بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۱

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست









***************
تقریر آقای وافی در وبلاگ:

سه شنبه ( 10 / 4 / 2012 )
سوال درباره تیمم برای کسی حال ندارد وضو بگیرد
مرحوم قدوسی شنیدم که وضویشان بیش از یک ساعت و نیم طول می کشید ! با اینکه نظم و انضباط و مدیریّت ایشان در ایران معروف بود
قضیه ی آن عالم که صبح فورا غسل می کرد و نمازش را در حمام می خواند و بعد از نماز غسل خودش ! را شروع می کرد و تا ظهر طول می کشید ! ساعت 9 حمامی آمده بود و گفته بود : آخه تو یهودی هستی ، گبر هستی ؟! این چه کاریه می کنی ؟ گفته بود : خدا پدرت را بیامرزد تازه نصف بدنم را شسته ام ! سؤال : وسواس بوده ؟ استاد : نه ، حاجاقا بهجت می فرمودند : الأعلی فالأعلای عرضی را مراعات می کرده است . خیلی سخت است . حالا طولی راحت تر است
حضرت رسول (ص) سه بار برای نماز شب بیدار می شدند
بحث لعب به امر مولا
بحث أشهد أنّ علیا ولیّ الله و وجوب یا استحباب یا حرمتش
در تشخیص یا تطبیق موضوع به عرف مراجعه می کنند نه در اصل حکم را
سوال : روایاتی داریم مبنی بر رشد غیر طبیعی معصومین که مثلا در هفته به اندازه ماه و در ماه به اندازه ی سال رشد دارند . آیا این روایات بوی مجعولیّت نمی دهد ؟ چون سنخ اینها را غیربشری کردن است . استاد : در مواردی که مطبی غیر عادی است و نیاز به تأویل و توجیه دارد ، سند باید ملاحظه شود اما قبل از سند باید دید ریخت عبارت چگونه است ؟ آیا طوری است که در صدد بیان یک امر باطنی ، تأویلی و معنوی را بگوید یا اینکه می خواهد همین ظاهر غیر متعارف را اثبات کند . سائل : شقّ دوم قابل قبول است ؟ مثلا امروز دیدم حلیمه می گوید : پیامبر ده ماهه بودند که گوسفندان را به صحرا می بُردند . استاد : اولا امر محالی نیست . حاجاقا بهجت از مرحوم مامقانی بزرگ نقل می کردند که عده ای که از حج برمی گشتند ، راه را گم می کنند . به یک روستایی در نواحی سوریه می رسند و از باب ناچاری مهمان خیمه دارها می شوند . یک دفعه می بینند نصف شب غلغله شد . گفتند : برای صاحب خانه فرزندی متولد شده . خوابیدیم و بعد از ساعتی دوباره غلغله شد . گفتند : طفلی که دنیا آمده بود ، به راه افتاد ! دفعه سوم . . . می پرسند : مگر اینجا کجاست ؟ می گویند : وادی یابس . اسم این بچه را چه گذاشته اید ؟ می گویند : عثمان . باباش هم عنبسه است . وقتی می آیند نزد آقای مامقانی و تعریف می کنند ، ایشان به سجده شکر می رود که در زمان حیاتشان یکی از علائم محقق شده است . درباره ی دجال هم در روایات چه خوارق عاداتی نقل شده با این که عدوالله و الأنبیاء و الاوصیاء است
