بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۱

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










تقریر آقای وافی در وبلاگ:
از سایت انجمن علمی:
http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=158.0

یکشنبه 10 دی91

یکشنبه ( 30 / 12 / 2012 )
درباره ( الأسماء تنزل من السماء ) که آیا اسماء جنس منظور است یا اسماء اشخاص؟
روایت رزیّه یوم الخمیس را شیخ مفید در هم در ارشاد ذکر کرده اند هم در امالی و نیز ابن جریر طبری { سه تا طبری داریم که دو تایشان شیعه هستند. صاحب دلائل الامامه قرن پنجم بوده و صاحب مسترشد در قرن سوم } صاحب المسترشد که در قرن سوم بوده است، نقل کرده است. سلیم هم از ابن عباس نقل کرده است. اهل سنت جایی که واژه هجر یا یهجر را می آورند، اسمی از عمر نمی برند. می گویند: قال بعضهم یا قالوا. اما جایی که اسم عمر را می آورند می گویند: غلبه الوجع! . . . تا دقیقه 11
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث ما درباره تطبیق سائق و شهید بر رسول خدا و امیرالمؤمنین بود که آیا از باب جری و تطبیق کلی بر این دو بزرگوار است یا این که حالت تأویل اختصاصی دارد؟
شهید یعنی چه؟ آیا یعنی شهادت دهنده و گواه یا به معنای حاضر است؟ وقتی می گوییم: شَهِدَ علیه یعنی شاهد و گواهِ بر اوست. گاهی شهید به معنای گواه نیست بلکه به معنای مستشهد است که دو آیه قرآن ظهور قوی در این معنا دارد: ( انعم الله علیهم . . . الشهداء و الصدیقین ) و ( و الشهداء عند ربهم ) اما گاهی شهید صِرفاً به معنای حاضر است نه گواه. نظیرِ ( ذلک لمن لم یکن اهله حاضری المسجد الحرام ). مثل ( و من شهد منکم الشهر فلیصمه ) که به معنای گواه نیست. به قرینه دنباله اش: و من کان منکم . . . علی سفر. لذا علی هم ندارد.
در سوره قاف کلماتی هست که دو بار دو بار تکرار شده است. مثلاً : کلمه بعید سه بار آمده است. حفیظ دوبار آمده است و نیز مُنیب. خروج هم دوبار و وعید چهار بار آمده است. عتید دوبار آمده است. قرین دو بار و شهید هم دوبار آمده است که دومیش برای بحث ما جالب است: ( إن فی ذلک لذکری لمن کان له قلب او القی السمع و هو شهید ) شهید در این جا به معنای حاضر است نه گواه. مرحوم طبرسی هم آن را به معنای حضور قلب گرفته اند. گر چه یک قیل هم شهیدٌ علی ما فی الکتب السابقة گرفته اند که البته معنایی خلاف ظاهر است
آیه ( اذ لم اکن معهم شهیداً ) هم ظهور در معنای حاضر دارد
آیه ( یشهده المقربون ) که یعنی آن رامی بینند و نیز آیه ( ان قرآن الفجر کان مشهوداً )
سوال. استاد: مشاهده لازمه ی حضور است
گاهی هم علی به معنای ضرر نیست مانند ( یشهد علی دینه ) که قبلا گذشت
در آیه ( و لتشهد عذابهما طائفة ) هم به معنای حضور است نه گواهی دادن که البته احتمال معنای شهادت به معنای تحمل هم دارد که البته خیلی خلاف ظاهر است
مقاییس هم گفته : اصل یدل علی الحضور. ظاهرا همه معانی به حضور بر می گردد
در اشتقاق کبیر هم شهد با شهر که به معنای از خفاء در آمدن نزدیک است ( شهر السیف)
در مفردات هم دارد: الحضور مع المشاهدة بالبصر او البصیرة
