بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۰

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای وافی در وبلاگ، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید:









**************
از این جلسه تا جلسه ۱۴۱ در انجمن علمی به صورت عنوان تعریف ماده آمده است:
http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=44.0

تقریر آقای وافی در وبلاگ:

دوشنبه ( 20 / 2 / 2012 )
حاجاقای مؤذن دوباره درباره ی آیه ی ( یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون ) سوال کردند !
آقای الهی هم دوباره درباره ی وسیله قرار دادن ائمه (ع) سوال پرسیدند !
که پاسخ های استاد تا دقیقه ی 14 طول کشید
یکی از علمای یزد که با فلسفه موافق نبود ، می گفت : فلسفه یعنی چشمت را ببندی و دهنت را باز کنی !
یکی از حاضران : چند سوال درباره ی عوالم است :
1 – تمایز عوالم به چیست ؟
2 – انوار عوالم را هم قرار بود بیان بفرمایید
3 – اثر زمان بر عوالم را هم بیان کنید
4 – بحث تداخل عوالم هم یک سوال است که فقط طولی و عرضی می تواند باشد یا شق ثالثی هم قابل فرض است ؟
5 – اسامی ی عوالم که مثلا نشئه هم از آن هاست ؟
6 – در نظام کلی عالم ، جایی هست که دیگر نتوانیم به آن جا عالم بگوییم ؟
7 – رابطه ی انسان با عوالم چگونه است ؟
استاد : این سؤال هم مطرح است که چرا ( رب العالمین ) جمع مذکر سالم است ؟ چرا نفرموده : رب العوالم ؟
8 – رابطه ی امام با این عوالم چگونه است که ظاهرا شما تعبیر به کانال فرمودید . کمی بیشتر درباره ی کانال توضیح بفرمایید
9 – آیا هر یک ازعوالم هم برای خودش مراتب یا شؤوناتی دارد و اصولا فرق مرتبه و شؤون هم مطرح بفرمایید
استاد : سوالات خوبی است
معروف شده که بین طلبه ها که اخفش مطالب را نمی فهمید و کسی حاضر نبوده با او بحث کند . به همین جهت یک بزی انتخاب کرده بوده که حاضر باشد با او بحث کند ! ولی به نظر من این مطلب ظاهرا درست نیست . چون اخفش عالم بزرگی بوده است . معلوم می شود این گونه بیان درست نیست . بلکه چون پرکار بود و می دیدید اقران و هم بحثی های او می خواهند تنبلی کنند و می دیدید اگر بخواهد پای این ها صبر کند ، کلاهش پس معرکه است . گفت این بز همیشه حاضر است وهیچ وقت نمی گوید : کار دارم یا حال ندارم . می رفت کنارش می نشست و میگفت : این همبحث من
درباره تصویرنگاری هلوگرام ، آیا فهمیده اند که چگونه است که کل خودش را در جزء نشان می دهد ؟ یکی از حاضران از هندسه ی فرکتار یا برخالی نام بُرد که در شکل هایش تا بی نهایت جلو می رود و جزء با کل مساوی است . استاد : شکل های ارّه مانندی هم دارد
سیر تاریخی ی ماده :
شواهد عدیده هست که معصومین حتی در همین ظاهر دنیایی با دیگران متفاوت بوده اند . پس آمدنشان در این عالم دنیا و محکومیت ابدان ناسوتی شان به حکم عوالم این دنیا ، لازمه اش برابری کامل محکومیت بدن آنها با بدن سائرین نیست . بدن ما محکوم قوانین این عالم ناسوتی است و بدن آن ها هم محکوم بوده . اما یک جور محکوم نیست . اینطور نیست که وقتی از عالم نورانیت رد شده اند ، به عالم ناسوت رسیده اند . بلکه عوالم متعددی در این بین وجود دارد . یکی از عوالم یکه در این بین است و با عالم نورانیت تفاوت زیادی دارد ، عالم نفوس شریفه ی ایشان است . که صاحب کفایه می فرمودند : نفس نبوی و ولوی . نفوس از آن حیثی که نفس نبوی یا ولوی است ، خیلی مهم است . خیلی از چیزهایی که ما از مقامات امام می دانیم مربوط به مقامات نفسانی و ظهور کمالات نفسانی ی آن هاست نه مقام نورانیتشان . سوال : تمایز بین مقام نورانی و نفسانی چیست ؟ استاد : توضیح بیشتر را می گذاریم برای وقتی که درباره وحدت ظلیه صحبت خواهیم کرد . مقام نفسانی یعنی یک حالاتی برای این مقام پیش می آید و افاعیلی از او صادر می شود که این افاعیل اصلا برای مقام نورانیت محال است . مثلا غضبنام می شود ، راضی می شود ، حالت قبض و بسط برایش پیش می آید و . . . این ها برای نفس امام هست و ربطی هم به مقام نورانیت ندارد . از لوازم مقام نفوس کلیه ی آن هاست
. هم نفوس کلیه دارند و هم نفوس جزئیه . نفوس کلیه ی آن ها هم مراتبی دارد : مرتبه ی جامعه و . . . که باید از هر کدام را از آثارش شناخت . مثلا روایت ( اذا شئنا علمنا ) اینطور نیست که صرفا برای ماها گفته باشند . اینطور نیست که این تعابیر به خاطر این بوده که ما نمی فهمیم بلکه واقعا کاشف از عوالم و مراتبی است . این ما هستیم که وقتی مقام نورانیت را فهمیدیم و نمی توانیم آن مقام را با این تعابیر جمع کنیم ، می گوییم : این تعابیر را برای کم فهم ها گفته اند . در حالیکه در واقع سیر انوار آن ها در عوالم مختلف مقتضیاتی دارد که یکی از آن ها این است که ما اگر بخواهیم می توانیم به چیزی نگاه کنیم و ببینیم و می توانیم هم نگاه نکنیم و در نتیجه نبینیم . چه مانعی دارد که امام هم در عالم ملکوت و مقام نفسانیتش ، می تواند نظر روحی و نفسانی کنند به الواح ملکوتیه و می توانند هم نظر نکنند . وقتی نظر کردند ، میدانند و وقتی نکردند ، نمی دانند . این مطلب با مقام نورانیت نمی سازد . چون مقام نورانیت خودش واسطه ی فیض است حتی برای الواح و بر الواح سبقت دارد اما با مقام نفسانیتشان سازگار است . اما چگونه است که آن نفس برای بدن ناسوتی ائمه ظهور میکند و نفس بدنشان می شود ولی برای دیگران نیست . به عبارت دیگران : رمز اینکه این بدن بدن امام معصوم است و می تواند جلوه گاه آن نفس راقی باشد ، چیست ؟ آیا فقط به کُن الهی است و رمز و علتی ندارد یا طبق نظام اسباب و مسبّبات است ؟ ظاهرا می تواند طبق نظام اسباب و مسبّبات باشد . همان که قبلا هم عرض شد که : مزاج بدن ناسوتی ی امام أعدل امزجه است . منظور مزاج طبی نیست که به معنای اعتدال دم و صفرا و . . . باشد . بلکه مراد مزاج اصل ترکیب بدن به تمام اجزاء و همه ی ذرات تار و پود وجود بدن او بر می گردد نه صرفا اخلاط اربعه . لذا می گوییم : مزاج امام در اعتدال محضه است نسبت به عالم ناسوت . لذاست که هر چه به اعتدال نزدیک تر باشد ، می شود مثل یک آیینه ی صاف که اصلا خودش را نشان نمی دهد . مثل آیینه ای که آنقدر صاف که انسان اصلا آن را نمی بیند و می خواهد از آن رد شود ! مزاج هم وقتی معتدل شد ، عوالم بالا می تواند خودش را در آن به بهترین نحو نشان بدهد . بنابراین این بدن یک چیزی دارد که آن کمال نفسی در آن ظهور پیدا میکند . نه اینکه بدون نظام اسباب و مسببات این بدن بدن آن نفس شده است . لذاست که در مواقع مختلف آثاری از این چنین بدنی ظهور می کند که اعدل بودن و تفاوتش را با سایر مزاج ها نشان می دهد . لذا همین بدن گر چه در این دنیاست و مثلا دوران طفولیت و رشد دارد ، ولی نسبت به سایر امزجه قابل مقایسه نیست . کمال و استکمال به این کعنا که چیزی را که نداشته پیدا کند ، ندارد . چون از اول اعدل است . اما به معنای ظهور و بروز یعنی در یک مقطع