بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۲

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










******************
تقریر آقای وافی در وبلاگ:
از سایت انجمن علمی:
http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=253.0

دوشنبه ( 13 / 5 / 2011 )23/2/92=2رجب المرجب434ج284
سوال درباره ( من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه ) و تردید در ادامه مولویت پیامبر پس از رحلتشان. که پاسخ استاد تا دقیقه(15) به طول انجامید.
اهمّ نکات:
- مولویت و اولویتِ به انفس هم در کبریات است هم در صغریات و به به عبارة اخری هم در شبهات حکمیه و هم در شبهات موضوعیه. هم در احکام اولیه شرعی و هم ثانویه ی حکومتی.
- وقتی مولا ببدنه العنصری از میان می رود، احکام حکومتی او مثل اعلام عید، تمام می شود و مولای بعدی باید این گونه امور را تعیین کند اما برخی شؤونات مولا هست که بندِ به بدن عنصریِ او نیست و بعد از رحلتش نیز باقی است. مثل توحید و احکام شرعی مثل احکام نماز و سنن. به همین جهت مسلمانان امروز هم رسول خدا را مولای خود می دانند و نعم المولی.
- سوال: من کنت مولاه انشاء ولایت است یا اخبار از ولایت. استاد: انشائی است متفرّعِ بر یک اخبار (15)
بسم الله الرحمین الرحیم
در ادامه مطلب جلسه گذشته: هر مطلبی که مطرح می شود، باید اول جایگاهش روشن شود که ما در چه جایگاهی قرار گرفته ایم؟ در جایگاه مدعی یا متهم و منکر یا قضاوت؟
در خیلی از موارد شیعه در مقام مدعی هستند و اهل سنت، منکر. برخی موارد اهل سنت مدعی و شیعه منکر است.
در قضیه غدیر، شیعه مدعی نصب خلیفه در غدیر است و اهل سنت منکر هستند.
منظور ما از مطالب دیروز جمع آوری شواهد برای شیعه ای که قاطع است، نبود. عرض دیروز من برای اذهانی بود که در مقام قضاوت هستند نه در مقام مدعی یا منکر. آن هم قضاوت در امری تاریخی که از آن فاصله ی زمانی داریم. در این مقام است که درصد مطرح است نه منطق دو ارزشی.

اینجاست که شخص در مقام قضاوت و بعد از دیدن شواهد، شروع می کند به تحلیل های فردی. تحلیل هایی که گر چه ممکن است در کلاس و در فضای تحقیق میدانی جایی نداشته باشد ولی در فضای قضاوتهای فردی مهم است یعنی این هشتاد درصد بعد از بیست سال برایش می شود 99 درصدی که به احتمال خلافش اعتنا نمی کند(22)
در این روش تاکید ما بر مشترکات است نه مختصات(23)
دو آیه شریفه در قرآن است که در ذیل هر دو، یک روایت آمده با مضمون واحد. آیه اول: (وَإِنْ تَتَوَلَّوْا یسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیرَكُمْ ثُمَّ لَا یكُونُوا أَمْثَالَكُمْ) و آیه دوم (وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ) که وقتی از حضرت درباره آخرین منهم سؤال کردند، فرمودند: قوم سلمان. در ذیل آیه قبلی هم وقتی پرسیدند: قومی که خدا به آنها استبدال می کند چه کسانی هستند و حضرت دست روی شانه ی سلمان گذاشتند و فرمودند: ( لو کان الایمان بثریّا لناله رجال من فُرس) در صحیح بخاری هم است.

ابن کثیر در تفسیرش در ذیل آیه سوره جمعه که تعریضی به صحابه ندارد، روایت فُرس را ذکر کرده است بدون خدشه اما در ذیل آیه سوره محمد که تتولوا و یستبدل و لایکونوا امثالکم دارد و تعریض به صحابه است و با نظریه عدالت صحابه اصطکاک دارد. شروع می کند به خدشه کردن در روایت فُرس. و می گوید: تفرّد به خالد بن . . . و قد تکلم فیه [خالد] بعض الأئمة. والله اعلم.
بعضی[ به نظرم صاحب مشکل الآثار بود] گفتند: این آیه که نگفته تتولوا محقق می شود. بلکه با إن آمده است و الحمدالله همه می دانیم که لم یتولَ احدٌ من الصحابة! و به همین جهت: لم یستبدل.(32)
ولی آلوسی در روح المعانی گفته: هو صحیحٌ علی شرط مسلم. بعد می گوید: عن الکلبی: شرط فی الاستبدال تولّیهم لکنم لم یتولوا فلم یستبدل! پس قوم فارس هم بدل آنها نخواهند نشد.
در تفسیر ( التحریر و التنویر ) ابن عاشور استاد دانشگاه تونسی، مطلب جالبی دیدم. می گوید: أقول هو يدل على أن فارس إذا آمنوا لا يرتدون و هو من دلائل نبوءة النبي ء صلى اللّه عليه و سلّم فإن العرب ارتد منهم بعض القبائل بعد وفاة النبي صلى اللّه عليه و سلّم و ارتدّ البربر بعد فتح بلادهم و إيمانهم ثنتي عشرة مرة فيما حكاه الشيخ أبو محمد ابن أبي زيد، و لم يرتد أهل فارس بعد إيمانهم. البته تحلیل ایشان را نمی خواهم بررسی کنم. ولی درباره رافضی ها! چه می گوید؟ نمی دانم!
خلاصه اگر واژه ( بالثریا ) و ( عند الثریا ) جستجو کنید، اولی 136 مورد در نرم افزار جوامع الکلم وجود دارد. بخش تخریج و بهتر از آن بخش شواهدش هست. و (عند الثریا ) 45 مورد. با سه گونه تعبیر: لو کان الایمان . . . لو کان الدین . . . لو کان العلم . . .
این روایت از امیرالمؤمنین و ابوهریره و قیس بن سعد و ابن مسعود و سلمان و عایشه و مندوس نقل شده است(43)
اما اینکه گفته اند: آیه إن دارد، اولاً آیه دو تا إن دارد: إن تؤمنوا و تتقوا و إن تتولوا. و قبل از ان تتولوا، می فرماید: هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ یبْخَلُ وَمَنْ یبْخَلْ فَإِنَّمَا یبَْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِی وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ. وقتی آیه فمنکم من یرید الدنیا و منکم من یرید الآخرة درباره فرار عده ای از جنگ احد نازل شد، ابن مسعود می گوید: تا قبل از نزول این آیه باور نمی کردیم که مسلمانانی هستند که اسلامشان به خاطر دنیا باشد! آیه دهم عنکبوت هم دالّ بر وجود منافقین در مکه است. چون سوره عنکبوت مکی است همانطوریکه سید قطب در تفسیر ظلال بر آن تأکید دارد.(47)
دقیقه ( 47) تا(52) خبر سعد بن عبدالله: بحار ج 52 ص 78
سوال. استاد: جواب دم دستی این است که اخبار از واقعه است نه اخبار از ارتباط نژاد با واقعه. جواب دوم را جلسه بعد عرض می کنم.
یا علی یا اول مظلوم








