّ قبلی است، این هندسه‌اش صحیح نیست و هندسه برخالی است که مثل هولوگرام‌های امروز است.

قرآن کریم باز می‌شود و هندسه‌ای که خدا مهندسی کرده کتابش را، طبق چه هندسه‌ای است؟ ما که نمی‌دانیم! ما همین اندازه می‌دانیم هندسه‌هایی است که « فی کل شیءکل شیء» است؛ یعنی اگر این هندسه را تا بی‌نهایت تکه کنید، می‌بینید که آن قطعه با کل برابر است و عین هم هستند. امروزه می‌بینید که روی هر دستگاهی هولوگرام زده‌اند که خصوصیتش این است که هر چیزی از آن را تکه بکنید، جزء عین کل است و تمام چیزهایی که در کل است، در این هم وجود دارد. سلولهای ژن ما هم مثالش را زدیم که هر سلول ما کل اطلاعات بدن ما را خدای متعال در آن گذاشته است. این مثالها کم چیزی نیست.

شاگرد: این بروز نهایت بروز آن نور است و کاملاً بروز کرده در این قرآن یا مرحله‌ای از بروز آن است؟ یعنی در یک مرحله‌ای است و باز هم می‌تواند جور دیگری بروز کند؟

شاگرد2: اگر اجازه بدهید مطلب خودشان را پیش ببرند و فرمایش‌شان را تکمیل بفرمایند.

استاد: آن نکته‌ای را که خواستم به عرض جلسه گذشته اضافه کنم مسئله در نظر گرفتن امکان استعمال لفظ در اکثر از معناست به اضافه اینکه الآن قرآنی که خدای متعال برای ما نازل کرده است، نظامش نظام نشانه‌شناسی است و نظامش سرکار با حروف دارد و هیچ کس شکی در این ندارد که حروف است و کلمات است و معنا است و خدای متعال به وسیله اینها با خلق خودش سخن گفته است و با آنها ارتباط برقرار کرده است. الآن اینها نشانه‌اند برای آن مقصود خدا و الآن اینها دارند او را نشان می‌دهند. نشانه‌ها چکار می‌کنند؟ نظام نشانه‌ها چند جور است؟ نشانه‌های چند منظوره داریم یا نداریم؟ قطعاً داریم. حالا من نمی‌دانم که نشانه‌های چند منظوره در علم نشانه‌شناسی امروزه آمده یا نه! چون من نخواندم، ولی فی الجمله که یکی از آن دو کتاب را که دیدم، متوجه شدم که خیلی خوب است و آن اندازه‌ای که در ذهن طلبگی من است اگر این علم پیشرفت کند ما زبان می‌گیریم ولو آنها هنوز مطالبی نداشته باشند ما بالاترین مطالب را در روایات برای قرآن داریم؛ لذا از آن علم زبان می‌گیریم برای اینکه حرف خودمان را بزنیم و بگوییم که تا بحال می‌گفتیم نمی‌شود، حالا می‌گوییم می‌شود. وقتی زبان گرفتیم، از زبانی که دیگران روی آن کار کردند استفاده کنیم، فوری آنها مدعای ما را یک مدعای خرافی تلقی نمی‌کنند.

بعید است که این بحث نشانه‌های چند منظوره در علم نشانه‌شناسی مطرح نشده باشد! علی أی حال ادعای ما این است که قرآن کریم اینجوری است و در اکثر از معنا استعمال شده است و آن هم حتی بالاتر است؛ یعنی نه استعمال در اکثر از معنا، بلکه استعمال در اکثر از اشیاء است؛ یعنی خیلی از چیزهاست که قرآن کریم باطنش اعداد است، همان چیزی که حضرت فرمودند بشمار که الف چند است؟7 کأنه دارند می‌گویند که لازم نیست همیشه بگوییم که این کلمه چه معنایی دارد! این حرف یعنی دو که این دو هم یک جور معناست؛ اما نمی‌شود گفت که دو معنای مقصود است. بعداً بیاییم این دو را در نظامی که قرآن کریم قرار می‌دهد جلو برویم تا ببینیم که به چه چیزی می‌رسیم.

شاگرد: برای نشانه‌های چند منظوره مثالی بفرمایید! قرآنی هم باشد.

