بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۱

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










تقریر آقای وافی در وبلاگ:

چهارشنبه ( 31 / 10 / 2012 )
سوال از آیه ( و ما هو إلا ذکر للعالمین ) و تفسیر ذکر به شرف
بسم الله الرحمن الرحیم
سوال: شما فرمودید برای عالم حدّی در نظر نگیریم در حالی که آیه می فرماید: إنا لموسعون. اگر عالم بی نهایت باشد که توسعه برایش معنا ندارد. استاد: اولا إنا لموسعون، إخبار وحی است از یک امر واقعی. در حالیکه ما صرفاً بر سر امکان و استحاله بود نه یک امر واقعی و خارجی. ثانیاً آیه می فرماید سماء را موسعون، در حالی که بحث ما فقط بر سر سماء نبود، هنوز سموات داریم و بعدش عرش و کرسی. مانعی ندارد که سماء وسعت پیدا کند و منافاتی ندارد با فرضی که ما گفتیم حتی با فرض وقوعش، چون سماء در حال توسعه است مثل این است که بگوییم کلّ این اجزائی که این مرتبه از عالَم دارد، در حال انبساط است و این منافاتی با حرف هایی که زدیم ندارد؛ چون این عالم بما له من الصورة الفعلیة له الإنبساط الفعلیّ اما همین عالم یک پایه ای دارد و یک ورائی. یعنی وقتی این عالم در حال انبساط را بعد از همه ی تشکیلات و هزاران کهکشانش، به عنوان یک اتم برای عالم دیگر در نظر گرفتیم، لموسعون مثل این است که خداوند بفرماید من یک اتم را مرتب دارم توسعه اش می دهم. نمی توانیم بگوییم: اگر اتم در حال توسعه است، پس چطور می تواند جزء بدن ما باشد؟ منافاتی ندارد. یک اتمی است که در فضای خودش دم به دم در حال توسع است و در عین حال هم یک جزء بسیار ریزی است در بدن ما (6)
انیشتن در کتاب نسبیتش مطلبی گفته که من یاد روایتی در توحید صدوق در باب ذکر عظمة الله افتادم که هر آسمانی نسبت آسمان بالاتر مانند حلقه ای در فلات است و بعد از بیان سماوات و عرش و کرسی می فرماید: همه ی اینها گذاشته شده روی شاخ گاوی و آن گاو با آن عظمتش پشت یک ماهی است و ماهی در دریاست ( اصطلاح تا گاو و ماهی هم برگرفته از همین است ). این روایات ذهن را توسعه می دهند که اگر می خواهی دستگاه الهی را بدانی ، اینگونه فکر کن. تازه می رسیم به اقیانوسی که آن ماهی در آن اقیانوس است. حالا این گاو چگونه روی پشت ماهی است؟ قطعا گاوی است متناسب با عالم خود نه آنی که ما تصور می کنیم. در کتاب نسبیت هنگام بیان عالم بی کران اما متناهی و قطر عالم سه ملیون سال نوری است که چندی بعد از مرگ او، دوازده ملیون سال نوری را کشف کردند! گفته بود: اگر کسی بخواهد از این سه ملیون سال نوری گنده ترش کند، دارد در تخیّلات فرو می رود! در حالی که روایت فرمود: کحلقة فی فلاة. می گوید: سرم سوت کشید. خب تخیّل نکن تا سرت سوت نکشد! سوت کشیدن سر به خاطر تخیل است. وقتی درک عقلانی را بخواهیم به قوه ی خیال تبدیل کنیم، سر سوت می کشد. اما اگر همه ی این ها را درک عقلانی کنیم، سرمان سوت نمی کشد. به بچه که اول بی نهایت بودن اعداد طبیعی را بگویند، سرش سوت می کشد(10)
خلاصه انا لموسعون ناظر است به عوالم دیگر. ما چه خبر داریم دستگاه چه خبر است؟ وقتی حضرت به عرش می رسند، تفاوتی که بین عرش و کرسی می گذارند، هنگامه است