زمانی چیزی را از عئالم بالا نشان بدهد و در مقطع زمانی دیگر مشان ندهد ، مانعی ندارد . چون مظهریت است . به عبارت دیگر : ضیق از زمان است : ( و ما نُنزلّه إلا بقَدَر ) ضیق قَدَر مربوط به خودش است نه خزینه . خزینه است ولی بیش این اندازه قابل ظهور نیست . مثل یک مخزن نور که از پشت روزنه ای تابش پیدا می کند ، نمی تواند همه ی مخزن از این روزنه عبور کند . و لو در همان زمان طفولیت اگر نفس ملکوتی ی آن ها بخواهد حرف بزند ، ایجاد صوت می کنند در حنجره و حتی در خارج حنجره . کما اینکه در شکم مادر حرف می زدند و مادر می شنید و دیگران هم اگر می خواستند می شنیدند . سوال : تعبر ظهور و بروزی که فرمودید ، آیا به این معناست که در یک زمانی وراء این زمان ، همین نفس مادی ی امام قبلا به کمالش رسیده و الآن دارد بروز می کند یعنی دوران طفولیت و جوانی و پیری را قبلا در امام بروز کرده و در زمانی همه ی این کمالات به فعلیت رسیده و حالا در این عالم ماده دارد برای ما پله پله ظهور می کند ؟ یا اینکه اولین باری که امام طفولیت را تجربه کردند ، در همین عالم ماده است ؟ استاد : در روایت دارد که حضرت فرمودند : ( انا صاحب الکرّات ) . اگر بدن این دوره ی امام که در این عالم به دنیا آمده را به منزله ی یک شعاع بگیریم ، این شعاع برای خودش یک هویّت شعاعی دارد و یک شعاع است . در اینجا یک سیری برای خودش دارد و در این شعاع نمی شود گفت تجربه کرده بوده . اما آن مبدأ شعاع را که این شعاع شعاع اوست ، اگر در نظر بگیریم ، به راحتی میگوید : من نوح هستم ( انا نوح ) نه اینکه بگوید : من نوح را در کشتی سوار کردم یا آنجا حاضر بودم . یعنی نه تنها در ابدان خودشان که ظهور . راقی کمال است بلکه دیگران هم که به دنیا می آیند ، همراهشان هستند . سوال : آیا این همان مقام نورانیت نیست ؟ استاد : خیر ، این مال ظهور در عوالم است . اصلا وقتی ما از عوالم و ظهور در عوالم صحبت می کنیم ، با آن مقام وساطت و کمون و خفائی که فیض را می گیرد و به عوالم می دهد ، تفاوت دارد . مقام وساطت که وساطت ظهور عوالم است . در حالیکه صحبت ما درباره ی ظهور در عوالم است . سوال : حضرت فرموده اند ( انا نوح الاول ) مگه چند تا نوح بوده اند ؟ استاد : بعدا می رسیم انشاءالله
چگونگی معیت ائمه و همراه بودنشان با اطفال با همان حال طفولیت و با بزرگترها با حال مناسب با آن ها ، چیزی است که ما از آن خبر نداریم . فقط شنیده ایم که فرموده اند : وقتی شما تب می کنید ، ما هم تب می کنیم
یکی تعریف می کرد که من مشهد مشرف بودم و حرم خیلی شلوغ بود . در دلم آمد که حضرت که یک نفرند . چطور خبر از دل و حاجت این همه افراد دارند ؟ شب خواب دیدم که به حرم مشرف شده ام و دیدم با هر زائری یک امام رضا همراه است ! این را می گوییم : مقام سریان امام . مقام معیت . خدا نورشان را طوری قرار داده که هم با اطفال همراهند هم با بزرگ ها . امام یکی هستند ولی یکی ی سریانی . با همه هستند . این ها مظهر معیت خدا هستند . در روایت دارد خدا با بندگانش جوری است که گویا غیر از او بنده ای ندارد . این جور به بندگانش عنایت دارد . بندگان دیگرا لا یشغله که از این بنده کم بگذارد . شاید یکی از تأویلات ( اجسادکم فی الاجساد ) هم همین باشد . در عوالم مختلف ظهوراتی دارند أرقی از دیگران . اینهمه روایات داریم درباره عالم اشباح . عالم اشباح که عالم نورانیت نیست ، نورانیتی که معرفة الله به آن است . عالم اشباه عالم عوالم و کثرت و ظهور برای ملائکه است . ملائکه می توانستند اشباح چهارده معصوم را ببینند . درهمان عالم بر دیگران امتیاز داشتند . یعنی خود شبحشان هم ممتاز است