شاگرد2: حاج آقا مثالی قبلاً می‌زدید که کسی بالای یک تپه بایستد و از چند جهت یک جمله بگوید، که عین …

استاد: بله آن مثال خوبی بود.

شاگرد3: یا شعرهایی که می‌خواندید.

شاگرد: نه، مثال استعمال در اکثر از یک معنا را عرض نمی‌کنم، نشانه‌های چند منظوره را می‌گویم.

بطون قرآن کریم

شاگرد4: بحث بطن و هفتاد بطن هم در همین قالب معنا می‌شود.

استاد: لذا در کفایه هم صاحب کفایه گفتند که استعمال محال است. بعد گفتند که«إن قلت»: در قرآن که می‌گوییم بطون دارد چکار کنیم؟ در جواب فرمودند: خدای متعال اراده جدا کرده است و ربطی به لفظ ندارد. این لفظ است، از این لفظ یک معنا استفاده کرده است. در کنار آنها مستقلاً اراده‌های دیگری کرده است. شما می‌گویید که بطن این آیه است و خدای متعال از این آیه قصد کرده است!8

شاگرد4: امام باقر(صلوات الله علیه) در ذیل ﴿صمد﴾ تمام شرایع را بحث کردند!

استاد: حضرت فرمودند که من کلّ علوم را می‌توانم از این (الصمد) برای شما در بیاورم که در توحید صدوق آمده است.9

شاگرد: مثال برای چند منظوره، مثلاً این عبا نشانه عربی بودن است، نشانه سنتی بودن است، نشانه مذهبی بودن است، چند چیز را می‌تواند نشان بدهد و یک چیز می‌تواند خیلی چیزها را برساند، ولی با یک صورت و با یک ظاهر.

استاد: این مثالهای عرفی است من می‌خواهم یک چیز کلاسیک بگویم که الآن هم بکار ببرند بگویم. چند منظوره بودن معمولاً در فضای تفصیل علوم صدمه می‌زند برای ابتدای کار؛ اما هر چه که علوم پیشرفت بکند اینگونه نیست، می‌بینیم که این چند منظوره بودن به بهترین وجهی برای کمال بشر نافع است. و مثال این هست و به ذهنم آمد عرض می‌کنم.

شاگرد: این روایتی که می‌گوید: «مَنْ أَرَادَ اعِلْمَ الاولین و الآخرین فَلْيُثَوِّرَ الْقُرْآن‏»10!

استاد: وقتی این روایت را آدم می‌بیند اینها را باید مدّ نظر قرار بدهد برای اینکه ببیند که قرآن این است و کارش شوخی نیست. آنگاه بگوییم که این مصحفی که دست أبی بود چه بود یا آن چه بود! مانعی ندارد، آن بحث‌ها در جای خودش است. فعلاً اینها باید معلوم شود که این گوهری که ما اسمش را قرآن می‌گذاریم و ﴿نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ﴾ و ﴿لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ﴾ و امثال اینها، گوهر این است و محال است که آن ادعاهایی که به طور ساده مطرح می‌شود برای این کتاب عظیم برای آن بیاید! این توصیفات ذهن ما به آن را نزدیک میکند.

گستره ی تکوینی قرآن کریم

شاگرد: با توجه به اینکه استعمال لفظ در اکثر از معنا را در قرآن داریم، جمع با آن مطلب قبلی که قرآن نمودِ همان قرآن حقیقی است، این نور که حقیقت قرآن است و نقطه شروع است، این خودش را می‌خواست کاملِ کامل و در اوج نهایت نشان بدهد با قرآن نشان داده یا این در یک مرحله است و باز هم می‌تواند خودش را بیشتر نشان بدهد؟

استاد: از حیث تکوین آنچه را که از آن نور اولیه الهیه، خودش را در جمیع عوالم نشان داده، آیا بیش از این می‌تواند نشان بدهد یا نه؟ این یک سؤال است. در کل این عوالم، ـ تکویناً نه تدویناً ـ خودش را نشان داده است، آیا بیش از این می‌تواند نشان بدهد یا نه؟

شاگرد: اگر این عالم محدود باشد این سؤال مطرح می‌شود و اگر این عالم محدود نباشد نه.

استاد: این سؤال کمی نیست! آنچه که شما می‌گویید همین است که «یزید فی الخلق ما یشاء »11،«و لدینا مزید»12.

