بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۱

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










تقریر آقای وافی در وبلاگ:
از سایت انجمن علمی:
http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=158.0

چهارشنبه 27 دی91

چهارشنبه ( 16 / 1 / 2013 )
از دقیقه 2 :
بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه صحبتمان در روایتِ سائق و شهید: اگر آن روایت، ناظر به ظهور و بطون باشد، حضرت رسول، شهید و حضرت امیر، سائق می باشند اما اگر ناظر به هدایت و صیانت، بر عکس می شود. سائق راه را نشان می دهد و شهید مواظبت می کند که این راه سر برسد. امام محافظ شریعت و بقاء آن است که آیه ( و من عنده علم الکتاب ) هم مؤید دومی است و نیز آیه ( و یتلوه شاهد منه )
ابن حنفیه از حضرت سوال می کند: إنک انت التالی؟ یعنی از یتلوه سوال می کند نه شاهد. که نکات خیلی خوبی دارد. سر جایش باید بحث شود. البته حضرت از جواب طفره رفتند.
در صحیح بخاری: ذکروا عند عائشه أن علیا کان وصیاً . . . (12)
در ( و الشمس و ضحیها و القمر اذا تلیها و اللیل یغشی ) روایات داریم که نور و ظهور یعنی زمان پیامبر و لیل و غاشیه و تاریکی یعنی زمان فتنه و امیرالمؤمنین
سوال: استاد: روایاتی که اشاره به مقام نورانیت دارند، اختصاصی به حضرت امیر ندارد و همه ائمه در مقام نورانیت یکی هستند(15)
سوال.استاد: ممکن است آیه از باب جری باشد که سائق و شهید دو ملک هم می تواند باشد(17)
دقیقه 18: درباره مقام نورانیت معصومین که در آن مقام با هم تفاوت ندارند اما در مقام ظهور و بروز با هم فرق دارند و پیامبر از امیرالمؤمنین افضل هستند و حضرت امیر از حضرت زهرا و حضرت زهرا از حسنین افضل هستند و اصحاب کساء از تمام معصومین بعدی افضل هستند.
رمز لن یفترقا هم اتحاد این دو در مقام نورانیت است.
سوال: استاد: انا الصلاة از قطعاً از باب حقیقه و رقیقه است.
معصومین در عالم نورانیت به نحو تفصیل نیستند، در عوالم بعدی ظهور و بروز پیدا می کنند.(22)
از حضرت درباره رجعت که ربطی به مقام نورانیت ندارد و خیلی پایین تر است، سوال می کند و حضرت می فرماید: هذه الامور العظام لم یجئ اوانها ! روایت دارد که مؤمنین در قبر قرآنشان کامل می شود توسط مَلَک.(24)
رسیدیم به ( لقد کنتَ فی غفلة منه هذا )
در واژه ی غفلت بحث های قشنگی است. در مفردات راغب حرف زیبایی دارد:
وإغفالالكتابتركهغيرمعجم [ نوشته را نقطه گذاری نکرد ]وقوله( منأغفلناقلبهعنذكرنا )أيتركناهغيرمكتوبفيهالايمانكماقال( اولئككتبفيقلوبهمالايمان ) که نکته ی زیبایی است
چند تا لغت هست که باید کنار هم بررسی شود: سهو، خطأ، نسیان و غفلت. حاصل حرف لغویون این است که: سهو یعنی یک کاری را که باید بکند، نمی کند. خطا یعنی یک کاری که نباید بکند می کند. نسیان یعنی یک چیزی از صحنه ی ذهنش پاک می شود. ولی ربطی به کردن یا نکردن کاری ندارد بلکه یعنی یک چیزی را که باید به آن توجه کند، توجه نمی کند. البته اذا افترقا اجتمعا و عرف گاهی این ها را به جای هم به کار می برد.
یکی از معنایی که برای سهو گفته اند، سکون است. یعنی عدم الحرکة یعنی کاری را که باید بکند، نمی کند. اما خطا از ماده خطوه است. یعنی [قدمی برداشت و] کاری کرد که نباید می کرد. نسیان مقابل تذکر است یعنی متذکر نیست و از صحنه ذهنش رفته بیرون.
اما متعلق غفلت شیء است نه کار. به چیزی که باید توجه داشته باشد، ندارد. پس غفلت مربوط به توجهاتِ به چیزهاست و ابتداءً ربطی به کارها ندارد
فرق غفلت و نسیان این است که: زمینه غفلت فراهم است و اگر توجه کند، میاد اما نسیان فراموش کرده و الآن در صحنه ذهنش نیست و توجه هم بکند، نمی آید
در لسان دارد: که گفت: یا رسول الله، إنی رجلٌ مُغفِل. در مورد شتر هم آمده: ابل غُفل. یعنی شتران در گله ها با هم اشتباه می شدند. برای همین شتر را وسم و داغ می کردند. شتر غفل یعنی داغش نکردند و علامت برایش نگذاشتند. زمینی هم که علامت ندارد، غُفل می گویند. علامت توجه را جلب می کند. گاهی صافی خوب است و گاهی ناصافی و علامت دار بودن مطلوب است. غیر غافل یعنی کسی که هی به خودش تذکر می دهد و مواظب است. اما غافل آرام است و مثل زمین و شتر بی علامت است. البته همه جا غفلت بد نیست. ( المحصنات الغافلات ) یعنی اصلا در فکر مسائل خلاف عفت نیست. که در مقام مدح است اما در مقام آخرت، بی فکر بودن بد است.
پس غفلت مناسبت مستقیم با کار ندارد بلکه اصل ریشه ی غفل با صحنه ذهن ما کار دارد یعنی ذهن آرام و بی دغدغه مثل ( قاعاً صفصفاً ) و لو لازمه اش این است که کاری را می کند یا نمی کند. و از این حیث مثل نسیان است.
البته مرحوم طبرسی می فرمایند:أيلقدكنتفيسهوونسيان [ همه ی بحث های ما را بردند هوا ! ] « منهذا » اليومفيالدنياوالغفلةذهابالمعنىعنالنفس [ البته بالدّقه با ذهابِ به معنای نسیان فرق دارد. ذهابی غفلت است که به مرحله ی خودآگاه ذهن مربوط است و تا توجه کند، می فهمد. ذهابی نسیان است که رفته و اگر بخواهد بیاید هم نمی آید ] (44)
سوال درباره صبر. استاد: . . . اعتراض نکردن منافاتی با دعا کردن ندارد . . . و قضیه حاج غلامرضا یزدی که بر زخم دستشان صبر کردند . . . تا دقیقه 48
سوال درباره کراهت خواب بین الطلوعین و تعلیل آن به تقسیم روزی. استاد: ظاهر روایت، امر تعبُّدی است . . . احتمال دارد یک رزق خاصی منظور باشد . . . بدنی که بیدار است، روحش ارتباطی با آن دارد که وقتی خواب است، ندارد. و خود این ارتباط، آثاری بر آن بار است. کسی که خواب است همان طور که خیلی چیزها را نمی تواند بفهمد، خیلی چیزها را هم نمی تواند بگیرد و وقتی بیدار است، آن را می گیرد، بدون این که خودش بفهمد . . . روایت بیداری را به ذکر گفتن نکرده است . . . تا دقیقه (52)
سوال از فرق بین مشیّت و اراده. استاد: اراده، صفت فعل است ولی مشیّت . . . تا دقیقه (54)
آیه ( کونوا حجارة او حدیداً ) برای استخاره: خوب نیست، اقدام نکند



