بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۱

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










تقریر آقای وافی در وبلاگ:
از سایت انجمن علمی:
http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=158.0

شنبه 30 دی91

شنبه ( 19 / 1 / 2013 )
سوال از فرو دادن غذایی که به خون داخل دهان رسیده است. استاد: حاجاقا بهجت در مورد شیء خارجی که در باطن با خون ملاقات کند، احتیاط می کنند تا دقیقه (5)
سوال استاد الهی درباره !!! که جوابش تا دقیقه 11 به طول انجامید.
گاهی مشکلات، ناشی از ترک مستحبات و فعل مکروهات است نه معصیت.
سوال. استاد: این احتمال هست که کسانی که شب عاشورا با اذن حضرت، کربلا را ترک کردند، کافر باطنی بودند . . . کفر باطنی عرضِ عریضی دارد و کفر باطنی با کفر فقهی فرق دارد . . . قضیه اسلام ابوسفیان . . .يابنيعبدمنافتلقفوهاتلقفالكرةفماهناكجنةولانار [تاریخ طبری ج5 ص622]. . . تا دقیقه (19)
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ما راجع به معنای لغوی واژه غفلت بود
سوال: فرقی که بین نسیان و غفلت فرمودید، در بعضی از موارد آیات صادق نیست. استاد: من هم توجه داشتم. مثلاً فإنی نسیتُ الحوت. که در این جا به معنای غفلت است که یعنی اگر توجه می کردم، می فهمیدم. اما اگر نتیجه تحقیق لغوی همان شد که عرض کردم، این موارد می تواند از باب اذا افترقا إجتمعا باشد. ماده نسأ یک نحو، حالت تأخیر در آن است: ( إنما النسیء . . .) چون فراموشی کار می برد تا بخواهد حاضر شود. اما در غفلت، شیء مورد نظر حاضر است و ما از آن غافلیم و با توجه، از بین می رود. پس ذُکری دفعی حاصل می شود، عدمش غفلت است و ذُکری که با تأخیر حاصل می شود، نسیان است.(26)
سوال. دقت قرآن همیشه در این نیست که بهترین واژه را نسبت به روح معنایش به کار ببرد. گاهی در یک کلامی فصاحت اقتضا می کند واژه ی دیگری را که با روح معنا مطابق نیست. در قرآن که کلام خداست، واژه ای بدل از واژه ی مطابق با روح معنا می آید، لِعِلَلٍ اُخری. مثلاً یکی از علت هایش این است که بر تعداد حروف قرآن هم آثار و خواصی بار است که اگر واژه ی دیگری بیاید، این آثار بار نمی شود. پس همه جا روح معنا حرف اول را در فصیح و بلیغ بودن نمی زند.(27)
راجع به غطاء که صحبت کردیم، دوباره به واژه ی غفلت بر می گردیم
واژه ی غطاء آیا غطی است یا غطو؟ همان طور که غشاء، غشی است یا غشو؟ یا از نظر اشتقاق کبیر، هر دویش می تواند باشد. هر کدام به مناسبت خودش
غطاء یعنی ستر و پوشاندن و در دو جای قرآن به کار رفته است. یکی در سوره کهف، آیه 101 : و نفخ فی الصور فجمعناهم جمعاً و عرضنا جهنم للکافرین عرضاً الذین کانت اعینهم فی غطاء عن ذکری. در سوره قاف بصر دارد و در سوره کهف، عین. آیا چشم یعنی چشم حسی؟ پس چرا فرموده: عن ذکری؟ یاد که مربوط به چشم نیست. معلوم می شود که در قرآن عین به معانیِ دیگر هم استعمال می شود. ( إن للمؤمن اربعة اعین ). یا آیه ( من کان فی هذه اعمی فهو فی الآخرة اعمی و اضلُّ سبیلاً) . که از اضلّ معلوم است که مراد از اعمی، اعمی القلب است.
از دقیقه 32 تا 33 درباره تفسیر مجد البیان مرحوم اصفهانی
سوال از و قد کنت بصیراً. استاد: نفاق باطنی بدتر از نفاق ظاهری است. نفاق باطنی یعنی خودش هم خبر ندارد. نفاق یعنی حُفره. در قلب و ایمان او حفره است و خودش خبر ندارد. کذلک اتتک آیاتنا فنسیتها یعنی ما یک کارهایی کردیم و یک صحنه هایی برایت پیش آوردیم ولی قدرش را ندانستی و با این که بصیر بودی و زمینه ی سیر داشتی، قدر ندانستی و در نتیجه حالا شدی اعمی. پس و قد کنتُ بصیراً هم به معنای بصیرِ بصیرتی است(35) تا دقیقه (36) درباره صاحب مجدالبیان و جد و فرزندشان.
