بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۱

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










تقریر آقای وافی در وبلاگ:
از سایت انجمن علمی:
http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=254.0

یکشنبه ( 10 / 3 / 2013)20/12/91ج259
سوال از خمس وسائلِ خارج از استفاده ی منزل. استاد: مطابق با احتیاط است
سوال از نحوه ی ارتباط مجرّد با مادّه. استاد: وجوهی برای نحوه ارتباط بدن جسمانی با روح مجرد گفته اند که یکی از آنها این است که: واسطه ای بین بدن جسمانی و روح مجرد است که همان بدن برزخیِ حالّ در این بدن جسمانی است. که مرحومه بانو اصفهانی خیلی زیبا این مطلب را توضیح داده اند. روح به وسیله ی این بدن که برزخ بین ماده و مجرد است، در اعضای جسمانی تصرف می کند. نه مادی است نه مجرد تامّ است . . . این چیز مادی مُعِدّ می شود برای این که درک علم در نفس صورت بگیرد(5)
بسم الله الرحمن الرحیم
داشتیم شواهدی از روایات که به کشف غطاء اشاره کرده بودند، ذکر می کردیم. روایت بصائر را در چهارشنبه خواندیم
سوال از ( ارواحکم واحدة ). استاد: در این باره چند روایت هست. یکی در اختصاص ص249 مفید: إن روح الايمان واحدة خرجت من عند واحد وتتفرق [تتعلق] في أبدان شتى فعليه ائتلفت وبه تحابت وستخرج من شتى و یعود واحدا و يرجع عند واحد.] کأنه ارواح مومنین با اینکه متعدد است ولی اصلشان واحد است. دوم: والروح واحدة و الصُوَر شتّی در بحار است. سوم: اختلفت بهم الابدان و لم تختلف قلوبهم. چهارم: المؤمن اخ المؤمن کالجسد الواحد و ارواحهما من روح واحدة کافی ج2 ص 166. پنجم: إن الله عز وجل خلق المؤمنين من طينة الجنان وأجرى فيهم من ريح روحه فلذلك المؤمن أخو المؤمن لأبيه وأمه، فإذا أصاب روحا من تلك الأرواح في بلد من البلدان حزن حزنت هذه لانها منها و موارد دیگر
مثالی برای توضیح این وحدت: هر کسی می گوید: من، در اینکه یک روح و یک جان و یک مُدرک است، شک ندارد. نه اینکه وحدت خیالی باشد. ولی در عین حال همین منِ واحد تعلق گرفته هم به دست راستش هم به دست چپش. شکی نیست که مَنی که مدبر دست راست است با مَنی که مدبر دست چپ است، یکی است با اینکه تدبیر روح دست راست را واقعاً غیر از تدبیر روح است دست چپ را. چون وقتی به دست راست سوزن بزنند، دست چپ نمی سوزد. در عین حال یک روح و یک من است. تعود همه ی تعلقات به یکی. می گوید: یکی هستم که در همه ی اعضا حاضر هستم.(11) گاهی که غمناکیم و علتش را نمی دانم. حضرت فرمودند: در یک جایی از زمین مؤمنی غمناک است و ناراحتی تو به خاطر آن است
پس چند تا بدن است که روح مباشر آنها متعدد است اما این ارواح مباشر وقتی تلطیف می شود و بالا می رود، به مقامی می رسند که یکی هستند.(13)
سوال: پس چرا فقط درباره ائمه می گوییم: ارواحکم واحدة؟ استاد: واحده بودن آنها به این است که در وقت تعلق هم حجاب ندارند. مؤمنین در وقت تعلق، بدنشان حجاب دارد. یعنی اینطور نیست که احساس کنم من و زید مثل دو دست هستیم برای یک بدن. اما آنها در وقت تعلق هم خودشان را واحد می بینند
سوال حاجاقا مؤذن از روایت ( ابوهم نور و امهم الرحمة ). استاد: قبلش دارد: المؤمن اخ المؤمن لابیه و امه. معنایی که فعلاً به ذهنم می آید این است که: نور حالت معرفت ایمانی است که مؤمنین در آن مشترک هستند. رحمت هم حالت تراحم و توادد است. در روایت هم دارد: ( مثل المؤمنین فی توادّهم و تراحمهم کمثل الجسد ) همانطور که بدن وقتی یک جایش درد می گیرد، تمامش اشتکا دارد. رحمت مادر است. چون مادر زمینه رشد بچه را فراهم می کند. مودتی هم که بین مؤمنین است، زمینه ساز ادامه ی حیات ولایی و ایمانیِ آنهاست. نور هم اشتراکشان هست در اصل عقیده. احتمال هم دارد که نور و رحمت تلفیقی باشد از عالم عقول و مجردات تامه با نفوس. نور یعنی عالم جبروت و تجرد و عقول و رحمت یعنی عالم ملکوت مؤمن. یعنی مؤمنین متصلند به عالم عقول و نور و نیز متصلند به عالم ملکوت و هر دو از یک جا ناشی شده اند. احتمالات دیگر هم هست. که با تتبع روایات به دست می آید