قبلا عرض کردم که در روایات شیعه فقط سبع ساعات آمده است . در بسیاری از آنها دارد : سبع ساعات من النهار . شاید چون انسان در لیل خواب است و حساب نمی شود . در نهار که بیدار است و می تواند توبه کند ، یُؤجَّل . سوال : . . . استاد : ساعت واژه ای است که کاربرد زیادی داشته است . گاهی به معنای لحظه یا برهه ای از زمان به کار می رفته است . به معنای قطعات تقسیم یک واحد زمانی هم استعمال می شده است یعنی مثلا اگر روز را دوازده بخش کنید ، هر بخش آن می شود ساعت که الزاما شصت دقیقه هم نیست . بلکه به معنای یک دوازدهم از یک قطعه زمان است . سوال : دوازده چه خصوصیتی داشته ؟ استاد : عدد دوازده عقدی بوده برای بسیاری از کارها . حتی طوائفی بوده اند که مبنای عددشان دوازده بود . دو جین هم شاید از همین باب باشد . با اینکه با انگشتان دست هم جور نیست . شاید به خاطر دوازده تا بودن بروج بوده . سال قمری هم دوازده ماه بوده ( إن عدة الشهور عندالله اثنتاعشرا شهرا فی کتاب الله یوم خلق السموات و الارض ) . شصت تا بودن دقیقه ها و ثانیه ها هم ظاهرا مربوط می شود به عقد شصتی که از زمان بابلی ها وجود داشته و مأخوذ از علم هیئت بوده که دایره را 360 درجه و هر درجه ای را شصت دقیقه { دقیق یعنی چیز ریز } و هر دقیقه ای را شصت ثانیه و هر ثانیه شصت ثالثه و همینطور . این تقسیم بندی تقسیم بندی زمانی نیست بلکه تقسیم بندی مکانی ی کمّ متصل بوده در هیئت ولی بر زمان منطبقش کرده اند . لذا وقتی ساعت درآمد ، همان دقیقه ی آنجا در آن به کار رفت . در آنجا یک درجه شصت دقیقه بود ولی اینجا یک ساعت را شصت دقیقه زمانی قرار دادند . لذا اگر در روایات تعبیر ساعت آمد ، باید از قرائن بفهمیم که مراد چیست ؟ مثلا گاهی به معنای لحظه است : ( لا یستأخرون ساعة ) و گاهی به معنای قطعه ای از زمان است که خیلی طولانی نباشد : ( لم یلبثوا إلا ساعة من نهار ) و بعضی جاها به معنای یک دوازدهم است است . روز دوازده ساعت و شب دوازده ساعت است . که طبعا در روزهای طولانی تر ، این قطعه طولانی تر است ولی در زمان ما با خورشید متوسط ، شبانه روز 24 را ساعت مساوی تعیین کرده اند . در واژه ساعت از سَوَعَة ، حرکت و سرعت خوابیده است که این حالت خیزش در مفهوم ساعت با روایت ( إن الساعة تهدوکم من خلفکم ) خیلی مناسبت دارد .
دقیقه 18 :
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از کتاب هایی که در بحار و برهان درباره موضوع بحث ما چندین روایت از آن نقل شده ، کتاب الزهد حسین بن سعید اهوازی است . الزهد و المؤمن مال ایشان است . باب نهم الزهد باب الملکین و ما یحفظان است