در جواب سوال . . . استاد : لا یشغله ی شأن عن شأن با عدم احساس درد منافات ندارد . چون شأن نماز حاصل شده و مقتضای شأن نماز این بوده که نماز بخوانند . در غیر نماز هم می توانستند تمرکز کنند و تیر را درآورند اما معصومین اینجوری مبودند و عادی رفتار می کردند . لا یشغله آن شأن قوت اراده از اینکه بگویند : آخ . اما در نماز شأن نماز اقتضا دارد که نماز بخوانند نه اینکه منصرف شوند . همانطور که بچه توی چاه افتاد و حضرت به نماز ادامه دادند
مرحوم سید احمد خوانساری که إغماء را برای تقلید مقلدینشان مشکل می دانستند و می خواستند عمل معده انجام دهند . فرمودند : مرا بیهوش نکنید و بگویید حدودا چقدر طول می کشد تا من مشغول ذکری شوم و شما عملتان را بکنید
یکی دیگر از حالت های نفسانی معصمین ستون نور است . همانوطریکه نفس طوری است که می تواند نگاه کند و ببیند و نگاه نکند و نبیند ، عوالم نفسانی آن ها هم وسائط به عالم بالا می پذیرد . در تفسیر سوره ی قدر است که در جواب سوال : شما چگونه چیزها را می دانید ؟ فرمودند : إن لله عمودا من نور . امام توجیه سبب و مسببی فرمودند . خدای متعال ستونی دارد از نور . یعنی در همین عالم دنیا بدنی که آن نفس را دارد ، یک ارتباطی با این ستون نور دارد . این ارتباط رفتار او را و خصوصیات وجودی او را و مزاج بدنی او را در حالت اختلافات مختلف و حالات مختلف و ظهور و بروز احوال مختلف قرار می دهد . خود این انا انزلناه فی لیلة القدر ستون است ! سوال : آیا همان روح امری است ؟ استاد : سریع نمی توان قضاوت کرد که این همان است . سعه ی عالم اقتضا می کند که هر کدام جای خودش را دارد . فوری نمی توانیم بگوییم این همان است . { منطق برای خودش در عالم شناخت یک حشری دارد . حشر منطقی از آن حشرهای خیلی زیباست برای آن هایی که مشغول فکرند }
باید ببینیم که اصولا عالم ماده یعنی چه ؟ اینکه ائمه آمدند در عالم ناسوت و بدن ناسوتی و . . . واقعیتش چیست ؟ بعضی خیال می کنند اگر بگوییم ائمه جنابت نداشته اند ، دچار درجه ای از غلو شده ایم ! درباره ی حالات خودشان که نمی توانیم از خودمان حرف بزنیم . بادی به حرف های خودشان مراجعه کنیم . نه جلوتر نه عقب تر . شیعه و سنی نقل کرده اند در مورد ( سدوا الابواب ) نقل کرده اند که : حضرت فرمود : شما جنب می شوید و نمی توانید از مسجد من عبور کنید . مسجدی که عبور جنب هم ممنوع است اما درب خانه علی را نبستند . معنایش این است که : چیزی که شما دارید ، علی ندارد . حتی به حضرت حمزه که بستن درب خوانه شان از نظر اجتماعی خیلی سنگین بود ، هم فرمودند : این دستور خداست نه صلاحدید خودم . در نقل خودشان هم آمده که : لا یدخله جنبا إلا أنا وعلی که احتمال اتصال و انقطاع استثناء هر دو هست . اتصال به حسب ما تزعمون و ظاهر و انقطاع به حسب باطن و واقعیت
از طرفی هم سنی ها روایت دارند که حضرت درب خانه ابوبکر را باز گذاشتند ! ابن حجر می گوید : سد باب خانه ی علی قابل انکار نیست ولی منافات ندارد و توجیه می کند
سوال : این حرف ها با اسوه بودنشان چگونه می سازد ؟ استاد : حضرت هم فرمودند : لکنکم لا تقدرون علی ذلک و لکن اعینونی بورع و اجتهاد
یعنی در رفتار عادی هم نمی توانید مرا اسوه ی خود قرار دهید دقیقه ی 56

