بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۱

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










تقریر آقای وافی در وبلاگ:
از سایت انجمن علمی:
http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=63.40

دوشنبه ( 3 / 12 / 2012 )13/9/91=17/1/34=ج213

سوال از این که چگونه دل را از غیر خدا خالی کنیم که پاسخ استاد تا دقیقه ی 6 به طول انجامید
دقیقه 10 :
بسم الله الرحمن الرحیم
کلام ما در سوره ی قاف بر سر نفخ صور بود که به مناسبت روایات فناء به بحث امتناع اعاده معدوم کشید
وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ (19) وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ ذلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ (20 )
به نظر می رسد که منظور از این نفخ، نفخ إحیاء است به قرینه ی ذلک یوم الوعید و دنباله اش که می فرماید: و (جائت کل نفس معها سائق و شهید) و عرض هم شد که اگر صور به معنای صورت باشد که نفخ در صورت ها، با نفخ إحیاء مناسبت دارد ولی این احتمال را آیه ی ( نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و الارض ثم نفخ فیه اخری فإذا هم قیام ینظرون ) تضعیف بلکه مردود می کند(16)
لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا { ظاهرش یوم الوعید است ولی احتمال دارد که مراد: همراه بودن سادق و شهید با هر نفسی هم باشد که هذا اشاره به این معیّت باشد} فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ (22)
مرحوم طباطبایی درباره واژه ی غفلت فرموده اند: غفلت در جایی است که مغفولٌ عنه موجود بوده ولی ما به آن توجه نداشتیم. غفلت یک نحو حجاب معرفتی است نه تکوینی. معلوم می شود که آخرت باطن همان دنیایی بود که در آن بودی و اگر غفلت را کنار می گذاشتی می توانستی از ظاهر به باطن سیر کنی و باطن برایت مکشوف بود. اگر غافل نبودی، در همان دنیا بصرت حدید بود. اما چون در دنیا غافل بودی، کشفنا عنک غطائک، یعنی غطاء غفلت را کنار زدیم و گرنه اگر در دنیا هم فی غفلةٍ نبودی، در همان دنیا بصرت حدید بود

