بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۰

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید:










****************
تقریر آقای وافی در وبلاگ:

شنبه ( 10 / 3 / 2012 )
عالمین برای انسان ها هم به کار می رود . ( قالوا او لم ننهک عن العالمین ) . جمع مذکر سالم بودن عالمین که برای ذوی العقول است ، اشاره ی خوبی دارد که هر کجا عالم داردیم ، ذوی العقول هستند نه اینکه از از باب غلبه ی عاقل بر غیر عاقل باشد . وقتی فهمیدیم که عالم می تواند بر هر فردی صدق کند و عالمین هم جمع مذکر عاقل است ، در معارف هم قابل تطبیق است که بگوییم عوالم هم عالمین هستند . در هر عالمی شعور و حیات و علم هست . پس رب العالمین فقط به معنای رب انسان ها نیست بلکه به معنای رب انسان ها و سماوات و ارضین و همه عالم ها ( رب السماوات و رب العرش رب العالمین ) عالمین یعنی ذره به ذره شیءی که بر آن عالم صدق می کند از میکروسکوپی تا ماکروسکوپی
البته مباحثات ما همه اش احتمالات است . قطعی صحبت کردن فقط با دو شرط است : ا – این معنا که به ذهنمان آمده ، عندالله درست باشد و دوم اینکه این لفظ تاب بیان این معنا را داشته باشد . با این دو شرط می توانیم بگوییم قطعا مراد خدایتعالی است
سوال درباره ی طی الزمان . استاد : این ها اصطلاحاتی که در کتاب های آخوندی ما موجود است . کتاب هایی که کسی قدرشان را نمی داند . حرف هایی که نتیجه ی انسانیت آن ها بوده است . ما که به مقام آن ها نرسیده ایم به حرف هایشان به چشم علوم غیر قابل اثبات نگاه می کنیم ! همین تعبیر ( فی کل شیء کل الاشیاء ) در منظومه است به نقل از اصحاب الکمون و البروز در ( غرر فی المقولات اللتی تقع فیها الحرکة ) در کتاب تفسیر ما بعد الطبیعه ی ابن رشد این حرف را آورده است . در هر چیزی هر چیزی هست که حرفی خیلی قدیمی است قبل از ارسطو . خیلی از این حرف ها ریشه ی نبوت دارد . که به شاگردان حضرت ادریس می رسند ( سُمّی ادریس ادریسا لکثرة تدریسه )
روایتی که حضرت یاران خود را به زمان حضرت صالح و لحظه ی نزول عذاب بر قوم عاد برده بودند ، مؤیّد طی الزمان است . به نظر می رسد در طی الزمان هم یک ارتقاء طولی در باطن لازم دارد . حضرت آنها را از نظر باطنی یک درجه بالا بردند که توانستند زمان را طی کنند . خواب هایی که نقل شده است که مثلا در شهر دیگری ازدواج کرده و صاحب چند اولاد شده بود و وقتی بیدار شده بود هنوز نیمه شب نشده بود ! حاجاقا بهجت هم می گفتند : خواب یکی از اعدامی های زمان شاه را دیدم ( ظاهرا واحدی ) از او پرسیدم : چه بر تو گذشت ؟ گفت : همین که گلوله بهم خورد دیدم یک ملکی کنار من ایستاده و داره یک بیت شعر برایم می خواند . حاجاقا می فرمودند : تا گفت : یک بیت شعر برایم می خواند ، خودم رفتم رفته ام به همان لحظه ای که ملک دارد می خواند و صوت خود ملک به گوشم رسید
امروزی ها هم همین مطلب را با آب و تاب بحث می کنند
لطفا درباره ی کرم چاله ها بیشتر توضیح دهید . استاد : می گویند : جسم هایی که سیاه چاله است یعنی به هیچ وجه نور نمی تواند از او بیرون بیادی و هر نوری هم که به سوی او برود ، جذب خودش می شود . آنقدر جاذبه اش قوی است که وقتی به محدوده ی خاصی می رسد ، از آن محدوده این نور محو می شود و می رود در محدوده ی سیاه چاله . از نظر علمی هم این سیاه چاله های بحث های مختلفی داشه از قبیل اینکه مرکزش خمیده گی ی بی نهایت پیدا بکند . چون شعاعش میل به صفر پیدا می کند به همین جهت باید چگالی اش بی نهایت شود . این ها مشکلاتش بوده است . می گویند : وقتی وارد سیاه چاله شدیم ، دیگر نمی توانیم خارج شویم . این سوال مطرح شد که آیا می شود سیاه چاله را جوری تصور کرد که خروج از آن ممکن باشد ؟ اگر سیاه چاله ای بود که با این همه جاذبیت ریخش طوری بود که وقتی توش رفتیم بشود از آن خارج شد ، اسمش کرم چاله است . بعدا همین کک چاله ها را تقسیم بندی کردند از قبیل کرم چاله هایی که ما را به عالم دیگری ببرد یا در همین عالم ازجایی به جای دیگر ببرد . یا از یک زمان به زمان دیگر . البته فعلا از نظر امکانات محال وقوعی است ولی از نظر علمی امکانش را مطرح می کنند . یعنی امکان دارد شما در یک محدودهای وارد شوید که شما را به هزار سال قبل ببرد یا هزار سال بعد . یعنی به جایی برویم که سرعتمان خیلی بالا باشد که وقتی برگشتیم ببینیم صد سال جلوتر هستیم . مثلا ما سی سالمان است ولی هم سن ما صد و سی سال اصطلاح کش آمدن زمان را مطرح کرده اند . یعنی در جاهای دیگر زمان دارد با سرعت طی می شود ولی برای کسی که در محدوده ی سیاه چاله است خیلی کُند می گذرد . برای او ده دقیقه گذشته و برای بقیه صد سال . با حرف هایی که قبلا درباره تموج پایه زدیم ، شاید بتوان گفت : کسی که در این حال است ، اصلا وارد یک عالم دیگری شده است . ممکن است ما او را کنار خود می بینیم ولی عرض کردم که عوالم متداخل است . قرار نیست در جای دیگری سراغ آن عالم دیگر را بگیریم . مثل اینکه شما موج رادیو را می گردانید . به جایی می رسید که حرام است . یک میلیمتر آن ورتر به جایی می رسید که مطلب واجبی می گوید . همه همین جا هستند . فرق دارند ولی بینشان تمانعی نیست . لذا می توانید خودتان را با هر کدام که خواستید مناسب کرده و با آن تماس برقرار کنید . لذا اگر این حرف درست باشد که : قوام هر عالم یبه آن تموج پایه ی اوست { مثل اینکه فرستنده ی رادیو یک موج پایه دارد که قبل از اینکه سایر اواج را بر آن سوار کند ، این موج را به صورت ساده می فرستد . این امواج با هم تداخل می کنند ولی ممانعتی ندارند . همه ی این ها اینجا هستند . چون همه ی مشکلات بشر که می گوید نمی شود به خاطر انس به مفهومی است به نام ذات و اتم و نشکن و بُعد . ولی اگر پایه را بر تموج قرار دهیم ، بین موج ها ممانعتی نیست }
یکی از حاضران : در خطبه ی اول نهج البلاغه هم بحث موج را مطرح فرموده اند که از تموجی که در آب ایجاد شد ، از هر موجی آسمان ها را خلق کرد . استاد : باید درصدد جمع شواهد خوبی از این دست باشیم ولی اصل اینکه اگر جزء لایتجزی و جوهر فرد هر عالمی را کیفیت موج بدانیم نه یک چیز جسمانی که مادیین سال ها طرفدارش بودند و لحظه به لحظه پیشرفت های علمی آن را محو کرد . یعنی اگر انتظار ذات و جوهر و چیزهایی از این قبیل را دارید ، نخواهد شد . اما اگر دنبال مرتبه ای از ظهورات باشیم . . . { دقیقه 37ونیم } اما اگر بخواهیم یک نحو استقلال بُعدی به آن بدهیم ، مشکلات زیادی در پی دارد که باعث می شود یک روزی از آن دست بردارند
اگر این تموج پایه درست باشد معنایش این است که همه ی عوالم در هم هستند . نباید به جای دیگری برویم تا عالم عوض شود . همین جا همه ی عوالم دیگر هم هستند فقط باید بلد باشیم گیرنده ی خودمان را با فرکانس عالم مورد نظر تنظیم کنیم
الآن حامل نیروی با جرم ساکن سکون برایشان راحت است که به آن فتون می گویند که اگر بایستد ، صفر است ولی تا در حال حرکت است ، موجود است و دنبال درست کردن ذره ی خدا { هیکس } هستند تا بفهمند که چگونه از چیزهایی که جرم ساکنشان صفر است ، چیزهایی که جرم سکون دارند ، پدید آمده است
دقیقه ی 27 تا 34 ( قضیه ی عجیب و جالب مرحوم مجلسی و طلبه وفات کرده )و(قضیه ی لا ، نعم جبرئیل )
در جواب سوال . استاد : نفس خلق خدا حجاب است ( خلق الله الخلق حجاب بینه و بینه )
یکی از معجزات در عالم منطق و معرفت این روایت است : ( راوی می گوید : الله اکبر . امام می پرسیدند : اکبر من ایّ شیء ؟ گفت : من کل شیء . حضرت فرمود : حدّدتَه یعنی حالا که گفتی از هر چیزی بزرگتر است ، محدودش کردی ! {حتی اگر منظورت کلّ شیء مفروض باشد} پرسید : کیف اقول ؟ فرمودند : قل الله اکبر من ان یوصَف . خدا از توصیف بالاتر است . خدا موضوع و مبدأی است توصیف از او متأخر است . همین که رفتی در کار توصیف بأیّ انحاء من التوصیف ، محدودیت در کار آمد . چرا ؟ . . . روی رابطه ی توصیف و محدودیت فکر کنید . هر که توانست این محدویتی که حضرت خدا را از آن بریء می دانند به جمیع مراتبش درک کند ، با برهان صدیقین اصیل آشنا شده است
سوال . استاد : حتی اگر خود اکبریت هم توصیف باشد ، باید آن را برداریم . الله اکبر من ان یوصف و لو بأن لا یوصف
این روایت از محکم ترین محکمات است و معجزه ای است در منطق ( دقیقه ی 49 (
در جواب سوال . استاد : مخلوق یعنی مسبوق











