بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۱

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










تقریر آقای وافی در وبلاگ:
از سایت انجمن علمی:
http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=158.0

چهارشنبه 6 دی

چهارشنبه ( 26 / 12 / 2012 )
سوال از تعبیر غفر الله ما تأخر من ذنبه. استاد: یک معنای ساده اش این است که خدای متعال به خاطر این زیارت، او را از گناهانی که لا یُغفَر است، حفظ می کند و به او توفیق می دهد که از ذنوبِ یُغفَر هم توبه کند. حالاتی برایش فراهم می کند که اگر گناه کرد، توبه کند. یک نحو تأمینِ آینده است. وجه دیگر این است که منظور آثار گناهان باشد ما تأخر نه یعنی گناهی که بعداً انجام می دهد بلکه گناهانی که انجام شده، یک آثاری دارد که قبلاً محقّق شده و یک آثاری دارد که هنوز نیامده است و قرار است بعداً بر گناهش بار شود. حضرت می فرمایند: گناهان را که می آمرزد، آثاری را هم که اگر آمرزش نبود، قرار بود بعداً بر آنها بار شود، از بین می برد. یعنی طبق وجه اول، مِن بیانیه بود و طبق وجه دوم، نشویه است. یعنی آنچه نشأ من ذنبه و ما به معنای آثار باشد. از جمله آثار وضعی. علی ایّ حال دستگاه حضرت سیّد الشهدا است. البته نظیرش در اول سوره ی فتح هم دارد. همین واژه ی ذنب یکی از موضوعاتِ بسیار زیبا است که در قرآن و روایات چگونه به کار رفته است و مراتبِ مفصلی هم برایش متصور است. یکی از مراتبش، لَمَم است که واژه ای قرآنی است مربوط به ذنب. الذین یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش إلا اللمم. لمم گاهی است که از طینت نیست بلکه از گرد و غبار است. پوستش سیاه نیست بلکه گرد و غبار رویش نشسته و با شستن برطرف می شود
نقل خوابی از تنبیه الأمة مرحوم نایینی که حضرت فرموده بودند: مَثَل مشروطه مَثَلِ کنیز سیاهی است که دستهایش را بشویند. فرمایش حضرت زهرا: لتحلبُنَّ منها دماً عبیطاً تا دقیقه. حدیثِ ( و لکلّ وقتٍ حدیثه ) ( . . . و من کسر مؤمناً فعلیه جبره ) خطیب باید مطالبی که همه هضم می کنند را بگوید و در ضمنش اشاره کند برای کسانی که اهل هستند. به معارف خاص در بالای منبر تصریح نکند. اشاره وار بگوید تا اهلش دریافت کنند.
قضیه ای که پریروز از مرحوم سید مهدی قزوینی نقل کردم، ایشان از عمویشان سید محمدباقر نقل کرده اند، مرحوم حاجی نوری در جنة المأوی در حکایت 43 آورده است
دو تا دارالسلام هست که هر دو خوب است: مال مرحوم عراقی و مال مرحوم نوری تا دقیقه (26)
بسم الله الرحمن الرحیم
صاحب کنز در ادامه، روایتی از من لا یحضر نقل می کنند که:
وَ فِي رِوَايَةِ السَّكُونِيِّ قَالَ قَالَ عَلِيٌّ ع‏ مَا مِنْ‏ يَوْمٍ‏ يَمُرُّ عَلَى‏ ابْنِ‏ آدَمَ‏ إِلَّا قَالَ لَهُ ذَلِكَ الْيَوْمُ أَنَا يَوْمٌ جَدِيدٌ وَ أَنَا عَلَيْكَ شَهِيدٌ فَقُلْ فِيَّ خَيْراً وَ اعْمَلْ فِيَّ خَيْراً أَشْهَدْ لَكَ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَإِنَّكَ لَنْ تَرَانِي بَعْدَ هَذَا أَبَداً.[ امروز، دیروز غیب بود. امروز آمد به شهود و سپس بر می گردد به عالَمِ غیب و دیگر او را نخواهیم دید. اما در قیامت که عالم غیب آشکار می شود، حاضر می شود و متمثّل می شود در همان ظرف خودش و شهادت می دهد][سوال.استاد: زمان مقدار حرکت است. اگر حرکت و متحرکی نباشد، حرکتی نیست. پس زمان، پخش شدنِ یک وجود سیّال است. از این حیث زمان خودش حیثی از یک وجود سیال است و از این حیث بهره ای از وجود دارد][ این هم میرداماد فرمودند: زمان صبغه ی دهری دارد یعنی می تواند یک صورت ملکوتی داشته باشد که غیر از صورت دنیوی اش است. لذا امروزی که می آید یک صورت و صبغه ی دنیایی دارد و یک باطن ملکوتی که این باطن متصف به اوصاف مختلف است][ اعمال در قیامت با زمانشان حاضر می شوند اما نه زمانِ مُتصرّم. نظیر این که می گویند: خود حرکت سیال است اما در قوه ی خیال ما یک صورتِ قارّ تشکیل می دهد. اعمال ما هم اینجا متصرّم است اما در صحنه ی قیامت کأنّه قارِّ یک متصرّم است. . . . (30)]
سپس می فرمایند: و في شرح تأویل الآيات الباهرة(شرف الدین): روى الحسن بن أبي الحسن الديلميّ، بإسناده، عن رجاله، عن جابر بن يزيد جعفی، عن أبي عبد اللَّه- عليه السّلام- في قوله- عزّ و جلّ- : وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ قال: السّائق أمير المؤمنين- عليه السّلام- و الشّهيد رسول اللَّه- صلّى اللَّه عليه و آله-