حالا، در ما نحن فیه هم می توان شهید را به معنای حاضر گرفت یا نه؟ سائق و شهید. شهید به معنای حاضر باشد نه گواه بر اعمالش. که با معنایی که دیروز گفتیم هم مناسبت دارد چون گفتیم سائق معمولاً مخفی است چون پشت سر است. می فهمد یک کسی دارد او را می دوانَد ولی او را نمی بیند. در مقابل سائق، کسی است که او را می بیند و حاضر است. پس هر نفسی که می آید دو چیز دارد. یک حیثِ شاهد یعنی حاضر که او را می بیند و یک حیث سائق که او را نمی بیند. یعنی هر کس روز قیامت می آید، می بینید که یک محدوده ی حضور داشته که در حوزه ی خودآگاه او بوده و خود او هم می فهمیده که او را دارد می بیند و برایش مشهود بوده و یک چیزهایی در باطن داشته که او را به سوی حساب و محشر سوق می داده ولی آن ها را نمی دیده و تنها چیزی که می توانسته او را به رؤیت برساند، رفع غفلت بوده است که اگر اهل غفلت نبود می توانست آن سائق را هم ببیند. شاهدش آیه بعدی است که فرموده: ( لقد کنت فی غفلة من هذا ) هذا یعنی تو دو تا شأن داشتی: یک چیزهایی را می دیدی و برایت واضح بود و یک چیزهایی هم بود ولی غفلتت نمی گذاشت آن را ببینی و از آنها سر در بیاوری. پس سائق می شود آن جهت خفاء در شؤونات وجود شخص و شهید یعنی آن شؤونات واضح در شخص. اگر اهل غفلت نبودی، خودت را دو شأنی می دیدی. غیب را در وجود خودت می دیدی. ولی چون اهل غفلت بودی، فقط شهادت را می دیدی و اصلا غیب را قبول نداشتی و می گفتی هر آنچه هست، همین است که می بینم. ولی وقتی غفلت به کنار می رود و بصر حدید می شود، می بیند که او ترکیبی بود از حضور و خفاء و پیدا و پنهان و شهود و سیاق. ( تردون الی عالم الغیب و االشهادة ) چون عالم الغیب و االشهادة است فینبئکم بما کنتم تعملون. یعنی ما کنتم تعملونِ شما فقط یک صورت عمل نبود بلکه یک جهت باطنی هم داشت که این اعمال از آن باطن ناشی می شد. ( یعلم السر و اخفی ) جهات غیب انسان به مراتب از اقیانوس ها بالاتر است. در بحث های روانشناسی امروز چون سر در نمی آورند فقط یک کلمه می گویند: ضمیر ناخودآگاه و همه چیز را با آن توجیه می کنند و می گویند: این ضمیر ناخودآگاه وقتی فعال شود، انرژیِ بسیار با توان بالا تولید می کند(38 و نیم)
سوال: وجهِ سائق بودنِ این غیب چیست؟ استاد: یکیش آن دواعی ای است که او را می بُرده است. در نهج البلاغه هم دارد: فإنّ الساعة تحدوکم من خلفکم که چند بار صحبتش شد(40) تا (43) : همه غیب دارند حتی مؤمنینِ بالغیب
روایتِ ( الغیب ما لم یکن و الشهادة ما قد کان ) که یک بار صحبتش باشد
یکی از حاضران: غیب مقابلِ ظاهر است نه حاضر. خدا شاهد است ولی برای ما غیب است. استاد: ملازمه ندارد ولی نفی هم نمی کند . . . شهید در توضیح من به معنای مشهود است تا دقیقه (50)
دقیقه 51 تا 53:روایت صحیح دارند در نقل ابویعلی که تنها مخالف در آن مجلس،عمر بود
دقیقه 53 تا 58 : درباره ( الأنبیاء لا یورثون درهماً و لا دیناراً )
کارهای که امیرالمؤمنین در امت دارند، حالت وضوح ندارد بلکه حالت اسرار دارد اما کارهای رسول خدا واضح و علنی است. پیامبر تنزیل و حضرت امیر، تأویل (59)
سوال درباره ( الشیء بعد الشیء ) درباره علم ائمه و ( لولا أن نزداد لنفد ما عندنا ) تا دقیقه 63
+ نوشته شده در سه شنبه دوازدهم دی 1391ساعت 8:8 توسط احمدیاسر | نظر بدهید
یا حسین








************
تقریر آقای صراف:
10/10/1391

· کلمه شهید به چه معناست؟ شهادت دهنده و گواه یا به معنای حاضر؟ یا به معنای مستشهد؟

· مواردی شهید به معنای صرف حضور داریم.

· در سوره مبارکه ق کلماتی هست که تکرار شده: بعید سه بار تکرار شده، حفیظ دوبار، منیب 2 بار، الخروج 2 بار، وعید 4 بار، عتید 2 بار، شهید 2 بار. بار دوم: ... أو ألقی السمع و هو شهید. در اینجا به معنای گواه نیست بلکه به معنای حاضر است.

· با نظر به معانی لغوی نزدیک است که سائق ناظر به شؤونات وجودیه مخفی و شهید ناظر به شؤونات وجودی ظاهر باشد.