بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۱

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










تقریر آقای وافی در وبلاگ:
از سایت انجمن علمی:
http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=261.0

چهارشنبه ( 13 / 2 / 2013)
سوال. استاد: چه مانعی دارد که کشف غطاء، کشف غطاء از حس را هم شامل شود و اختصاصی به کشف غطاء از قلب داشته باشد
سوال: کسی که در دنیا مثلاً نابینا است، کمتر می تواند به معرفت دست پیدا کند چون نمی تواند به مثلاً به ( اولم یتفکروا فی خلق السموات و الارض) عمل کند. استاد: شواهدی روشنی است در نقلیات به خلافش مثل قضیه ابوهارون مکفوف که گفت: الامام نورٌ ساطع! و قضیه نابینایی که آیات قرآن را نشان می داد! پس دیدن با حسّ صِرف یک علت مُعِدّه است نه علت تامه (13)
بسم الله الرحمن الرحیم
صحبت بر سر این بود که مرحوم طبرسی کشف غطاء را منزله معنا کردند و فرمودند: واقعا این طور نیست که وقتی قیامت می آید خدای متعال از روی چیزی که پرده است، پرده را بردارد. پرده برداریِ حقیقی نیست بلکه به منزله ی آن است. بلکه در این دنیا از علوم ضروریه در حجابند و خدای متعال در آن عالم آن علوم را برایشان خلق می کند و این به منزله ی برداشتن پرده از روی صورت آنهاست.
سوال: کشف حجاب از روی معلوم است یا از روی عالم؟ استاد: فرمودند: إنما تظهر الأمور في الآخرة بما يخلق الله تعالى من العلوم الضرورية فيهم فيصير بمنزلة كشف الغطاء لما يرى و إنما يراد به جميع المكلفين برهم و فاجرهم لأن معارف الجميع ضرورية. مثلاً کسی در آن اتاق نیست که بداند زید در آن اتاق قائم است. خدای متعال او را می برد در آن اتاق تا قیام زید برایش ضروری گردد و این یک نوع پرده از جلوی چشم برداشتن است. قبلاً علم محسوس نبود نه این که بود و پرده ای رویش بود. با رفتن به آن اتاق این علم حاصل شد و حصول این علم ضروری به منزله ی پرده برداشتن است. اصلا علم به معلوم نداشت نه اینکه پرده بود و آن پرده را برداشتیم. این فرمایش مرحوم طبرسی است(16)
سوال: آیا نظر ایشان این است که در عالم یک مدرَک جدیدی ایجاد می شود؟ استاد: بله، یعنی مدرکاتی قبلا بود که علوم ضروریه ای نسبت به آن حقایق نداشت. وقتی که خدای متعال این علوم ضروریه را به نفوس داد، حالا دیگر پرده برداشته شد. پس به منزله ی پرده برداری است. چون ایجاد علم است نه پرده برداری.
گمان من این است که این فرمایش درست در عرض آن مطلبی است که المیزان فرموده اند. المیزان می گوید: اصلا خلق علم نیست. بلکه در این دنیا علم ممکن است و انسان متمکن از تحصیل معلوم است و همه چیز فراهم است. فقط غافل است. کشف غطاء هم یعنی غطاء غفلت و خلق جدیدی صورت نگرفته است. همه چیز سر جایش است. فقط غفلت نمی گذاشت ببیند. حالا که حجاب غفلت به کنار رفت، همان چیزی را که در دنیا هم اگر می خواست می توانست ببیند ولی غفلت مانع بود، می بیند. اما مرحوم طبرسی می فرمایند: عالم آخرت از نظر ظهور امر با اینجا فرق دارد. اینجا امور برای ما بدیهی و ضروری نیست ولی قیامت صحنه ای است که صحنه ی علم و ظهور حقایق است به علوم ضروریه ی بدیهیه. وقتی وارد این صحنه وارد می شوند نمی توان گفت: پرده از جلوی چشمانشان برداشته شده است. پرده برداشته نشد، بلکه وارد صحنه ای شدیم که حقایق برایمان ظهور پیدا کرده است. پس به منزله ی پرده برداری است. نورٌ یقذفه الله (19) چون صحنه ی آخرت الآن در مرأی و مسمع مکلف نیست. بلکه بعداً می آید و علوم مناسب با آن موطن هم بعداً می آید.
سوال من محضر ایشان این بود که: در اینجا نمی توانیم غطاء را منزله بگیریم. به دو دلیل: یکی وجود کلمه ی غفلت و دوم وجود دو تا فاء: فکشفنا و فبصرک الیوم حدید. عرف عام تا آیه را با این خصوصیات ببینند، غفلت را غطاء می بینند.
