بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۱

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










تقریر آقای وافی در وبلاگ:
از سایت انجمن علمی:
http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=158.0

سه شنبه 28 آذر91

سه شنبه ( 18 / 12 / 2012 )
سوال از إطلاق وجود بر خدا . . . استاد: اطلاق به معنای عرفی که صحیح است ولی اطلاق به معنای توصیف، نه. می گوییم آن انتظاری که شما از وجود شیءی دارید، او به مراتب بالاترش را دارد بدون توصیف . . . ( نعم شیءٌ بحقیقة الشیء ) سائل: می توانیم بگوییم: خدا واقعیتی دارد که مقابل ندارد؟ آیا این توصیف، صحیح است؟ هر چیزی که بخواهد، توصیف مفاهیم ذهنی باشد، نمی شود مگر آن که حالت سلب یا اشاره داشته باشد. در تعبیر شما هم واقعیت، حالت اشاری دارد؛ چون واقعیت توصیفی، مقابل دارد که بطلان است . . . سائل: آیا همه ی توصیف ها لزوماً باید با مقابل معنا شود؟ استاد: مفهوم، تا تعیُّن نداشته باشد، مفهوم نخواهد بود. تعیُّن محدویت است و بیرون از آن حد، مقابلش است . . . اگر فقط با نور سر و کار داشتیم، ما هرگز نور را درک نمی کردیم؛ ولی علم حضوری به آن نور داشتیم. یعنی نور را میافتیم ولی این یافت ممکن نبود تبدیل شود به مفهوم منطقی. فصل نداشت، چون فصل یعنی ما به المقابلة. بعد از این که معلومات حضوریِ بلا مقابل را جلا دادیم به نحو حضوری نه به نحو مفهوم مقابلی { یعنی در درک آن مشهود حضوری کامل شدیم، بر خلاف بچه که گرسنگی را احساس می کند ولی درکش نسبت به این معلوم حضوری قوی و شفاف نیست} آن وقت است که یک لفظی قرار می دهیم نه به عنوان توصیف گر بلکه به عنوان این که نشان دهد آن مشهود حضوری را که مقابل هم ندارد. این مطلب می تواند یک وجه تفسیر آیه شریفه ( سبحان الله عما یصفون الا عباد الله المخلصون ) باشد. یعنی معنایش این نیست که عباد الله المخلصون، یوصفون بلکه یعنی چیزی می گویند که حق است یعنی یُعَبِّرون و می فهمند چه دارند می گویند. در صحیفه دارد: ضلت فیک الصفات یعنی وقتی در محضر تو و پیشگاه هویت غیبیه ربوبیه ی تو وارد می شوند، هر رقم وصفی گم می شود و نمی تواند عرض اندام و خودنمایی کند و تفسخت دونک النعوت یعنی نعت که یک نظام منطقی است، از هم می پاشد. لذا می گوییم: عرفت الله بجمعه بین الاضداد. در حالی که در منطق نمی توانیم جمع بین اضداد بکنیم (9)
بسم الله الرحمن الرحیم
سوال: آیا تطبیق سائق و شهید بر حضرت امیر و حضرت رسول از باب جری است؟ استاد: به نظرم می رسد که ما نحن فیه از باب جری نیست بلکه دوتا معنای عرضی است. جری یعنی آیه شریفه یک معنای کلی را می فرماید، بعد از باب جریانش بر افضل مصادیقش، امام می فرمایند این است
از (10) تا (14 ) درباره کونوا مع الصادقین و اولواالأمر و عذر شمر و . . . که جداگانه تایپ خواهد شد، انشاءالله
در ما نحن فیه، وجوه سائق فرق می کند. در القیا، روایت دارد که خطاب است به حضرت امیر و حضرت رسول، عده ای به مناسبت گفته اند که سائق و شهید هم همین دو نفر هستند. یعنی هر نفسی که می آید این دو نفر با او هستند و بعدش هم القیا فی جهنم کل کفار عنید. مانعی هم ندارد ولی معنایی می شود در عرض معانیِ دیگر؛ چون اگر سائق و شهید را وجوه قبلی بگیریم، سائق می شود ملک و جریَش بر ملک صادق است نه بر امیرالمومنین و پیامبر. من فعلا این طور به نظرم می رسد که این دو تا در عرض هم است و نمی تواند از باب جری باشد؛ چون جری و تطبیق، کلی و مصداق است و کبری و صغری است ولی این جا ظاهرا دو جور معنا است (16)
دقیقه (17) تا (62) ادامه ی بحث دیروز درباره جنگ جمل و . . . که انشالله جداگانه تایپ خواهد شد
دقیقه 63 : سوال شرعی درباره فاقد الطهورین
دقیقه 64 : درباره نرم افزار الشامله و مباحث مرتبط به آن تا دقیقه (69)
+ نوشته شده در پنجشنبه سی ام آذر 1391ساعت 21:29 توسط احمدیاسر | آرشیو نظرات
الله عزاسمه الله جل جلاله