با این حساب، الآن هم سائق و شهید با ما هستند. سائق یعنی چه؟ عبارتی قبلا از نهج خواندیم که: ٍ فَإِنَّ الْغَايَةَ أَمَامَكُمْ وَ إِنَّ وَرَاءَكُمُ السَّاعَةَ تَحْدُوكُم‏‏ یعنی قیامت دارد شما را از پشت سر می دوانَد. با این که قیامت جلوی روی ماست، حضرت می فرمایند از پشت سر. ورائکم الساعة یعنی ساعة وراء شما و محیط بر شماست اما تحدوکم. تحدوا یعنی شخصی را از پشت سر بدوانند. در جایی دیگر، حضرت بعد از تحدوکم، تعبیر مِن خلفکم هم دارند. در عین حالی که قیامت محیطِ بر شماست، از پشت سر دارد شما را می دوانَد. دنباله اش می فرمایند: حَدوَ الزاجرِ بشوله. زاجر کسی است که از پشت سر، چوبش را می زند روی کپل های شتر که بدود. اگر قیامت از جلو است و دارد صدا می زند که بیا، حضرت باید تعبیرِ قائد را به کار می بُردند نه سائق. قائد یعنی افسار شما را گرفته و به سمت خود می کشانَد
اتفاقا یکی از نکات عالم احاطه همین است. محیط چون محیط است هم به سوی او می رویم و هم از او می رویم. چون احاطه دارد به اول و آخر. پس عالَم محیط پس گردن ما می زند که به سوی خودش برویم. از پشت سر می گوید بیا به سوی خود من. پس هم از پشت سر دارد می برد هم به سوی خود او ( إنی اخاف علیکم عذاب یومٍ محیط ) ( یتسعجلونک و إن جهنم لمحیطةٌ بالکافرین )
اشکال: احاطه دارد، یعنی مسلط بر شماست و هیچ فراری نمی توانید از آن بکنید. برای همین فرموده: محیطة بالکافرین نه محیطةٌ به همه ی بشر. استاد: مثلا وقتی می فرماید: ( بلی من کسب سیّئة و احاطت به خطیئته )، اگر بخواهیم احاطه را جوری معنا کنیم که عرف عام بفهمد، مانعی ندارد. بگوییم یعنی وقتی کردی، پایت نوشته شد و دیگر نمی توانی فرار کنی. اما علی ایّ حال قرآن است و غیر از این که معنای ظاهری عرفی دارد، درست نیست که به همین اکتفا کنیم و بگوییم قرآن همین است و بس. آنها ستعجلونک بالعذاب، قاعدتاً باید در جوابشان می فرمود: قیامت حتما می آید و لا مفرَّ منه. اما فرموده: بابا، شما را فرا گرفته، آن وقت می پرسید کی می آید؟! خیلی بیان تفاوت می کند. یا آن آیه ای که می فرماید: إن الأبرار افی نعیم و إن الفجار لفی جحیم. بعداً می فرماید: یصلونها یوم الدین و ما هم عنها بغائبین. هم صلیِ یوم الدین و هم ما هم عنها بغائبین. مقابل غائب حضور است. یعنی حاضر در آتشند ولی صلی هنوز محقق نشده است. مستشکل: ممکن است مراد این باشد که در قیامت غائب از جحیم نیستند و حتما در آن حاضر خواهند شد. استاد: یا مثلا : ( إن الذین یأکلون اموال الیتامی ظلماً إنما یأکلون فی بطونهم ناراً ) به نظر شما یعنی چه؟ آیا یعنی حالا که غذا خورد، بعداً که قیامت شد، می بیند که لازمه ی این کار، آتش بود؟ مانعی هم ندارد. ولی این احتمال هم هست که یعنی الآن دارند آتش می خورند. شاهدش هم این است که بعدش فرموده: و سیصلون سعیراً و گرنه می فرمود: سیأکلون و سیصلون
برخی محکمات معارف هست که حالت کلیدی دارد. از جمله فرمایش حضرت رضا در توحید صدوق که: إن الجنة و النار، الیوم مخلوقتان و ما بریء هستیم که از کسی که بگوید: سیُخلَقان(29)
مستشکل: بحث ما در ورود به جنت و نار است نه اصل وجود آنها. جنت و نار هستند ولی ورود در آنها بعدا صورت می گیرد. استاد: حضرت در معراج زنانی را دیدند که در جهنم عذاب می شدند. روی حساب ظاهر می گوییم: یعنی آینده را دیدند. ولی . . . (30) یا آیه ی ( لترونّ الجحیم ثمّ لترونها عین الیقین ). در نهج البلاغه هم دو جمله واقعا کلیدی است: یکی ( حقّقتِ القیامة علیهم عِداتها ) و دوم: ( أسفرت الساعة عن وجهها ) و نیز روایت ارشاد القلوب: ( الدنیا فی الآخرة و الآخرة محیطة بالدنیا نه علی الدنیا که قبلا هم صحبت هر سه تایش شد (38)
کلیِ مسأله ی احاطه این است که عالم آخرت، قوه اش برای ماست و ما در عالمِ قوه هستیم. خود عالم آخرت، فعلیّت است و بلکه دارد قوه را به سوی فعلیّت می بَرَد. نه تنها خودش قوه نیست بلکه این قدرت را دارد که قوه ها را به فعلیّت می رساند و لذا فرمودند: محیطٌ به. این احاطه لوازمی دارد. مثلا آیه می فرماید: ( فکیف تتقون ان کفرتم یوما یجعل الولدان شیبا ) ظاهرش این است که آن روز آن قدر سخت است که بچه های کوچک هم پیر می شوند. مانعی هم ندارد؛ مانند ( تضع کل ذات حمل حملها ) یعنی از بس سخت است، حامل بچه اش را سقط می کند. این یک مرحله است؛ اما پرده ی دیگر معنای آیه این است که هر حاملی مشتمل بر قوه است و تضع یعنی می رسد به فعلیّت. به نظرم حضرت در ذیل همان ( اسفرت الساعه) می فرمایند که وارد عالمی می شوید که دیگر در آن تغییری نیست. ( لا یتغیّر نعیمها ) گلابیِ آنجا نمی شود فاسد شود. گلابی اینجا چون مشتمل بر قوه است، کون و فساد دارد. مثل یک صورت گلابی که در ذهنمان می آوریم( بلا تشبیه ) هیچ وقت این صورت متخیله در ذهن ما نمی پوسد. چون علم، مجرّد است. صورت علمیه گلابی نمی پسد چون ماده ندارد تا کون و فساد داشته باشد. قوه ای در آن نیست بلکه فعلیّت است. لذا ( انهارٌ من لبن لم یتغیر طعمه )
بنابر این عالم احاطه یعنی عالمی که در آن عالَم، قوه نیست. بلکه طوری است که همه ی قوه ها را به فعلیت می رسانَد. وقتی قوه ها به فعلیت می رسند یعنی دارند فانی می شوند در آن عالَم و به آنجا می روند. هر قوه ای هم به حسب درجه ی قوه ای که دارد، وقتی به فعلیت می رسد، در آن مرتبه از آن عالَم قرار می گیرد و صلیِ در آن عالم برایش محقق می شود و لو خود آن عالم، منتظر آن صلی نبود(43) لذا برای معصومین که پرده کنار رفته، وقتی بچه ی در قنداق را خدمتشان ببرند، آنها او را پیرمرد می بینند. چون دیدشان دیدِ قیامتی است. همین الآن دارند برزخ و قیامتش را هم می بینند. چون از بالا دارند او را می بینند، لذا ولدان می شوند شیب.
قضیه ی خواب دیدن شخصی فرزند آینده اش را در خواب به سِنّی بیشتر از خودش!(44)
سوال: ارتباطِ احاطه با از پشت هل دادن را متوجه نشدم. استاد: وقتی کسی را از جلو قیادت کنند و با افسار او را بکشند، دارند می برندش ولی وقتی از پشت می زنند که برو، هلش نمی دهند، خودش باید برود اما می رانندش. کأنه حضرت می گویند: ساعة شما را نمی کشانَد به نحوی که پاهایتان روی زمین بلیزد. خودتان باید بروید اما با اختیار خودتان می روید . . .
سوال: چطور می شود یک چیز در دو آن باشد؟ استاد: آن عالم، وراء زمان است یعنی به همه ی آنات، احاطه دارد. کسی که به عالم آخرت می رود به ماضی و حال و استقبال إشراف پیدا می کند. سائل: یعنی در آخرت زمان نیست؟ استاد: زمان دنیا نیست. زمانی است که کل یوم خمسین الف سنة. سائل: یعنی مرور وقت نداریم؟ استاد: گذر زمان مربوط به نحوه ی حرکت است. الآن در این عالم، نحوه ی حرکت این عالم، یک جور گذر وقت داریم. اگر برویم در یک عالمی که پایه تموج آن، ریزتر یا درشت تر باشد، گذر زمانش هم تفاوت می کند. البته تا جایی که حرکت است. وقتی هم که فعلیت تامه آمد، ریخت مسأله ی زمان و حرکت جور دیگری می شود. سائل: می گوییم آن عالَم، الآن هست . . . استاد: کلمه ی الآن. الآن هست ولی برای او الآن ندارد چون بر همه ی اینها محیط است
سوال: کأنی باوصالی . . . هم از همین قبیل است؟ استاد: بله، سائل: پس چرا فرموده اند: کأنی؟ استاد: برای تطبیق آنجا به این جا. یعنی این جا نمی شود دید ولی چون از آن عالم به آن علم الهیِ خودشان می بینند، تعبیر کأنّ دارند. یعنی با این چشم نمی بینم چون هنوز آن زمان نیامده است
یا مظلوم یا غریب