روایتی دیگر را شواهد التنزیل لقواعد التفضیل ( حاکم حسکانی، شاگرد حاکم نیشابوری و حنفی است. ولی آغابزرگ او را شیعه می دانند) از جناب ام سلمه بر عکس نقل کرده است: رَسُولَ اللَّهِ السَّائِقُ وَ عَلِيٌّ الشَّهِيدُ. ظاهراً ام سلمه از پیامبر شنیده نه این که خودش اجتهاد کرده است.
آیا یکی اشتباه است یا هر دو ممکن است درست باشد و هر کدام از حیثی صحیح است؟ چون دار قیامت موقفِ ظهور حقائق و ذو مواقف است، ممکن است در یک موقف سائق بودن حضرت ظهور کند و در موقفی دیگر سائق بودنشان
آیه : ( کفی بالله شهیداً بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب ) مؤید شهید بودن حضرت امیر است. پس سائق می شوند رسول خدا. یعنی پیامبر خدا همه را یسوقُ به سوی جنت اگر از او اطاعت کنند و الی النار اگر لج بکنند.
اما آیه : ( انما انت منذر و لکل قوم هاد ) برعکس است؛ چون منذر یک نحو شهید است. می گوید: من فقط گفتم. اشهدوا انی قد بلغت. اما هدایت یک نحو سوق دادن است. سوق به جنت یا نار.
این روایت در الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة، ص: 417 است که:
و رَوَى الْمَسْعُودِيُّ عَنْ هَاشِمِ بْنِ الْبَرِيدِ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ التَّيْمِيِّ عَنْ أَبِي ثَابِتٍ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ قَالَ شَهِدْتُ مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع الْجَمَلَ فَلَمَّا رَأَيْتُ عَائِشَةَ وَاقِفَةً بَيْنَ الصَّفَّيْنِ مَعَهَا طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ قُلْتُ أُمُّ الْمُؤْمِنِينَ وَ زَوْجَةُ الرَّسُولِ ص وَ حَوَارِيُّهُ‏ وَ صَاحِبُهُ بِأُحُدٍ فَدَخَلَنِي مَا يَدْخُلُ النَّاسَ مِنَ الشَّكِّ حَتَّى كَانَ عِنْدَ صَلَاةِ الظُّهْرِ كَشَفَ اللَّهُ ذَلِكَ عَنْ قَلْبِي وَ قُلْتُ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَحَقُّ النَّاسِ بِسَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ‏ ص وَ أَوَّلُهُمْ إِسْلَاماً لَمْ يَكُنْ بِالَّذِي يَقْدَمُ عَلَى شُبْهَةٍ فَقَاتَلْتُ مَعَهُ قِتَالًا شَدِيداً فَلَمَّا انْقَضَى الْحَرْبُ أَتَيْتُ الْمَدِينَةَ فَسِرْتُ إِلَى بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا فَاسْتَأْذَنْتُ عَلَيْهَا فَقِيلَ: مَنْ هَذَا؟ فَقُلْتُ: سَائِلٌ. فَقَالَتْ: أَطْعِمُوا السَّائِلَ فَقُلْتُ: إِنِّي وَ اللَّهِ لَمْ أَسْأَلْ طَعَاماً وَ لَكِنِّي مَوْلًى لِأَبِي ذَرٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ جِئْتُ أَسْأَلُ عَنْ دِينِي فَقَالَتْ مَرْحَباً بِكَ فَقَصَصْتُ عَلَيْهَا قِصَّتِي فَقَالَتْ‏ : أَيْنَ كُنْتَ حِينَ طَارَتِ الْقُلُوبُ مَطَايِرَهَا فَقُلْتُ: إِنِّي بَيْنَمَا أُحِسُّ ذَلِكَ إِذْ كَشَفَ اللَّهُ عَنْ قَلْبِي فَقَاتَلْتُ مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع حَتَّى فَرَغَ فَقَالَتْ أَحْسَنْتَ‏ إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ‏ عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏
این روایت را که ناظر به حدیث ثقلین است که مراد از عترت را به وضوح بیان می کند، در کتب خود سنی ها هم دیده ام. که ذهبی در تلخیص گفته است: صحیحٌ
از دقیقه 46 تا 53 درباره مصداق اهل بیت که آیا شامل همسر می شود یا نه؟ استاد: در حدیث ثقلین، عترت آمده است. آیا عترت شامل همسر می شود؟
حاکم در مستدرک گفته: او کان بعدی نبی لکان عمر! که در مقابل حدیث منزلت جعل شده است
سوال از چگونگیِ ارتباط آسان نامحرمان با امثال امّ سلمه؟ استاد: شرائط فرق می کند(54)
سوال از . استاد: به روایات ذیل آیه خمسین الف سنة مراجعه کنید که می فرمایند: تخف علی المومن کرکعتین یصلیهما! یا : یاکلون مع رسول الله الفاکهه و الناس فی موقف. استاد: درک جمع بین این که بقیه در حساب و آنها متنعم، خیلی مهم است.(59)
سوال: در ذیل آیه ( هباء منثورا ) چطور کسی که مرتکب حرام است، اعمالش نورانی است؟ استاد: از چند جهت؛ یکی این که واقعاً در ملکوت حُسن فعلی اثر دارد . . . نماز مومن شش طبقه را رد می کند و به آسمان اول که می رسد می گویند: رُدّوها . هر چه به سوی باطن برویم، امر ظریف تر می شود. حتی کسانی هستند که باطناً کافر هستند ولی خودشان خبر ندارند. قد یبغض العبد و یحبّ عمله. (62)
نوشته شده در شنبه نهم دی 1391ساعت 8:9 توسط احمدیاسر | آرشیو نظرات
رضا جانم