سوال. در روایات متعدد واژه قدرت به معنای ملکوت به کار رفته است.(16)
یکی از حاضران احتمال این که رحمت از رحم باشد و یعنی مادرش بدن و پدرش روح است. مطرح کرد. که تطبیقش بر روایت واضح نبود
سوال از ( انا و علی ابوا هذه الامة ). استاد: به نظر می آید منظور اب و ام نباشد
استادصراف این روایت را خواندند که: إتق فراسة المؤمن فإنه ينظر بنور الله، قال: نعم يا سليمان إن الله خلق المؤمن من نوره وصبغهم في رحمته وأخذ ميثاقهم لنا بالولاية والمؤمن أخو المؤمن لأبيه وامه، أبوه النور وأمه الرحمة، وإنما ينظر بذلك النور الذي خلق منه
استاد: احتمال دارد رحمت در اینجا به معنای آن طینتی است که زمینه سازی می کند برای اینکه روح بیاید در این دار دنیا. چون مؤمن یکی طینت دارد و یک روح. طینت( فِعلة است از طین) حقائق کلیه ی برزخیه ای است که سبب می شود روح مجرد به دنیا تعلق بگیرد
سوال. استاد: من نوره یعنی از عالم نور است. چند روایت داریم که: اشد اتصالاً بنور الله
اصل رَحِمَ به معنای میل است. رحم الیه أی مال . . . مؤمن دو شأن دارد. شأن تجرد تام و عقلانیت و نورانیتش که من الله است و شأن تشکیل بدن و نفس و تدبیر عالم ماده و مُلک . . . اب موطن تأثیر گذار و اُم موطن تأثیر پذیر است.(29)
یک سوال فقهی اعتقادی درباره نیابت از میّت! (30) تا (33)
سوال. استاد: نمی توان به طور مطلق گفت: در عالم نور هیچ گونه کثرتی نیست
سوال. استاد: روح حاضر است در قوه ی باصره. قوه ی باصره ربطی به این بدن ندارد. در خواب هم که بدن مثالی ما دارد می بیند، قوه باصره ی روح را به کار گرفته است. اگر شخصی هزار چشم داشته باشد، قوه ی باصره اش یکی است.(35)
سوال. روح الایمان یک واحدی است که همه اینها را زیر چترش دارد. اما الزاماً این روح، مقام روحانیت نیست. ممکن است مقام روحانیت فوق اینها باشد
دو مورد باقی مانده است:
یکی : وانکشف الغطاء در دعای فرج
دوم: اغفر لی الذنوب اللتی تکشف الغطاء
آیا این دو مورد ربطی به روایات کشف الغطاء دارد؟ عرض می کنم: یک نوعی از کشف غطاء هست که ربطی به بحث ما ندارد. مثلاً در دعای فرج، که برای مکروب است، یعنی یک چیزهایی بود که تا حالا آشکار نبود و حالا انکشف الغطاء. در وقت کشف غطاء هم انسان به حرج می افتد و ناراحت می شود و محتاج فرج است. مثلاً شیعه در مطلبی تقیه می کردند. مدتی بعد در اثر خلاف تقی، انکشف الغطاء. یعنی دشمن مطلب را فهمید و در معرض شر عدو هستیم پس: ففرج عنا. احتمال دیگری هم هست. چون دنبالش دارد که: ضاقت الارض و منعت السماء. بعضی گفته اند: در بعضی نسخه ها دارد: ضاقت الارض بما وسعت السماء . . . (43)
اما مورد دوم. گناهانی که کشف غطاء می کند. به باب معنی الذنوب در معانی الاخبار مراجعه کنید: الذنوب التي تكشف الغطاء الاستدانة بغير نية الاداء والاسراف في النفقة على الباطل، والبخل على الاهل والولد وذوي الارحام، وسوءالخلق، وقلة الصبر، واستعمال الضجر والكسل، والاستهانة بأهل الدين
یکی از حاضران: انکشاف غطاء به معنای رواج گناهان در جامعه باشد
سوال. استاد: روایت می گوید: هر چه را به نورالله دید، صحیح است نه اینکه هر چه گفت، به نورالله است و صحیح است. ینظر بنور الله مستوعب در تمام شؤوناتش نیست مگر در امام معصوم.(50)
سوال از نماز جماعتِ شخص فلج
یامن هو القلم والکتاب المکنون








