بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۱

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










****************
تقریر آقای وافی در وبلاگ:

چهارشنبه ( 9 / 5 / 2012 )
مبالغه ای در واژه ناقور وجود دارد مثل فاروق . حالا مبالغه در چیست ؟ اگر نقر به معنای ضربه خفیفه باشد، ناقور مبالغه است در تکرار آن ضربه خفیفه یا مبالغه است در تاثیر پذیری از آن ضربه خفیف؟ هر دو محتمل است . ولی اگر نقر به معنای صَوَّتَ {ایجاد صوت کرد} باشد، مشکلی نیست. چون صوتی که با دهان تولید می شود، یک شدتی دارد اما اگر همین تصویت را در یک بوق و شیپور انجام دهد، می شود : نقر. آن وقت وسیله ای که این صوت را می گیرد و با درجه و شدت بالاتر پخش می کند، می شود ناقور یعنی مبالغه در تصویت . لذا منقار را برخی گفته اند چون ضربه خفیف می زند تا دانه را بر دارد اما بعید نیست که به معنای جایی باشد که از آن صوت خارج می گردد. اما اگر نقر را به معنای ضربه خفیفه بگیریم، مبالغه بودنش کمی مبهم است چون شیپور ضربه خفیف را شدید می کند نه که آن را تکثیر کند . شیپور فرکانس را بالا نمی برد بلکه دامنه را زیاد می کند و تشدید صوت می نماید. شیپور ضربه های کم را زیاد نمی کند بلکه آن را بالا می برد و بالا رفتن صدا که مبالغه در ضربه خفیف نیست بلکه قلب ماده است. مبالغه تشدیدی با ریخت ماده جور نیست. البته شیپورهایی هم هست که در ورودی آن چیزی شبیه تار صوتی قرار می دهند که هوا که از آن رد می شود آن را لرزش وا می دارد. منظورمان این نوع شیپور ها نیست . چون چیزی که از دهان دمنده بیرون می آید با صوتی که از شیپور خارج می شود تفاوت دارد
از دقیقه 5 تا 27 بحث هایی پیرامون وجه مبالغه ناقور که اراده ما بر تایپ آن¬ها تعلق نگرفت!
{ نکت یعنی یک اثرگذاری از عالم دیگر در قلب مبارک امام } درباره روایت جابر که دیروز خوانده شد
ادامه روایت دیروز ( بحار ج 57 ص 259 ) ابن سلام یهودی ای بود که مسلمان شد و سوال و جواب های زیادی با حضرت دارد که یکی از موارد آن در همین جاست حدود 20 صفحه را به خود اختصاص داده است. از صفحه 241 شروع می شود که مرحوم مجلسی تحت عنوان باب نادر ذکر کرده اند و می فرمایند : وجدتها فی بعض الکتب القدیمه فاوردتها بلفظه. در اواخر روایت ابن سلام سوالاتی درباره نفخ صور می کند که مطالبی دارد که با آن چه متداول و مأنوس ماست، تفاوت دارد. می پرسد : فَأَخْبِرْنِي مَا يَقُولُ إِسْرَافِيلُ فِي الصُّور . اسرافیل چه می گوید؟ پس صرف یک صوت هائل نیست بلکه مفاد و پیام دارد . قَالَ يَا ابْنَ سَلَامٍ يَقُولُ أَيَّتُهَا الْعِظَامُ الْبَالِيَةُ وَ الْأَعْضَاءُ الْمُتَفَرِّقَةُ وَ الشُّعُورُ { موهای } الْمُنْفَصِلَةُ هَلُمُّوا إِلَى الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى الْمَلِكِ الْجَبَّارِ خَالِقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض‏ ثم ینفخ فی الصور اخری . اول اجزای متفرقه را صدا می زند و بعدض یک نفخ دیگر انجام می دهد و همه این ها زنده می شوند فإذا هم قیام ینظرون
سوال : زبان قال است یا حال ؟ استاد : هر دو تا محتمل است ولی فعلا ظاهر روایت این است
چیزی که در این روایت است که عرض کردم مانوس ما نیست، این است هر دو نفخه شد نفخه إحیاء منتها در دو مرحله : اول می گوید اجزاء متفرقه جمع شوید که نفخ نشر و جمع است و در مرحله دوم قیام ینظرون . اگر یادتان باشد نفخ اماته هم دو تا بود : نفخ فزع وحشت و نفخ صعق و از حال رفتن . دقیقه 40
روایتی که منسوب به معصومین است، به آن معتقد نمی شویم ولی روی آن تأمل هم نکنیم؟! نمی توانیم إسناد بدهیم ولی در مقام تحقیق لازم است همه روایات را ملاحظه کنیم حتی روایات ضعیف را
ده دقیقه آخر، درباره فایده بحث درباره نفخ صور صحبت شد
سوالی درباره عدل و فضل. استاد : فضل یعنی زیادی دادن به کسی که گاهی نابجاست که با عدل منافات دارد ولی گاهی به جاست که یکی از مصادیق عدل است که وضع شیء در جایش است








************
تقریر آقای صراف:
20/2/1391

· ناقور در لغت به معنای بوق است (قرن بزرگی بوده که صدای بلندی داشته) . فاعول وزنی است که در آن مبالغه است. ناقور مبالغه در چیست؟ اگر نقر به معنای تصویت باشد مبالغه روشن است اما اگر به معنای ضربه خفیفه باشد آیا مبالغه در ضربه زدن به معنای تکرار باشد (ضربه­ها را زیاد نمی­کند) یا مبالغه در کیفیت و شدت باشد یا مبالغه در اثرپذیری؟

التحقيق في كلمات القرآن الكريم؛ ج‌12، ص: 219
... و الناقور صيغة مبالغة كالفاروق: ما يكون به النقر الكثير الشديد. ...