مرحوم طبرسی در سوره ذاریات آیه، ذیل آیه 11 : ( الذین هم فی غمرة ساهون ) فرمودند:قيلأنأولمراتبالجهلالسهوثمالغفلةثمالغمرةفتكونالغمرةعبارةعنالمبالغةفيالجهلأيهمفيغايةالجهلساهونعنالحقوعمايرادبهم. تعبیری است قابل تأمل. سهو زود برطرف می شود و غفلت دیرتر و اما غمره فرو رفتن در غفلت است(38) غمره در قرآن زیاد به کار رفته : ( فی غمرات الموت ) و ( بل قلوبهم فی غمرة من هذا ) که اگر به جایش من غفلة من هذا بگذاریم فرقی نمی کند. پس غمرة مبالغه ی در غفلت است
صاحب التحقیق از مقاییس نقل می کند که:غمر: أصلصحيحيدلّعلىتغطيةوستر،فيبعضالشدّة. منذلكالغمر: الماءالكثير،وسمّىبذلكلأنّهيغمرماتحته ولی ایشان قبول نمی کنند و می گویند: والتحقيق‌أنّالأصلالواحدفيالمادّة: هوورودشي‌ءأوإيرادهفيمحيطمتسفّلأوجريانغيرملائم. مفردات راغب گفته است:أصلالغمرازالةأثرالشي‌ء که به نظرم راغب در اینجا خوب جلو نیامده است. مقاییس اصل را ستر گرفته و وقتی در آب فرو می رود، مستور می شود. مقاییس در اشتقاق کبیر ابن جنی وارد نمی شود. در حالی که وقتی می خواهیم معنای مثلاً غمر را بفهمیم، باید اشباه و نظائرش را کنارش بگذاریم و از همه ی آنها یک جامع گیری بکنیم. باید ببینیم نظائر آن هم به معنای ستر می آید یا نه. خیلی از کلماتی که شروعشان با (غ ) است، یک جور معنای ستر را در بردارند. غفر، غطی، غرب، غشی، غرس، غرق و . . . پنجاه شصت تا لغت. موارد نقض هم کم دارد.
راجع به غطاء هم در قرآن غشاوة و غشیهم دارد. ختم و طبع هم به این ها نزدیک است. کنّ به معنای خفاء است، کتاب مکنون . غلف هم با غفل لفظاً و معنیً مناسبت دارد.(45)
کلمه ( هذا ) در فی غفلة من هذا، مرحوم طبرسی مشارٌ الیهِ هذا را من هذا الیوم در دنیا گرفته اند ولی احتمال دارد هذا را اشاره بگیریم به همان که در آیه سوره کهف بود: ( کانت اعینهم فی غطاء عن ذکری ) که ذکر را به معنای قرآن و کتاب و ایمان به کتاب بگیریم. اینجا هم مشار الیه هذا را ذکر بگیریم. ذکر هم قرآن کریم است چون مذکِّر روز قیامت است. احتمال هم دارد به معیّت بخورد در معها سائق و شهید که ظاهراً فرمایش المیزان هم با این احتمال جوراست. مرحوم طبرسی احتمال سومی را می فرمایند. هذا را به هذا الیوم می زنند یعنی غافل بودی از اینکه فردایی داری. مثل اینکه به بچه ای که رفوضه شده است، در روز رفوضه شدن می گوییم: شبهایی که درس نمی خواندی، در غفلت بودی از امروز. غافل بودی، نه اینکه اگر آن شب نگاه می کردی، می توانستی امروز را ببینی بلکه یعنی آن وقت می توانستی فکر کنی و مبادیِ رفوضه نشدن را فراهم کنی. پس غفلت یعنی غفلت از مبادی شیء نه از خود شیء. مثلاً می گویید: غفلت کردم بروم بلیط بگیرم. حالا که آمدم جا نیست. این غفلت کردن از یک سببی است به خاطر ترتّب مسبّب ناخوشایندی بر اوست. یعنی از تسبیب و این که سبب را ایجاد کنم ،غفلت کردم. مرحوم طبرسی آیه همین جور معنا می کنند که: در دنیا از اینکه فردایت چنین روزی هست، غافل بودی. می فرمایند:منهذا:اليومفيالدنياوالغفلةذهابالمعنىعنالنفس « فكشفناعنكغطاءك » الذيكانفيالدنيايغشيقلبكوسمعكوبصركحتىظهرلكالأمریعنی حتی ظهر لک آثار اعمالت در دنیا که امروز است.(50)
یک آیه داریم که روشن است که غفلت در آن، غفلت از مبادی و تسبیب است نه غافل توجه به یک شیء و سخن المیزان بر آن صادق نیست که الآن در ذهنم حاضر نیست
یکی از حاضران: این آیه نیست؟ : ( واقترب الوعد الحق فاذا هی شاخصة ابصار اللذین کفروا یا ویلنا قد کنا فی غفلة من هذا ) استاد: نه، آقای طباطبایی درباره این آیه هم می توانند بفرمایند: ابصار کافران شاخص است نه مؤمنین. چون شخوص بصر به چیزی است که تا حالا ندیده بوده است. آنهایی که با معنویات انس داشته اند، قد صارت الدنیا و الآخرة عندهم واحدة و حققت القیامة علیهم عداتها ) (53)
سوال از تبدیل خانه به احسن که آیا خمس دارد؟
دقیقه (57) درباره ترک تقیه توسط شیعه و فدا شدن حضرت کاظم برای شیعه و ترک تقیه توسط میثم و بحث تقیه تا دقیقه (65)
ان اکرمکم عند الله اتقاکم : تفسیر شده به اعملکم بالتقیة