تا دقیقه 60 ادامه دارد











*****************
تقریر آقای صراف:
1/12/1390

· معصومین که در این عالم آمده­اند یک چیزهای عادی داشته­اند اما آیا فقط همین بوده یا اینکه همین ظاهر دنیای آنها با دیگران متفاوت بوده­اند؟ شواهد بسیاری بر تفاوت است. اینکه ابدان ناسوتی آنها محکوم این عالم بوده فرق دارد با محکومیت مثل ابدان ما. عالم نفوس در این بحث اهمیت فراوانی دارد و بسیاری از کمالات مربوط به مقام نورانیت ایشان نمی­شود بلکه به مقام نفوس کلیه (نفوس کلیه و جزئیه دارند) ایشان مربوط می­شود.

· مزاج بدنی معصوم که به تمام ذرات تار و پود بدن برمی­گردد و نه فقط اخلاط اربعه، اعدل است به بهترین نحو اعتدال و این ابدان یک چیزی دارد که آن کمال نفسانی را بخواهد بروز دهد و بر اساس نظام اسباب و مسببات امور جاری می­شود.

بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج‏1 440 12 باب الفصل الذي فيه الأحاديث النوادر مما يفعل بالأئمة من الأبواب التي فيها ذكر العمود و النور و غير ذلك ..... ص : 439

2 حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ كُنْتُ جَالِساً عِنْدَهُ فَقَالَ ابْتِدَاءً مِنْهُ يَا صَالِحَ بْنَ سَهْلٍ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الرَّسُولِ رَسُولًا وَ لَمْ يَجْعَلْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْإِمَامِ رَسُولًا قَالَ قُلْتُ وَ كَيْفَ ذَاكَ قَالَ جَعَلَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْإِمَامِ عَمُوداً مِنْ‏ نُورٍ يَنْظُرُ اللَّهُ بِهِ إِلَى الْإِمَامِ وَ يَنْظُرُ الْإِمَامُ إِذَا أَرَادَ عِلْمَ شَيْ‏ءٍ نَظَرَ فِي ذَلِكَ النُّورِ فَعَرَفَهُ.

بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏26 133 باب 8 أن الله تعالى يرفع للإمام عمودا ينظر به إلى أعمال العباد ..... ص : 132

2- ير، بصائر الدرجات عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُضَيْلٍ عَنِ الثُّمَالِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع‏ إِنَّ الْإِمَامَ مِنَّا لَيَسْمَعُ الْكَلَامَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ حَتَّى إِذَا سَقَطَ عَلَى الْأَرْضِ أَتَاهُ مَلَكٌ فَيَكْتُبُ عَلَى عَضُدِهِ الْأَيْمَنِ‏ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ‏ حَتَّى إِذَا شَبَّ رَفَعَ اللَّهُ لَهُ عَمُوداً مِنْ‏ نُورٍ يَرَى فِيهِ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا لَا يُسْتَرُ عَنْهُ مِنْهَا شَيْ‏ءٌ.

بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏26 134 باب 8 أن الله تعالى يرفع للإمام عمودا ينظر به إلى أعمال العباد ..... ص : 132

9- ير، بصائر الدرجات عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سُلَيْمٍ أَوْ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سُلَيْمٍ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِيِّ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ الْجَرِيرِيِّ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَسَمِعْتُهُ وَ هُوَ يَقُولُ‏ إِنَّ لِلَّهِ عَمُوداً مِنْ‏ نُورٍ حَجَبَهُ اللَّهُ عَنْ جَمِيعِ الْخَلَائِقِ طَرَفُهُ عِنْدَ اللَّهِ وَ طَرَفُهُ الْآخَرُ فِي أُذُنِ الْإِمَامِ فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ شَيْئاً أَوْحَاهُ فِي أُذُنِ الْإِمَامِ ع.

الخصال ج‏2 528 للإمام ع ثلاثون علامة ..... ص : 527

2- وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ أَنَّ الْإِمَامَ مُؤَيَّدٌ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَمُودٌ مِنْ‏ نُورٍ يَرَى فِيهِ أَعْمَالَ الْعِبَادِ وَ كُلَّمَا احْتَاجَ إِلَيْهِ لِدَلَالَةٍ اطَّلَعَ عَلَيْهِ.