بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۱

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










تقریر آقای وافی در وبلاگ:

چهارشنبه ( 24 / 10 / 2012 )
سه شنبه شهادت امام باقر علیه السلام
مرحوم طباطبایی در اصول فلسفه سه جور اعتبار و پندار ذکر می کنند. اول می گویند: وجود حقیقت دارد و عدم، پندار است. در مقاله ای دیگر می گویند: ملکیت و زوجیت، پندار است و در مقاله ای دیگر می گویند: ماهیت پندار است و وجود اصل است
سوال از بسم الله الرحمن الرحیم و این که آیا می توان اسم الله را معصومین گرفت با توجه به ( نحن الأسماء الحُسنی) آیا منظور حقیقت نورانیت آنها است؟ استاد: حقیقت نوریه، فوق مرحله اسماء است و تکثر پذیر نیست در حالیکه اسماء حسنی، اسماء هستند
سوال از ( أنا النقطة تحت الباء ). استاد: تصوری که من از این روایت دارم، یک معنای توصیفی نیست که من نقطه باء به معنای استعانت یا ابتدائیت هستم. بلکه باء به عنوان حرفی است که یکی از حقائق بسیطه ی اولیه دار وجود است نه باء حرف المعنا بلکه از حرف المبنا هم بالاتر است همانطور که امام رضا به عمران صابی فرمودند: و جعلها اصلا لکلّ شیء
آیا می توان گفت باء اشاره دارد به مقام واسطه ی فیض بودنِ امام که بین ما و اسم الله ارتباط برقرار می کند و فیوضاتی که از اسم الله ظهور پیدا می کند، توسط باء این فیوضات، ایصال می شود به مبتدیِ به اسم الله؟ استاد: حرف خوبی است سائل: مرتبه ی کدام بالاتر است؟ باء یا اسم؟ یعنی دو مرتبه از وجود امام است. استاد: هر دو محتمل است. باء می تواند مقامی داشته باشد اعلای از هر دو. ولی با این بیانی که شما گفتید، باء اشرف می شود اما ملازمه کلی ندارد و هر دو تایش متصور است
تا دقیقه ی 10 صحبت های خوبی انجام شد فراجع النوار الصوتی إن شئت أیّها القاری
بسم الله الرحمن الرحیم
مرحوم طباطبایی در مهرتابان ص 256 در جواب سوال: حقیقت طی الارض چیست و روی چه میزانی از موازین فلسفی این امر صورت می گیرد، فرموده¬اند: حقیقت آن، پیچیدن زمین در زیر گام رونده است. تا می رسند به اینجا که سائل می گوید: بالاخره حقیقت طی الارض مجهول و عویص مانده است. چون در طی الارض، انسان سائر، زمین را طی نمی کند که مقلا سرعتش زیاد گردد و بلافاصله به مقصد برسد و نیز ماده خود را در مبدأ اعدام نمی کند و در مقصد خلق کند بلکه زمین در زیر پای او پیچیده می شود و با این پیچیدگی در زمین بسیار کوتاهی به مقصد می رسد و در اینجا اشکال واضح وجود دارد. اولا زمین تغییر نمی کند و هر چیزی به جای خود است و این پیچیدگی نسبت به شخص سائر صورت می گیرد ثانیا . . . علامه بعد از مدت مدیدی که سر خود را پایین انداخته و به حال تفکر بودند، پاسخ دادند که: طی الارض از خوارق عادات است. سائل: خرق عادت در طی الارض مسلّم است و صحیح. ولی اشکال در استحاله عقلیه است . . . علامه جوابی می دهند و . . . سائل: بالاخره جواب حلی داده نشد و مسأله با تمام اشکالات، در موطن خود باقی است . . . جالبش این است که در جواب، از ارتکاز کمک گرفته اند . . . تا می رسند به آیه ( أنا آتیک به من قبل أن یرتدّ الیک طرفک ) و می گویند: قبل از اینکه چیزی را که می خواهی، ببینی، برایت می آورم. فاصله¬ ی بین اراده دیدن و دیدن! سائل: آیا طی الارض عبارت است از اعدام جسم و بدن در مکان اول و احضار و ایجادش در مکان مقصود؟ { اصلا در ارتکازشان، ایجاد مثل نیست چون از واژه ی احضار استفاده کرده اند} علامه: گویا همین طور باشد. سائل: گویا این طور باشد یا واقعا چنین است؟ علامه: واقعا این طور است. تلمیذ: بنابر این چند مسأله مطرح می شود و سه تا مسأله را مطرح می کنند . . . علاوه: طی الارض از افراد غیر کامل نقل نشده است . . . تلمیذ: چرا طی الارض بعضی مقداری طول می کشد؟ علامه: چون کاملا به مقام کمال نرسیده اند، طی الارض آنها ناقص است و برای خلاقیت ابدان در محل منظور، احتیاج به صرف وقت و إعمال قوه ی بیشتری دارند. مانند طی الارض اجانین که معمولا طول می کشد. قال عفریت من الجن: انا آتیک به قبل ان تقوم من مقامک. سائل: برای طی الارض بنابراین فرضیه ی اعدام و ایجاد دیگر چه نیازی به التزام ترتیب سلسله علل و معلولات طبیعی داریم . . . ؟ بلکه می توان گفت با یک اراده الهیه ی کُن، یکونُ می گردد بدون پیمودن ذرات جسم با حرکت جوهریِ سریع، سلسله ی مراتب لازمه ی خود را. و جسم اول در آن زمان و در آن مکان و با آن مشخصات، جسم ثانی می گردد{ البته ثانی ای که احضار است} در زمان دیگر و مکان دیگر و مشخصات دیگر. علامه: بلی، این طور می شود گفت. { من در اینجا یادداشت دارم که: مسأله ی اعدام جسم اول و اعاده معدوم را چگونه باید حل کرد؟ و نیز طول کشیدن طی الارض چه توجیهی دارد با اینکه گفتید کُن است. کُن که طول نمی کشد ( دقیقه 25 ) . البته ممکن است همه این حرفها را جواب بدهند به مثلا ایجاد مثل ولی منظور من اشاره به ارتکازی است که علامه در اینجا بر طبق آن سخن گفته اند}
سوال و جواب ( 27 ). استاد: آیا واقعا آصف، مثل تخت بلقیس را ایجاد کرد یا خودش را آورد؟ حضرت فرمود: ایّکم یأتینی بعرشها نه بمثل عرشها. او هم گفت: آتیک به
یکی از حاضران: بدلناهم جلودا غیرها لذوقوا . استاد: . . . (31 )
بنابر حرکت جوهری که وجود شیء، لحظه به لحظه دارد جدید می شود. بقاء هویت به چیست که آخوند دو جور توجیه کرده بودند و گفتیم: نه ماهیت ثابت باشد نه وجودات بلکه ما به الثبوتش، آن بسترِ ثابت نفس الامریِ آن است (33)
بحثی درباره حرکت جوهری و تحلیل آخوند. استاد: بالدقة هم حیثیت وحدت دارد و هم حیثیت کثرت
سوال: آیا وحدت در عین کثرت فرض دارد یا نه؟ استاد: بله، اما روی مبانیِ کلاسیکِ دوتا نمی توانیم سر برسانیم. اصل مطلب درست است (34) یک مبنا داریم، بساطت وجود به دید ارسطویی مشاء و یک مبنا هم است که وجود را بسیط می داند به دید عرفان نظری که با اعیان ثابته و تشأن درستش می کنند. گمان من این است که در دید مشاء، تشأن معنا ندارد و در دید عرفانی، تشأن اساس معنا است و آخوند در حکمت متعالیه با ظرافت، اینها را تلفیق کرده اند و وقتی می خواهند در اسفار علم باریتعالی را توضیح بدهند، همه اقوال را رد می کنند و قائل به علم اجمالی در عین کشف تفصیلی می شوند. مطلبی که با مبانی کلاسیکشان سازگار نیست! ( 36 )
واقعیت این است که این دو مبنا مُکمل همدیگرند نه مقابل هم. همانطور که اگر اصالت وجود و ماهیت را اگر مقابل هم قلمداد کنیم، اولین اشتباه است و مانع پیشرفت کار. چون نفس الامر مطلب این است که اصالت الوجود و ماهیت، مکمّل یکدیگرند. یعنی با دست به دست هم دادن کار پیش می رود ( 38 ) هیچ کدام اصیل نیست و هر کدام از یک حیثی انتزاع شده است
به اصول فلسفه ج 3 مقاله وجود مراجعه کنید که صریحا گفته اند: ماهیت، پندار است!
عرض من این است که پندار نیست بلکه دو حیث نفس الامری است که هر دو مکمل همدیگرند(40)
سوال: نفس الامر زید یعنی چه؟ نفس الامر وجودش است یا نفس الامر ماهیتش؟ هر دو. نفس الامر وجود در موطن وجود و در موطن ذات، نفس الامر ماهیت. سائل: یعنی نفس الامر زید مرکب از نفس الامر وجود و نفس الامر ماهیتش است؟ استاد: . . . عین ثابت رب النوع انسان در طول عین ثابت زید است . . . در بین خود اعیان در نفس الامر، ترتّب است . . . تا دقیقه 44