+ نوشته شده در سه شنبه سوم بهمن 1391ساعت 10:29 توسط احمدیاسر | نظر بدهید



علی علی










************
تقریر آقای صراف:
27/10/1391

هود ، الجزء 12، الصفحة: 223، الآية: 17
أَ فَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَاماً وَ رَحْمَةً أُولٰئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلاَ تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَ لٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿17﴾

· در معجم الاوسط طبرانی 15/98:
7020 - حدثنا محمد بن أحمد بن لبيد ، نا صفوان بن صالح ، ثنا الوليد بن مسلم ، ثنا خليد بن دعلج ، عن قتادة ، عن عروة بن الزبير ، عن محمد بن علي بن أبي طالب قال : قلت لعلي بن أبي طالب : إن الناس يزعمون في قول الله جل ذكره : ( ويتلوه شاهد منه (1) ) أنك أنت التالي ؟ فقال : « وددت أني أنا هو ، ولكنه لسان محمد صلى الله عليه وسلم » « لم يرو هذا الحديث عن قتادة ، عن عروة إلا خليد بن دعلج ، تفرد به : الوليد بن مسلم »

· غفلة:

مفردات ألفاظ القرآن؛ ص: 609
الغَفْلَةُ: سهو يعتري الإنسان من قلّة التّحفّظ و التّيقّظ، يقال: غَفَلَ فهو غَافِلٌ «3». قال تعالى:
لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هٰذٰا [ق/ 22]، وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ [الأنبياء/ 1]، وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلىٰ حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهٰا [القصص/ 15]، وَ هُمْ عَنْ دُعٰائِهِمْ غٰافِلُونَ [الأحقاف/ 5]، لَمِنَ الْغٰافِلِينَ [يوسف/ 3]، هُمْ غٰافِلُونَ* [الروم/ 7]، بِغٰافِلٍ عَمّٰا يَعْمَلُونَ* [البقرة/ 144]، لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ [النساء/ 102]، فَهُمْ غٰافِلُونَ [يس/ 6]، عَنْهٰا غٰافِلِينَ* [الأعراف/ 146]. و أرض غُفْلٌ: لا مَنار بها [أی لا علامة لها]، و رجل غُفْلٌ: لم تسمه‌ التّجارب، و إغْفَالُ الكتاب: تركه غير معجم [نقطه گذاری نشده]، و قوله: مَنْ أَغْفَلْنٰا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنٰا [الكهف/ 28]، أي: تركناه غير مكتوب فيه الإيمان، كما قال: أُولٰئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمٰانَ [المجادلة/ 22]، و قيل: معناه من جعلناه غَافِلًا عن الحقائق.

· غفلة: سهو و خطأ و نسیان هم کنار این لغت باید بررسی شود. سهو این است که یک کاری باید انجام دهد و نمی­کند (در آن یک نحو سکون است و عدم الحرکة) و خطأ کاری است که نباید انجام دهد و می­دهد (هم ماده با خطوة به معنای قدم برداشتن است) و نسیان که مقابل ذکر است . در غفلت زمینه­اش فراهم است که اگر توجه کند می­آید ولی در نسیان کلاً از ذهن رفته است.

· متعلق غفلت شیء است و ابتداء ربطی به کار ندارد.

· ادامه مجمع البیان:
... «لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ» أي يقال له لقد كنت في سهو و نسيان «مِنْ هذا» اليوم في الدنيا و الغفلة ذهاب المعنى عن النفس ...