************
تقریر آقای صراف:
23/2/1392

· مباحثی که مطرح می­شود باید جایگاهش مشخص شود. گاهی در جایگاه مدعی و گاهی در جایگاه منکر و گاه در جایگاه قضاوت هستیم و در هر بحثی باید معلوم باشد. وقتی شیعه در مقام ادعا است مثل اینکه در غدیر نصب خلیفه اتفاق افتاده است، در اینجا شیعه صد درصد به آنچه می­گوید اعتقاد دارد. اما در مقام قضاوت و تحقیق آزاد که بگوییم شواهد را بیاوریم بین مدعی و منکر در این فضا است که با توجه به مشترکات (و نه مختصات)، ممکن است به اذهان انسانها بگوییم که هشتاد درصد آنطور بوده است.

· دو آیه شریفه است که ذیل هر دو آیه یک روایت آمده با مضمون واحد: محمد ، الجزء 26، الصفحة: 510، الآية: 38: هَا أَنْتُمْ هٰؤُلاَءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَ مَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لاَ يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ ﴿38﴾ و الجمعة ، الجزء 28، الصفحة: 553، الآية: 3: وَ آخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿3﴾ که اینها که بعداً می­آیند از فرس هستند و از قوم سلمان و ابن کثیر روایت ذیل آیه دوم را می­آورد و خدشه­ای نمی­کند ولی ذیل آیه اول خدشه می­کند چرا که اشاره به روگردانی صحابه دارد.

التحرير و التنوير، ج‏26، ص: 116
وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ.
عطف على قوله: وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ [محمد: 36]. و التولي: الرجوع، و استعير هنا لاستبدال الإيمان بالكفر، و لذلك جعل جزاؤه استبدال قوم غيرهم كما استبدلوا دين اللّه بدين الشرك.
و الاستبدال: التبديل، فالسين و التاء للمبالغة، و مفعوله قَوْماً أو المستبدل به محذوف دل على تقديره قوله غَيْرَكُمْ، فعلم أن المستبدل به هو ما أضيف إليه (غير) لتعيّن انحصار الاستبدال في شيئين، فإذا ذكر أحدهما علم الآخر. و التقدير: يستبدل قوما بكم لأن المستعمل في فعل الاستبدال و التبديل أن يكون المفعول هو المعوّض و مجرور الباء هو العوض كقوله: أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنى‏ بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ تقدم في سورة البقرة [61]. و إن كان كلا المتعلقين هو في المعنى معوض و عوض باختلاف الاعتبار، و لذلك عدل في هذه الآية عن ذكر المجرور بالباء مع المفعول للإيجاز. و المعنى: يتخذ قوما غيركم للإيمان و التقوى، و هذا لا يقتضي أن اللّه لا يوجد قوما آخرين إلّا عند ارتداد المخاطبين، بل المراد: أنكم إن ارتددتم عن الدين كان للّه قوم من المؤمنين لا يرتدون و كان للّه قوم يدخلون في الإيمان و لا يرتدون.
روى الترمذي عن أبي هريرة قال: تلا رسول اللّه هذه الآية «وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ. قالوا: و من يستبدل بنا؟ قال: فضرب رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلّم على منكب سلمان الفارسي ثم قال: هذا و قومه، هذا و قومه» قال الترمذي حديث غريب.
و في إسناده مقال. و روى الطبراني في «الأوسط»: هذا الحديث على شرط مسلم و زاد فيه «و الذي نفسي بيده لو كان الإيمان منوطا بالثريا لتناوله رجال من فارس». و أقول هو يدل على أن فارس إذا آمنوا لا يرتدون و هو من دلائل نبوءة النبي‏ء صلى اللّه عليه و سلّم فإن العرب ارتد منهم بعض القبائل بعد وفاة النبي‏ء صلى اللّه عليه و سلّم و ارتدّ البربر بعد فتح بلادهم و إيمانهم ثنتي عشرة مرة فيما حكاه الشيخ أبو محمد ابن أبي زيد، و لم يرتد أهل فارس بعد إيمانهم.

· با دو ترکیب بالثریا و عند الثریا می­توان جست و جو کرد (مثل نرم افزار جوامع الکلم که روایات اهل سنت را جمع کرده 136 مورد بالثریا [ با سه نحو با لو کان الدین و ... العلم و ... الایمان] و 45 مورد عند الثریا)