بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۱

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










**************
تقریر آقای وافی در وبلاگ:

دوشنبه ( 30 / 4 / 2012 )
سوال درباره ( أفمن یمشی مُکبّا علی وجهه ) که مکب را مفسرین به معنای سینه خیز رفتن معنا کرده اند . استاد : به رو افتاده . سائل : آیا کسی که به رو افتاده است ، با یمشی سازگار است ؟ استاد : بله ، سویّا قرینه خوبی است ( ام من یمشی سویا ) احتمال هم دارد که سویّ به معنای کسی باشد که سرش را بالا گرفته و لازمه اش هم این است که جاده را می بیند علی صراط مستقیم . مکبّ هم به معنای کسی باشد که سرش به زیر است . چنین شخصی یکدفعه چشم باز می کند و می بیند چقدر از جاده فاصله گرفته است ! . . . کباب هم عربی است . در روایت هم آمده : کُلهُ کبابا . تا دقیقه 5
از دقیقه 6 تا 15 درباره اینکه الصلاة معراج المؤمن در رساله سیر و سلوک مرحوم مجلسی به عنوان روایت آمده است و توضیح مرحوم بهجت درباره ارتباط تنهی عن الفحشاء و المنکر و معراج المؤمن و اینکه وقتی انسان به لقاء الله رفت ، دیگر لذات دنیوی برایش جلوه ای ندارد . در مکارم الاخلاق : مرقاة الی الله آمده است
در بحار آخر جلد ششم بحثی حدود 20 صفحه درباره نفخ صور دارند که مراجعه اش مفید است
در المیزان ج 17 ص 293 درباره ( نفخ فی الصور ) که مفسرین بحث کرده اند که مراد نفخه اولی است یا ثانیه ؟ و فزع یعنی فزع هنگام مرگ یا فزع هنگام بعث { من بعثنا من مرقدنا } ؟ فرمودند : می تواند جامع بین هر دو نفخه باشد . ما یک نفخی داریم . در نفخ اولی فزع موت و در نفخ ثانیه فزع بعث است
از دقیقه 17 تا 26 : دفاع از شخصیت و تعبّد و اهل بیتی بودن و علاقمندی به احادیث علامه طباطبایی و توصیه به جدا کردن بحث و نقد علمی با کوبیدن شخصیت افراد و نقل قضیه لیسیدن ایشان عتبه حرم امام رضا (ع) را
در ادامه مباحث دیروز عرض کنم که : آن هایی که صور را جمع صورت گرفته اند ، نفخ را به یک معنای حکیمانه گرفته اند علی مراتبها . که اگر اینگونه ببینیم ، منافات بین خیلی چیزها هم از بین می رود . قبل از توضیح یک سؤال مطرح کنم : نفخ اماته یعنی لحظه ای خواهد آمد که حضرت اسرافیل در صور می دمند و همه می میرند . صعق ، فزع ، خامدون و امثال اینها . آیا این نفخ اماته شامل هر کسی می میرد می شود یا فقط مال یک زمان خاصی است که اسرافیل در صور می دمد و مردمی که در آن زمان زنده اند می میرند ؟ اگر اینجور باشد ، دیگر صور نمی تواند به معنای صُوَر باشد و یک زمان خاصی هم دارد و لازمه این احتمال هم این است که نفخه اماته مال کسانی است که در آن زمان خاص هستند . در تفسیر علی بن ابراهیم هم آمده که : ( قوله‏ وَ يَقُولُونَ مَتى‏ هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ- ما يَنْظُرُونَ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ‏ قال { حالا این قال مال امام است یا علی بن ابراهیم ، باید بررسی شود } ذلك في آخر الزمان يُصاح فيهم صيحة- و هم في أسواقهم يتخاصمون- فيموتون كلهم في مكانهم- لا يرجع أحد منهم إلى منزله ‏و لا يوصي بوصية و ذلك قوله‏ فَلا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لا إِلى‏ أَهْلِهِمْ يَرْجِعُون‏ )
