بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۱

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










تقریر آقای وافی در وبلاگ:
از سایت انجمن علمی:
http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=158.0

شنبه 18 آذر91

شنبه ( 8 / 12 / 2012 )
سوال از تفاوتِ احمد و محمّد. استاد: الْأَحْمَدَ مِنَ‏ الْأَوْصافِ‏، الْمُحَمَّدَ لِسائِرِ الأَشْرافِ . . . احتمال دارد احمد، صفت مشبهه باشد نه تفضیل به معنای حمید . . . تا دقیقه ( 9 و نیم )
بسم الله الرحمن الرحیم
رسیده بودیم به اعرابِ ( هذا ما لدیّ عتید ) و اینکه مرحوم طبرسی ما را نکره ی موصوفه گرفتند ولی وقتی مراجعه کردم و دیدم در کلمات دیگران، احتمال موصوله بودن ما زیاد آمده است. مرحوم طبرسی بعد از نوشتن مجمع، کتاب کشاف را دیدند و کشاف را خلاصه کردند به نام ( الوجیز ) و تفسیر سومی هم دارند به نام جوامع الجامع که مجموعه ی مجمع و وجیز به حساب می آید. در جوامع، احتمال موصوله بودن ما را هم مطرح کرده اند. ابن هشام از سیبویه نکره موصوفه بودنِ ما را نقل کرده است: و قال سیبویه فی هذا ما لدی عتید: المراد شیء لدیّ عتید ای مُعَدٌّ لجهنم
طبق موصوفه بودن، عتید صفت آن و لدیّ ظرف برای عتید باشد یا لدیّ صفت اول و عتید صفت دوم و احتمال سوم این است که عتید خبر هو محذوف باشد. احتمال هم دارد که: هذا مبتدای اول، ما با صله اش مبتدای دوم و عتید هم خبر ما. که جمله صغری و کبری می شود. احتمال هم دارد ما موصوله و بدل از هذا باشد و عتید خبر برای هذا باشد. چند دقیقه درباره نحوه رابطه بین مبتدا و خبر صحبت شد و این که می شود در صله ی ما ضمیری باشد که هم عائد صله باشد هم به مبتدا برگردد (29)
احتمالی که چهارشنبه دادم در هیچ کدام از کلمات نبود که عتیدٌ لدیّ صله ما باشد
ادامه ی متن مجمع در الإعراب:
جهنم لا ينصرف للتعريف و التأنيث و أصله من قولهم بئرٌ جِهِنّام إذا كانت بعيدة القعر[ خیلی گود] و قيل هو أعجمي فلا ينصرف للتعريف و العجمة[ که گفته اند معرّبِ کُهَنّام است][در التحقیق گفته اند: اصلش عبری است و شهری بوده که مرده ها را به آنجا می بردند و وقتی زیاد می شده اند، آتش می زده اند][ مرحوم طبرسی در سوره اعراف در ذیل آیه ی لهم من جهنم مهادٌ، فرموده اند: اشتقاقها من الجهومة و هی الغِلظ به معنای غلظتی که به معنای خشونتی که خوشایند نباشد و قیل: اُخذ من قولهم: بئر جهنام، یعنی انسان هایی که جهنم می روند طوری بوده هِی داشتند سقوط می کرده اند در یک چاه گود. الویل بئر فی جهنم طویل (35). طلع به معنای بالاآمدن است. آیات جهنم برهان است بر معاد. سوال: چگونه؟ استاد: یعنی اول می فرماید: ویلٌ لکل همزة لمزة، یعنی به جای این که خودش را بپاید، توی نخ این و اونه، که در واقع داره در یک چاه فرو می رود. من شغل نفسه بغیر نفسه، تحیّر فی الظلمات و ارتبک فی الهلکات. این که دلیل نمی خواهد. تناسب حکم و موضوع است. و تعبیر به چاه به خاطر این است که از کمالی که باید به آن صعود کند دارد می رود پایین و از خودش و کمال خودش فاصله می گیرد. این طور شخصی، به طور طبیعی در چاه است. جمع مالاً و عدّده: یک چیزهایی که ازش جدا می شود، جمع کرده و دارد می شمارد. یحسب أن ماله اخلده. این حسبان . . . حطمه هم با حطام دنیا سازگار است. حطام یعنی چیز خشک بی فایده ی پوچ. البته حطمه در آیه به معنای کوبنده است ولی بالاخره یک مناسبتی با حطام دنیا دارد. بین عمل و نتیجه تناسب برقرار است و بعدا به جای اینکه خالدش کند، بر فؤادش مسلط شده است. با اینکه جسمانی بودن معاد از ضرویات دین است، این آتش فؤاد را می سوزاند نه پوست را. فؤاد مرتبه ی لطیفه ی روح است. چون جوهره ی روحش را آلوده کرده است. فی عمد ممدّة. این تشکیلات در یک ستون ممدد است. چقدر ممدد است؟ بستگی به اعمال اوست(43) ]
مقداری از توضیحات بالا از جلسه ی بعد به این جا منتقل شده است
سوال. استاد: بلسان قومه منافاتی با تأویل ندارد
ذوقیات محضه اعتبار ندارد ولی استظهار معتبر است به این معنا که وقتی برای عرف عام، توضیح داده بشود، قبول می کنند تا (53) هر ذوقی با ظهور منافات ندارد اما ذوقیاتی که عرف عقلاء تخطئه کنند، فایده ای ندارد
نوشته شده در دوشنبه بیستم آذر 1391ساعت 8:11 توسط احمدیاسر | آرشیو نظرات
علی جانم








************
تقریر آقای صراف:
18/9/1391

· مرحوم طبرسی بعد از نوشتن مجمع البیان کشاف به دستشان رسیده و آن را کتاب خوبی از لحاظ فن ادبیت دیده­اند و خلاصه آن را به نام الکافی الشافی نوشتند که ظاهراً موجود نیست. پس از آن جوامع الجامع را نوشته­اند که در آن احتمال «ما» موصوله را آورده­اند.

· احتمالات دیگری نیز در این عبارت وجود دارد (که بررسی شد).

· ادامه مجمع البیان:
... جهنم لا ينصرف للتعريف و التأنيث و أصله من قولهم بئرٌ جَهنام إذا كانت بعيدة القعر و قيل هو أعجمي فلا ينصرف للتعريف و العجمة [از کهنّام گفته شده] ...

مفردات ألفاظ القرآن؛ ص: 209
جهنم‌
جَهَنَّم اسم لنار اللّه الموقدة، قيل: و أصلها فارسيّ‌ معرّب جهنام «1»، و قال أبو مسلم: كهنّام «2»، و اللّه أعلم.
______________________________
(1) قال السمين: و ما قاله غير مشهور في النقل، بل المشهور عندهم أنها عربية، و أنّ منعها للعلمية و التأنيث. انظر عمدة الحفاظ: جهنم.
(2) في اللسان: قيل: هو تعريب كهنّام بالعبرانية. و أبو مسلم هو محمد بن بحر الأصفهاني من المفسرين المعتزلة توفي سنة 223.

مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏4، ص: 645
... و جهنم اسم من أسماء النار و اشتقاقها من الجهومة و هي الغلظ و قيل أخذ من قولهم بئر جهنام أي بعيد قعرها، ...