بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۱

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










تقریر آقای وافی در وبلاگ:
از سایت انجمن علمی:
http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=158.0

چهارشنبه 15 آذر91=20 محرم الحرام 34جلسه 215

چهارشنبه ( 5 / 12 / 2012 )
بسم الله الرحیم الرحیم
مرحوم طبرسی گاهی دو آیه ی مربوط به هم را جدا می کنند. مثلاً همین جا ( جائت کل نفس معها سائق و شهید ) را از ( نفخ فی الصور ذلک یوم الوعید ) جدا کرده اند. احتمالاً در تقسیم بندی بیشتر به شماره ی آیات نظر داشته اند تا مفاد آن؛ مثلا پنج تا پنج تا یا ده تا ده تا. مگر مواردی که دو آیه خیلی به هم مربوط باشند مثلِ رزقاً للعباد در اول سوره ی قاف
سوال: آیا روش المیزان در بیان یک محتوای کلی به سوره صحیح است یعنی آیا واقعاً هر سوره ای باید دارای یک یا چند محتوای متحد باشد و الزاماً ما به دنبال ربط دادن بین آیات باشیم؟ استاد: مسأله ی رکوع ها که از قدیم بوده است. رکوع یعنی آیات متحدّ المضمون(6)
وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ (21) لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ (22) وَ قالَ قَرِينُهُ هذا ما لَدَيَّ عَتِيدٌ (23) أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ (24) مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ (25) الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَأَلْقِياهُ فِي الْعَذابِ الشَّدِيدِ (26) قالَ قَرِينُهُ رَبَّنا ما أَطْغَيْتُهُ وَ لكِنْ كانَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ (27) قالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ (28) ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَ ما أَنَا بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِيدِ (29) يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ (30)
القراءة: قرأ نافع و أبو بكر يوم يقول بالياء و الباقون بالنون
الحجة: الياء على معنى يقول الله تعالى و النون أشبه بقوله «قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ» و قوله «وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ». به همین خاطر، متکلم مناسب تر است
سوال: چرا یک جا متکلم وحده و یک جا مع الغیر است؟ استاد: گاهی مقام مقام تأکید بر تفرّد است و گاهی مقامی است که تعظیم مناسبت دارد. البته گاهی هم برای اشعار به تسبیب و توسیطِ اسباب است که در روایات هم به این نکته اشاره شده است
اشکال: قد قدمتُ ادامه ی مقول است. استاد: درست است و لدیّ و أنا بظلام که متکلم است. از قدمتُ تا نقول مقولِ قولِ خداوند است . . . تا دقیقه ی 15
اللغة
السوق{ در سائق } الحث{ برانگیختن و تشویق} على السير و الحديد الحاد{ تیز. چون چیز تیز نافذ و وقتی در چیزی فرو می رود، توقف نمی کند. چشمی هم که ظاهر جلویش را نمی گیرد و در باطن نفوذ پیدا می کند، عین حادّة است به خلاف یعلمون ظاهراً من الحیاة الدنیا و هم عن الآخرة غافلون} مثل الحفيظ و الحافظ و العنيد الجائر{ جور یعنی میل} عن القصد{ اعتدال و میانه روی} و هو العنود و العاند و ناقة عنود: لا تستقيم في سيرها{ زیگزاگ و مارپیچ حرکت می کند} و العنيد المتحيِّر منه{ ضمیرِ منه به عنود بر می گردد. یعنی عنیدی که به معنای متحیّر و سرگردان است، از همین ریشه ی لا تستقیمُ فی سیرها است. البته همین حرف در ما قبلش هم می آید. چرا در عنیدِ اول بگوییم: یعنی الجائرُ عن القصد؟ آن جا هم می تواند به معنای متحیّر باشد. کفار عنید یعنی کسی که حالت استقامت ندارد و متحیّر است و جور عن القصد، لازمه این تحیّر و بی بصیرتی و غیرنورانی بودنِ در باطن است. تحیر باطنی رفتار او را غیر مستقیم می کند}
انشاءالله بعد از بحث اعراب و المعنی، مفصل تر به بحث لغت باز می گردیم
الإعراب
«هذا ما لَدَيَّ عَتِيدٌ» ما هاهنا نكرة موصوفة و تقديره هذا شي‏ء ثابت لديّ عتيدٌ { عتید را در آیه ی 18 معنا کردند} فالظرف{لدیّ} صفة لما{ ما نکره ی موصوفه است} و كذلك عتيد. { یعنی این چیزی است که دو وصف دارد: هم نزد من است هم آماده است. اما آیا منظورشان از نکره موصوفه همان مای موصوله است؟ ولی موصولات معرفه هستند. پس چرا فرمودند: نکره ی موصوفه. تفاوت ما نکره با موصوله این است که مای نکره یعنی شیءٌ ولی در ذاتِ موصوله ( که ) خوابیده است. وقتی می گوییم: الذی، یعنی کسی که. و اصلا چون در دلش (که) هست، صله می خواهد. چه مانعی دارد مای اینجا را موصوله بگیریم و عتیدٌ را مبتدای وصفی و لدیّ را خبر و مجموعش صله ی ما باشد؟ در عتید هم ضمیرِ عائد صله هست(25) تا دقیقه ی (35) که احتمالِ خبر بودنِ عتید برای هُوَ محذوف هم مطرح شد
(36) : سوال از کأنّ در امثالِ ( کأنِّی بأوصالی) که ( اعبد الله کأنک تراه ) و ( لم اعبد رباً لم أره ) ( و رأته القلوب ) و بحث جسمانی بودنِ معراج و ( یتجسّد إذا شاء ) هم مطرح شد تا (42)
(42): سوال از يَوْمَ يَغْشَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ و ارتباطِ آن با إحاطه
نقل آشیخ عبدالخالق از مرحوم آقای انواری درباره آسیدجمال گلپایگانی در مورد مسأله ای از حج
(45): درباره ی ( و إن اسأتم فلها ) که چرا به جای علی، لام آمده است؟
(46): سوال درباره ی حدیث ( ذود ) و علم پیامبر ( لا تدری ماذا أحدثوا بعدک ) و آیه ی ( لو کنت اعلم الغیب لاستکثرت من الخیر و ما مسنی سوء ) : علمی که پیامبر دارند، قابل دستکاری نیست که سوء های آن را کنار بگذارند و خیراتش را نگه دارند. چون علمشان علم به سلسله اسباب و عللِ تامه است. علم غیب آنها مانند کهانت نیست که قابل تغیر و مدیریت باشد
حکمت با علم غیب فرق می کند. صدقه دادن برای رفع بلا از حکمت است نه علم غیب. اینکه با صدقه نجات پیدا می کند، علم غیب است
سوال: آیا آن علم قابلِ مدیریت را دارند؟ استاد: فرمودند: بله و مسأله تعدّد عوالم در وجود پیامبر و امکان جمع بین اضداد در وجود حضرت را به اعتبار عوالم مختلف، مطرح کردند و فرمودند: علم نبوت، عوالم درست کن است که تا دقیقه ی (56) به طول انجامید
حدیثِ انک لاتدری ما احدثنا بعده! در بخاری