اما اگر بگوییم نفخ اماته شامل همه اموات است ، معنای آیه از حالت معنا کردن به نحو کتاب به حالت معنای کردن آیه به نحو حکمت تمایل پیدا می کند . قبلا هم عرض شده بود که هر آیه شریفه ای را دو گونه می توان نگاه کرد : نگاه واقعه و نگاه ثابت حکمت . شواهد زیبایی هم دارد . یعنی گاهی است که آیه شریفه ناظر و اشاره گر است به یک واقعه ای در عالم مُلک یا برزخ و گاهی هم ناظر است به چیزی که پشتوانه ی وقائع است . حکمتی است که وقائع زیادی از دل آن در می آید مثل یک فورمول و مدل . خلاصه اگر بگوییم شامل همه است ، معنای آیه یک معنای حکمت گونه می شود . کسانی که قائل به این احتمال هستند می گویند : چهار ملک مقرب الهی چهار رکن مهم ( والمدبّرات امرا ) هستند . در تمام عالم وجود که در سیلان است ، عزائیل صورت بالفعل شان را می گیرد و می گوید این بَسَت است . اسرافیل صورت جدید می دهد . میکائیل ما به یُمَدّ را عهده دار است یعنی کاری می کند که بتواند از یک چیزی به جایی دیگر برود . از ماده کیل است و عهده دار إمداد . ارزاق خلائق به دست اوست . رزق آن است که کمکش می کند برای ادامه پیدا کردن . جبرئیل هم تزریق علم می کند و معلم خلائق است . پس حضرت عزرائیل مُمیت خلائق و حضرت اسرافیل حیات دهنده ی آن هاست . آیا بگوییم حضرت اسرافیل فقط یک لحظه و در یک مقام در صور می دمند ؟ البته منکر وجود چنین چیزی نیستیم ولی این اثبات حکیمانه نافی ِ وجهه ی کتاب بودن نیست . کتاب یعنی دارد یک واقعه ای را تذکر می دهد . اسرافیل در فلان واقعه صور را می دمد . حق محض است ولی منافات ندارد با صبغه ی اینکه حضرت اسرافیل مقام دیگری دارند که دم به دم هم دارند می دمند . دم به دم دارد افاضه حیات می شود . ولی صورها فرق می کند . آن یک صوری است متناسب با دمیدن لحظه ای و این یک صوری است جامع بر همه زمان ها و مکان ها . صوری فوق ملکوت . لذا این دمیدن همه ی زمان ها را می گیرد . الآن هم حضرت دارند می دمند . چون لحظه به لحظه دارد فیض حیات برای ما می آید . اگر حضرت اسرافیل نفخ حیات برای لحظه بعد ما نکنند ، مُردیم . سائل : لازمه حرف شما این است که نفخ اماته دست عزرائیل باشد نه اسرافیل . استاد : در اینکه نفخه مال عزرائیل است یا مال اسرافیل ، آیات قرآن ساکت است بلکه از ناحیه روایات می دانیم . لذا دیروز مطرح شد که اماته چطور با نفخ جور در می آید ؟ حضرت عزرائیل و اسرافیل از حیث تدبیر عالم وجود وراء زمان و مکان ، مکمّل همدیگرند . یعنی تا حضرت عزرائیل لحظه ی الآنِ مرا نبَرند ، حضرت اسرافیل لحظه ی بعد ِ مرا نمی توانند بیاورند . مانعی ندارد که نفخ اماته مُعدّ باشد برای نفخ إحیاء لحظه ی بعد . اگر احیاء را به معنای رسیدن دم به دمی ِ فیض حیات بگیریم . که البته این معنا هیچ منافاتی ندارد با اینکه دفعتا أحیاکم . هر دو درست است . خب اگر این احتمال درست باشد و شواهدی هم برایش پیدا شود ، آن وقت اگر بگوییم صور جمع صورت است ، چندین وجه برایش ممکن است
