بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۱

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










***************
تقریر آقای وافی در وبلاگ:

سوالی درباره دعای کرسی
یکشنبه ( 29 / 4 / 2012 )
سؤال درباره ( فطمتُکِ بالعلم ) استاد : در ذهنم این است که فُطام یعنی یک چیزی که جهت استکمالی دارد به سرانجام برسد . فطام وقتی است که بچه از شیر باز می شود . بنابراین معنای حدیث این می شود که : تو را با علوم الهیه و لدنّیه به حدّ کمال و فطام رساندم یعنی أکملتُک و ربّیتُک بالعلوم الإلهیة ( دقیقه 3 ) این فطام هم به معنای قطع است ولی قطع دو جور است : قطعی که آن را می بُرند و قطعی که خودش کامل و جدا می شود ( دقیقه 4 )
بسم الله الرحمن الرحیم
عبارت مرحوم مجلسی در اعتقادات : اگر کسی جسم بودن ملائکه را انکار کند ، کافر می شود
سوال : جسم بودن جنّ قطعی است ؟ استاد : تا منظورتان از جسم چه باشد . اینکه شکل و صورت دارند یا می توانند به اشکال مختلف در بیایند . . . اما اینکه جنّ روح مجرّر نداشته باشد ، از کجا ؟ بلکه بالاتر گیاهان و حیوانات هم روح دارند . از بوعلی تعجب است که گفته حیوانات روح ندارند . و نمی توان هم گفت روح حیوان و قوه شعور و ادراکات حیوان جسم است و ابعاد ثلاث دارد . الآن این نظریه اطلاعات که اخیرا مطرح است ، اگر باز شود انسان لمس می کند و از باب علوم تجربی هم برایش واضح می شود چیزی که نباید درباره آن سراغ طول و عرض و عمق را گرفت . اما نفس الأمریّت و آثار وجودی دارد . در حالی که حتی جسم برزخی طول و عرض و عمق متناسب با خودش دارد . جسم لطیفه اینگونه اند . اما مجرد از بُعد هم خدا خلق کرده است . یکی از مثال هایی که مادی ها را بیچاره کرده بود، همین امواج الکترومغناطیس است که طول و عرض و بُعد ندارد حتی موج صوتی را که می گفتند حتما نیاز به ماده دارد ، الآن می گویند : امواج الکترومغناطیس در خلأ هم منتشر می شود . یعنی نیاز به ماده ندارد . یعنی موج اثر وجودی دارد ولی در فضایی می رود که نمی توانید حتی در بسترش طول و عرض و عمق فرض بگیرید . پس بالأخره چیزهایی وجود دارد که نمی توانیم از او بپرسیم که طولت چقدر است ؟ با این حساب نمی توانیم بگوییم : هر چیزی باید جسم باشد و اگر بگویید جسم نیست از بیانات شرع فاصله گرفته اید . شارع کجا به ما فرموده که بگو جسم است ؟
عبارت صاحب حدائق درباره عدم کرویّت زمین این است : ( بالجملة فبطلان هذا القول بالنظر الى الأدلة السمعية و الاخبار النبوية أظهر من ان يخفى ! ) یعنی دین می گوید : زمین کره نیست !
باید مراقب باشیم که اگر چیزی برایمان واضح هم شد ، به طور جزمی به شارع نسبت ندهیم . یکی از علماء مرحوم می گفتند : اگر روزی ثابت شود که نظریه تکامل درست است ، معلوم می شود که قرآن دروغ است . منظورشان این بود که مضاده ی نظریه تکامل با قرآن اینقدر واضح است . این برداشت خود ایشان است . ما نمی توانیم به طور جزمی بگوییم . باید بگوییم طبق ادله ی ظاهریه که برای ما حجت است ، نمی توانیم به تکامل ملتزم بشویم ( دقیقه 16 )
این بحث تا دقیقه ادامه پیدا کرد . از جمله اینکه : خدایی را که قرآن می گوید ، اصلا نمی شود حتی فرض گرفت که نیست . و اصل جسمانیت معاد ضروری دین است . و نظریه داروین و آیه ( فمنهم یمشی علی بطنه ) و ( ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین ) فلیراجع المشتاق الی النوار الصوتی
{ بحث هایی که تشخیص می دهم از بحث تفسیر خارج است و طولانی باشد ، به نوار ارجاع می دهم . فلاتلوموننی لأنی وحید بلا مُعین فی التایپ }
( دقیقه 25 و 20 ثانیه ) : خلاصه اینکه برداشت خودمان از آیات قرآن را دسته بندی کنیم . محکمات و غیر محکمات . محکمات برداشتی نیست حتی قرآن را هم به واسطه آن ها تأویل می کنیم . یدالله فوق ایدیهم را که دیدیم ، نمی گوییم خدا دست دارد . بلکه ید را تأویل می کنیم به قدرت بدون هیچ دغدغه ای . چون جسم نبودن خدا از محکمات است . اما در غیر محدوده ی محکمات ، استظهار است . یعنی برداشت ماست و فقط حجت داریم نسبت به این برداشت در پیشگاه خدا و به قرآن هم نسبت می دهیم طبق حجت . می گوییم ظاهر قرآن این است . اما نمی توانیم بگوییم : اینی را که می فهمیم ، قرآن هم حتما همین را می گوید و اگر روزی خلاف این ثابت شود یعنی قرآن دروغ است ! درست نیست که با استظهارات معامله محکمات کنیم
سؤال : خود محکمات چگونه محکم شده اند ؟ استاد : شارع محکمات را با یک کان و یکون و ظهور لفظ به دست ما نداده است بلکه یک فرهنگ است یعنی آنقدر در مواضع مختلف با دهها جور عبارت ، میخ یک مطلبی را کوبیده و طبلش را زده است . یعنی محکات بند به یک استظهار نیست . لذا خود مجسمه هم می گویند ما نمی خواهیم بگوییم خدا جسم است ! فقط نمی خواهد دست به تأویل بزند . مقدس بازیش گل کرده است !
آیه محکم یعنی دلالتش روشن و واضح است و تأییدات زیادی در سیره معصومین برای آن وجود دارد و گرنه ظاهر آیه مراد نبود ، دهها بار تذکر می دادند . همانطور که گفته اند خدا دست ندارد . ولی آیه محکم را نه تنها رد نکرده اند بلکه در شرائط مختلف میخش را کوبیده اند و فرهنگ و باور دینی شده است ( دقیقه 29 )
دیروز درباره واژه ( هیئت ) سؤال مطرح شد که فِعلة است یا فَعلة ؟ در لسان العرب هر دو را آورده است : الهَیئة و الهِیئة . ممکن است فَعلة هم مصدر اصلی باشد نه مرّة مانند رحمة . مرحوم مصطفوی هم گفته اند : الهِیئة لمصدر النوع و الهَیئة للمرّة . آیا هیئتی هم در بین ما متداول است و از آن معنای شکل و صورت به ذهنمان می آید ، ممکن است به کسر هاء باشد یا نه ؟ قاعدتا اگر کسره باشد باید هی ئة بگوییم ولی خیلی ها مثلا غِیر المغضوب را ایراد می گیرند ( دقیقه 30 ) با این حساب هِیئة می شود فِعلة و برای نوع است ( یک اشکال بی خود در دقیقه 32 )
اما در آیه که ( اخلق لکم من الطین کهَیئة الطیر ) به فتح هاء است ، هیئت به معنای مرّه ظاهرا مناسبت ندارد . بلکه به معنای مصدری است و به معنای اسم مفعول است یعنی المُهَیَّأ به معنای آماده شده . اما چرا می گویند هیئت ؟ دو تا معنا در لغت ذکر شده است . یکی اینکه اصل هاء یهوء هیئة یعنی لباسی که همیشه بپوشد . هاء بلباسِ کذا یعنی همیشه یک لباس خاصی را می پوشد . و چون کسی که دائما یک ریخت لباس خاصی را بپوشد ، دوام بر یک ریخت خاص ، شده هَیئة . پس ما هم که هیئة را به معنای ریخت به کار می بریم از ماده اش است نه اینکه از وزن فعلة اش استفاده شده باشد . معنای دوم را هم مرحوم طبرسی فرموده اند . که به معنای مال یا أمال باشد
آقای جزائری : امروزه هیئت به معنای مجموعه هم به کار می رود با اینکه لازم نیست یک ریخت خاص داشته باشد . استاد : خود مجموعه یک ریخت دارد که غیر از افرادش است
یکی از حاضران : مرحوم مجلسی نمی پذیرند که صور در ( نفخ فی الصور ) جمع صورة باشد : ( أما الصور فيجب الإيمان به على ما ورد في النصوص الصريحة و تأويله بأنه‏ جمع‏ للصورة كما مر من الطبرسي و قد سبقه الشيخ المفيد رحمه الله فهو خروج عن ظواهر الآيات بل صريحها إذ لا يتأتى ذلك في النفخة الأولى و يأبى عنه أيضا توحيد الضمير في قوله تعالى‏ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرى‏ . استاد : اگر جمع صورة بود ، باید می فرمود : فیها
همانطوری که مرحوم مجلسی فرمودند ، نفخ در صُوَر فقط با إحیاء مناسبت دارد ( انفخ فیه فیکون طیرا ) و ( نفخت فیه من روحی ) در حالی که نفخ صور هم برای إماته به کار رفته هم برای إحیاء . چطور در صُوَر بدمد و بمیرند ؟! درباره مردن تعبیر قبض می کنند نه نفخ
حاجاقا صراف از دقیقه 42 تا 46 به مناقشه با استاد درباره امکان تعبیر از اماته به نفخ پرداختند و مثال بادکنک را زدند
تا فردا فکر کنید که آیا می شود در عین حالی که صور را جمع صورت بگیریم ، ضمیر فیه را هم درست کنیم ؟
سوال : . . . استاد : به نظرم می رسد وحدت شخصیه وجود بر اساس مفاهیم متقابلات به پا شده است . و لذا اگر اساس را بر مفاهیم توصیفی کلاسیک نگذاریم ، اصلا رنگ این بحث ها عوض می شود و در نتیجه لوازمی هم که در مطالب کلاسیک بر آن بار می کنند ، بار نمی شود
سوال از هدایایی که برای زن و شوهر آورده اند و حالا می خواهند طلاق بگیرند ( 50 )
سوال از دادن سهم سادات به مادرشان ( 52 )
آیه ( انی رأیت امرأة تملکهم ) برای استخاره : در شرائط فعلی خوب نیست
سوال از روایتی که ناقه حضرت زهرا در قیامت را توصیف می کند ( 57 ) و ( 60 )
آیه ( و لا یأتونک بمثل الا جئناک بالحق و احسن ) برای استخاره : خوب نیست و راه بهتری دارد
نرم افزار پژوه یار خیلی به درد می خورد ( دقیقه 65 )









