بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۱

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










***************
تقریر آقای وافی در وبلاگ:

چهارشنبه ( 2 / 5 / 2012 )
درباره شهادت و شاهد
حاجاقا مؤذن از روایت (عَلَى نَاقَةٍ رَأْسُهَا مِنْ‏ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ عَيْنَاهَا مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ خِطَامُهَا مِنْ جَلَالِ اللَّهِ وَ عُنُقُهَا مِنْ بَهَاءِ اللَّهِ وَ سَنَامُهَا مِنْ رِضْوَانِ اللَّهِ وَ ذَنَبُهَا مِنْ قُدْسِ اللَّهِ وَ قَوَائِمُهَا مِنْ مَجْدِ اللَّه‏) پرسیدند که تا دقیقه { 13 } طول کشید
درباره ثم تلین جلودهم و قلوبهم بذکر الله
لشکر خوف حضرت بقیة الله
بسم الله الرحمن الرحیم
مرحوم مجلسی کتابی در سیر و سلوک دارند { رسالة فی الاعتقادات و سیر و سلوک } که روایت { الصلاة معراج المؤمن } را به حضرت رسول (ص) نسبت داده اند
بحث درباره این بود که صور را جمع صورت بگیریم حالا یا به نحو سنّت الهی یا به عنوان یک واقعه
جمع سنت بودن با صیحة واحدة و نفخة واحدة که قید واحده دارد چیست ؟ استاد : جمعش با اینکه دو نفخه داریم هم باید بررسی شود . اینهمه آیات دارد : ( نفخ فیه اخری ) ولی اینجا دارد : نفخة واحدة
نفخه واحده به این معنا نیست که اول تا آخر فقط یک نفخه است . بلکه یعنی مرحله ای نیست . آیه می فرماید : فقط با یک نفخه اماته یا إحیاء صورت می گیرد . قدیم راننده های قطار که برای نماز توقف می کردند ، هنگام حرکت سه تا بوق می زدند : بوق اول یعنی آماده شوید ، نزدیک است که راه بیفتیم . بوق دوم : الآنه که راه بیفتیم و سومی : راه افتادیم . ولی آیه می گوید : یک دمیدن است و تمام ( و ما امرنا الا واحدة کلمح بالبصر ) ( ما تاتیکم الا بغتة )
در صحیفه سجادیه و بحار ج 56 ص 261 : ( و اسرافیل صاحب الصور الشاخص ) شاخص یعنی چه ؟ آیا یعنی تشخص الیه الابصار ؟ یا یعنی خود صور شاخص است ؟ یعنی افقی نیست و اگر صفت اسرافیل باشد یعنی کسی که آماده باش ایستاده است ( اللذی { یا صفت صور است یا صفت اسرافیل } ینتظر منک الاذن و حلول الامر فینبه { بیدار می کند } بالنفخة صرعی رهائن القبور )
در نهج دارد : ( فالاعمی الیها شاخص و البصیر منها شاخص ) کور همه ی توجهش به دنیاست اما از دنیا شخوص صورت می گیرد به سوی آخرت اما کور مرکز توجهش دنیا است
ظاهر این عبارت با احتمالی که دادیم که نفخ دم به دم است و لحظه به لحظه محقق می شود ، توافق ندارد . بلکه ظهور در واقعه دارد نه سنّت
دقیقه 23 تا 24 درباره منافقین { فیه ظلمات و رعد و برق }
روایت بعدی از وهب بن منبِّه { که علی ایّ حال محدّث بوده نه قصّاص. به همین جهت سخنانش را در کتب روایی آورده اند که البته بحث رجالی خاص خودش را دارد } ج 56 ص 261 :
( خَلَقَ اللَّهُ الصُّورَ مِنْ لُؤْلُؤَةٍ { مروارید } بَيْضَاءَ فِي صَفَاءِ الزُّجَاجَةِ { شفاف مثل شیشه } ثُمَّ قَالَ لِلْعَرْشِ خُذِ الصُّورَ فَتَعَلَّقْ{ ظاهرا ماضی است نه امر و فاعلش صور است} بِهِ ثُمَّ قَالَ كُنْ فَكَانَ إِسْرَافِيلَ { پس صور قبل از اسرافیل خلق شده است} فَأَمَرَهُ أَنْ يَأْخُذَ الصُّورَ فَأَخَذَهُ وَ بِهِ ثُقَبٌ { سوراخ ها} بِعَدَدِ كُلِّ رُوحٍ مَخْلُوقَةٍ وَ نَفْسٍ مَنْفُوسَةٍ لَا تَخْرُجُ رُوحَانِ مِنْ ثَقْبٍ وَاحِدٍ { تاکید بر اینکه هر سوراخی مختص به یک روح است}وَ فِي وَسَطِ الصُّورِ كُوَّةٌ {سوراخ و کانال} {نسخه کرة هم داریم } كَاسْتِدَارَةِ {فاصله} السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ إِسْرَافِيلُ وَاضِعٌ فَمَهُ عَلَى ذَلِكَ الْكُوَّةِ {کرة}{ممرّ اصلی ورودی} ثُمَّ قَالَ لَهُ الرَّبُّ تَعَالَى قَدْ وَكَّلْتُكَ بِالصُّورِ فَأَنْتَ {فقط برای این هستی} لِلنَّفْخَةِ وَ لِلصَّيْحَةِ فَدَخَلَ إِسْرَافِيلُ فِي مُقَدَّمِ الْعَرْشِ فَأَدْخَلَ رِجْلَهُ الْيُمْنَى تَحْتَ الْعَرْشِ وَ قَدَّمَ الْيُسْرَى وَ لَمْ يُطْرِفْ{چشم بر هم نزده است . چون ممکن در همان لحظه چشم بر هم زدن امر الهی بیاید و او به مقدار یک چشم بر هم زدن در امتثالش تاخیر کند !} مُنْذُ خَلَقَهُ اللَّهُ يَنْظُرُ مَتَى يُؤْمَرُ بِهِ‏ )
