بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۱

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










تقریر آقای وافی در وبلاگ:
از سایت انجمن علمی:
http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=158.0

شنبه 2 دی91

شنبه ( 22 / 12 / 2012 )
سوال درباره ی چشم زخم و جمع بین آن و بنعمة ربک فحدّث، که جواب استاد تا دقیقه4 طول کشید
توضیحات مرحوم مجلسی را درباره سائق و شهید می خواندیم: در جلد 56 ص 140
تمام احتمالاتی که مرحوم مجلسی در این جا ذکر می کنند از تفسیر انوار التنزیل بیضاوی است. خودشان هم در پایان می فرمایند: ذکره البیضاوی عند قوله تعالی و جائت کل نفس معها سائق و شهید. بیضاوی مال قرن هفتم بوده و تفسیر خوب و قوی ای است و اینکه می گویند: تلخیص کشاف است، به نظرم درست نیست؛ چون خیلی مطالب قوی تری دارد
هما ملكان أحدهما يسوقه إلى المحشر و الآخر يشهد بعمله [ که در نهج البلاغه هم بود] و قيل ملك واحد جامع للوصفين و قيل السائق كاتب السيئات و الشهيد كاتب الحسنات و قيل السائق نفسه و الشهيد جوارحه و أعماله [ در تفسیر بیضاوی این گونه است: و قیل: السائقُ نفسه او قرینه و الشهید جوارحه او أعماله][ چطور سائق می تواند خودش باشد. کلمه نفس دو معنا دارد. در جاء کل نفسٍ یعنی کل شخصٍ و فرد اما این جا که می گوید: السائق نفسه، نفس مقابلِ جوارح است نه به معنای شخص. جوارح بدن است و نفس: روح و قوه ی مدبّره ی بدن و جهت ملکوتی و باطنیِ جوارح است] [ در قرن ششم و مخصوصاً هفتم یک نحو انقلابی است در مطالب علمی و پیشرفت وجوه و لطائف و ذوقیات (14) می گویند: شرح حکمة الاشراق قطب بن الدین شیرازی تقریر درس خواجه است ولی کتاب آخرشان تجرید الاعتقاد کأنه سر کیسه کردن همه ی آنها و حاصل شدِ عمر خواجه است . . . درباره تجرید خواجه . . . هیولا را ردّ کرده است و علم حضوری به عین وجود شیء قائل شده است . . . تا (18) ][ چطور می شود که جوارح و اعمال شهید باشند و نفس، سائق؟ عمل رقیقه ی جوارح است و جوارح یک گره مانندی است در درختِ ساختار وجود انسان برای اعمال. یعنی هر جارحه ای مثل دست، پا، چشم مصدر صدور اعمال است در بستر زمان. دست انسان عضوی است که خودش برای هشتاد سال ثابت است اما در این بستر هشتاد سال اعمال زیادی از این دست سر می زند. لذا دست محل اتصالِ اعمال یدوی است به نفس. یعنی وقتی می زند به صورت کسی، به او می گویند: تو به صورت او زدی. با این که نفسش که به صورت کسی نزده است. عمل از نفس سر زده ولی محلّ ظهور این عمل، دست بوده است. پس دست یک بدن هشتاد ساله، در دلش کتابی است که هر کاری در طول هشتاد سال انجام داده، در خود جا داده است؛ لذا یشهد. چون اوست که همه کارها توسط او انجام شده است: و تکلمنا ایدیهم. (20 تا 23) السائقُ نفسُه یعنی چه؟ نفس چطور می تواند برنده ی انسان باشد؟ جوارح عمل را انجام می دهند و پشتوانه ی عمل نیست است ( لا عمل الا بالنیّة ) نیت است که بدن را به حرکت در می آورد. انسانی که تصمیم می گیرد برود کوه، آیا بدنش که رفت بالای کوه، روحش را هم با خودش می برد بالای کوه یا روح است که بدن را بر می دارد و می کشانَد و می برد سر کوه؟ هر دویش صحیح است. یعنی تفاعل است بین روح و بدن. تا روح تصمیم نگیرد که بالای کوه برود، محال است که این گوشت و استخوان تکان بخورد. نفس است که تصمیم می گیرد. پس سائق، اوست. اوست که بدن را می دواند. النفس تسوق البدن إلی الجبل. البته وقتی بدن بالای کوه می رسد، مشاعر جدیدی هم برای روح حاصل می شود. یعنی چیزهایی را دارد می بیند که اگر بدن نبود، نمی توانست ببیند(25)
سوال: معها یعنی چه؟ استاد: هر شخصی می آید در حالی که معها یعنی در وجود او که نگاه می کنی، یک موتور بوده که همان تصمیمات روح است که او را می کشاند به سوی اعمال. منبع تصمیم که سائق اوست، نفسش است. شهید هم جوارحش است که وسائطی هستند که آن تصمیمات را اجرا می کنند و روز قیامت شهادت می دهند
سوال.استاد: آخرت که عالم احاطه ی به دنیاست یک نحو ظهورِ باطن همین دنیا است؛ لذا آن صحنه را که می بیند، احاطه هم دارد به کلّ دنیای او. جائت معها سائق یعنی کأنّه نفس تصمیماتش الآن حاضر است و وجدوا ما عملوا حاضراً یعنی خود صحنه می آید نه فیلم و عکس و جزاءش(27) اینجا فقط ظاهر پیداست ولی آنجا ظاهر و باطن با هم پیدا هستند. پس معها سائق وشهید یعنی یک موتور دارد و یک کارگزار. موتور نفس است و کارگزارانش جوارح او.
بعد فرموده اند: و محل معها النصب على الحالية من كل لإضافته إلى ما هو في حكم المعرفة. اما به نظر می رسد، جمله حالیه است نه معهای تنها. معها خبر است برای سائقٌ و شهید و کل جمله حال است. یکی از حاضران: معها حال است و سائق فاعل آن است. ( چند دقیقه بحث تا 37 ) در کشاف آمده: و محل مَعَها سائِقٌ النصب على الحال من كل لتعرّفه بالإضافة إلى ما هو في حكم المعرفة
مرحوم مجلسی سپس می فرمایند: لعل المراد أقل من يكون مع كل أحد أو المراد بهما الجنس [عده ای سائق و عده ای شهیدند] إذا ورد في كثير من الأخبار أنه يشايع الأخيار آلاف من الملائكة و مع بعض الأشرار أيضا [ در آیه هم می فرماید: خذوه فغلوه نه خُذا ] كذلك لشدة تعذيبهم و كذا الشهداء من الملائكة في أكثر الأخبار أكثر من واحد.
یکی از حاضران: تعبیر سائق درباره امام حسین و امام صادق هم آمده است(بحار،26: 316) (40)
انشاءالله فردا درباره ساق صحبت خواهیم کردیم ( والتفت الساق بالساق ). سوال این است که ساق که در اصل سَوَق بوده، به چه معنایی است؟ در التحقیق فرمودند: و اما الساق فهو ما به الانسیاق و السیر من عضو القدم که فردا بررسی خواهیم نمود (42)
سوال شرعی از گذاشتن مهر به پیشانی برای مریض. استاد: اگر مسجَد را نمی تواند بالا بیاورد، اشاره کافی است و مهر لازم نیست مگر احتیاطاً
سوال. استاد: هر چه ممکن است خودش را به هیئت ساجد نزدیک تر کند تا (47)
سوال از مخالفت با قوانین ساختمانی و شهرداری. استاد: اگر بتواند یک کاری بکند که خلافی را ندهد، جایز است. حاجاقا بهجت می فرمودند: هر قانونی که منشأ عقلایی دارد و ترکش موجب اختلال نظم و خطر برای خودش داشته باشد و لو خطر مالی، مراعاتش لازم است تا (55)
حاجاقا شرط ابتدایی را واجب الوفاء نمی دانند مستحب می دانند
نوشته شده در دوشنبه چهارم دی 1391ساعت 8:5 توسط احمدیاسر | آرشیو نظرات
یا رحمن یا رحیم









************
تقریر آقای صراف:
2/10/1391

بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏56 ؛ ص240
فَصَلِّ عَلَيْهِمْ يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ.
يوم ظرف للصلاة و ربما يومئ إلى أن هذا الحكم يعم الملائكة أيضا غير السائق و الشهيد و ذكر اليوم بهذا الوصف لبيان أن الملائكة في هذا اليوم أيضا لهم أشغال عظيمة أو لبيان أن هذا اليوم يوم الاحتياج إلى الملائكة مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ هما ملكان أحدهما يسوقه إلى المحشر و الآخر يشهد بعمله و قيل ملك واحد جامع للوصفين و قيل السائق كاتب السيئات و الشهيد كاتب الحسنات و قيل السائق [به معنای لازمی] نفسه [به معنای مقابل جوارح، بیضاوی: أو قرینه] و الشهيد جوارحه و [جوارح مصدر صدور و محل ظهور اعمال است برای نفس او. بیضاوی: أو] أعماله و محل معها النصب على الحالية من كل لإضافته إلى ما هو في حكم المعرفة ذكره البيضاوي عند قوله تعالى‏ وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ و في بعض النسخ [نسخ صحیفه سجادیه] قائم مكان السائق و السائق أوفق بالآية و لا يتغير المعنى إذ المراد بالقائم من يقوم بأمره و يسوقه إلى محشره و لعل المراد أقلَّ مَن يكون مع كل أحد أو المراد بهما الجنس إذا ورد في كثير من الأخبار أنه يشايع الأخيار آلاف من الملائكة و مع بعض الأشرار أيضا كذلك لشدة تعذيبهم و كذا الشهداء من الملائكة في أكثر الأخبار أكثر من واحد.

· همه این احتمالات در تفسیر انوار التنزیل و اسرار التأویل بیضاوی آمده است. در قرن 6 و 7 [عمدتاً قرن 7] یک مقدار آتشفشانی بوده در ذوقیات و ... و بعید است مبنای آنها روایت بوده باشد.

· نفس چگونه می­تواند بَرَنده باشد؟ بین روح و جسم تفاعل است و تصمیم گیرنده و سائق نفس است و وقتی می­رود توسط بدن مشاعر جدیدی دارد. یک موتور در وجود او است و یک کارگزار که موتور نفس او و کارگزاری که بعداً شهادت می­دهد جوارح او است.