بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۱

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










تقریر آقای وافی در وبلاگ:
از سایت انجمن علمی:
http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=261.0

ج: ***تفسیر سوره مبارکه قاف از جلسه235 بهمن 91*** ملتفت به سوالِ غیر متساهلِ در اصل تعلُّم. چهارشنبه ( 30 / 1 / 2013)[/t]
قضیه آشیخ محمد تقی آملی و مرحوم قاضی و وادی السلام تا دقیقه (3)
قضیه سید جمال الدین گلپایگانی و مریض شدن ایشان به خاطر شنیدن صدای مرده
سوال درباره امر پدر به بازگشت طلبه از قم تا دقیقه (6)
قضیه تشرف آشیخ محمدتقی آملی تا دقیقه (9)
بسم الله الرحمن الرحیم
المیزان فرموده بودند:
و الإشارة بقوله: "هذا" إلى ما يشاهده يومئذ و يعاينه من تقطُّع الأسباب [ اسباب منقطع شده اند] و بوار الأشياء[ همه اشیاء هلاک شده اند] و رجوع الكل إلى الله الواحد القهار، و قد كان تعلُّق الإنسان في الدنيا بالأسباب الظاهرية و ركونه إليها، أغفله عن ذلك[ از این که اینها همه اسباب هستند] حتى إذا كشف الله عنه حجاب الغفلة فبدت له حقيقة الأمر فشاهد ذلك مشاهدة عيان لا علما فكريا.
و لذا خوطب بقوله: "لقد كنت" في الدنيا "في غفلة" أحاطت بك "من هذا" الذي تشاهده و تعاينه و إن كان في الدنيا نُصبَ عينيك لا يغيب[ همینی که الآن می بینی، آنجا هم بود ولی در اثر غفلت نمی دیدی. لهم اعین لا یبصرون بها . . . اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون. یعنی همه ی اینها زیر سر غفلت است] لكن تعلقك بذيل الأسباب أذهلك و أغفلك عنه "فكشفنا عنك غطاءك" اليوم "فبصرك" و هو البصيرة و عين القلب "اليوم" و هو يوم القيامة "حديد" أي نافذ يبصر ما لم يكن يبصره في الدنيا
و يتبين بالآية أولا: أن مُعرِّف يوم القيامة أنه يوم ينكشف فيه غطاء الغفلة عن الإنسان فيشاهد حقيقة الأمر،[ پرده غفلت کنار می رود و حقیقت امر را می بیند. حقیقت امری که امروز هم بود و اگر می خواست، می توانست ببیند] و في هذا المعنى و ما يقرب منه آيات كثيرة كقوله تعالى: "و الأمر يومئذ لله": الانفطار: 19، [ در حالیکه لله الامر من قبل و من بعد . اما اینجا حقیقت برای شخص ظهور پیدا می کند] و قوله: "لمن الملك اليوم لله الواحد القهار": المؤمن: 16، إلى غير ذلك من الآيات.
اصل این معنا از محکمات معارف معاد است که ریخت عالم قیامت، عالم ظهور حقائق است. حقائقی که بوده و محیط بوده ولی در اثر قصور[ مثل چشم بچه ای که در شکم مادر است] یا تقصیر[غفلت] نمی توانسته ببیند. حالا چشم قوی می شود برای دیدنش.
درباره حتی اتاک الیقین(16)
و ثانيا[ که اساس بحث ماست که به نظرم مقصود اصلی ایشان در اول سوره است که فرمودند: من غرر الآیات]: أن ما يشاهده الإنسان يوم القيامة موجود مُهيَّأ له[ حتی تنعُّمات بهشتی] و هو في الدنيا غير أنه في غفلة منه، و خاصةُ يوم القيامة أنه يوم انكشاف الغطاء و معاينة ما وراءه، و ذلك[بیان غرر بودن آیه است] لأن الغفلة إنما يتصور فيما يكون هناك أمر موجود مغفول عنه،[ چیزی که معدوم است، تعبیر غفلت از آن صحیح نیست] و الغطاء يستلزم أمرا وراءه[ باید یک چیزی باشد تا غطاء روی او بیاید] و هو يغطيه و يستره، و عدم حدة البصر إنما ينفع فيما إذا كان هناك مبصر دقيق[که قبلاً ] لا ينفذ فيه البصر. دقیق یعنی ریز و حدید یعنی تیز.(20)
سوال و جواب(21 تا 22)
حاصل فرمایششان این شد که: امور آخرت موجود و محیط است و با عدم غفلت می تواند آنها را ببیند.
سوالی که هست این است که قبلا هم عرض شد که ما غفلت را دو جور به کار می بریم: غفلت از چیز موجود که اگر توجه کنیم، متوجهِ آن می شویم ولی توجه نمی کنیم ( نغفل عنه ) اما یک جور غفلت است که نسبت به تسبیب کار است. غفلت از کاری که کردیم و نباید می کردیم یا غفلت از کاری که نباید می کردیم و کردیم و آثاری داشته. غفلت از تسبیب است. مثلا کسی که رفوضه شده، معلم به او می گوید: از امروز غافل بودی. آیا عرب به این از، من می گوید یا عن؟ یا کسی تند رانندگی می کند و تصادف می کند و به او می گوید: وقتی تند می رفتی از این صحنه غافل بودی. آیا کسی احتمال می دهد که یعنی: این صحنه بود و تو نگاهش نمی کردی؟ نه. غافل بودی یعنی تسبیب کردی اسبابی را که لازمه ی آن عمل تو، وقوع چنین چیزی بود. لازمه بود نه اینکه نفس خودِ لازم جلوی چشمت حاضر بود. آیا عرب می گوید: کنت فی غفلة من هذه الصحنة یا عن هذه الصحنة؟ اگر عن به معنای مجاوزه باشد، مجاوزه یعنی مدخول عن باشد و تو نظرت را برگردانی. اما اگر صحنه الآن نیست ولی کاری باید می کردی که نکردی یا کاری نباید می کردی که کردی و یک آثاری را داشت، می گویند: فی غفلة من هذا. برای تسبیب من می آورند. شاهد دیگری هم در قرآن داریم: ( فاذا هی شاخصة ابصار الذین کفروا یا ویلنا قد کنا فی غفلة من هذا ). در دو جا نسبت به شخص غافل در روز قیامت تعبیر مِن آمده است. اما در موارد دیگر عَن آمده است.
ممکن است آنجاهایی که کاربرد غفلت برای تسبیب است و غفلت از آثار داشته، مِن به کار برود. اگر این حرف درست باشد، این استفاده دوم که المیزان فرموده اند، از نظر استظهار از آیه مشکوک می شود و لو فی حد نفسه مطلبی صحیح است. تعبیر غطاء هم یعنی کسی که مقدمات و آثار را می بیند، وقتی غفلت کنار برود، همان روز بصرش حدید است. دانش آموزی که با دقت درس می خواند و راننده ای که با احتیاط رانندگی می کند، بصره الیوم حدید. یعنی الآن یک بصیرت آگاهانه ای دارد که می گوید: من چرا تند بروم که تصادف کنم؟ اما کسی که در غفلت است، تند می رود، تصادف هم می کند و به او می گویند: از این صحنه غافل بودی. یعنی تند رفتی و غفلت کردی که این آثار بر کات مترتب است. اگر مِن اینگونه معنا شود، دیگر فرمایش ایشان مستظهر از آیه نخواهد بود.(28)
سوال: آیه ( انا کنا عن هذا غافلین ) را چه می گویید؟ یکی از حاضران: تاج العروس گفته: من در اینجا مرادف عن است.استاد: این آیه مربوط به عالم ذر و قوس نزول است و کمی با آیه مورد بحث ما فرق می کند
هر کجا غفلت از شیء است با عن می آید و هر کجا غفلت از نتیجه و اثر کار است با مِن می آید. البته این یک احتمال است و باید شواهدی برایش پیدا کرد(33) البته معنای من چیست؟ نمی دانم. آیا می توان با معانی ای که از من می دانیم از جمله ابتدائیت، قابل جفت و جور کردن هست یا نه؟ با اینکه مدخول من، مبتَدَاٌ منه است ولی اینجا خیلی جور نیست. منِ نشویه هم خیلی واضح نیست (41)
نکته دیگر اینکه ایشان در اولاً فرمودند: و الإشارة بقوله: "هذا" إلى ما يشاهده يومئذ و يعاينه من تقطع الأسباب و بوار الأشياء و رجوع الكل إلى الله الواحد القهار. ولی در ثانیاً فرمودند: و ثانيا: أن ما يشاهده الإنسان يوم القيامة موجود مهيأ له و هو في الدنيا. سوال این است که اگر در دنیا مُهیّأ بود، پس تقطُّع الاسباب یعنی چه؟! جوابش این است که ما یک انقطاع اسباب تکوینی داریم و یک انقطاعِ معرفتی. اولی مثل کسی که در طوفان دریا گرفتار شده است اما دومی یعنی همه اسباب فراهم است ولی او خود را از لحاظ معرفتی از همه منقطع می بیند. یعنی همه ی آثاری که بر اسباب متفرّع است، از خدا می بیند.
حاجاقا بهجت می فرمودند: الآن که ما روی زمین نشسته ایم، آرام نشسته ایم و هیچ احساس نمی کنیم روی آب هستیم بلکه روی زمین محکم نشسته ایم. اگر روی آب بودیم که به این آرامی نمی نشستیم. دلهره ی زیر آب رفتن داشتیم و نمی توانستیم بنشینیم و حال آنکه اگر واقعا بدانیم که هر چه دارد می شود به اذن خدا می شود. فعلا اذن او این است که این زمین ما را نگه دارد. ولی آب روی حساب اسباب نگه نمی دارد. اما اگر سببیت زمین برای نگهداری منقطع شود معرفةً، حال ما مثل همان وقتی می شود که روی آب نشسته ایم. می توانیم روی آب بنشینیم و پایین هم نرویم( لو زاد یقینه لمشی علی الهواء) می گوید: آن خدایی که مرا روی زمین نگه داشته، همان خدا روی آب نگه می دارد. یعنی تقطع الاسبابی که ایشان فرمودند: مهیّأ است، تقطعِ معرفتی است. و بوار هم بوارِ تأثیر گذاریِ ذاتی و مستقل از خدا است(45) لذا روز قیامت هم اسباب منقطع معرفتی می شود نه تکوینی. آنجا هم نظام اسباب برقرار است. می فهمد که اسباب هستند ولی اسبابٌ من الله.
از سبب سازیش اندر حیرتم وز سبب سوزیش سوفسطائیَم!
بصرک الیوم حدید یعنی بصرک الیوم نافذٌ فی هویّة الاسباب که کأنها لا وجود لها بسبیب خالقها لمسبباتها و ترتیب الآثار علیها.(48)
. . . اسماء عین ذاتند ولی ذات عین اسماء نیست . . . تا دقیقه (54)
سوال. استاد: روح معنای غفل، یعین همان چیز صافی که ؟ درش نباشد و حروف عن و من یک زوائدی را اشراب می کند در معنا. وگرنه اصل معنا اقتضای عن ندارد.(55)
آیه اضغاث احلام برای استخاره: خوبی ای دارد اما نه به نحوی که شما نیت کرده اید. این نحوی که شما نیت کرده اید، خوبی نیست.









************
تقریر آقای صراف:
11/11/1391

الميزان في تفسير القرآن، ج‏18، ص: 349
قوله تعالى: «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» وقوع الآية في سياق آيات القيامة و احتفافها بها يقضي بكونها من خطابات يوم القيامة، و المخاطب بها هو الله سبحانه، و الذي خوطب بها هو الإنسان المذكور في قوله: «وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ» و عليه فالخطاب عام متوجه إلى كل إنسان إلا أن التوبيخ و التقريع اللائح من سياق الآية ربما استدعى اختصاص الخطاب بمنكري المعاد، أضف إلى ذلك، كون الآيات مسوقة لرد منكري المعاد في قولهم: «أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ».
و الإشارة بقوله: «هذا» إلى ما يشاهده يومئذ و يعاينه من تقطع الأسباب و بوار الأشياء و رجوع الكل إلى الله الواحد القهار، و قد كان تعلق الإنسان في الدنيا بالأسباب الظاهرية و ركونه إليها أغفله عن ذلك حتى إذا كشف الله عنه حجاب الغفلة فبدت له حقيقة الأمر فشاهد ذلك مشاهدة عيان لا علما فكريا.
و لذا خوطب بقوله: «لَقَدْ كُنْتَ» في الدنيا «فِي غَفْلَةٍ» أحاطت بك «من هذا» الذي تشاهده و تعاينه و إن كان في الدنيا نصب عينيك لا يغيب لكن تعلقك بذيل الأسباب أذهلك و أغفلك عنه «فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ» اليوم «فَبَصَرُكَ» و هو البصيرة و عين القلب «الْيَوْمَ» و هو يوم القيامة «حَدِيدٌ» أي نافذ يُبصِر ما لم يكن يبصره في الدنيا.
و يتبين بالآية أولا: أن معرِّف يوم القيامة أنه يوم ينكشف فيه غطاء الغفلة عن الإنسان فيشاهد حقيقة الأمر، و في هذا المعنى و ما يقرب منه آيات كثيرة كقوله تعالى: «وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ»: الانفطار: 19، و قوله: «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»: المؤمن: 16، إلى غير ذلك من الآيات.
و ثانيا: أن ما يشاهده الإنسان يوم القيامة موجود مهيأ له و هو في الدنيا غير أنه في غفلة منه، و خاصة يوم القيامة أنه يوم انكشاف الغطاء و معاينة ما وراءه، و ذلك لأن الغفلة إنما يتصور فيما يكون هناك أمر موجود مغفول عنه، و الغطاء يستلزم أمرا وراءه و هو يغطيه و يستره، و عدم حدة البصر إنما ينفع فيما إذا كان هناك مُبصَر دقيق لا ينفذ فيه البصر.
و من أسخف القول ما قيل: إن الآية خطاب منه تعالى لنبيه ص، و المعنى: لقد كنت قبل الرسالة في غفلة من هذا الذي نوحي إليك فكشفنا عنك غطاءك فبصرك اليوم حديد يدرك الوحي أو يبصر ملك الوحي فيتلقى الوحي، و ذلك لأن السياق لا يساعده و لا لفظ الآية ينطبق عليه.

· تقطع معرفتی است و نه تکوینی به قرینه ثانیا

· استفاده ایشان در ثانیا اگر من با عن متفاوت باشد از ظاهر آیه قابل استفاده نیست.

توحيد المفضل ؛ ؛ ص182
... فَوَضَعَ‏ يَدَهُ‏ عَلَى‏ صَدْرِي‏ فَقَالَ احْفَظْ بِمَشِيئَةِ اللَّهِ وَ لَا تَنْسَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَخَرَرْتُ مَغْشِيّاً عَلَيَّ فَلَمَّا أَفَقْتُ قَالَ كَيْفَ تَرَى نَفْسَكَ يَا مُفَضَّلُ فَقُلْتُ قَدِ اسْتَغْنَيْتُ بِمَعُونَةِ مَوْلَايَ‏ وَ تَأْيِيدِهِ عَنِ الْكِتَابِ الَّذِي كَتَبْتُهُ وَ صَارَ ذَلِكَ بَيْنَ يَدَيَّ كَأَنَّمَا أَقْرَؤُهُ مِنْ كَفِّي فَلِمَوْلَايَ الْحَمْدُ وَ الشُّكْرُ كَمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ مُسْتَحِقُّه‏ ...