ظاهر این روایت که به عدد ارواح است با سنت بودن نفخ موافق است اما با تعبیر ( واضع فمه ) و ( ینظر متی یؤمر به ) جور نیست
حالا آیا نفخ این ارواح نفخ اماته است یا نفخ إحیا ؟ اگر نفخ إحیاء است ، خب منتظر است احیا شود اما قبلش که باید نفخ اماته صورت بگیرد . از این روایت که می گوید : کلّ روح ، معلوم می شود که نفخ اماته یکی بیشتر نیست چون یک دفعه می دمد و همه ی روح ها هم که سوراخ مختص به خود در صور دارند . با اینکه بالوجدان می دانیم که زمان مردن روح ها متفاوت است . پس روایت که می گوید یک نفخ است و هنوز هم محقق نشده است و وقتی صورت بگیرد ، همه روح ها می میرند . یا اینکه منظور از این نفخ ، نفخ إحیاء است . این ها سوالاتی است که باید روی آن تأمل شود
دقیقه 41 : سوال و جواب { لا طائل تحته ! }
سوال : آیا صیحه نمی شود ناظر به عذابی باشد ؟ سوال : در مورد عذاب تعبیر صیحه داریم ( اخذتهم الصیحة مشرقین ) صدایی که همه چیز را هم می پاشد ! امروزی هم می توانند صوت را کاری کنند قدرتش خیلی بالا می رود و به اصطلاح دیوار صوتی را می شکنند
در اینجا مرحوم جزائری سوال بسیار مهمی فرمودند که نظر به اهمیت آن و چون جواب این سوال را نمی توان با مراجعه به سوره ی قرآن یا تفاسیر پیدا کرد ، سوال ایشان را در اینجا ذکر می کنم تا برای تاریخ یادگار بماند . ایشان پرسیدند : آیا این صیحه مال قوم عاد بوده یا ثمود ؟!؟
صیحه برای قوم ثمود و لوط آمده است ( فجعلنا عالیها سافلها ) ( فکانوا کهشیم المهتضم ) { دقیقه 50 }
ابدان مثالی هم می توانند بمیرند
سوال : . . . استاد : ظاهرا در آیه ندارد که { لمن الملک الیوم } مربوط به بین النفختین باشد
دقیقه 59 : درباره بین النفختین و نفخه دوم و قبض روح عزرائیل و اینکه نفخه دوم را خدا ایجاد می کند نه اسرافیل
در برخی از روایات داریم که ملائکه روحانیین بالاتر از جبرئیل هستند و در برخی دارد که یکی هستند . رمزش این است که تکثر عالم ملائکه برای ماها خیلی قابل درک نیست . ما به تکثر جسمانی انس داریم اما تکثر عالم ملائکه تکثر روحانی است . با این حساب اختلاف روایات به شدت و ضعف مراتب است
سوال درباره فنا . استاد : موت حقیقتی است که ساری در هیاکل وجود می تواند باشد اما کل موطن بحسبه
سوال . استاد : بیاناتی از قبیل صور و شیپور و . . . صحیح است ولی تمثل یک واقعیاتی است . چیزی که اساس تدبیر و اصل کاری است ، حالش حال معنا است و نمی تونه صورت باشه . اما اگر بخواهیم آن معنا را نشان دهیم ، به این صورت در می آید . نمی خواهم بگویم صرف تبیین و یک جور بیان سمبلیک است . چون قرائن و شواهدی هست که این ها صرفا سنبل نیست ولی اینکه اینها تمثل یا سمبل یک واقعیتی هستند ، شواهدی زیادی در روایات دارد . پس سمبلی هستند که واقعیت دارند . خود این سنبل خارجیّت دارد
سوال . استاد : کُن های الهی چند جور است : کُن هایی که در مسیر اسباب است و کُن هایی که در مسیر اسباب نیست . بعضی کن ها در مسیر اسباب است یعنی خود اسباب مُعدّ هستند که آن کُن محقّق شود . ولی برخی از کُن ها اتفاقا بر خلاف اسباب هستند . لذا منافاتی ندارد که تمثل آن واقعیت دارد نشان می دهد باطن کُن ها را . در اذن دخول حرم است که : اگر قرار بود خدا در یک موجودی متمثل شود ، شما می شدید . لا فرق بینها و بینک الا انهم عبادک . اگر کسی بخواهد نظم هیکل توحید را بفهمد نمی تواند مگر به فهم مقام ولیّ خدا . اگر اینها را نشناسد ، دستش از توحید خالی می ماند
سوال : یعنی چه که کن الهی از مسیر اسباب است ؟ استاد : مثل اینکه می گویند : برو دکتر . از مسیر دکتر شفا می آید . کن الهی است از مسیر اسباب . اینجا هم از طریق تمثل باطن به این صورت ظاهر ، جری اسباب می شود برای ظهور نفخ . می خواهم بگویم : وقتی ظاهر نص را داریم و برهانی هم بر عدم معقولیت این نص نداریم ، چرا عدول کنیم ؟ می توانیم حفاظ کنیم بر ظاهر نصّ تا دقیقه 72










