بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۰

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر از سایت انجمن گفتگوی علمی، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










*************
تقریر از سایت انجمن گفتگوی علمی:

http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=118.0

سه شنبه ( 7 / 2 / 2012 )18/11 ج117

قبل از درس
چند تا ضمیر در قرآن هست که ناقلا هستند . گمانم این است که مراجع این ضمائر از خصوصیات قرآن است . یعنی مرجع طوری است که هر کس به اندازه ی خودش دریافتی دارد . یکی از آن موارد ( یذرئکم فیه ) آیا یعنی شما را در این بستر تزاوج است گسترش می دهد ؟ ذرء یعنی خلق همراه با انتشار. تعبیر آیه این است که ( جعل لکم من انفسکم ازواجا و من الأنعام ازواجا یذرئکم فیه ) لام لکم لام نفع است ولی احتمال ملکیت هم منتفی نیست وسبک معنا و خصوصیات معنا تفاوت می کند و نیز مرجع ضمیر در ( ثم عرضهم علی الملائکة ) و همچنین ( یبتغون الی ربهم الوسیلة ایهم اقرب )
روایتی را حاجاقای حسن زاده می فرمودند که من متن عربی آن را هنوز پیدا نکرده ام : امام صادق فرمودند : حیوانات را که خدا آفریده ، صورت اعمال شما بنی آدم هستند
انسان برای رسیدن به مرحله ی انسانیت باید این قوا در وجودش رشد کنند . قاعده ی امکان اشرف می گوید : تا رتبه ی اخصّ را تکمیل نشوی به مرتبه بالاتر نمی توانی راه پیدا کنی
مرحوم آقای بهاری در تذکرة المتقین فرموده : محال است یک عالم یا عارف در مسیر سیر خود از رتبه ای در آن قرار دارد ، بالاتر برود مگر اینکه به حالی برسد که بگوید : محال است بالاتر از مقامی که من واجد آن هستم ، مقامی باشد ! مطمئن شود که در رأس مخروط قرار دارد . به این حال که رسید ، ناگهان رفع طبق می شود و به مرحله بالاتر می رود . یعنی اینقدر باید در مقامی که هست متمکن شود . اینجاست که خدا می گوید : حالا بیا ببین بالاتر از این هست یا نه ! لترکبُنّ طبقا عن طبق . بیا ببین که مقامی که می گفتی بالاتر از آن نیست مثل یک رحم بود نسبت به دنیا . بیا بین رحم بزرگتر است یا کره زمین و کهکشان ها و همچنین در عالم بعدی . انسان وقتی برای دانشمندانی که دارند در عالم طبیعن کار می کنند ، عالم مثال را بیان می کند ، می گویند : این حرف ها را دیگه نزن ! این ها خیالات است . عالم فقط همین است . هر چه همم باشد با تلسکوپ و میکروسکوپ به آن می رسیم
دقیقه 13 : بسم الله الرحمن الرحیم
خیلی از مطالبی که من می گویم ، صرف احتمال است و نباید تصور شود نظر قطعی است . گاهی احتمال ضعیفی است برای شروع کار . گاهی که مثلا دو احتمال مطرح می شود ، به عنوان احتمال طرفین بحث هستند نه احتمال منحصر . مانند سیاهی و سفیدی که بین آنها الی ماشاء الله رنگ متصور است . بینهما غایة الخلاف
در جواب سوال : معرفت بالنورانیة وراء معرفت برزخی است . چون می فرمایند : معرفتی بالنورانیة معرفة الله . برزخ عالم تشکّل و صورت و رنگ است . یک عبارتی در این حدیث است که به بحث ما هم مربوط می شود : ( اعلم یا اباذر انا عبدالله و خلیفته علی عباده . لا تجعلونا اربابا و قولوا فی فضلنا ما شئتم فانکم لا تبلغون کنه ما فینا و لا نهایته فان الله قد اعطانا اکبر و اعظم مما یصفه واصفکم او بخطر علی قلب واصفکم فذا عرفتمونا هکذا فانتم المؤمنون )
حضرت به ابوذر و سلمان فرمودند : ( مرحبا بکما من ولیین متعاهدین لدینه { یعنی دنبال دینتان هستید } لستما بمقصرین ) یعنی کسانی که دنبال این معارف نمی روند ، در اصل اطلاع بر این ها مقصرند . گاهی انسان به جایی می رسد که وقتی این روایات را می بیند ، می گوید : این ها معلوم دروغه ! و حاضر نیست دنبال این مطالب برود !