التحقيق في كلمات القرآن الكريم؛ ج‌12، ص: 220
... فَإِذٰا نُقِرَ فِي النّٰاقُورِ فَذٰلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ- 74/ 8 المراد النقر في الروح الحاكم المتعلّق بالبدن و قواه، حتّى يتحصّل النزع و التفرّق فيما بين الروح و الجسد، و ينقطع تعلّق الروح و نظارته و حكومته، و يبقى الروح باقيا مع تعلّقاته و صفاته المكتسبة في أيام حياته الدنيويّة، روحانيّة أو حيوانيّة.
فالناقور هو ذلك الروح المتعلّق الحاكم، و هو المدير المدبّر النافذ في البدن و أعضائه و قواه و تجهيزاته.
فهذا النقر أمر روحانىّ و تحريك معنوىّ يؤثّر في الروح ثمّ ينتقل هذا النقر من الناقور الى البدن، فيتحقّق الانتزاع و التفرق بينهما، و هذا كما في قوله تعالى:
. فَإِذٰا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلٰا أَنْسٰابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ- 23/ 101 و التعبير بصيغة المبالغة في الناقور: فانّ الروح على هذا المبنى هو المؤثّر في البدن دائما و الناقر في جميع أطواره و أحواله.
و أمّا النقر فيه: فانّه نفخة من اللّه عزّ و جلّ و هو من روحه و من أمر الربّ، فيكفى في تنبيهه نقر واحد و إشارة واحدة.
ثمّ إنّ الحمل على حالة الموت و نزع الروح أولى و أنسب من الحمل على البعث: فانّ البعث جريان عمومىّ بعيد زمانه و غير معلوم للإنسان خصوصيّته و كيفيّته و زمانه و مكانه، و هذا بخلاف الموت المشاهد لكلّ من أفراد الإنسان، و هو من الأمور المقطوعة الواقعة عن قريب.
هذا ما سبق الى فكرنا في معنى الآية الكريمة، و اللّه أعلم بمراده.

الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 343 باب في الغيبة ..... ص : 335
30- أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ «1» قَالَ إِنَّ مِنَّا إِمَاماً مُظَفَّراً مُسْتَتِراً فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ إِظْهَارَ أَمْرِهِ نَكَتَ‏ فِي‏ قَلْبِهِ‏ نُكْتَةً فَظَهَرَ فَقَامَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى.

بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏57 259 باب 37 نادر ..... ص : 241
... قَالَ فَأَخْبِرْنِي مَا يَقُولُ إِسْرَافِيلُ فِي الصُّورِ قَالَ يَا ابْنَ سَلَامٍ يَقُولُ أَيَّتُهَا الْعِظَامُ الْبَالِيَةُ وَ الْأَعْضَاءُ الْمُتَفَرِّقَةُ وَ الشُّعُورُ الْمُنْفَصِلَةُ هَلُمُّوا إِلَى الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى الْمَلِكِ الْجَبَّارِ خَالِقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ يَنْفُخُ فِي الصُّورِ «2» أُخْرى‏ فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ‏ قَالَ فَكَمْ طُولُ كُلِّ نَفْخَةٍ قَالَ مَسِيرَةُ أَرْبَعِينَ أَلْفَ سَنَةٍ قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ فَكَمْ كَلِمَةً يَتَكَلَّمُ فِيهِ إِسْرَافِيلُ قَالَ سِتَّ كَلِمَاتٍ قَالَ وَ مَا تِلْكَ الْكَلِمَاتُ قَالَ الْكَلِمَةُ الْأُوْلَى يَكُونُ النَّاسُ طِيناً وَ الثَّانِيَةُ يَكُونُونَ صُوَراً وَ الْكَلِمَةُ الثَّالِثَةُ تَسْتَوِي الْأَبْدَانُ وَ الْكَلِمَةُ الرَّابِعَةُ يَجْرِي الدَّمُ فِي الْعُرُوقِ وَ الْكَلِمَةُ الْخَامِسَةُ يَنْبُتُ الشَّعْرُ وَ الْكَلِمَةُ السَّادِسَةُ قُومُوا فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ‏ قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِي كَيْفَ يَقُومُ الْخَلَائِقُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَ الْقُبُورِ قَالَ يَا ابْنَ سَلَامٍ يَقُومُونَ عُرَاةً حُفَاةً أَبْدَانُهُمْ خَالِيَةٌ بُطُونُهُمْ مُظْلِمَةٌ أَبْصَارُهُمْ وَجِلَةٌ قَالَ‏ «3» الرِّجَالُ يَنْظُرُونَ إِلَى النِّسَاءِ وَ النِّسَاءُ يَنْظُرُونَ إِلَى الرِّجَالِ قَالَ هَيْهَاتَ يَا ابْنَ سَلَامٍ‏ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ‏ مِنْ شِدَّةِ هَوْلِ الْقِيَامَة ...