سوال. یک چیزهایی در روایات اهل بیت درباره مباحث معاد و برزخ و قیامت است که حالت کلیدی دارد. کلید فهم این معارف. تلقیِ عموم از صَلی و وقوع قیامت در آینده، وقوعِ بعد از عدم است. عدمِ مطلق. و حال آنکه تمام سعی قرآن و روایات بر این است که اینجوری به عالم آخرت نگاه نکنید. یک چیز حواله ی به نسیه. اصلا بیانات این گونه نیست. اگر به پا شدن قیامت را در زمانی بگیرید که مسبوق است به عدم مطلق و اینکه آخرت اصلاً الآن نیست، این درک صحیحی از آخرت نیست و شواهد زیادی دارد. یکی از آن کلید ها این است که ( الدنیا فی الآخرة و الآخرة محیطة بالدنیا ) که در قضیه جاثلیق است. یعنی وقتی می گویند آخرت، سراغ و فردا و یک ملیون سال دیگر نرو.
دقیقه 24 تا 25 : درباره نفاق ابوبکر
عالم آخرت محیط است به دنیا و نه حتی علی الدنیا. همین جا که به خواب می روی، به عالم برزخ می روی. بلکه الآن هم که بیدار هستی همه کارهایت دارد در برزخ انجام می شود و غیر از این نمی شود. یکی از شواهدش این آیه است که: ( یستعجلونک بالعذاب ) خدا به جای اینکه بفرماید: به آنها بگو که صبر کنند و به زودی عذاب می آید، می فرماید: ( و إن جهنم لمحیطة بالکافرین ) با حرف باء! و دهها آیه دیگر که دالّ بر این است که یوم آخر آخر است نسبت به ما که داریم به سوی آن می رویم نه اینکه خود آن عالم حالا نیست و بعداً می آید. امام فرمودند : ما از کسی که بگوید: جنت و نار الیوم موجود نیستند، بریء هستیم.
البته نمی توان گفت از استظهار از این آیه، فرمایش المیزان تنها فرض است که قبلاً عرض کردم. وجه دیگر هم بود بدون اینکه حرف مرحوم طبرسی را بزنیم و آن: غفلت از تسبیب بود که قبلاً توضح دادم. بصرک الیوم حدید در این تسبیب. یعنی اگر همان روز غفلت نمی کردی، تسبیب را درک می کردی و می فهمی کارهایت این نتیجه را دارد.
مطلب المیزان با بسیاری از مبانی جور است به شزطی که افراط و تفریط هم در آن نشود. بحث بر سر استظهار از آیه است که حرف ایشان تنها وجه آیه نیست.
منظورم هم از افراط و تفریط این است که: اصل این که می گوییم عالم آخرت محیط بر اینجاست، درست است اما معنایش این نیست که هر چه حقایق آخرت است، هر کسی اگر بخواهد می تواند ببیند. یعنی گاهی می گوییم: من کان فی هذه اعمی فهو فی الآخرة اعمی و بصرک الیوم حدید مالِ دو موقف است. یعنی وقتی می فرماید کور است در موطنی واقعاً سراپا کور است و در این موطن اصلاً اسم بصرک الیوم حدید و اسمع بهم و ابصر، نبرید. یک موقف دیگری در مراحل قیامت پیش می آید که بصرک الیوم حدید محقق می شود. این یک وجه جواب بود که داریم در تفصیل مواقف قیامت، آیات را به طور مطلق معنا می کنیم.(33) یعنی در موقف اعمی، مطلقاً کور است و هیچ چیز را نمی بیند و بصرک الیوم حدید مال یک صحنه ی دیگری از قیامت است. این جور بیان است.
سوال: وقتی آیه می گوید: فی الآخرة اعمی، چگونه می توانیم آن را حمل بر یک موقف خاص بکنیم؟! استاد: علت اینکه ظاهر آیه را مطلق می بینید این است که آن روایت کلیدی را در نظر نمی گیرید که: إن للقیامة خمسین موقفاً در جواب تناقض یابی یک جوان در قرآن. از قبیل ( لا یتکلمون) و ( کذبوا علی انفسهم) (35). حضرت می فرمایند: وقتی قرآن می گوید: الآخرة، شما آن را یک امر نگیرید. خود قرآن می فرماید: ( تعرج الملائکة و الروح الیه فی یوم [یک روز است، اما] کان مقداره خمسین الف سنة. بعد حضرت فرمودند: ان للقیامة خمسین موقفا و کل موقف الف سنة. پس نگویید الآخره و تمام.
برخی خیلی از اشکالات بهترین جواب همین مواقف است. که مفهومش این است که آنجایی که کور است، به تمام معنا کور است و آنجایی که حدید است به طور مطلق حدید است. این یک جواب.