************
تقریر آقای صراف:
3/8/1391

· سؤال و جواب از جمله در مورد نقطة تحت الباء

· در یادنامه مرحوم طباطبایی (مهر تابان) در صفحات آخر (درباره طی الارض بعد از بحث حروف ابجد) ص256 تلمیذ از ایشان می­پرسند حقیقت طی الارض چیست؟ ... جواب: پیچیدن زمین در زیر پای رونده ... دو صفحه بعد: اشکالاتی در این مطلب مطرح می­کنند و ... [وقتی اشکالات سان داده شد و جواب قانع کننده­ای پیدا نشد] آیا طی الارض عبارت است از اعدام جسم و بدن در مکان اول و احضار و ایجاد آن در مکان مقصود؟ ... علامه فرمودند گویا همینطور باشد. ... جسم اول در آن زمان و آن مکان و مشخصات جسم ثانی می­گردد ... [مسأله اعدام جسم اول (و طفره: بدون طی نقاط مسیر برود) و اعاده معدوم را چگونه باید حل کرد؟ ... و همین طور طول کشیدن برخی چگونه قابل حل است؟ (اگر کن باشد چطور می­شود؟)]

· بحث پیدایش کثرت در ادراکات در اصول فلسفه می­گویند ماهیت معقول اولی و عدم است که پندار است و در ادراکات اعتباری می­گویند ملکیت اعتباری است و در ج3 واقعیت و هستی اشیاء ص32 صریحاً می­گویند ماهیت پندار است.