بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۱

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست









***************
تقریر آقای وافی در وبلاگ:

چهارشنبه ( 18 / 4 / 2012 )
بحثی درباره آیه ( والله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا ) تا دقیقه 5 و سی ثانیه
بسم الله الرحمن الرحیم
سوال : نفی سکرات و لو فی الجمله اش به چه دلیل است ؟ استاد : اگر سکر را به معنای ستر و حیلولت بگیریم ، مانعی ندارد که بگوییم همه و حتی به یک وجهی انبیاء غمرات و سکرات دارند یعنی باید از حُجُبی را بشوند . منافاتی هم ندارد با اینکه مقامی دارند که بالاتر از این هاست و حجاب ساز است ولی مانعی ندارد که نسبت به خلقتشان در عوالم حُجُب داشته باشند . حجب یکی از موضوعات مهم معارفی است که در بحار هم بابی تحت همین عنوان باز شده است . سوال : اگر سکره به معنای سرگردانی و حیرت باشد ، چطور ؟ استاد : به این معنا به دلائل متعدد نه تنها انبیا بلکه مؤمنین هم سکرات ندارند . چون در همین حیات دنیا به آن ها بشارت می دهند که هیچ ترسی بر شما نیست . در جلد ششم بحار صفحه 145 باب سکرات الموت و شدائده و ما یلحق المؤمن و الکافر عنده مه 52 روایت دارد . مثلا راوی می گوید : ( ان قوما یقولون انه أشد من نشر بالمناشیر ) یعنی حالت جان کندن و احتضارسخت تر از این است که با اره کسی را ببُرند ( و قرض بالمقاریض ) یعنی با قیچی او را ریز ریز کنند . و امام می فرمایند : ( کذلک هو علی بعض الکافرین و الفاجرین ) سائل : این روایت نافی سکرات نیست به یک مراتبش . استاد : ابتدای این روایت که از عیون نقل شده ، این است : ( قیل للصادق (ع) صف لنا الموت . قال : للمؤمن کاطیب ریح یشمّه { خوش آیندترین بویی که تا آن وقت شنیده بوده } فینعس لطیبه { سستی و نعشه ای برایش حاصل می شود } و ینقطع التعب و الالم کله عنده ) روایت پنجم این است که دو گل برایش می آورند : ( فاذا حضر اجله بعثت الیه بریحانتین من الجنة تسمی احدیهما المُسخیة { که او را دست و دل باز می کند } و الاخری المنسیة { او به فراموشی می اندازد } اما المسخیة فتسخیه عن ماله و اما المنسیة فتنسیه امر الدنیا ) . در روایت دیگر دارد که همین که گل را می بوید ، خودش را در بهشت می یابد . خلاصه اینکه کسی که در کارش عصیان نبوده و خودش را کثیف نکرده است ، بچه ای که توی خاک ها نرفته و خودش را آلوده نکرده ، هرگز پشت دستش نمی زنند که بیا برویم دستت را بشوییم . سکره به معنای حیرت که نوعی عذاب است برای مؤمنین معلوم نیست
دقیقه 12 و چهل ثانیه : نقل کلام حاج ملا هادی که : اعاذنا الله من اللحظة : یک لحظه درنگ در برزخ
سوال از سکره جمالی . استاد : این حرف دیگری است . در همین ( خلقنا الانسان ) ممکن است ال برای عهود باشد نه فقط عهد . یعنی خدایی که خالق اینهمه انسان هاست ، این ال در علم او اشاره به انسان ها دارد . پیامبر فرمودند : ( فی کفی هذا اسماء اهل الجنة و فی هذا اسماء اهل النار ، لا یدخل هذا فی هذا و لا هذا فی هذا . فاعملوا کل میسر لما خلق له ) وقتی اسماء اینگونه روشن است ، ال را هم می توانیم عهود بگیریم . یعنی خدا می داند که در یک ملیون انسان دویستایشان این صفات را دارند که یکیشان همان بود که گفت : قولی و جائت سکرة الموت بالحق . اگر قرار شده برای عهود باشد ، هر واژه ای به راحتی می تواند دو نقش ایفا کند : نقش جمالی و نقش جلالی . تا آنجایی که ما صحبت کردیم ، سکره حالت عذاب را دارد . وقتی هم عذاب بود ، دیگر نمی آییم توجیهش کنیم که عذاب از عذب است و به معنای چیز خوشاند است ! ولی همین ماده می تواند برای سائلین معنای جمالی داشته باشد . نظیر ( قتل الانسان ما اکفره ) که به معنای مرده باد و شهادت بود