************
تقریر آقای صراف:
6/10/1391

و في من لا يحضره الفقيه «6»: و في رواية السّكونيّ قال: قال عليّ- عليه السّلام-: ما من يوم يمرّ على ابن آدم إلّا قال له ذلك اليوم: أنا يوم جديد و أنا عليك شهيد، فافعل فيّ خيرا و اعمل فيّ خيرا أشهد به لك يوم القيامة، فإنك لن تراني بعد هذا أبدا.

و في شرح الآيات الباهرة «7»: روى الحسن بن أبي الحسن الديلميّ، بإسناده، عن رجاله، عن جابر بن يزيد، عن أبي عبد اللَّه- عليه السّلام- في قوله- عزّ و جلّ- «8»: وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ قال: السّائق أمير المؤمنين- عليه السّلام-. و الشّهيد رسول اللَّه- صلّى اللَّه عليه و آله-.

شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ؛ ج‏2 ؛ ص260
894- حَدَّثُونَا عَنْ أَبِي بَكْرٍ السَّبِيعِيِّ أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ رَبَاحٍ الطَّحَّانُ، حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ يَحْيَى بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَزْرَقِ، عَنْ حَبِيبِ بْنِ زَيْدٍ، قَالَ: قَالَ الْأَعْمَشُ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ حُكَيْمٍ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ [فِي‏] قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ السَّائِقُ‏ وَ عَلِيٌّ الشَّهِيدُ