بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۲

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










*************
تقریر آقای وافی در وبلاگ:
از سایت انجمن علمی:
http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=253.0

چهارشنبه ( 8 / 5 / 2013 )18/2/92ج281

السلام علیک یا اول مظلوم
سوال: ما که روات اهل سنت را عادل نمی دانیم پس چرا به روایاتشان استناد می کنیم و نیز در بسیاری از موارد، عایشه و خلفا فضائل اهل بیت را با اینکه به نظر ما بر علیه آنهاست، نقل کردند. آیا احتمال نمی رود آنها تلقی ای که ما داریم نداشته اند و از کجا تلقی ما بر تلقی آنان که در همان زمان بوده اند، مقدم است؟
استاد: اینجا که عادل و فاسق مطرح نیست. اولا در مقام بحث و جدل به مقبولاتِ خصم استناد می شود و ثانیا در فضای نقل، جمع شدن نقل ها، جمع شدن اجزاء منفصل نیست بلکه نقل ها گاهی نتیجه اش تواتر یا استفاضه می شود. یعنی فقط چند نفر چیزی را نقل می کنند روی حساب احتمالات، هر چه نقل بیشتر شود، احتمال کذب ضعیفتر می شود. فرق است بین اینکه مطلبی را یک نفر نقل کند یا 5 یا ده نفر. هر چه بیشتر شود دل انسان آرام تر می شود. یک کافر مستشرق بی طرف می خواهد بیاید در فضای تحقیق و ببیند در صدر اسلام چه گذشته است؟ او الآن کاری به عادل و فاسق ندارد. حرف هر کسی که باشد را می شنود تا مشترکاتشان را جمع کند و امتیازاتشان را هم بفهمد. الآن در ما نحن فیه می بینیم صد روایت درباره بیعت حضرت وجود دارد. اگر بخواهیم در این صد روایت به صورت سند محوری کار کنیم، باید ببینیم کدام کذب است کدام ضعیف است کدام مرسل است کدام صحیح است؟ اما اگر بخواهیم موضوع محوری کار کنیم، می گوییم: هر صد تا در اصل این مطلب مشترک هستند. پس در اصل اینکه این مطلب، راست است به اطمینان می رسیم. و مختلفاتش بررسی می کنیم.
مثلا یک بودایی می خواهد ببیند اسلام چه می گوید؟ می آید صدها نقل تاریخی را کنار هم می گذارد. بعد از دو سال می گوید: از همه این نقل ها با همه اختلافاتی که بینشان وجود دارد، یقین پیدا کردم که شخصی با نام مبارک محمد در عربستان ادعای رسالت کرده است. قبل از این دو سال شک داشت ولی حالا یقین دارد.(8)چ
موضوع محوری یعنی به مطالب تاریخی به صورت درصدی نگاه کنیم. هر موضوعی لایه ها و قدر متیقّن دارد. مثلا برای یک مستشرق این سوال پیش می آید که آیا پس از رحلت حضرت، چیزی به نام سقیفه داشتیم یا نه؟ چه بسا کسانی که با ابوبکر ضد بوده اند، سقیفه را در آورده اند بر علیه ابوبکر. می آید همه نقلیات را کنار هم می گذارد و می گوید: اختلافات خیلی بوده ولی آخر کار یقین پیدا کردم که قطعا سقیفه ای در کار بوده است. به این می گوییم موضوع محوری که از مجموع روایات با همه اختلافات، به اصل موضوع یقین پیدا کنیم. و مثل اینکه کسی اول بگوید محال است عایشه با علی بجنگد و جنگ جملی بوده باشد ولی بعد از اینکه مجموعه روایات و نقلیات را دید به اصل اینکه جنگ جملی بوده یقین پیدا می کند.
قطعی که از تواتر حاصل می شود، قطع صد در صد نیست. اصلاً ریخت مفهومیِ تواتر، منطق تشکیکی است نه صفر و یک. لذا تعریف تواتر در منطق با واقعیتِ تواتر موافق نیست. می گفتند: امتنع تواطئهم علی الکذب. امتنع، یک مفهوم عقلانیِ دو ارزشی است ولی تواتر اینگونه نیست. چون هر چه هم ناقل ها زیاد شوند، امتناع و استحاله ی کذب حاصل نمی شود.
عرض من این است که در فضای تحقیقات تاریخی همان طور که متواتر داریم و خود متواتر، درجات دارد، از اعلی درجه ی تواتر تا تواترِ درجه ی پایین(13)
شیخ ناصر البانی در سلسلة الاحادیث الصحیحة می گوید: حدیث من کنت مولاه، از درجات بالای تواتر برخوردار است. معلوم می شود تواتر قابل شدت و ضعف است.
اگر تواتر درجات دارد، موضوعات تاریخی هم و لو به حد تواتر نرسد اما مراتبِ دونِ تواترش هم مرتبه دارد. یعنی اگر تواتر را 90 درصد بگیریم، چیزی که به 90 درصد نمی رسد اما از 60 درصد به 80 درصد می رسانَد، خیلی به درد تحقیق علمی می خورد. یعنی محقق می بیند فلان مطلب پارسال برایش 60 درصد راست بود ولی امسال و بعد از تحقیق، 80 درصد راست است. همین 20 درصد خیلی ارزش دارد. چون مطالب تاریخی کمک هم می کنند برای رسیدن به نتیجه مطلوب.
برخی می گویند چه کار به حوادث صدر اسلام دارید؟ تلک امة قد خلت. اولاً یک چیزهایی است که الآن مطرح است. مثلاً می گویند: شیعیان بدعت گذار هستند چون می گویند: علی امام است در حالی که این حرفها را ابن سبأ در آورده است! ابن خلدون می گوید: اهل بیت در ذهنشان بود که: نحن اولی. و اشاره می کند به مناظره عمر و ابن عباس. و سپس می گوید: ابن سبأ در زمان عثمان مسأله امامت علی را مطرح کرده است و قبلش این حرف ها نبود.(19)
از ترفندهای مهم متخصصین سنّی این است که دائماً سعی می کنند که اهل بیت را در مقابل خودشان قرار ندهند بلکه طرف خودشان را شیعه قرار دهند و بگویند: شیعه این جور بگویند و حاشا که اهل بیت این حرفها را بزنند!
جالب آن است که حضرت زهرا ابن کثیر که خودش مورخ بزرگی است را مجبور کرده اند که با خود حضرت در بیفتد! از دقیقه (23 ) تا (44) که می توانید مطالب این 20 دقیقه را در مقاله محاکمه ابن کثیر در آرشیو وبلاگ مطالعه فرمایید.
محققین اهل سنت خلافت ابن زبیر را بر حق می دانند. ولی وقتی حجاج او را کشت، عبدالملک شد خلیفه! (48)
کدام پیامبر پیامبر قبلی را کشت و نشست جایش؟!؟