************
تقریر آقای صراف:
13/2/1391

· در آیه شریفه که دارد نفخة واحدة نافی نفخه اخری نیست و این در مقابل تصوری است که چند بار بدمند تا آمادگی برای رحیل به وجود آید.

الصحيفة السجادية 36 (3)(و كان من دعائه عليه السلام في الصلاة على حملة العرش و كل ملك مقرب:)
... وَ إِسْرَافِيلُ صَاحِبُ‏ الصُّورِ، الشَّاخِصُ‏ الَّذِي يَنْتَظِرُ مِنْكَ الْإِذْنَ، وَ حُلُولَ الْأَمْرِ، فَيُنَبِّهُ بِالنَّفْخَةِ صَرْعَى رَهَائِنِ الْقُبُورِ. ...

بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏56 261 باب 24 آخر في وصف الملائكة المقربين ..... ص : 245
37- وَ عَنْ وَهْبِ بْنِ مُنَبِّهٍ قَالَ: خَلَقَ اللَّهُ الصُّورَ مِنْ‏ لُؤْلُؤَةٍ بَيْضَاءَ فِي صَفَاءِ الزُّجَاجَةِ ثُمَّ قَالَ لِلْعَرْشِ خُذِ الصُّورَ فَتَعَلَّقْ بِهِ ثُمَّ قَالَ كُنْ فَكَانَ إِسْرَافِيلَ فَأَمَرَهُ أَنْ يَأْخُذَ الصُّورَ فَأَخَذَهُ وَ بِهِ ثُقَبٌ بِعَدَدِ كُلِّ رُوحٍ مَخْلُوقَةٍ وَ نَفْسٍ مَنْفُوسَةٍ لَا تَخْرُجُ رُوحَانِ مِنْ ثَقْبٍ وَاحِدٍ وَ فِي وَسَطِ الصُّورِ كُوَّةٌ كَاسْتِدَارَةِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ إِسْرَافِيلُ وَاضِعٌ فَمَهُ عَلَى ذَلِكَ الْكُوَّةِ ثُمَّ قَالَ لَهُ الرَّبُّ تَعَالَى قَدْ وَكَّلْتُكَ بِالصُّورِ فَأَنْتَ لِلنَّفْخَةِ وَ لِلصَّيْحَةِ فَدَخَلَ إِسْرَافِيلُ فِي مُقَدَّمِ الْعَرْشِ فَأَدْخَلَ رِجْلَهُ الْيُمْنَى تَحْتَ الْعَرْشِ وَ قَدَّمَ الْيُسْرَى وَ لَمْ يُطْرِفْ مُنْذُ خَلَقَهُ اللَّهُ يَنْظُرُ مَتَى يُؤْمَرُ بِهِ‏.