بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۱

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










تقریر آقای وافی در وبلاگ:

دوشنبه ( 8 / 10 / 2012 )
خاتمه دادن به نفس الامر و معرفی بحث ( مناط الصدق فی القضایا ) به عنوان بهترین نقطه شروع درباره نفس الامر، مخصوصا که منابع بسیار گسترده ای به زبان های مختلف دارد و فکرهای بسیار زیادی روی آن شده است. شروعش در کتاب های خودمان: کشف المراد مرحوم علامه حلی در مسأله 37 : تصور العدم که خواجه فرموده اند: و إذا حکم الذهن علی الامور الخارجیة بمثلها وجب التطابق فی صحیحه و الا فلا و یکون صحیحه باعتبار مطابقته لما فی نفس الامر. یعنی آنجایی که با ذهن و خارج نمی توان جفت و جورش کرد، مطابق نفس الامر است. علامه حلی می فرمایند: سألت الخواجة عن معنی قولهم إن الصادق فی الاحکام الذهنیه هو باعتبار مطابقته لما فی نفس الامر و المعقول من نفس الامر إما الثبوت الذهنی او الخارجی{ روی همان متداول} و قد مُنع کل منهما{ شما می گویید نه ذهنی است و نه خارجی و در عین حال می گویید مطابق با نفس الامر است!} فقال رحمه الله: المراد بنفس الامر هو العقل الفعال{ کانه یک مفرّی و احاله دادن به یک عالم دیگر است که دلمان خوش باشد!}سوال.استاد: در رساله شان که دیروز نام بردم، می گویند: واجب الوجود که نمی تواند اینگونه باشد. پس یک وجود مجردی است غیر از واجب
ادامه می دهند تا آنجا که : فلم یأتِ فیه بمُقنع
اینها حاکی از اهمیت مطلب است که در وهله اول قائل به موطنی غیر از ذهن و خارج می شوند ولی از پس جواب اشکالات بر نمی آیند
حاجاقای حسن زاده هم در تعلیقه فرموده اند: من هم به خاطر همین اشکال علامه، رساله ای نوشته ام فی نفس الامر. که نمی دانم چاپ شده یا نه؟
علی ای حال، خواستگاه همین مطلب شرح تجرید هم مناط الصدق فی القضایا است
تازگی ها مقاله ای می دیدم از آقای محمود مروارید در مجله نقد و نظر که نقدی بود بر برهان صدیقین مرحوم طباطبایی در حاشیه اسفار و در شماره بعدی نقدی به آن وارد شده و در شماره بعد دوباره خود ایشان نقد را جواب را داده است. این مقاله از آن چیزهایی است که به بحث ما کمک می کند. چون در مقام نقد برهان مرحوم طباطبایی، دقیقا به تحلیل مبادی نفس الامری که مورد بحث ماست، می پردازد. اگر این مقاله را ببینید، حرف من با حرف ایشان نحوه اش به کلی تفاوت دارد. چون هم برهان آقای طباطبایی و هم نقد آقای مروارید بر مبنای حکمت رائج است. خودتان باید بخوانید. چیزی که فعلا منظور من است این است که ایشان در اول مقاله می گوید: مبنای این برهان بر این است که ما بگوییم مناط صدق در قضایا، به مطابقتِ با یک شیءی است. به عبارت دیگر به چه میزانی می گوییم این درست است یا غلط است؟ ملاک صدق و غلط بودن چیست. مشهور می گفتند: ملاک صدق این است که یک واقعی هست که این با او مطابق است. یعنی مطابقت نسبت قضیه با واقعی که مطابَقِ اوست. اما نزدیک ده نظریه دیگر هم در کنار این نظریه مطابقت، ارائه شده است. مرحوم آقای مطهری در اصول فلسفه به نظرم مقاله چهارم یا پنجم، انواع ملاک صدق را مطرح می کنند. البته فقط نظریه های سست را ذکر کرده اند. چند نظریه دیگر هست که ظاهرا در زمان ایشان معروف نبوده، ولی الآن مطرح است. نظریه های غیر مطابقتی که به سستی نظریات مطرح شده در اصول فلسفه نیست. یکی از آنهایی که آقای مطهری آورده اند، یک نحو تفاهم جمعی است. همان مشهورات در منطق. صادق است چون تطابق علیه آراء العقلاء. لا موطن لصدقه جز همین تطابق. نظریه دیگر قابلیت اثبات در عمل است
اما مثلا نظریه هماهنگی و ارتباط در مناط صدق، کار می برد. می گویند: میزان صدق این است که در یک نظام مرتبط،هماهنگ باشد. اگر در یک نظام چیزی را بیاورید که با آن نظام هماهنگ نباشد و نتواند خودش را با آن نظام مرتبط کند، دروغ است. دروغ یعنی وصله ناجور. رد این نظریه بیشتر کار می برد که آقای مطهری ذکر نکرده اند
یکی از حاضران: در کتاب ( مطابقت صور ذهنی با خارج) آقای عارفی همه این نظریه ها ذکر شده است
سوال آقای نایینی و جواب های حاضران. استاد: مثلا می گوییم: سفیدی گچ نشسته است. چرا می خندید؟ می گویید یک چیز ناجور آوردی. سفیدی که نمی تواند بشیند. اما زید قائم جور است
کُلا در این جلسه حاضران خیلی حرف می زنند! اکثر مما فی سائر الجلسات!
سوال.استاد: روح به معنای تابع ماده با اصالت ماده جور است