************
تقریر آقای صراف:
28/9/1391

الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ؛ ج‏1 ؛ ص162
وَ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ قَالَ‏: لَمَّا الْتَقَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بِأَهْلِ الْبَصْرَةِ يَوْمَ الْجَمَلِ نَادَى الزُّبَيْرَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ اخْرُجْ إِلَيَّ فَخَرَجَ الزُّبَيْرُ وَ مَعَهُ طَلْحَةُ فَقَالَ لَهُمَا وَ اللَّهِ إِنَّكُمَا لَتَعْلَمَانِ وَ أُولُو الْعِلْمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَائِشَةُ بِنْتُ أَبِي بَكْرٍ أَنَّ كُلَّ أَصْحَابِ الْجَمَلِ مَلْعُونُونَ عَلَى لِسَانِ مُحَمَّدٍ ص‏ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى‏- قَالا كَيْفَ نَكُونُ مَلْعُونِينَ وَ نَحْنُ أَصْحَابُ بَدْرٍ وَ أَهْلُ الْجَنَّةِ فَقَالَ ع لَوْ عَلِمْتُ أَنَّكُمْ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ لَمَا اسْتَحْلَلْتُ قِتَالَكُمْ فَقَالَ لَهُ الزُّبَيْرُ أَ مَا سَمِعْتَ حَدِيثَ سَعِيدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ نُفَيْلٍ وَ هُوَ يَرْوِي أَنَّهُ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص يَقُولُ عَشَرَةٌ مِنْ قُرَيْشٍ فِي الْجَنَّةِ؟ قَالَ عَلِيٌّ ع سَمِعْتُهُ يُحَدِّثُ بِذَلِكَ عُثْمَانَ فِي خِلَافَتِهِ فَقَالَ الزُّبَيْرُ أَ فَتَرَى كَذَبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص؟ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع لَسْتُ أُخْبِرُكَ بِشَيْ‏ءٍ حَتَّى تُسَمِّيهِمْ قَالَ الزُّبَيْرُ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ عُثْمَانُ وَ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ وَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ وَ سَعْدُ بْنُ أَبِي وَقَّاصٍ وَ أَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ وَ سَعِيدُ بْنُ عَمْرِو بْنِ نُفَيْلٍ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع عَدَدْتَ تِسْعَةً فَمَنِ الْعَاشِرُ؟ قَالَ لَهُ أَنْتَ- قَالَ عَلِيٌّ ع قَدْ أَقْرَرْتَ أَنِّي مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ أَمَّا مَا ادَّعَيْتَ لِنَفْسِكَ وَ أَصْحَابِكَ فَأَنَا بِهِ مِنَ الْجَاحِدِينَ الْكَافِرِينَ قَالَ لَهُ أَ فَتَرَاهُ كَذَبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص؟ قَالَ ع مَا أَرَاهُ كَذَبَ وَ لَكِنَّهُ وَ اللَّهِ‏ الْيَقِينُ‏ فَقَالَ عَلِيٌّ ع وَ اللَّهِ إِنَّ بَعْضَ مَنْ سَمَّيْتَهُ لَفِي تَابُوتٍ فِي شِعْبٍ فِي جُبٍّ فِي أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنْ جَهَنَّمَ عَلَى ذَلِكَ الْجُبِّ صَخْرَةٌ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُسَعِّرَ جَهَنَّمَ رَفَعَ تِلْكَ الصَّخْرَةَ سَمِعْتُ ذَلِكَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِلَّا أَظْفَرَكَ اللَّهُ بِي وَ سَفَكَ دَمِي عَلَى يَدَيْكَ وَ إِلَّا أَظْفَرَنِي اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَصْحَابِكَ وَ سَفَكَ دِمَاءَكُمْ عَلَى يَدِي وَ عَجَّلَ أَرْوَاحَكُمْ إِلَى النَّارِ فَرَجَعَ الزُّبَيْرُ إِلَى أَصْحَابِهِ وَ هُوَ يَبْكِي‏

· در بخاری ج14 ص62 (این تعبیر ما احدثوا بعدک در روایات نبوی یک واژه کلیدی است):

4170 - حَدَّثَنِى أَحْمَدُ بْنُ إِشْكَابٍ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فُضَيْلٍ عَنِ الْعَلاَءِ بْنِ الْمُسَيَّبِ عَنْ أَبِيهِ قَالَ لَقِيتُ الْبَرَاءَ بْنَ عَازِبٍ - رضى الله عنهما - فَقُلْتُ طُوبَى لَكَ صَحِبْتَ النَّبِىَّ - صلى الله عليه وسلم - وَبَايَعْتَهُ تَحْتَ الشَّجَرَةِ . فَقَالَ يَا ابْنَ أَخِى إِنَّكَ لاَ تَدْرِى مَا أَحْدَثْنَا بَعْدَهُ . تحفة 1914 - 160/5