************
تقریر آقای صراف:
20/12/1391

الإختصاص ؛ النص ؛ ص249
عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ الْكِنْدِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ إِنَّ رُوحَ‏ الْإِيمَانِ‏ وَاحِدَةٌ خَرَجَتْ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ وَ تَتَفَرَّقُ فِي أَبْدَانٍ شَتَّى فَعَلَيْهِ ائْتَلَفَتْ وَ بِهِ تَحَابَّتْ وَ سَتَخْرُجُ مِنْ شَتَّى‏ وَ يَعُودُ وَاحِداً وَ يَرْجِعُ عِنْدَ وَاحِدٍ

بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏58 ؛ ص150
29- الشِّهَابُ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ مَثَلُ الْمُؤْمِنِ فِي تَوَادِّهِمْ‏ وَ تَرَاحُمِهِمْ‏ كَمَثَلِ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَكَى بَعْضُهُ تَدَاعَى سَائِرُهُ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمَّى.

بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ؛ ج‏1 ؛ ص79
1- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ سُلَيْمَانَ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ ع‏ قَالَ يَا سُلَيْمَانُ اتَّقِ فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ فَسَكَتَ حَتَّى أَصَبْتُ خَلْوَةً فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ سَمِعْتُكَ تَقُولُ اتَّقِ فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ يَا سُلَيْمَانُ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ نُورِهِ وَ صَبَغَهُمْ فِي رَحْمَتِهِ وَ أَخَذَ مِيثَاقَهُمْ لَنَا بِالْوَلَايَةِ وَ الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ أَبُوهُ‏ النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ وَ إِنَّمَا يَنْظُرُ بِذَلِكَ النُّورِ الَّذِي خُلِقَ مِنْه‏

· تعبیر و انکشف الغطاء در دعای فرج در نگاه اول از سنخ دیگری به نظر می­رسد. مثل اینکه مؤمنین تقیه می­کردند ولی بعد ترک تقیه کردند و آن غطاء ناشی از تقیه برداشته می­شود. اما تعبیر و ضاقت الارض که در بعض نسخ بما وسعت السماء آمده (در جمال الاسبوع) بجای و منعت السماء جای تأمل بیشتر دارد. آیا ممکن است تنگی­ای باشد که بخاطر کنار رفتن پرده و فشار ناشی از آن بر فردی که حقایق را می­بیند باشد؟ یا اینکه ذنوبی که تا کنون پوشیده شده و به حدی رسانده که پرده ستر از آنها کنار رفته است.

· و اما تعبیر الذنوب التی تکشف الغطاء:

معاني الأخبار ؛ النص ؛ ص269
باب معنى الذنوب‏ التي تغير النعم و التي تورث الندم و التي تنزل النقم و التي تدفع القسم و التي تهتك العصم و معنى الذنوب التي تنزل البلاء و التي تديل الأعداء و التي تعجل الفناء و التي تقطع الرجاء و التي تظلم الهواء و التي تكشف‏ الغطاء و التي ترد الدعاء و التي تحبس غيث السماء

معاني الأخبار ؛ النص ؛ ص271
... وَ الذُّنُوبُ الَّتِي تَكْشِفُ‏ الْغِطَاءَ الِاسْتِدَانَةُ بِغَيْرِ نِيَّةِ الْأَدَاءِ وَ الْإِسْرَافُ فِي النَّفَقَةِ عَلَى الْبَاطِلِ وَ الْبُخْلُ عَلَى الْأَهْلِ وَ الْوَلَدِ وَ ذَوِي الْأَرْحَامِ وَ سُوءُ الْخُلُقِ وَ قِلَّةُ الصَّبْرِ وَ اسْتِعْمَالُ الضَّجَرِ وَ الْكَسَلِ وَ الِاسْتِهَانَةُ بِأَهْلِ الدِّين‏ ...