*****************
تقریر آقای صراف:
20/12/1390

· اشاره­ای به بحث کرمچاله­ها (نوع خاصی از سیاهچاله که در صورت ورود راه خروجی وجود داشته باشد)

· طرح قضیه منسوب به مرحوم مجلسی در خصوص خواب دیدن جوان طلبه­ای که 250 سال از فوت او می­گذشته و او مختصر زمانی حس کرده بود.

الكافي (ط - الإسلامية) ج‏8 94 حديث أهل الشام ..... ص : 94

67- عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَطِيَّةَ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع مِنْ أَهْلِ الشَّامِ مِنْ عُلَمَائِهِمْ فَقَالَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ جِئْتُ أَسْأَلُكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ قَدْ أَعْيَتْ عَلَيَّ أَنْ أَجِدَ أَحَداً يُفَسِّرُهَا وَ قَدْ سَأَلْتُ عَنْهَا ثَلَاثَةَ أَصْنَافٍ مِنَ النَّاسِ فَقَالَ كُلُّ صِنْفٍ مِنْهُمْ شَيْئاً غَيْرَ الَّذِي قَالَ الصِّنْفُ الْآخَرُ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ ع مَا ذَاكَ قَالَ فَإِنِّي أَسْأَلُكَ عَنْ أَوَّلِ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ خَلْقِهِ فَإِنَّ بَعْضَ مَنْ سَأَلْتُهُ قَالَ الْقَدَرُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الْقَلَمُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الرُّوحُ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع مَا قَالُوا شَيْئاً- أُخْبِرُكَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كَانَ وَ لَا شَيْ‏ءَ غَيْرُهُ وَ كَانَ عَزِيزاً وَ لَا أَحَدَ كَانَ قَبْلَ عِزِّهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ‏ سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ‏ وَ كَانَ الْخَالِقُ قَبْلَ الْمَخْلُوقِ وَ لَوْ كَانَ أَوَّلُ مَا خَلَقَ مِنْ خَلْقِهِ الشَّيْ‏ءَ مِنَ الشَّيْ‏ءِ إِذاً لَمْ يَكُنْ لَهُ انْقِطَاعٌ أَبَداً وَ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ إِذاً وَ مَعَهُ شَيْ‏ءٌ لَيْسَ هُوَ يَتَقَدَّمُهُ وَ لَكِنَّهُ كَانَ إِذْ لَا شَيْ‏ءَ غَيْرُهُ وَ خَلَقَ الشَّيْ‏ءَ الَّذِي جَمِيعُ الْأَشْيَاءِ مِنْهُ وَ هُوَ الْمَاءُ الَّذِي خَلَقَ الْأَشْيَاءَ مِنْهُ فَجَعَلَ نَسَبَ‏ كُلِ‏ شَيْ‏ءٍ إِلَى الْمَاءِ وَ لَمْ يَجْعَلْ لِلْمَاءِ نَسَباً يُضَافُ إِلَيْهِ وَ خَلَقَ الرِّيحَ مِنَ الْمَاءِ ثُمَّ سَلَّطَ الرِّيحَ عَلَى الْمَاءِ فَشَقَّقَتِ الرِّيحُ مَتْنَ الْمَاءِ حَتَّى ثَارَ مِنَ الْمَاءِ زَبَدٌ عَلَى قَدْرِ مَا شَاءَ أَنْ يَثُورَ فَخَلَقَ مِنْ ذَلِكَ الزَّبَدِ أَرْضاً بَيْضَاءَ نَقِيَّةً لَيْسَ فِيهَا صَدْعٌ وَ لَا ثَقْبٌ وَ لَا صُعُودٌ وَ لَا هُبُوطٌ وَ لَا شَجَرَةٌ ثُمَّ طَوَاهَا فَوَضَعَهَا فَوْقَ الْمَاءِ ثُمَّ خَلَقَ اللَّهُ النَّارَ مِنَ الْمَاءِ فَشَقَّقَتِ النَّارُ مَتْنَ الْمَاءِ حَتَّى ثَارَ مِنَ الْمَاءِ دُخَانٌ عَلَى قَدْرِ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ يَثُورَ فَخَلَقَ مِنْ ذَلِكَ الدُّخَانِ سَمَاءً صَافِيَةً نَقِيَّةً لَيْسَ فِيهَا صَدْعٌ وَ لَا ثَقْبٌ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ- السَّماءُ بَناها رَفَعَ سَمْكَها فَسَوَّاها وَ أَغْطَشَ لَيْلَها وَ أَخْرَجَ ضُحاها قَالَ وَ لَا شَمْسٌ وَ لَا قَمَرٌ وَ لَا نُجُومٌ وَ لَا سَحَابٌ ثُمَّ طَوَاهَا ...

الكافي (ط - الإسلامية) ج‏8 95 حديث أهل الشام ..... ص : 94

68- مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ الْحَجَّالِ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ ع‏ كَانَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ مَاءً وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ فَأَمَرَ اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ الْمَاءَ فَاضْطَرَمَ نَاراً «3» ثُمَّ أَمَرَ النَّارَ فَخَمَدَتْ فَارْتَفَعَ مِنْ خُمُودِهَا دُخَانٌ فَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ مِنْ ذَلِكَ الدُّخَانِ وَ خَلَقَ الْأَرْضَ مِنَ الرَّمَادِ ثُمَّ اخْتَصَمَ الْمَاءُ وَ النَّارُ وَ الرِّيحُ فَقَالَ الْمَاءُ أَنَا جُنْدُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ وَ قَالَتِ الرِّيحُ أَنَا جُنْدُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ وَ قَالَتِ النَّارُ أَنَا جُنْدُ اللَّهِ الْأَكْبَرُ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى الرِّيحِ أَنْتِ جُنْدِيَ الْأَكْبَرُ.

· درک محدودیتی که معصوم (ع) آن را با روایت ذیل نفی می­فرماید کمک می­کند به برهانی که شاید بتوان آن را برهان صدیقین دانست.

الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 117 باب معاني الأسماء و اشتقاقها ..... ص : 114

8- عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَجُلٌ عِنْدَهُ اللَّهُ أَكْبَرُ فَقَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَيِّ شَيْ‏ءٍ فَقَالَ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع حَدَّدْتَهُ‏ فَقَالَ الرَّجُلُ كَيْفَ أَقُولُ قَالَ قُلْ اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَفَ.