بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۱

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










تقریر آقای وافی در وبلاگ:
از سایت انجمن علمی:
http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=254.0

سه شنبه ( 12 / 3 / 2013)22/12/91=29/4/34ج261
سوال از خمس تا دقیقه (3)
دقیقه (4): . . . تا دقیقه (6)
دقیقه (7): سوال از فرق بین تعبیر و تأویل. استاد: خود تأویل بحث های تفسیری گسترده ای دارد و معلوم است که معنایی دارد غیر از تعبیر. مثلاً آیه قرآن تأویل دارد( یوم یأتی تأویله) با اینکه آیه قرآن که خواب نیست تا تعبیر داشته باشد. اما این که در اینجا تعبیر و تأویل کنار هم آمده، معلوم نیست با هم فرق داشته باشند. باید بیشتر بررسی شود
سوال: آیا قضیه سامری که می گوید: ( بصرت بما لم یبصروا . . . من اثر الرسول ) از مصادیق کشف الغطاء است؟ و نیز قضیه حضرت خضر و موسی (علیهما السلام) آیا خضر چیزی از قبیل دزدان دریایی را می دید که موسی نمی دید و از باب کشف غطاء بود؟ با توجه به اینکه خود موسی از پیامبران اولوالعزم و حجت خدا بود. چطور می شود خضر چیزی را می دانست که موسی می دانست.(9) استاد: سامری چیزی را دید که بقیه ندیدند. می تواند از از مصادیق کشف غطاء باشد. و پرده از جلوی چشم فاسق کنار رفتن مانعی ندارد. همانطور که از دجال، عجائبی از او صادر می شود و همچنین شیاطین و اجنّة که درجه ای از کشف غطاء را دارند که انس ندارند.(12) نکته ای که هست این است که: اگر بگوییم یک چیزی را انس نمی بیند ولی جنّ می بیند، آیا درست که بگوییم از جلوی چشم جن پرده کنار رفته است؟ یا اینکه ریخت خلقتش طوری است که آن چیز را می بیند. مثل انسان بینا نسبت به نابینا. نمی توان گفت: برای انسان بینا کشف غطاء صورت گرفته است
اما قضیه حضرت خضر و موسی، به طور کلّی باید دید کشف غطاء در علوم چه معنایی دارد؟ شخصی که پنجاه سال دارد و سی سال است دارد فقه می خواند، همین شخص سی سال دیگر هم با فقه ممارست دارد می شود اعلمِ زمان. آیا وقتی پنجاه سالش بود، نسبت به معلومات بعدیِ خودش و قوه ی عالیه علمیه ی هشتاد سالگیش، پرده جلوی چشم بود و در هشتاد سالگی پرده کنار رفته است؟ آیا کشف غطاء است یا به قول مرحوم طبرسی به منزله ی کشف غطاء است؟ چون هر مرتبه ای جهل، به منزله ی غطاء است. روایت داریم که حضرت موسی چهارتایش را می دانستند، آیا نسبت به معصومین که 74 تا را می دانند، پرده جلوی چشمش است یا اینکه یک فعلیتی را فاقد است. مثل مثال بچه قبل از یادگیری الفبا و بعد از یادگیری آن. پرده آنجاست که مشاعرش را دارد ولی مانع و حجابی بر سر راهش است. اما بچه فقط اقتضاء و قوه اش را دارد اما علمش بالفعل در او موجود نیست. لذا مورد حضرت موسی و خضر از مصادیق کشف غطاء نیست
جلد اول بحار: قال الصادق (عليه السلام): الجهل صورة ركبت في بني آدم، إقبالها ظلمة، وإدبارها نور، یعنی وقتی جاهلیم می دانیم چیزی هست که نمی دانیم. اقبالها ظلمة، یعنی یک چیزی می آید که خودش را در تاریکی احساس می کند. می فهمه خبری هست ولی او نمی بیند(19)
سوال: چطور ممکن است که مسائلی را خضر بداند که موسی که حجت خدا و واسطه ی فیض است نداند؟! استاد: همانطور که حضرت موسی هفتاد حرف اسم اعظم که ائمه می دانند نمی دانند و در عین حال حجت خدا هستند. و اصلا اصل قضیه حضرت خضر، قضیه ای سرّ گونه است. یعنی درک خصوصیات کاریِ ایشان، مشحونِ به اسرار است. ایشان هر کجا بنشینند، سبز می شود. اینکه نقش او چیست؟ فورا نمی شود ایشان را به عنوان رعیت حضرت موسی حساب کرد که حضرت موسی امام است و او هم جزء امت اوست، اما بیش از او می داند. نمی توان اینطور گفت. قضیه اش با ذوالقرنین و آب حیات هم عجیب است. پس سریع نمی شود تصمیم گیری و قضاوت کرد. یک ساز و کاری برای ایشان شده که از اینکه از امت پیامبر زمان خودش باشد، حالش فرق کرده است(24)
حضرت موسی هم پیامبر بنی اسرائیل بودند نه پیامبر تمام بشر. از کجا معلوم حضرت خضر از بنی اسرائیل بودند؟ حضرت عیسی هم رسولاً إلی بنی اسرائیل بودند. در بصائر هم روایت داریم که حضرت موسی هم سوالاتی از خضر کرد که او بلد نبود.(27)
سوال: آیا بر فرض اگر موسی را بالاتر و امام بدانیم، قضیه خضر، قابل توجیه است؟ استاد: بله، نظیر هم زیاد دارد. مثلاً روایت داریم: ( ارتد الناس بعد رسول الله الا ثلاث ) و اما ان اردت الذی لم یدخل فی قلبه شیء فمقداد. اما در روایت دیگر فرموده اند: سلمان در درجه ی دهم ایمان است و مقداد در درجه ی دوم. یعنی نمی توان گفت حضرت موسی بالاتر است یا پایین تر؟ حیثیات محفوظ است. لذا سوالاتی موسی از خضر پرسید که خضر نمی دانست و بر عکس. که حضرت فرمودند اگر من آنجا بودم، جواب سوالات هر دو را می دادم و سوالاتی هم از هر دو می پرسیدم که هیچ کدام جوابش را ندانند. فهمناها سلیمان هم از همین قبیل است که با اینکه پسر داود بود. حاجاقا مؤذن: در تأیید شما، روایت داریم: ( لو عرض ایمان سلمان علی المقداد لکفر و لو عرض صبر مقداد علی سلمان لکفر!) گاهی در یک زمان چند پیامبر بوده اند و دلیل می خواهد که بفهمیم کدام مقام خاصه وساطت فیض را داشته اند. به صرف اولوالعزم بودن نمی توان گفت، او صاحب آن مقام است. چون مقامی که صحبتش بود، یک مقام تکوینی است که ( یعلم ما یلج فی الارض و ما یخرج منها و ما ینزل من السماء و ما بعرج فیها ) اما این که این مقام هر چه را دارد، در یک مجلای زمانی و مکانی در وجود او ظهور کند، ملازمه منطقی ندارد. یعنی می شود کسی باطناً حامل آن مقام باشد ولی در یک مقطع زمانی، مظهر همه ی آن مقام نباشد. ما چون یک عالَمی هستیم، فوری قیاس می کنیم و می گوییم اگر آن مقام را دارد دیگر تمام است دیگر. در حالی که ریخت آنها یک عالمی نیست. بلکه عوالم هستند. لذا یک عالمی که او حاملش است، حالت سیطره است و نمی شود هم نداند ( لا یسهو و لا یجهل و لا ینام ) اما . . . (33) نظیر روایتی که حضرت امیر قهقری برگشتند. خود خضر یکی از ریخت هایی که ایفا می کند، ریخت جبرئیل است. جبرئیل نیست ولی می تواند کارهایی شبه کار جبرئیل بکند. یعنی بیاید انبیا را دستگیری بکند. این اتفاق افتاده است. یعنی یک نبی یی است که مثل سایر انبیا نیست. روایت دیدن جابر ملکوت ارض را و المستور عن عوالمهم (37) حضرت آدم هم نور حضرت بقیة الله را نورانی تر دید با اینکه حضرت رسول از ایشان افضل هستند. شاید هم به خاطر طولانی تر بودن امامت و وساطت فیضشان برای عالم بوده است که نورانی تر جلوه کرده اند. سوال. استاد: علم و معرفت معصومین سر سوزنی با یکدیگر تفاوت ندارد. علم امامت امام حسن و حسین برابر است. تفاوتشان در حامل بودنِ مقام وساطت فیض است. روایتی قبلاً خواندیم که: راوی پرسید علم چیست؟ حضرت فرمودند: الامر بعد الامر و الشیء بعد الشیء و ما یحدث باللیل و النهار. همین مقامِ الامر بعد الامر که مقام علم حضوری است، می تواند غیر از مقام امامت و وساطت باشد. ممکن است این مقام علم نزدیک رأس مخروط باشد نه خود آن. پس آن مقام یک نحو وساطت و رساندن است نه صِرف علم. بلا تشبیه: یک جایی می خواهند غذا را از آشپزخانه به مهمان بدهند و دو نفر هم ایستاده اند. هر دو می دانند در آشپزخانه چه غذایی است؟ و به چه کسی باید بدهند. اما وقتی می خواهند غذا را بدهند، بشقاب را به دست یک نفرشان می دهند. از حیث علم و اطلاع و قدرت فرقی ندارند. اما عملاً اوست که این را می گیرد و می دهد
سوال: آیا ممکن است کسی علمش کمتر باشد و واسطه ی فیض باشد؟ استاد: نه، این دیگر ممکن نیست. چون در این مقام، قدرت متفرع بر علم است. سوال: چرا خود امام حسین فرمودند: اخی خیرٌ منی؟ استاد: در این شکی نیست. تفضیل مسلّم است. ولی رمز افضلیتشان را باید فهمید
سوال. اصلا رمز اتفاق حضرت خضر این بود که گویا حضرت موسی خیال کردند که اعلم از ایشان کسی نیست.(44)
سوال درباره خطبه ی بیان. استاد: ظاهرا وقتی که حضرت دارند انا انا می گویند، دارند اخبار می کنند از مقام سرایت وجودیشان. همانطور که شما می گویید: من این را بر می دارم. اگر بگویند: دست برداشت، چرا می گویی: من برداشتم؟ می گویید: من که می گویم من، دارم از آن مقام روح که ساریِ در تمام اعضایم هست، خبر می دهم. تا (47)
یا مقلب القلوب








************
تقریر آقای صراف:
22/12/1391

بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏1 ؛ ص93
25- مص، مصباح الشريعة قَالَ الصَّادِقُ ع‏ الْجَهْلُ صُورَةٌ رُكِّبَتْ فِي بَنِي آدَمَ إِقْبَالُهَا ظُلْمَة ...

· نکته: اصل وجود حضرت خضر (ع) و جریاناتش یک چیز سِرّ گونه و مشحون از اسرار است

· ادامه مجمع البیان:
«وَ قالَ قَرِينُهُ» يعني الملك الشهيد عليه عن الحسن و هو المروي عن أبي جعفر و أبي عبد الله (ع) و قيل قرينه الذي قُيِّض له من الشياطين عن مجاهد و قيل قرينه من الإنس ...