در روایت سعد السعود حضرت به آیه ( له مُعقبات من بین یدیه و من خلفه ) استشهاد کردند که چون ارتباط نزدیکی با بحث ما دارد ، کمی به آن می پردازیم . همانطور که آیه ی ( عن الیمین و عن الشمال ) مدرک قرآنی است برای متلقیان ، این آیه هم مدرک قرآنی است برای ملائکه ی أمام و خلف . و نیز لفظ جمع معقبات در این آیه أدلّ است بر جمع بودن ملائکه ی موکل بر انسان از آیه ( إنّ علیکم لحافظین ) چون در آنجا ممکن بود جمع به اعتبار همه باشد . گر چه ظاهرش این است که برای تک تک مخاطبین ، حافظین وجود دارد اما در این آیه این احتمال نیست . ضمیر له به ( من ) می خورد و یحفظونه هم ضمیرش مفرد است . سوال این است که چرا معقبات به صورت جمع مؤنث آمده است ؟ با اینکه یحفظون به صورت مذکر است . اول کمی درباره کلمه ( مُعقب ) صحبت کنیم . در کتاب سعد السعود که قبلا روایتی از آن خواندیم ، مرحوم سید می فرمایند : اعلم أن الله عز و جل وكل‏ بكل‏ إنسان‏ ملكين يكتبان عليه { علی در اینجا به معنای ضرر نیست بلکه یعنی درباره ی او } الخير والشر و وردت الأخبار بأنه يأتيه ملكان بالنهار و ملكان بالليل و ذلك { یعنی ملکان نهار و لیل } قول الله- لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ‏ { وجه تسمیه معقبات چیست ؟ } لأنهم يتعاقبون ليلا و نهارا { چون حفظ در شب و در حالت خواب با حفظ در روز و بیداری تفاوت دارد }{ معقب یعنی الذی یأتی عقب شیء همانطور که شب و روز عقب هم می آیند } و إن ملكي النهار يأتيانه إذا انفجر الصبح فيكتبان ما يعمله إلى غروب الشمس فإذا غربت الشمس نزل إليه الملكان الموكلان بكتابة الليل و يصعدان الملكان الكاتبان بالنهار بديوانه { نامه ای که نوشته اند } إلى الله فلا يزال ذلك دأبهم إلى وقت حضور أجله { مرگ } فإذا حضر أجله قالا للرجل الصالح جزاك الله من صاحب { ای رفیقی که مدتی همراه بودیم } عنا خيرا فكم من عمل صالح أريتناه و كم من قول حسن اسمعتناه و كم من مجلس خير أحضرتنا فنحن لک اليوم على ما تحبه و شفعاء إلى ربك و إن كان عاصيا قالا له جزاك الله من صاحب عنا شرا فلقد كنت تؤذينا فكم من عمل سيئ أريتناه و كم قول سيئ اسمتعناه و من مجلس سوء أحضرتناه و نحن لك اليوم على ما تكره و شهيدان عند ربك
در روایت سی ام همین باب بحار ، عبارتی کوتاه دارد که به معقبات مربوط می شود : (وَ بِإِسْنَادِهِ { یعنی اسناد سید در کتاب محاسبة النفس } عَنْ أَبِي أَيُّوبَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ مَا مِنْ‏ إِثْنَيْنِ‏ وَ لَا خَمِيسٍ إِلَّا تُرْفَعُ فِيهِ الْأَعْمَالُ إِلَّا عَمَلَ الْمَقَادِير ) ظاهرا این تعبیر فقط در نقل ابوایوب آمده است . مرحوم مجلسی در این باب برای عمل المقادیر توضیحی نداده اند . اما در باب حقیقة الملائکة و صفاتهم و شؤونهم که خیلی باب جانانه ای است در جلد 56 بحار ، به نظرم همین روایت را آورده اند و فرموده اند : ظاهرا منظور از عمل المقادیر ، یعنی کارهایی که تحت اختیار او نبوده است . مقادیر یعنی مقدرات الهیه یعنی قضا و قدر او را به کاری کشاند بدون اختیارش