سوال : این عذاب مآلا خوش آیند و عذب است چون کفاره گناهان است مثلا . استاد : وقتی که متلبس به عذاب است که برایش خوشآیند نیست . حتی اگر بداند این عذاب برایش خیر است . مثل جبار که دو معنای جلالی و جمالی دارد . جلالی : عظیمی که همه از او وحشت دارند . جمالی : بسیار جبران کننده
تمام اسماء الهیه دو وجه دارند : جمالی و جلالی . تا برای هر کسی چگونه جلوه کند . ( دقیقه 21 تا 22 : سوال و جواب )
مرحوم حاج شیخ عباس در سفینه : ( ان العبد لیعالج کرب الموت و سکراته و مفاصل یُسلّم بعضه علی بعض { مفاصلش با هم خداحافظی می کنند } یقول علیک السلام تفارقنی و افارقک الی یوم القیامة { این حدیث به درد حشر جسمانی به معنای خاصش می خورد } یا روایت ( من کسا اخاه کسوة یهون الله علیه سکرات الموت ئ یوسّع علیه فی قلبه ) و روایت ( من احب علیاهون الله علیه سکرات الموت و جعل قبره روضة من ریاض الجنة ) و روایت ( صلة الرحم یهون سکرات الموت ) و . . . که در سفینه در ماده سکر آمده است
سائل : آیا روایتی داریم که : لیس للمؤمن سکرات ؟ استاد : بعید نیست باید جستجو کرد
روایت داریم که ( القرآن کله تقریع و باطنه تقریب ) که کلید مهمی برای تفسیر و معارف است . قرع به معنای کوبیدن است . لذا کسی که قرآن بخواند ولی دلش نلرزد و قرعی بر وجود او نباشد ، قربی هم برایش نخواهد بود . اما برای کسی که با خواندن قرآن اشکش جاری می شود ، تقریعی است که باطنش تقریب است
سوال : . . . استاد : منافاتی ندارد که شخصی را ببینیم که در حال احتضار خر خر می کند و در عین حال متنعم باشد . ملازمه بین حیات ظاهری نباتی او و حالات روح او نیست . گاهی است که مؤمنی 50 روز بستری است ولی ذره ای سختی بر روح او نگذشته است { کل ما فی الدنیا فسماعه اعظم نن عیانه و کل ما فی الآخرة فعیانه اعظم من سماعه : واقعیتش بالاتر از شنیدنش است } حضرت در نهج فرمودند : اگر آن چیزی را که رفتگان شما دیدند ، ببینید دیگر در خانه بند نمی شوید : لجزعتم و . . . لترکتم اموالکم لا حارس لها { خطبه 116 } و لکن محجوب عنکم ما قد عاینوا
( ذلک ما کنت منه تحید ) حاد که به حاف هم نزدیک است یعنی مالَ که به معنای صرف فرار کردن نیست بلکه اصل معنایش به معنای میل کردن است . یعنی هر چه هشدارهای مرگ برایش می آمد ، راه را کج می کرد و خود را از یاد مرگ منصرف می نمود . کوهی که دماغه دارد ، حیدة نام دارد { دقیقه 37 درباره } حوض و حیض
( فإذا نفخ فی الصور ) مرحوم طبرسی می فرمایند : قد مرّ معناه . یکی در سوره مبارکه انعام آیه 73 : ( یوم ینفخ فی الصور ) که فرمودند : و اما الصور فقیل انه قرن { شاخ که سرش را می بریدند و به صورت شیپور در می آمد } ینفخ فیه اسرافیل نفختین . در مجمع تعبیر البوق هم آمده است . ساده ترین معنایش این است که وقتی عده ای در جایی اطراق می کرده اند و می خواستند آواز رحیل بزنند ، در بوق می دمیدند تا مسافرها بفهمند که حالا دیگه باید رفت . نفخ دوم هم نفخ إحیا است . فتفنی الخلائق کلهم
از نفخ صور در قرآن چند تعبیر شده است : نفخ ، صیحة ، الصاخة ، راجفة و رادفة ، زجرة و نقر فی الناقور . ( دقیقه 44 )
آلوسی در روح البیان نام مجمع البیان را می برد و آقای طباطبایی می فرمودند : تفسیر مجمع از مفاخر شیعه است
پرونده عنوان های بحث های معارفی را نباید بست
آیه ( ترجی من تشاء منهن و تؤوی الیک من تشاء ) برای استخاره ، اختیار را می رساند . نه اینکه میانه باشد بلکه یعنی اختیار با خودت ( دقیقه 51 )