************
تقریر آقای صراف:
10/2/1391

الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة؛ ج‌13، ص: 266
أقول: و من ما يبطل القول بالكروية «1» انهم جعلوا من فروع ذلك أن يكون يوم واحد خميسا عند قوم و جمعة عند آخرين و سبتا عند قوم و هكذا و هذا من ما ترده الأخبار المستفيضة في جملة من المواضع، فان المستفاد منها على وجه لا يزاحمه الريب و الشك ان كل يوم من أيام الأسبوع و كل شهر من شهور السنة أزمنة معينة معلومة نفس أمرية، كالأخبار الدالة على فضل يوم الجمعة و ما يعمل فيه و احترامه و انه سيد الأيام و سيد الأعياد و ان من مات فيه كان شهيدا و نحو ذلك «2» و ما ورد‌ في أيام الأعياد من الأعمال و الفضل، و ما ورد في يوم الغدير و نحوه من الأيام الشريفة «1» و ما ورد في شهر رمضان من الفضل و الأعمال و الاحترام و نحو ذلك «2» فان ذلك كله ظاهر في انها عبارة عن أزمان معينة نفس أمرية و اللازم على ما ادعوه من الكروية انها اعتبارية باعتبار قوم دون آخرين، و مثل الأخبار الواردة في زوال الشمس و ما يعمل بالشمس في وصولها إلى دائرة نصف النهار و ما ورد في ذلك من الأعمال «3» فإنه بمقتضى الكروية يكون ذلك من طلوع الشمس الى غروبها لا اختصاص به بزمان معين لأن دائرة نصف النهار بالنسبة الى كل قوم غيرها بالنسبة إلى آخرين.

و بالجملة فبطلان هذا القول بالنظر الى الأدلة السمعية و الاخبار النبوية أظهر من ان يخفى «4» و ما رتبوه عليه في هذه المسألة من هذا القبيل، و عسى ان ساعد التوفيق ان أكتب رسالة شافية مشتملة على الأخبار الصحيحة الصريحة في دفع هذا القول ان شاء الله تعالى.

· آنچه ما می­فهمیم بر اساس مبانی حجیت نسبت می­دهیم به قرآن بر اساس همان مبانی اما اینگونه نیست که بگوییم قرآن حتماً همین را می­خواهد بگوید و لوازم دیگر بر آن بار کنیم مگر در محکمات. حساب استظهارات جدا است.

· مرحوم مصطفوی در التحقیق دارند در مورد هَیئة و هِیئة.

· مرحوم طبرسی فرمودند هو مشتق من صاره يصوره صورا إذا أماله فالصورة تميل إلى مثلها بالمشاهدة

· در آیات شریفه داریم ثم نفخ فیه اخری و اگر جمع صورت بود باید می­فرمود نفخ فیها (آیا کسی از مفسرین توجیه کرده قبول جمع صورت بودن صور را با ضمیر را به آن شکل آوردن در آیه)

· نفخ به معنای دمیدن است و نفخ در صورتها فقط با احیاء تناسب دارد نه با اماته