مرحوم مجلسی جمع بودن صور را رد کردند و آن را به مرحوم طبرسی نسبت دانند و فرمودند : وقد سبقه الشیخ المفید . ولی این دو بزرگوار از خودشان نگفته اند بلکه سخن لغویین را نقل کرده اند . نه اینکه از یک استحسان معنوی گفته باشند
حالا این وجهیی که لغویین گفته اند ، در اینجا جا دارد یا نه ؟ اگر صور جمع صُوَر باشد، دو احتمال به ذهن من آمده است : یکی اینکه صُوَر یعنی صورت های زید و عمرو و بکر و . . . اگر حیوانات هم حشر داشته باشند ، صورت های آن ها را هم شامل می شود . {دقیقه 42 درباره ظلم حیوانات به یکدیگر } . یعنی نفخ می شود در صُوَر آن هایی که نفوس داشتند . وجه دوم این است که صُوَر در یک موجود مراد باشد یعنی ما الآن خود را یک صورت می بینیم ولی وقتی دقت کنیم به یک وجه لطیفی خود زید هم مشتمل بر صُوَر است . و لذا نفخ فی الصور نظیر همان است که قبلا گفتیم که کتابی داریم در صحنه قیامت که تمام هشتاد سال عمرمان را دارد نشان می دهد ، اینجا هم صبح که از خواب بیدار می شود ، ( و جعل النهار نشورا ) هر صبحی یک نشوری است و هر خوابیدن یک موتی . در هشتاد سال عمر هم سُبات بوده ( جعلنا نومکم سباتا ) هم نشور . حالا با آن نفخه ی قیامتی می خواهند این شخص را به صورت کلّ کتاب وجودش إحیائش کنند . پس می شود نُفخ فی الصُوَر . به معنای شؤونات و صُوَر وجودیه ای که یک وجود داشته است . ببینید این احتمال درست است یا نه . یکی از حاضرین : حدیثی دیده ام مؤیّد فرمایش اخیر شما که : صور حضرت شاخه هایی دارد به عدد خلائق عالم . استاد : شاهد خیلی خوب است . نفخ اماته همان است که حضرت فرمودند : ( لو علم الانسان ما هو فیه لمات خوفا من الموت ) قبلا هم از یکی از اساتید نقل کردم که آیه می فرماید : ( فإنه ملاقیکم ) نه سیُلاقیکم . اسم فاعل به معنای ثبوت است . یعنی لحظه به لحظه موت دارد با شما ملاقات می کند . لحظه به لحظه داریم میمیریم و حیات جدید افاضه می شود . با این عنایت موت همین لحظه ی من است که می رود در خفاء عالم . لحظه ی بعدی ِ من هنوز در کمون عالم است . و لحظه الآن ِ من ظهور دارد . موت یعنی لحظه ی قبلیِ من رفت و ممکن نیست دیگر برگردد
فقط می مانَد مرجع ضمیر فیه که چگونه می تواند به صُوَر برگردد ؟
دقیقه 47 تا 49 درباره تعبیر موت در قرآن
برای فهمیدن نظر مرحوم طبرسی درباره لغتی باید هم الاعراب را دید هم اللغة را و هم المعنی . چون گاهی ایشان معنای دقیق لغتی را در المعنی یا الاعراب می گویند
خیلی وقت ها که مرحوم مجلسی می گویند : قال بعض المحققین ، منظورشان فیض است . مرحوم قیض سه کتاب دارند : حق الیقین ، علم الیقین و عین الیقین که مرحوم مجلس زیاد از این کتاب ها نقل می کنند
دقیقه 52 : درباره حواله سیّد در مکه به خادمش . . .
دقیقه 54 : درباره مرحوم حلبی که گفته بودند : دوست دارم بروم قم و کمر المیزان بشکنم
دقیقه 58 : درباره مناظره علامه طباطبایی و مرحوم میرزا مهدی اصفهانی
صاحب وسائل هشتاد روایت می آورند که ظواهر قرآن حجت نیست
مرحوم آشیخ غلامرضا یزدی : آنقدر افراد مجتهد شدند و رفتند قعر جهنم ( دقیقه 62 (