************
تقریر آقای صراف:
30/10/1391

· مرحوم طبرسی در چند جای دیگر هم لغت غفلت را در مجمع معنی می­فرمایند.

· در عرف و همین طور در قرآن گاهی نسی به معنای غفل بکار رفته است.

· غطاء آیا از غطی یا غطو است؟ در یک جای دیگر هم در قرآن از این ماده بکار رفته:

الكهف‏ ، الجزء 16، الصفحة: 304، الآية: 99
وَ تَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعاً ﴿99﴾ وَ عَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِلْكَافِرِينَ عَرْضاً ﴿100﴾ الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَنْ ذِكْرِي وَ كَانُوا لاَ يَسْتَطِيعُونَ سَمْعاً ﴿101﴾

مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏9، ص: 231
... و قيل أن أول مراتب الجهل السهو ثم الغفلة ثم الغمرة فتكون الغمرة عبارة عن المبالغة في الجهل أي هم في غاية الجهل ساهون عن الحق و عما يراد بهم‏ ...

· در همین حوالی معنا در قرآن ختم، طبع، غشاوة، غطاء، غلف

· مرحوم طبرسی «هذا» را به معنای هذا الیوم گرفتند. آیا نمی­توانیم به معنای ذکر (غطاء عن ذکری) به معنای قرآن کریم بگیریم؟

· برای هذا الیوم آیا شاهدی از آیات هست؟ که غفلت از مبادی و اسباب باشد؟