+ نوشته شده در جمعه هفدهم آذر 1391ساعت 18:14 توسط احمدیاسر | آرشیو نظرات

این وبلاگ حاوی جلسات تفسیر سوره ی مبارکه ی قاف می باشد که از نوارهای صوتی پیاده شده است
جلسات از تابستان سال 1390 آغاز شد و تا خرداد 92 به 294 حدود جلسه رسید
حیدریم










************
تقریر آقای صراف:
15/9/1391

· گاهی مرحوم طبرسی در بعضی از جاها که بخش­بندی کرده­اند برای توضیح آیات گویا بیشتر نظر به شماره آیات داشته­اند (5تا 5تا و 10تا 10تا) تا معانی و مفاهیم آیات مگر در جایی که خیلی به هم اتصال داشته­اند. در ما نحن فیه هم آیه شریفه 21 ادامه آیه قبلی به نظر می­رسد.

مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏9، ص: 218
[سورة ق (50): الآيات 21 الى 30]
وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ (21) لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ (22) وَ قالَ قَرِينُهُ هذا ما لَدَيَّ عَتِيدٌ (23) أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ (24) مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ (25) الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَأَلْقِياهُ فِي الْعَذابِ الشَّدِيدِ (26) قالَ قَرِينُهُ رَبَّنا ما أَطْغَيْتُهُ وَ لكِنْ كانَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ (27) قالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ (28) ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَ ما أَنَا بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِيدِ (29) يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ (30)

القراءة
قرأ نافع و أبو بكر يوم يقول بالياء و الباقون بالنون.

الحجة
الياء على معنى يقول الله تعالى و النون أشبه [بر مبنای اینکه یوم را متعلق به یبدل بگیریم] بقوله «قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ» و قوله «وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ». [شاید کشفنا قرینه بهتری باشد با توجه به اینکه جمع آمده است]

اللغة
السوق الحث على السير و الحديد الحاد مثل الحفيظ و الحافظ و العنيد الجائر [جور یعنی میل] عن القصد [میانه­روی] و هو العنود و العاند و ناقة عنود لا تستقيم في سيرها و العنيد المتحير منه [من عنود بمعنی لا تستقیم فی سیرها].

الإعراب‏
«هذا ما لَدَيَّ عَتِيدٌ» ما هاهنا نكرة موصوفة و تقديره هذا شي‏ء ثابت لدي عتيد فالظرف [لدیّ] صفة لما و كذلك عتيد [چه مانعی دارد «ما» را موصول بگیریم؟]. ...