************
تقریر آقای صراف:
11/2/1391

· جوری در مباحث علمی نباید برخورد کرد که برخورد با وجهه ایمانی طرف مقابل شود.

الميزان في تفسير القرآن، ج‏15، ص: 399
قوله تعالى: (وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ) النفخ في الصور كناية عن إعلام الجماعة الكثيرين كالعسكر بما يجب عليهم أن يعملوا به جمعا كالحضور و الارتحال و غير ذلك، و الفزع كما قال الراغب انقباض و نفار يعتري الإنسان من الشي‏ء المخيف و هو من جنس الجزع، و الدخور الذلة و الصغار.
قيل: المراد بهذا النفخ النفخة الثانية للصور التي بها تنفخ الحياة في الأجساد فيبعثون لفصل القضاء، و يؤيده قوله في ذيل الآية: (وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ) و المراد به حضورهم عند الله سبحانه، و يؤيده أيضا استثناؤه (مَنْ شاءَ اللَّهُ) من حكم الفزع ثم قوله فيمن جاء بالحسنة: (وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ) حيث يدل على أن الفزع المذكور هو الفزع في النفخة الثانية.
و قيل: المراد به النفخة الأولى التي يموت بها الأحياء بدليل قوله: (وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى‏ فَإِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُرُونَ): الزمر: 68، فإن الصعقة من الفزع و قد رتب على النفخة الأولى و على هذا يكون المراد بقوله: «وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ) رجوعهم إلى الله سبحانه بالموت.
و لا يبعد أن يكون المراد بالنفخ في الصور يومئذ مطلق النفخ أعم مما يميت أو يحيي فإن النفخ كيفما كان من مختصات الساعة، و يكون ما ذكر من فزع بعضهم و أمن بعضهم من الفزع و سير الجبال من خواص النفخة الأولى و ما ذكر من إتيانهم داخرين من خواص النفخة الثانية و يندفع بذلك ما يورد على كل واحد من الوجهين السابقين.
و قد استثنى سبحانه جمعا من عباده من حكم الفزع العام الشامل لمن في السماوات و الأرض، و سيجي‏ء كلام في معنى هذا الاستثناء في الكلام على قوله الآتي: (وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ).
و الظاهر أن المراد بقوله: (وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ) رجوع جميع من في السماوات و الأرض حتى المستثنين من حكم الفزع و حضورهم عنده تعالى، و أما قوله: (فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ): الصافات: 127، فالظاهر أن المراد نفي إحضارهم في الجمع للحساب و السؤال لا نفي بعثهم و رجوعهم إلى الله و حضورهم عنده فآيات القيامة ناصة على عموم البعث لجميع الخلائق بحيث لا يشذ منهم شاذ.
و نسبة الدخور و الذلة إلى أوليائه تعالى لا تنافي ما لهم من العزة عند الله فإن عزة العبد عند الله ذلته عنده و غناه بالله فقره إليه نعم ذلة أعدائه بما يرون لأنفسهم من العزة الكاذبة ذلة هوان.

· کسانی که صور را جمع صورت می­گیرند نفخ را هم یک معنای حکیمانه می­کنند و از نگاه به آیه به عنوان کتاب (که یک واقعه­ای را دارد تذکر می­دهد: ناظر به واقعه) به نگاه به عنوان حکمت (که پشتوانه وقایع است: ناظر به سنت الهی) می­چرخد. گفته­اند که 4 ملک مدبرات امرا هستند که از آن جمله است اسرافیل که تدبیر فیض حیات می­کند و دم به دم حیات می­دمد.

· اگر جمع صورت باشد یک احتمال صور یعنی جمع صورت موجودات. یک احتمال دیگر این است که هر موجودی مشتمل بر صور است.

· نفخه اماته آیا شامل هر کسی که می­میرد هست یا مخصوص اماته کسانی است که یک زمانی می­میرند؟