سوال : . . . استاد : مجبور در کلام و فلسفه ، در فقه مختار است { از دقیقه 45 تا 52 بحثی غیر طائل دار درباره جبر و اختیار }
برگردیم به بحث معقبات . اولا خود کلمه عقب یعنی چه ؟ عقب یعنی پاشنه پا ( انقلب علی عقبیه ) . در التحقیق ظاهرا از مصباح نقل کرده اند که : پاشنه ی پا یک مصداق عقب است . معنای عقب : الابیض من اطناب المفاصل { اعصاب بدن . هر عصبی طناب مفصل است . خدای متعال استخوان های از هم جدای ما را با طنابهایی به هم بسته است که با ضربه ها شدید هم از هم جدا می شود } است که بحث کلیدی ی خیلی خوبی است . عقب آن چیز سفید از پی هاست . شاید در اصطلاح ما زردپی بگویند . چه بسا به پاشنه ی پا هم عقب گفته اند ، به خاطر این بوده که پی اصلی در پاشنه است . اصلا کلّ بدن ما را پی سفید پاشنه پا نگه می دارد . یکی از حاضران : در مصباح گفته : عَقَب به فتحتین به معنای اطناب سفید مفاصل است . پاشنه می شود : عَقِب به کسر قاف . استاد : در التحقیق به این نکته اشاره نکرده بود و من اصل مصباح را ندیدم و نکته ی مهمی است ولی به هر حال آیا در عرض هم هستند یا از همدیگر گرفته شده اند و کدام یک از دیگری گرفته شده است ؟ اگر عقِب به معنای پاشنه صفت مشبهه باشد ، احتمال دارد از عَقَب مُتّخذ باشد . با توجه به این حرفها ، معقبات چندین وجه ممکن است داشته باشد : معقباتی که ملکوتی هستند و معقباتی که جسدانی اند . می تواند همه این ها باشد یعنی خدا انسان را محفوف به معقبات خلق فرموده است . نگهدارنده های ملکوتی و نگهدارنده های اطنابی . یعنی لفظ یک حالت توسعه پیدا می کند . و با توجه به کلمات بعد از آن ، آیه دهها وجه پیدا می کند
انشاءالله فردا درباره معقبات بیشتر صحبت می کنیم تا ببنیم آیا این آیه می تواند شاهد باشد برای اینکه هر فردی حُفّاظی دارد ( دقیقه 58 )
سوال : . . . استاد : بله ، مرحوم سید از ملکین أمام وخلف به ملکین یمین و شمال منتقل شده اند . تا دقیقه ی 63 ادامه دارد
یک نفر استخاره کرد و آیه ( ما ارسلناک إلا مبشرا و نذیرا ) آمد . استاد فرمودند : خوب است ولی امکان دارد جهات شر هم در آن دخالت کند . باید با مراقبت و انجام وظیفه در هر شرائطی و صدقه صورت بگیرد . آقای مؤذن فرمودند : من هر وقت این آیه می آید ، می گویم : نتیجه ی صدردرصد ندارد و اونی که شما می خواهید در نمی آید . یکی از حاضران : خیلی ها هم می گویند : اصلا نتیجه ندارد . استاد: گاهی به ذهن می رسد که میانه باشد اما ظاهرا مجموعش بهتر از میانه باشد . یعنی با توکل و صدقه و مواظبت و انجام وظیفه خوب است . یعنی نذیرا را اگر بر طبقش عمل صالح درست انجام دهد ، خوب است . فقط دقت مراعات بشود . بشارت که دارد . نذیرا هم یعنی یک خطراتی ممکن است باشد و باید خوب مواظب کرد
استخاره بعدی : ( واتقوا الذی خلقکم ) آمد که استاد فرمودند : خوب نیست