آقای نائینی ول کن نیستند و حاضران پاسخ ایشان را می دهند و استاد می گویند من این نظریه را نمی دانم
اینکه تاکید دارم همه اقوال را ببینید چون بعدا خواهید دید که هر کدام یک حیث صدق و صحتی در کلامشان هست ولی اشتباهشان این است که مطلقش می کنند و می گویند: مناط صدق کلا همین است
سوال.استاد: می گویند: نظام صحیح نظامی است که مشتمل بر تناقض نباشد. لذا سیستم هایی داریم که مبتنی بر تناقض است!
سوال. منطق سه ارزشی یعنی تناقض را محال ولی ارتفاع نقیضین را ممکن می داند. ولی منطق چهار ارزشی فرق دارد
در بعضی مسائل تحقیقی، ابتدا ذهن رمش دارد ولی تدریجا که جلو برود . . .
آقای جوادی آملی در کتاب شناخت شناسی ج 4 ص 473 در قرآن کریم، می گویند: و چون تفسیر معقول ثانی درست تقریر نشده بود، این اشکال توانفرسایی که بر شانه اندیشوران سنگینی می کرد، اصلا در کلام ها نیامد چه رسد به ارائه حل نهایی.{ اشکال این است که بین امکانی که کیفیت نسبت است با امکانی که محمول نفسی است، فرق بگذاریم} استاد علامه طباطبایی ره مکررا از این اعضال یاد می کردند و در خبایای تعلیقات و تالیفات خویش به آن اشاره کرده اند و راه حلی را که برخی از کلمات صدر المتالهین مشاهده کرده اند،{که از آن جاها، همان قسمتی از اسفار است که دیروز خواندیم} که عصاره آن این است: این گونه از معانی حتما به نحوی در خارج وجود دارند{ این خیلی خوب است که تحقیق علمی ما را نکشاند به انکار واضحات و ارتکازیات} لیکن نه به طور وجود رائج مصطلح که منحصر در وجود جوهر و عرض انضمامی است{ خب پس چی؟! وجود رابط که نیست. وجود مصطلح جوهر و عرض هم که نیست. واجب الوجود هم که نیست. پس چی تهش ماند؟! حاضران نیستند دست از کلمه وجود بردارند به خاطر ضوابط. در مقاله آقای مروارید تعبیر کرده به: هستی های ناموجود!} بلکه به نحوی که وجود امر انتزاعی عین وجود منشأ انتزاعش بوده تا از محذور قاعده شیخ اشراق که کل ما یلزم من وجوده فی الخارج تکرر نوعه فهو امر اعتباریّ، برکنار باشد . . .
خلاصه حرفهای زیادی گفته شده و زمینه فکری بسیار خوبی برای این فکرها فراهم است. چون هر کسی فکری کرده و چیزهایی را از هم جدا کرده، بإزاء چیزهای جدا شده، لفظ قرار داده است. این لفظ او ما را از آن وحشت و استیحاش در می آورد. همدل پیدا می کنیم. اما پایان راه نیست و هنوز خیلی کار دارد
اذان ظهر به افق قم
سوال. استاد: ایشان{ظاهرا آقای جوادی} مرتب می گویند: وجود یکی ولی تغایر به اعتبار. این تغایر به اعتبار، چطور امتیاز وجودی می آورد؟ می گویید: یک وجود دو حیث دارد. وجود که یک حیث بیشتر ندارد. چطور می گویید: هذا الوجود کونه بحیث اذا عُقل، عُقل. خب حال اذا لم یُعقَل یا اصلا عقلی وجود نداشت، می گویید من گفتم کونه بحیث. نگفتم که حتما تعقل شود و لذا خارجی است. این کونه بحیث که بالاخره با کونه فرق دارد. اگر دو حیث است، وجود چطور دو حیث پیدا کرد؟ بساطت وجود و اینکه در نفس الامر جز وجود چیزی نیست، مصحح دو حیث نیست. یعنی به عقل اجازه نمی دهد که بگوید دو تا. یکی کونه بذاته و یکی کونه بحیث. بحیث از کجا آمد؟ مبانی شما این حیث را اجازه نمی دهد
نگاه کنید به اسفار ج 4 ص 204 و 206 و 207 و 226 که وقتی فخر رازی درباره فعل و انفعالات می گوید: اینها واقعیت ندارد، آخوند می گوید: نگو واقعیت دارند. در خارج واقعیت دارد و بیانات جالبی دارند چون می خواهند وجود را وجود مقابلی می گیرند و . . .
سوال: آیا نسبت فحشا دادن به عایشه سب النبی محسوب می شود؟ استاد به قضیه افک اشاره کردند و گفتند: ولی مدعا مربوط به بعد از رحلت است و جنگ جمل. و آیه: من یأت منکن بفاحشة مبیّنة
در همه برخوردها مقتدای ما باید اهل بیت باشند. چه مشی نوعی چه مشی خصوصی که بحث در همین باره حدود ده دقیقه طول کشید و جای حاجاقای مؤذن خالی!
استخاره آیه (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ ) آمد که استاد فرمودند: خوب است اما ظاهرا خیلی جدیت و محکمی و پشتکار می خواهد
سوال درباره نحوه نگهداری اسماء متبرکه در مجلات و روزنامه. استاد: در پاکت اختصاصی بگذارند و بعدا مثلا دفن کنند در جایی که محل هتک نیست یا مثلا در رودخانه یا بیابان یا هر راه دیگری که عرفا هتک نباشد
سوال.استاد: تماثل و تخالف فقط حیثی است نه یک تقسیم نفسی. هر متماثلینی از یک وجه متخالفند و متخالفینی از یک وجه متماثل است. پس یک تقسیم مرددِ بین موردی نیست بلکه تقسیم حیثی است









************
تقریر آقای صراف:
17/7/1391

· بحث مناط الصدق فی القضایا شاید بهترین نقطه شروع باشد. در این زمینه منابع مختلفی داریم به زبان­های مختلف و فکرهای زیادی شده است.

· مرحوم علامه حلی در کشف المراد: المسألة السابعة و الثلاثون: فی تصور العدم ص69: فاذا حکم الذهن ... باعتبار مطابقته لما فی نفس الامر ... فاوردت علیه فلم یأت فیه بمقنع

· حاج آقای حسن زاده می­گویند به خاطر همین سؤال رساله­ای در نفس الامر تصنیف کرده­ام

· مقاله­ای در مجله نقد و نظر: تأملی بر برهان صدیقین علامه طباطبایی و ردیه­ای که نوشته شده و دوباره جواب داده. در ابتدای مقاله می­گوید: مبنای این برهان بر این است که بگوییم مناط صدق در قضایا به مطابقت است.

· در اصول فلسفه و روش رئالیسم در مقابل مناط مطابقت نظریات بدیل ضعیفی مطرح شده و برخی نظریات نیامده است.

· یکی از مواردی که مرحوم طباطبایی نگفته­اند مناط صدق را هماهنگی یا ارتباط می­گیرند در یک نظام.

· کتاب مطابقت صور ذهنی با خارج از آقای عارفی بخصوی در مورد نفس الامر فصلی دارد.

· آیا سیستمی می­تواند وجود داشته باشد مبتنی بر هم پذیرش استحاله اجتماع نقیضین و هم امکان اجتماع نقیضین؟

· حاج آقای جوادی آملی در بخش 4 از ج 1 ص473 رحیق مختوم دارند: در اینکه بین امکانی که کیفیت نسبت است با امکانی که محمول نفسی است تفاوت است اشکال سنگینی است و ... اینگونه از معانی حتماً به نحوی در خارج وجود دارند لیکن نه به طور وجود رایج مصطلح که منحصر در جوهر و عرض انضمامی است بلکه به نحوی که وجود امر انتزاعی عین .... (چه بسا با مطالبی که از اسفار ج4 ص203 به بعد نقل شد و ص226 مناسب باشد)

· برخی کلیدواژه­ها در منابع به زبان­های دیگر نیز آمده است که از آن جمله است:

· Non-existing beings

· Fact

· Affair