شاگرد2: این چیزهایی که نشان داده را ما کجایش را می‌فهمیم و چقدر از آن را می‌فهمیم؟ حرف اول این است که هر کسی به اندازه خودش می‌فهمد. از همین ماده گرفته تا باقی مسائل.

شاگرد3: اینکه از آن سر سؤال مطرح کردید سؤال ایشان چیز دیگری بود.

استاد: سؤال من این بود که آن نور الهیه اولیه که خدای متعال از آن نور عوالم را باز و منبسط کرده است، آن انبساطی که پیدا کرده، آیا بیش از آن هم می‌شود یا نمی‌شود؟

شاگرد4: از منظر خدا نگاه کنیم نمی‌شود، از منظر ما نگاه کنیم می‌شود.

اگر این گسترش حکمت داشته باشد خدا می‌تواند و اگر حکمت نداشته باشد شدنی نیست.

استاد: این سؤال مهمی است که در این جلسات هم بصورت دیگری بحث شد که آقایان فرمودند: ما که صلوات می‌فرستیم، آیا مقام خود معصومین هم بالا می‌رود یا نه؟ اگر بگوییم نمی‌رود، کمالات بی‌نهایت است. در آنجا عرض کردیم که هر دو تا درست است و دو جهت است و لذا این هم همینطور است؛ یعنی قرآن کریم کلام خداست و قابل توسعه نیست از حیثی؛ اما از حیث ظهور وقتی همراه آن باشید «يَجْرِي كَمَا يَجْرِي اللَّيْلُ وَ النَّهَار» که این روایت در تفسیر عیاشی آمده است. قرآن اینجوری است که همانطور که شبانه‌روز تجدیدپذیر و نوپذیر است، قرآن کریم هم «يَجْرِي كَمَا يَجْرِي اللَّيْلُ وَ النَّهَار»13 و «لَا تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِي غَرَائِبُه‏».

تعبیر قرآن صاعد

من تعبیری داشتم که در مباحثه گفتم و آقایان فرمودند و فهمیدیدم که دو تا اصطلاح بود که هر دو خوب است و منافاتی هم ندارد، تعبیر قرآن صاعد، که یک تعبیر این بود که گفتند قرآن صاعد به معنای ادعیه است که در جای خودش درست است؛ اما من مقصودی از قرآن صاعد داشتم که در مقابل قرآن نازل است. صعود نه مقابل اصل قرآن است؛ بلکه صعود مقابل دقیقاً فقط نزول قرآن باشد. قرآن نازل کدام است؟ آنکه خدای متعال توسط مَلَک وحی بر پیامبرش نازل کرده است. قرآن صاعد کدام است؟ آن است که ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّب‏﴾14، الآن همین قرآنی که همه ما می‌خوانیم و هر مکلّفی در نماز قرآن می‌خواند قرآن صاعد است؛ یعنی بعد از نزول قرآن در بین ما الآن مکلّف از این قرآن استفاده می‌کند و به سوی ملکوت اوج می‌گیرد که «اقْرَأْ وَ ارْقَهْ»15، به سوی ملکوت می‌رود. قرآن است و قرائت قرآن است، اما قرآنی است که از عالَم مُلک به سوی ملکوت می‌رود. این اصطلاحی است که نمی‌دانم بکار برده‌اند یا نه!؟ آن قرآن صاعدی که در کلمات علما بود، به معنای ادعیه است.این تعبیر به این معنا هم هست.

تمام مصاحف و تمام قرائاتی که هر کسی دارد و هر جلسه‌ای تعلیم می‌کنند، یک نحو از عالم مُلک است به سوی عالم بالا. در این فضا قرآن کریم در همه اینها ظهور کرده است؛ یعنی چه در نزولش و چه در صعودش، همه اینها کلام خداست و چیزی در پیش خدا مخفی نیست. خدایی که قرآن را نازل می‌کرده، می‌گفته است: یک میلیارد سال آینده ساعت ده صبح روز جمعه در فلان قریه دو نفر می‌نشینند و این قرآن را می‌خوانند! خداست و می‌داند. وقتی می‌داند، برای نزول او نسبت به کلام خودش با فعالیت کلام خودش در همان ظرف حجابی نیست. در همان ظرف از روز اول قصد کرده که در همان جلسه با این دو تا بنده خودم با کتاب خودم چه چیزی به دلشان الهام کنم و از این کتاب من به کجا برسند! خدای متعال محیط بر همه زمانهاست. وقتی کلام او باشد، ریخت [و شکل] کار تفاوت می‌کند.