************
تقریر آقای صراف:
18/2/1392

البدايةوالنهاية،ج‏5،ص:286
... و أما تغضب فاطمة رضى الله عنها و أرضاها على أبى بكر رضى الله عنه و أرضاه فما أدرى ما وجهه، فان كان لمنعه إياها ما سألته من الميراث فقد اعتذر اليها بعذر يجب قبوله و هو ما رواه عن أبيها رسول الله صلّى الله عليه و سلّم أنه قال «لا نورث ما تركنا صدقة» و هي ممن تنقاد لنص الشارع الّذي خفي عليها قبل سؤالها الميراث كما خفي على أزواج النبي صلّى الله عليه و سلّم‏ حتى أخبرتهن عائشة بذلك، و وافقنها عليه، و ليس يظن بفاطمة رضى الله عنها أنها اتهمت الصديق رضى الله عنه فيما أخبرها به، حاشاها و حاشاه من ذلك، كيف و قد وافقه على رواية هذا الحديث عمر بن الخطاب، و عثمان بن عفان، و عليّ بن أبى طالب، و العباس بن عبد المطلب، و عبد الرحمن ابن عوف، و طلحة بن عبيد الله، و الزبير بن العوام، و سعد بن أبى وقاص، و أبو هريرة، و عائشة رضى الله عنهم أجمعين كما سنبينه قريبا. و لو تفرد بروايته الصديق رضى الله عنه لوجب على جميع أهل الأرض قبول روايته و الانقياد له في ذلك، و إن كان غضبها لأجل ما سألت الصديق إذ كانت هذه الأراضي صدقة لا ميراثا أن يكون زوجها ينظر فيها، فقد اعتذر بما حاصله أنه لما كان خليفة رسول الله صلى الله عليه و سلم فهو يرى أن فرضا عليه أن يعمل بما كان يعمله رسول الله صلى الله عليه و سلم، و يلي ما كان يليه رسول الله، و لهذا قال: و إني و الله لا أدع امرا كان يصنعه فيه رسول الله صلى الله عليه و سلم إلا صنعته، قال فهجرته فاطمة فلم تكلمه حتى ماتت. و هذا الهجران و الحالة هذه فتح على فرقة الرافضة شرا عريضا، و جهلا طويلا، و أدخلوا أنفسهم بسببه فيما لا يعنيهم و لو تفهموا الأمور على ما هي عليه لعرفوا للصديق فضله، و قبلوا عنه عذره الّذي يجب على كل أحد قبوله، و لكنهم طائفة مخذولة، و فرقة مرذولة، يتمسكون بالمتشابه، و يتركون الأمور المحكمة المقدرة عند أئمة الإسلام، من الصحابة و التابعين فمن بعدهم من العلماء المعتبرين في سائر الاعصار و الأمصار رضى الله عنهم و أرضاهم أجمعين.