************
تقریر آقای صراف:
13/9/1391

نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ؛ ص62
... فَإِنَّ الْغَايَةَ أَمَامَكُمْ وَ إِنَّ وَرَاءَكُمُ السَّاعَةَ تَحْدُوكُمْ‏ تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا فَإِنَّمَا يُنْتَظَرُ بِأَوَّلِكُمْ آخِرُكُم‏

نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ؛ ص221
... فَكَأَنَّكُمْ بِالسَّاعَةِ تَحْدُوكُمْ‏ حَدْوَ الزَّاجِرِ بِشَوْلِهِ فَمَنْ شَغَلَ نَفْسَهُ بِغَيْرِ نَفْسِهِ تَحَيَّرَ فِي الظُّلُمَاتِ وَ ارْتَبَكَ فِي الْهَلَكَاتِ وَ مَدَّتْ بِهِ شَيَاطِينُهُ فِي طُغْيَانِهِ وَ زَيَّنَتْ لَهُ سَيِّئَ أَعْمَالِهِ فَالْجَنَّةُ غَايَةُ السَّابِقِينَ وَ النَّارُ غَايَةُ الْمُفَرِّطِين‏ ...

نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ؛ ص242
... بَادِرُوا أَمْرَ الْعَامَّةِ وَ خَاصَّةَ أَحَدِكُمْ وَ هُوَ الْمَوْتُ فَإِنَّ النَّاسَ أَمَامَكُمْ وَ إِنَّ السَّاعَةَ تَحْدُوكُمْ‏ مِنْ خَلْفِكُمْ تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا ...

نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ؛ ص343
... وَ حَقَّقَتِ‏ الْقِيَامَةُ عَلَيْهِمْ عِدَاتِهَا فَكَشَفُوا غِطَاءَ ذَلِكَ لِأَهْلِ الدُّنْيَا حَتَّى كَأَنَّهُمْ يَرَوْنَ مَا لَا يَرَى النَّاسُ وَ يَسْمَعُونَ مَا لَا يَسْمَعُون‏ ...

نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ؛ ص156
... قَدِ انْجَابَتِ السَّرَائِرُ لِأَهْلِ الْبَصَائِرِ وَ وَضَحَتْ مَحَجَّةُ الْحَقِّ لِخَابِطِهَا وَ أَسْفَرَتِ السَّاعَةُ عَنْ‏ وَجْهِهَا وَ ظَهَرَتِ الْعَلَامَةُ لِمُتَوَسِّمِهَا ...