من برای استفاده کردن از مقصود خودم، عِظم و صِغری که فرض گرفتم، روی مختصات اقلیدسی فرض گرفتم. اما با مبانی دیگر هم جور در می آید. علی ایّ حال ما می گوییم عظم وصغر یعنی بزرگ شود ولی بزرگ شدنی که حد نداشته باشد و کوچک شود کوچک شدنی که حد نداشته باشد. ولی این عظم و صغر روی حساب ذهن عادی ما مربوط به ابعاد ثلاثه است. نظیر همین بیانی که دیروز گفتم، راجع به بُعد چهارم هم جاری است. مرحوم میرداماد فرمودند: المتفرّقات فی وعاء الزمان، مجتمعاتٌ فی وعاء الدهر و اساتید توضیح می دادند که: کلّ زمان را در نظر بگیر. همه این، یک جا در یک جای دیگری و یک وعاء ملکوتی موجود است به عنوان یک واحد. خب همین بیانی که درباره بُعد چهارم برای زمان طبق فرمایش میرداماد در وعاء دهر می گفتند، برای سلسله ای که دیروز می گفتم، هم می توان گفت. آن در بُعد زمانی بود و این در ابعاد ثلاثه. اصل فکر تفاوتی نمی کند. حکما روی مبنای خودشان می گفتند اگر ما به قدیم زمانی هم قائل بشویم، لازمه اش این نیست که این ها را خدا بدانیم. قدیم است زماناً ولی همیشه هم محتاج به خدای متعال بوده است. چگونه این تصور را کرده اند؟ گفته اند این سلسله زمان غیر متناهی در کُنِ وجودی یک واحد است و باطنش با یک کُن ایجاد می شود. خدای متعال می فرماید: کُن و بی نهایت زمان ایجاد می شود. همین بیان برای عرض دیروز من نسبت به عظم و صغر ابعاد با مختصات اقلیدسی که فرضش راحت تر است، جاری است
سوال: یعنی بالفعل نبودنِ اجزاء مشکلی است که می خواهید با این بیان تصحیحش بکنید؟ استاد: بله، ما می خواهیم وحدت را کشف کنیم. همان طور در زمان که متصرم الوجود است، یک وحدت دهری در نظر می گرفتند و می گفتند کل این متفرقات، مجتمعات یعنی واحد بسیطند نسبت به آن عالَم. همین بیان را در این جا بیاورید. البته غرض این است که اصل فکر، فکر عجیب و غریبی نیست بلکه نظیر هم دارد. حالا قبول بکنید یا نکنید، مسأله ی دیگری است. همان گونه که ممکن است کسی قدیم زمانی را قبول نکند بالنصٌ. حرفی نیست. داریم از مخبر صادق می شنویم که واقع چگونه است؟ اما مخبر صادق نفرموده که محال است. بحث ما هم بر سر استحاله و امکان است نه وقوع خارجی. چون این بحث ها در درک ما از نفس الأمر خیلی کارساز است
سوال: متفرقات در آن وعاء مجتمعند؛ در وعاء خودشان که مجتمع نیستند. استاد: نکته این است که در وعاء خودشان که مجتمع نیستند، این وعاء خودشان، متعلَّقِ بالدقه ی کُن نیست. و لذا می گویند: وجوده مُشابکٌ لعدمه. چاره ای ندارند. عرض من هم این بود که اگر موجود می خواهد بالذات بر موضوع خودش حمل شود، حتما باید موضوع، واحد باشد. سائل: اگر تک تک اجزاء حرکت، استاد: نمی توانیم بگوییم موجودٌ. به همین جهت می گویند مشابکٌ عدمه لوجوده. متصرم الوجود. سائل: وجود سیّالی که می گویند، استاد: آن وجود سیال را اگر از آن حیث ملکوتی اش نبینید، نمی توانید بالدقه به آن بگویید موجود(16)
سوال از ( اعطی کل شیء خلقه) ( 16 و 20 تا 40 )
وقتی آمدیم مرحله ی سوم و چهارمِ اطلاق وجود، چون پیدایش مفهوم وجود در این دار دنیا برای ما از مثول بود به بیانی که عرض شد، گاهی رسوبات این می خواهد در آن جا هم بیاید اما خود اصل معنا این را ندارد. لذاست که اول از وحدت که پشتوانه اش بود، وقتی می آید در معنای عقلانی، دیگر به وحدت مثولی نیازی نداریم بلکه محتاج به وحدت نفس الأمری هستیم. توضیح بیشترش انشاءالله بعدا
سوال: از کجا که واقعیت، همین تصویری باشد که شما ارائه دادید؟ (18). استاد: من نگفتم واقعیت این است. این یکی از راههای توجیه پیدایش وجود است. یک راه دیگرش هم این است که بگوییم: سلسله متناهی است و به یک جایی می رسیم که توقف می کنیم و این که عقلا تجزیه ممکن است، خب امکان است نه وجوب. ما که نگفتیم واجب است ادامه پیدا کند
سوال(19) استاد: تا دقیقه 20 . . . وقتی به آن رسیدیم، صورت فیزیکی و خارجی و منطبعه اش با نفس صورت برزخی اش، عین هم می شوند. اینجا من گفتم ملکول می شود مُعدّ او. ولی آنجا نفس صورت برزخی با منطبعه عین هم می شوند. لذا پشتوانه ی آن وحدت برای ایجاد می شود آن صورت که دیگر بُعدِ به آن معنا ندارد. لذا وحدت دارد؛ وحدتی که پشتوانه اش آن صورتِ ملکوتیه ای است که این اتم نشکن را ( روی فرض) روی پای خودش نگه داشته است ولی این که شما می گویید، سرِ دراز دارد و نباید ولش کرد
یکی از دغدغه های من از همان اول، همین مسأله ی تناهی ابعاد بود. فارابی و ابن سینا و ارسطو و ملا صدرا می گویند: برهان داریم که محال است ابعاد، غیر متناهی باشند. دو تا برهان معروفش برهان مسامته و تطبیق است. ولی برای این استحاله برای ذهن من صاف نمی شد. مدتی ناراحت بودم که چرا من این حرف را نمی فهمم. تا اینکه حاج آقای مصباح در نهایه به همین بحث رسیدند. ایشان فرمودند: نیاز به تخته سیاه داریم و ثابت کردند که برهان تطبیق و مسامته برهان نیست و خدشه ی آن را نشان دادند. من یک نفس راحتی کشیدم. بعد فرمودند: بر طرفین مسأله برهان نداریم. نه بر تناهی نه بر لاتناهی. گذشت تا رسیدیم به جلد هشتم سفر نفس اسفار درس حاجاقای حسن زاده، آخوند اسمی بردند از برهان سُلَّمی و تطبیق. ایشان رد شدند و رفتند ولی یکی دو ماه بعد به یک مناسبت دیگری، فرمودند: بله، ما در حجره ی مدرسه نشسته ایم و می خواهیم بگوییم ابعاد عالم متناهی است! فهمیدم که تناهی در نظر ایشان مردود است که خیلی برای من جالب بود. یکی دو هفته بعد، در منزل شخصی مهمان بودم. کتاب هزار و یک نکته را باز کردم و دیدم 20 صفحه بحث کرده اند با ادله ی متعدد که حرف های ابن سینا و آخوند غلط است. خیلی خوشحال شدم. با این که آخوند در مسائل علمی از جمله این بحث از موضع قدرت وارد می شود(29)
چهارشنبه هفته قبل درباره طیّ الارض صحبت شد که علامه فرمودند اعدام ایجاد است. در روایات راجع به تخت بلقیس، طی الارض را به اعدام و ایجاد معنا نمی کنند که انشاء الله یکشنبه بررسی می کنیم(30)
تا دقیقه ی 32
سوال از آیه( فالله خیر حافظا) برای استخاره : خوب است ولی صدقه ای هم بدهد. ظاهری هم که به ذهنش می آید، باطنش غیر از این است
سوال درباره تتمه ی دعای عرفه که مال معصوم است یا انشاء خود سیّد؟
دقیقه ی 35 سوال درباره ( لم تمثل فتکون موجودا ) استادک آیا در تمام مراحلی که می گوییم، پشتوانه ی وجود، وحدت است، این مثول هم باید باشد و لو متناسب با خودش یا نه؟ به نظرم می رسد نه که انشاء الله تذکر بدهید تا یکشنبه راجع به آن صحبت کنیم
دقیقه 36 سوال حاج آقا مؤذنی درباره ( دنی فتدلّی ) !!! که جواب استاد یک دقیقه طول کشید









************
تقریر آقای صراف:
10/8/1391

التوحيد (للصدوق) ؛ ؛ ص275
38 باب ذكر عظمة الله جل جلاله‏
1- أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ وَ غَيْرُهُ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ الْهَاشِمِيِ‏ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ قَالَ: جَاءَتْ زَيْنَبُ الْعَطَّارَةُ الْحَوْلَاءُ إِلَى نِسَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ بَنَاتِهِ وَ كَانَتْ تَبِيعُ مِنْهُنَّ الْعِطْرَ فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ هِيَ عِنْدَهُنَّ فَقَالَ لَهَا إِذَا أَتَيْتِنَا طَابَتْ بُيُوتُنَا فَقَالَتْ بُيُوتُكَ بِرِيحِكَ أَطْيَبُ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِذَا بِعْتِ فَأَحْسِنِي وَ لَا تَغُشِّي فَإِنَّهُ أَتْقَى وَ أَبْقَى لِلْمَالِ فَقَالَتْ مَا جِئْتُ بِشَيْ‏ءٍ مِنْ بَيْعِي وَ إِنَّمَا جِئْتُكَ أَسْأَلُكَ عَنْ عَظَمَةِ اللَّهِ فَقَالَ جَلَّ جَلَالُ اللَّهِ سَأُحَدِّثُكِ عَنْ بَعْضِ ذَلِكَ قَالَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ هَذِهِ الْأَرْضَ بِمَنْ فِيهَا وَ مَنْ عَلَيْهَا عِنْدَ الَّتِي تَحْتَهَا كَحَلْقَةٍ فِي‏ فَلَاةٍ قِيٍ‏ وَ هَاتَانِ وَ مَنْ فِيهِمَا وَ مَنْ عَلَيْهِمَا عِنْدَ الَّتِي تَحْتَهَا كَحَلْقَةٍ فِي‏ فَلَاةٍ قِيٍّ وَ الثَّالِثَةُ حَتَّى انْتَهَى إِلَى السَّابِعَةِ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَ‏ وَ السَّبْعُ وَ مَنْ فِيهِنَّ وَ مَنْ عَلَيْهِنَّ عَلَى ظَهْرِ الدِّيكِ كَحَلْقَةٍ فِي‏ فَلَاةٍ قِيٍّ وَ الدِّيكُ لَهُ جَنَاحَانِ جَنَاحٌ بِالْمَشْرِقِ وَ جَنَاحٌ بِالْمَغْرِبِ وَ رِجْلَاهُ فِي التُّخُومِ وَ السَّبْعُ وَ الدِّيكُ بِمَنْ فِيهِ وَ مَنْ عَلَيْهِ عَلَى الصَّخْرَةِ كَحَلْقَةٍ فِي‏ فَلَاةٍ قِيٍّ وَ السَّبْعُ وَ الدِّيكُ وَ الصَّخْرَةُ بِمَنْ فِيهَا وَ مَنْ عَلَيْهَا عَلَى ظَهْرِ الْحُوتِ كَحَلْقَةٍ فِي‏ فَلَاةٍ قِيٍّ وَ السَّبْعُ وَ الدِّيكُ وَ الصَّخْرَةُ وَ الْحُوتُ عِنْدَ الْبَحْرِ الْمُظْلِمِ كَحَلْقَةٍ فِي‏ فَلَاةٍ قِيٍّ وَ السَّبْعُ وَ الدِّيكُ وَ الصَّخْرَةُ وَ الْحُوتُ وَ الْبَحْرُ الْمُظْلِمُ عِنْدَ الْهَوَاءِ كَحَلْقَةٍ فِي‏ فَلَاةٍ قِيٍّ وَ السَّبْعُ وَ الدِّيكُ وَ الصَّخْرَةُ وَ الْحُوتُ وَ الْبَحْرُ الْمُظْلِمُ وَ الْهَوَاءُ عِنْدَ الثَّرَى كَحَلْقَةٍ فِي‏ فَلَاةٍ قِيٍّ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى‏ ثُمَّ انْقَطَعَ الْخَبَرُ وَ السَّبْعُ وَ الدِّيكُ وَ الصَّخْرَةُ وَ الْحُوتُ وَ الْبَحْرُ الْمُظْلِمُ وَ الْهَوَاءُ وَ الثَّرَى بِمَنْ فِيهِ وَ مَنْ عَلَيْهِ عِنْدَ السَّمَاءِ كَحَلْقَةٍ فِي‏ فَلَاةٍ قِيٍّ وَ هَذَا وَ السَّمَاءُ الدُّنْيَا وَ مَنْ فِيهَا وَ مَنْ عَلَيْهَا عِنْدَ الَّتِي فَوْقَهَا كَحَلْقَةٍ فِي‏ فَلَاةٍ قِيٍّ وَ هَذَا وَ هَاتَانِ السَّمَاءَانِ عِنْدَ الثَّالِثَةِ كَحَلْقَةٍ فِي‏ فَلَاةٍ قِيٍّ وَ هَذِهِ الثَّالِثَةُ وَ مَنْ فِيهِنَّ وَ مَنْ عَلَيْهِنَّ عِنْدَ الرَّابِعَةِ كَحَلْقَةٍ فِي فَلَاةٍ قِيٍّ حَتَّى انْتَهَى إِلَى السَّابِعَةِ وَ هَذِهِ السَّبْعُ وَ مَنْ فِيهِنَّ وَ مَنْ عَلَيْهِنَّ عِنْدَ الْبَحْرِ الْمَكْفُوفِ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ كَحَلْقَةٍ فِي فَلَاةٍ قِيٍّ وَ السَّبْعُ وَ الْبَحْرُ الْمَكْفُوفُ عِنْدَ جِبَالِ الْبَرَدِ كَحَلْقَةٍ فِي فَلَاةٍ قِيٍّ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِيها مِنْ بَرَدٍ وَ هَذِهِ السَّبْعُ وَ الْبَحْرُ الْمَكْفُوفُ وَ جِبَالُ الْبَرَدِ عِنْدَ حُجُبِ النُّورِ كَحَلْقَةٍ فِي فَلَاةٍ قِيٍّ وَ هِيَ سَبْعُونَ أَلْفَ حِجَابٍ يَذْهَبُ نُورُهَا بِالْأَبْصَارِ وَ هَذِهِ السَّبْعُ وَ الْبَحْرُ الْمَكْفُوفُ وَ جِبَالُ الْبَرَدِ وَ الْحُجُبُ عِنْدَ الْهَوَاءِ الَّذِي تَحَارُ فِيهِ الْقُلُوبُ كَحَلْقَةٍ فِي فَلَاةٍ قِيٍّ وَ السَّبْعُ وَ الْبَحْرُ الْمَكْفُوفُ وَ جِبَالُ الْبَرَدِ وَ الْحُجُبُ وَ الْهَوَاءُ فِي الْكُرْسِيِّ كَحَلْقَةٍ فِي فَلَاةٍ قِيٍّ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا يَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ‏ وَ هَذِهِ السَّبْعُ وَ الْبَحْرُ الْمَكْفُوفُ وَ جِبَالُ الْبَرَدِ وَ الْحُجُبُ وَ الْهَوَاءُ وَ الْكُرْسِيُّ عِنْدَ الْعَرْشِ كَحَلْقَةٍ فِي فَلَاةٍ قِيٍّ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏ مَا تَحْمِلُهُ الْأَمْلَاكُ إِلَّا يَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏.

· اشاره به بحث تناهی ابعاد در عالم و ...

· فارابی، ابن سینا، آخوند ملاصدرا و ... می­گویند محال است ابعاد غیرمتناهی باشد و برهان می­آورند بر آن. حاج آقای مصباح اشکال براهین را فرموده­اند و معتقدند برهان بر طرفین ندارند.

· حاج آقای حسن زاده در مورد برهان سُلّمی و ... فرمودند که بله، ما در حجره نشسته­ایم و می­خواهیم بگوییم ابعاد محال است غیرمتناهی باشد. در کتاب هزار و یک نکته هم (ظاهراً) یکی از نکات، بحث تناهی عالم است که غلط بودن آن مطالب و براهین علماء را در بیش از 20 صفحه نشان می­دهند.

· راجع به طی الارض که از مهر تابان مطالبی گفته شد، اما در روایات طی الارض را به اعدام و ایجاد معنا نکرده­اند.