*****************
تقریر آقای صراف:
30/1/1391

· مؤمنین سکرات موت ندارند

بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏6 152 باب 6 سكرات الموت و شدائده و ما يلحق المؤمن و الكافر عنده ..... ص : 145
6- ن، عيون أخبار الرضا عليه السلام الْمُفَسِّرُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْحُسَيْنِيِّ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيِّ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: قِيلَ لِلصَّادِقِ ع صِفْ لَنَا الْمَوْتَ قَالَ ع لِلْمُؤْمِنِ كَأَطْيَبِ رِيحٍ يَشَمُّهُ فَيَنْعُسُ‏ «4» لِطِيبِهِ وَ يَنْقَطِعُ التَّعَبُ وَ الْأَلَمُ كُلُّهُ عَنْهُ وَ لِلْكَافِرِ كَلَسْعِ الْأَفَاعِي وَ لَدْغِ الْعَقَارِبِ أَوْ أَشَدَّ قِيلَ فَإِنَّ قَوْماً يَقُولُونَ إِنَّهُ أَشَدُّ مِنْ نَشْرٍ بِالْمَنَاشِيرِ «5» وَ قَرْضٍ بِالْمَقَارِيضِ وَ رَضْخٍ بِالْأَحْجَارِ وَ تَدْوِيرِ قُطْبِ الْأَرْحِيَةِ عَلَى الْأَحْدَاقِ قَالَ كَذَلِكَ هُوَ عَلَى‏ بَعْضِ الْكَافِرِينَ وَ الْفَاجِرِينَ أَ لَا تَرَوْنَ مِنْهُمْ مَنْ يُعَايِنُ تِلْكَ الشَّدَائِدَ فَذَلِكُمُ الَّذِي هُوَ أَشَدُّ مِنْ هَذَا لَا مِنْ عَذَابِ الْآخِرَةِ فَإِنَّهُ أَشَدُّ مِنْ عَذَابِ الدُّنْيَا قِيلَ فَمَا بَالُنَا نَرَى كَافِراً يَسْهُلُ عَلَيْهِ النَّزْعُ فَيَنْطَفِئُ وَ هُوَ يُحَدِّثُ وَ يَضْحَكُ وَ يَتَكَلَّمُ وَ فِي الْمُؤْمِنِينَ أَيْضاً مَنْ يَكُونُ كَذَلِكَ وَ فِي الْمُؤْمِنِينَ وَ الْكَافِرِينَ مَنْ يُقَاسِي عِنْدَ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ هَذِهِ الشَّدَائِدَ فَقَالَ مَا كَانَ مِنْ رَاحَةٍ لِلْمُؤْمِنِينَ هُنَاكَ فَهُوَ عَاجِلُ ثَوَابِهِ وَ مَا كَانَ مِنْ شَدِيدَةٍ فَتَمْحِيصُهُ مِنْ ذُنُوبِهِ لِيَرِدَ الْآخِرَةَ نَقِيّاً نَظِيفاً مُسْتَحِقّاً لِثَوَابِ الْأَبَدِ لَا مَانِعَ لَهُ دُونَهُ وَ مَا كَانَ مِنْ سُهُولَةٍ هُنَاكَ عَلَى الْكَافِرِ فَلِيُوَفَّى أَجْرَ حَسَنَاتِهِ فِي الدُّنْيَا لِيَرِدَ الْآخِرَةَ وَ لَيْسَ لَهُ إِلَّا مَا يُوجِبُ عَلَيْهِ الْعَذَابَ وَ مَا كَانَ مِنْ شِدَّةٍ عَلَى الْكَافِرِ هُنَاكَ فَهُوَ ابْتِدَاءُ عَذَابِ اللَّهِ لَهُ بَعْدَ نَفَادِ حَسَنَاتِهِ‏ «1» ذَلِكُمْ بِأَنَّ اللَّهَ عَدْلٌ لَا يَجُورُ.

بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏6 152 باب 6 سكرات الموت و شدائده و ما يلحق المؤمن و الكافر عنده ..... ص : 145
5- ما، الأمالي للشيخ الطوسي الْمُفِيدُ عَنْ عَمْرِو بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّيْرَفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنِ الْفَزَارِيِّ عَنْ سَعِيدِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ ضَوْءٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ زَيْنُ الْعَابِدِينَ ع‏ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ أَتَرَدَّدُ عَنْهُ تَرَدُّدِي عَنْ قَبْضِ رُوحِ الْمُؤْمِنِ‏ «1» يَكْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَنَا أَكْرَهُ مَسَاءَتَهُ فَإِذَا حَضَرَهُ أَجَلُهُ الَّذِي لَا يُؤَخَّرُ فِيهِ‏ «2» بَعَثْتُ إِلَيْهِ بِرَيْحَانَتَيْنِ مِنَ الْجَنَّةِ تُسَمَّى إِحْدَاهُمَا الْمُسْخِيَةُ وَ الْأُخْرَى الْمُنْسِيَةُ فَأَمَّا الْمُسْخِيَةُ فَتُسْخِيهِ عَنْ مَالِهِ‏ «3» وَ أَمَّا الْمُنْسِيَةُ فَتُنْسِيهِ أَمْرَ الدُّنْيَا.

تفسير نور الثقلين ج‏5 465 [سورة القيامة(75): الآيات 1 الى 40] ..... ص : 461
جاء في الحديث‏ ان العبد ليعالج كرب الموت و سكراته، و مفاصله‏ يسلم‏ بعضها على بعض، يقول: عليك السلام تفارقني و أفارقك الى يوم القيامة.

الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 204 باب من كسا مؤمنا ..... ص : 204
1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ كَسَا أَخَاهُ كِسْوَةَ شِتَاءٍ أَوْ صَيْفٍ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يَكْسُوَهُ مِنْ ثِيَابِ الْجَنَّةِ وَ أَنْ يُهَوِّنَ عَلَيْهِ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ وَ أَنْ يُوَسِّعَ‏ عَلَيْهِ‏ فِي‏ قَبْرِهِ‏ وَ أَنْ يَلْقَى الْمَلَائِكَةَ إِذَا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ بِالْبُشْرَى وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ- وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ هذا يَوْمُكُمُ‏ الَّذِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ‏ «3».

· اسماء الهی هر کدام هم حیث جمالی و هم حیث جلالی دارند.

· در مورد لغت تحید و حاد بررسی شود. همینطور حاف (حوف و حیف) ریشه نزدیکی دارد.

· نفخ فی الصور را مرحوم طبرسی در چند جا توضیح داده­اند: در انعام/73 (از آیاتی است که بحثهای خیلی مفصلی دارد و از جمله قوله الحق و یوم ینفخ فی الصور دارد: و اما الصور فقیل انه قرن ینفخ فیه اسرافیل نفختین. بوق یا شیپور که تشبیه عرفی خوبی است برای بوقی که برای رحیل کاروان می­زنند. 4 بیان در آیات شریفه از آن تعبیر شده: نفخ صور، صیحة، الراجفة و الرادفة، زجرة، نقر فی الناقور)