اما جواب دیروز ما این بود که: در هر موقفی می شود هم بینا بود هم کور. چون واقعیتِ آن عالَم یک چیز بسیط نیست که یا بدانند یا ندانند. مثل دنیا که نمی توان گفت: یا همه چیز را می دانیم یا هیچ چیز را نمی دانیم. در این عالم مبصرات و مسموعاتی داریم که شؤونات و انواع و خصوصیات دارد و به همین جهت هر نوعِ مُدرَکی یک مشعر و مُدرِک و حسّ مخصوص به خودش داشته باشد. چشم برای دیدن مبصرات است و گوش برای مسموعات. چون در عالم مادی هم تموُّج صوتی است هم تموج الکترو مغناطیسی است. نه این که یک چیز بسیط است که از دو کانال همان یک چیز را می بینیم. از دو کانال داریم دو چیز را می بینیم چون واقعاً مسموع غیر از مبصَر است. این نکته ی مهمی است. یعنی هی نگوییم ماها فرق داریم و دید ما یکی قوی تر و یکی ضعیف تر است. بلکه اول برویم سراغ چیزی که قرار است درک شود. او شؤونات و انحاء و مراتب دارد.
با این حساب در یک صحنه و موقفی که همه ی اهل محشر حاضرند، چون مدرَکات آن عالَم مراتب دارد، می شود به یکی بگویند: چشمت را خوب باز کن و ببین. چه را ببیند؟ همانی را که دارد می بیند و خوب هم می بیند. اما منافاتی ندارد که در همان موقف چیزهایی هست که همان شخص نمی تواند ببیند.(40) مثل اینکه اینجا به انسان بگویند: چشمت را باز کن و خوب ببین و بعداً بگویند: اشعه ایکس را نمی توانی ببینی. می گوید: پس چطور گفتید خوب ببین؟! می گوییم یعنی همانی که چشمت قدرت دارد ببیند خوب ببین. درست هم هست. اما منافاتی ندارد که یک چیز دیگر هم هست که قوه و مشعر درکش را نداری.( المعرفة بذر المشاهدة ) یعنی یک چیزهایی هست که باید از اینجا حسش را با خودت ببری. وقتی نبردی اعمی هستی. که حضرت فرمودند: یعنی اعمی عن الحقائق الموجودة.(41)
اما افراط و تفریط این است که بگوییم: هر کسی اگر به تمام معنا غفلت را کنار بگذارد، همه ی حقائق آخرت برایش مکشوف می شود. اینطور نیست. بلکه ( تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض ) و جنت هم درجات دارد. پس کسانی هم که اهل شهود و اتصال به آخرتند، همه شان برابر نیستند. چون عالم آخرت یک مرتبه نیست نه اینکه نقص در آنهاست. مثل انسانی که نمی تواند اشعه ایکس را ببیند. به او نمی گوییم: تو ناقص هستی. چون ظرفیت و قوه ی آن را ندارد. خدای متعال هم پیامبری را آفریده برای درجه ای از شهود. او نسبت به بالاتر ناقص است اما نه این که او کم گذاشته است. او بالاترین ولیّ خداست و هر ظرفیتی که خدا به او داده بوده، پُر کرده است. اما منافاتی ندارد که خدا به کسی دیگر ظرفیت بیشتری داده باشد.
سوال: آیا این مطلب را در مورد ائمه هم می شود گفت؟ استاد: نسبت به مقام نورانیت اصلاً تکامل متصوَّر نیست. و گرنه برای سیر کمالی انبیا و اولیا درجات هست. (45)
و لذا هر کس اینجا از ظرفیتی که داشته، استفاده نکرده، آنجا که می رود کور است چون با خودش نبرده است و گرنه آنجا بیناست ولی منافاتی ندارد که همین شخص مقام حضرت خاتم و علوم ائمه را نداشته باشد. و در عین حالی که علوم آنها را ندارد، لا یصدق علیه أنه اعمی. اعمی کسی است که می توانست قوه ی درک حقائق آخرت را با خود ببرد و نبرده است.(46)
سوال. از مسلمات معارف است که حتماً شهود آخرت متوقف بر قیام الساعة است اما قیام الساعة چگونه است؟ تصور امثال من این است که باید تقّی توقّی انفجاری رخ دهد! اما این که این تق و توق چگونه است؟ ( ثقلت فی السموات و الارض ) یعنی چه؟ یکی از آیات کلیدی است. لذا حضرت فرمودند: اسفرت الساعة عن وجهها (48)









************
تقریر آقای صراف:
25/11/1391

· این فرمایش مرحوم طبرسی مقابل فرمایش صاحب المیزان بود که کشف غطاء را خلق علوم جدیده نمی­دانستند بلکه قبلاً آن را قابل رویت و فهم می­دانستند که به دلیل غفلت از آن محروم بوده