*****************
تقریر آقای صراف:
22/1/1391

· اشاره به شهادت به ولایت امیر المؤمنین در اذان و اقامه

· اشاره به امکان رشد غیرعادی حتی در بعض اعداء الله (عثمان بن عنبسه در وادی یابس)

· همانطور که در این آیه شریفه مدرک قرآنی پیدا کردیم بر ملک یمین و یسار در آیه شریفه ذیل هم مدرک داریم بر ملک امام و خلف:

الرعد ، الجزء 13، الصفحة: 250، الآية: 11
لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ ﴿11﴾

· در این آیه با توجه به تعبیر معقبات که برای یک نفر آمده می­توان گفت چندین ملک برای هر شخص وجود دارد.

· چرا جمع مؤنث آمده در معقبات و بعد از آن یحفظون فرموده است؟

· در مورد معقب:

بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏5 324 باب 17 أن الملائكة يكتبون أعمال العباد ..... ص : 319
12 سَعْدُ السُّعُودِ، رَوَاهُ مِنْ كِتَابِ قِصَصِ الْقُرْآنِ لِلْهَيْصَمِ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّيْسَابُورِيِّ قَالَ: دَخَلَ عُثْمَانُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ أَخْبِرْنِي عَنِ الْعَبْدِ كَمْ مَعَهُ مِنْ مَلَكٍ قَالَ مَلَكٌ عَلَى يَمِينِكَ‏ «2» عَلَى حَسَنَاتِكَ وَ وَاحِدٌ عَلَى الشِّمَالِ فَإِذَا عَمِلْتَ حَسَنَةً كَتَبَ عَشْراً وَ إِذَا عَمِلْتَ سَيِّئَةً قَالَ الَّذِي عَلَى الشِّمَالِ لِلَّذِي عَلَى الْيَمِينِ أَكْتُبُ؟ قَالَ لَعَلَّهُ يَسْتَغْفِرُ وَ يَتُوبُ فَإِذَا قَالَ ثَلَاثاً قَالَ نَعَمْ اكْتُبْ أَرَاحَنَا اللَّهُ مِنْهُ فَبِئْسَ الْقَرِينُ مَا أَقَلَّ مُرَاقَبَتَهُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَا أَقَلَّ اسْتِحْيَاءَهُ مِنْهُ‏ «3» يَقُولُ اللَّهُ‏ ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ وَ مَلَكَانِ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ مِنْ خَلْفِكَ يَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ‏ لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ‏ وَ مَلَكٌ قَابِضٌ عَلَى نَاصِيَتِكَ فَإِذَا تَوَاضَعْتَ لِلَّهِ رَفَعَكَ وَ إِذَا تَجَبَّرْتَ عَلَى اللَّهِ وَضَعَكَ وَ فَضَحَكَ وَ مَلَكَانِ‏ «4» عَلَى شَفَتَيْكَ لَيْسَ يَحْفَظَانِ إِلَّا الصَّلَاةَ عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ مَلَكٌ قَائِمٌ عَلَى فِيكَ لَا يَدَعُ أَنْ تَدْخُلَ الْحَيَّةُ فِي فِيكَ وَ مَلَكَانِ عَلَى عَيْنَيْكَ فَهَذِهِ عَشَرَةُ أَمْلَاكٍ عَلَى كُلِّ آدَمِيٍّ وَ مَلَائِكَةُ اللَّيْلِ سِوَى مَلَائِكَةِ النَّهَارِ فَهَؤُلَاءِ عِشْرُونَ مَلَكاً عَلَى كُلِّ آدَمِيٍّ وَ إِبْلِيسُ بِالنَّهَارِ وَ وُلْدُهُ بِاللَّيْلِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ‏ الْآيَةَ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏ إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ‏ الْآيَةَ.

ثم قال السيد رحمه الله و اعلم أن الله عز و جل وكل‏ بكل‏ إنسان‏ ملكين‏ يكتبان عليه الخير و الشر و وردت الأخبار بأنه يأتيه ملكان بالنهار و ملكان بالليل و ذلك قوله تعالى‏ لَهُ مُعَقِّباتٌ‏ لأنهم يتعاقبون ليلا و نهارا و إن ملكي النهار يأتيانه إذا انفجر الصبح فيكتبان ما يعمله إلى غروب الشمس فإذا غربت نزل إليه الملكان الموكلان بكتابة الليل و يصعد الملكان الكاتبان بالنهار بديوانه إلى الله عز و جل فلا يزال ذلك دأبهم إلى‏ حضور أجله فإذا حضر أجله قالا للرجل الصالح جزاك الله من صاحب عنا خيرا فكم من عمل صالح أريتناه و كم من قول حسن أسمعتناه و كم من مجلس حسن أحضرتناه فنحن لك اليوم على ما تحبه و شفعاء إلى ربك و إن كان عاصيا قالا له جزاك الله من صاحب عنا شرا فلقد كنت تؤذينا فكم من عمل سيئ أريتناه و كم من قول سيئ أسمعتناه و كم من مجلس سوء أحضرتناه و نحن لك اليوم على ما تكره و شهيدان عند ربك.

بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏5 329 باب 17 أن الملائكة يكتبون أعمال العباد ..... ص : 319
30 وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ مَا مِنْ إِثْنَيْنِ وَ لَا خَمِيسٍ إِلَّا تُرْفَعُ فِيهِ الْأَعْمَالُ إِلَّا عَمَلَ الْمَقَادِيرِ.

بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏56 49 باب 20 يوم الخميس ..... ص : 47
بيان: كأن المراد بعمل المقادير الأعمال التي لا اختيار للعبد فيها فإنها ليست محلا للتكليف.

· کلمه عقب: به معنای پاشنه پا و به معنای پشت سر

المصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعي؛ ج‌2، ص: 419
الْعَقَبُ: بِفَتْحَتَيْنِ الْأَبْيَضُ مِنْ أَطْنَابِ الْمَفَاصِلِ وَ (الْعَقِبُ) بكسر الْقَافِ مُؤَخَرُ الْقَدَمِ وَ هِى أُنْثَى و السُّكُونُ لِلتَّخْفِيفِ جَائِزٌ