لذا جواب فرمایش شما را بنده اینطور به ذهنم می‌آید، که قرآن بالاترین توسعه خودش را دارد و به تعبیر دیگر اگر خوب تصور کنیم، بیش از این نمی‌شود. اگر بخواهیم باز بلاتشبیه بگوییم: مجموعه اعداد حقیقی و مجموعه اعداد صحیح را فرض بگیرید، در همان محدوده می‌گویید که اینها بی‌نهایت هستند یا متناهی؟ بی‌نهایتند. اعداد در جایی نمی‌ایستند. این مجموعه بی‌نهایت را مقدار دیگری بی‌نهایت کنید! آیا این می‌شود؟ بی‌نهایت که بی‌نهایت نمی‌شود! از یک حیث دیگری می‌شود که فرق دارد و غیر مقصود ماست. در همین جهتِ بی‌نهایت نمی‌شود مقدار دیگری آن را بی‌نهایت کرد.

اگر قرآن کریم نشان دهنده همه عوالم با همه زمانها و همه مکانهاست، اگر این را بخواهید چاقتر کنید، نمی‌شود! اگر همه اینهاست، همه که چاقتر ندارد!

شاگرد: نتیجه می‌گیریم که با ضمیمه دو تا بحث این است که این وقتی لفظ امکان دارد که چند معنا اراده بشود، امکان هم دارد که معانی‌اش هم بی‌نهایت باشد.

استاد: مطلب خوبی است؛ یعنی خود اینکه راه باز است برای ادامه ی کار. اگر روایتی را در توضیح این مطالب برخورد کردید یا حتی ردّش دیدید بفرمایید. مباحثه برای این است که شواهد علیهش بیاورید.

شاگرد: آقای واصف رو می‌شناختید؟ در کوچه آبشار بودند و انسان عجیبی بودند.

استاد: شاید ، چه سالی بودند مرحوم شدند؟

شاگرد: بله واصف جیلانی. یک جدولی داشتند محیرالعقول، سیوطی که یادتان هست : «نونا تلی الاعراب او تنوینا»؟! از این طرف که می‌خواندی علم نحو بود،از این طرف می‌خواندی فقه بود، از آن طرف اصول بود.

استاد: چرا نفرمودید در بین مباحثه، همین را برای آقایان می‌گفتیم خیلی حرف خوبی بود.

شاگرد: گفتم وقت را نگیرم،یک جدول پنج علمی بود، یک جدول دوازده علمی، و همه هم ریتم داشت. من متأسفانه گم کردم.

استاد: جدول های اینطوری را می‌گویند علم اوفاق، مرحوم آقای حافظیان در مشهد بودند که من البته ایشان را نمی‌شناختم. ولی کتابی از ایشان دیدم که جدول 25 در 25 اوفاق را تنظیم کرده بودند.

«و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین»

کلمات کلیدی:

علم نشانه‌شناسی

وقایة الاذهان

استعمال لفظ در اکثر از معنا

ابوالمجد محمدرضا اصفهانی

شیخ عبدالکریم حائری

کتاب خزائن

جفر جامع

ابوعمرو زاذان

حروف مقطعه

بطون قرآن کریم

تحریف ناپذیری کلام الهی

نظام منظومه ای کلام الهی

منظومه چند منظوره برخالی

کشف القناع عن اسرار شکل القطاع

1 . بحار الأنوار ج41 ص195

2.خزائن تصحیح حسن زاده آملی ص314

3.تفسیر الامام العسکری صلی‌الله‌علیه‌وآله63

4. وقایةالاذهان ص77

5.رسالة إماطة الغين

6. البرهان فی تفسیر القرآن ج4ص803

7 . معانی الاخبار ج1ص28

8. كفاية الأصول ت السبزواري ج1 ص80

9. التوحید ص92

10. الاتقان في علوم القران ج4ص226

11 .سوره مبارکه فاطرآیه1

12 . سوره مبارکه ق آیه35

13. تفسیر العیاشی ج2ص203و204

14 . سوره مبارکه فاطر آیه10

15. کافی ج2ص603