سوال : آیا این حدیث عرفان المرء نفسه که مثلا در آن دارد : الْعَظْمُ فِي جَسَدِهِ بِمَنْزِلَةِ الشَّجَرِ فِي الْأَرْضِ چه نوع تفسیری از آیاتی که در آن ارض و سماء آمده است ؟ استاد : جوری که من می فهمم ، دقیقا منطبق می شود بر تفسیر انفسی با همه ی شؤونات . مثلا : تعبیر ( نزل من السماء ) دارد عالم صغیر را و اینکه انسان می خواهد خودش را به عنوان اینکه مخلوقی است که خالقی دارد با تمام شؤونات مخلوقیت خودش ، بشناسد . ما نام این را می گذاشتیم تفسیر انفسی
سوال : شما فرمودید که تفسیر انفسی مربوط به رفع حُجُب و سیر الی الله است . اینجا چگونه این معنا تطبیق می گردد ؟ استاد : حضرت در همین حدیث هم فرمودند : وقتی انسان گناه م یکند ، از ناحیه مزاج مبتلا می شود . یعنی رابطه ی تنگاتنگی است بین حالات مزاجی و مُعاقَب شدن . خدا دستش بسته نیست . طوری نظام را تنظیم کرده که هم با اسباب دارد جریان پیدا می کند و مزاج و غذا و . . . معلوم است . دفتر و حساب و گوشمالی هم معلوم است . اما روی همین نظام نه اینکه جدای از این نظام فلکی بیاورند و بگویند فلکش کنیم فلکی منعزل از آن نظام . از همین نفس نظامی که در مزاجش برپا کرده ، فلکش می کند
روایتی هم دیروز فرمودند : ( من ملک نفسه { کسی که نفسی را که یوسوس ، مالک و حریف شود } در چهار حالت : اذا رغب و اذا رهب و اذا اشتهی و اذا غضب ، حرم الله جسده علی النار . این جسد جسدی است که نفس او را از تدبیر صحیح باز نداشته است . چرا چهارتا است ؟ چیزی که به نظرم می رسد این است که : انسان گاهی خودش ثابت است و چیزی را از خودش دور و دفع می کند یاا به سوی خود جذب می کند و گاهی بر عکس ؛ یک چیزی هست و انسان از او فرار می کند یا به سراغ او می رود . رغب : یعنی چیزی هست که من به سراغش می روم . رهب یعنی از او فرار می کنم . اشتهی یعنی چیزی را به سوی خود کشیدن نه به سوی آن رفتن . غضب هم یعنی دفع چیزی از خود
سرور و غم ، انسان را از حالت عادی خود خارج می کند . انقباض یا انبساط شدید . اگر بتواند در این حالات خودش را کنترل کند ، حرم الله جسده علی النار
در جواب سوال : در آیه ( لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم ) شاید مقصود اصلی جهت معرفتی ی آن باشد نه صرف زهد . چون زاهد می تواند قضا و قدر را هم قبول نداشته باشد . ولی آیه درصدد این است که یک جهت معرفتی به انسان بدهد که عالم را جزاف نبیند . نه اینکه بخواهد بی خیالی را تقویت کند بلکه می خواهد بگوید : این عالم دستگاه و نظام قشنگی دارد . قبل از این آیه می فرماید :
(مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لاَ فِي أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ ) می خواهد دید را باز کند تا عالم را نظام مند ببینیم . نه اینکه صدفة آمده و شما هم راضی باشید . بلکه هم آمدنش و هم رفتنش روی نظام و حساب است . غرض اصلی آیه این است نه این که هدف اصلی آیه ی ترغیب به زهد باشد گر چه از لوازم آن هست . گر چه هر دو معنا با هم منافاتی ندارد ولی به نظر می رسد آن معنایی که ظهور و بروز دارد ، جهت معرفتی ی مطلب است . جهت فی کتاب من قبل أن نبرأها . بنابراین لام در ( لکیلا ) برای غایت تفرع است نه غایت به نحو علت . هدف نوشتن حوادث در کتاب این نیست که شما خوشحال و محزون نشوید بلکه حکمت های بالایی دارد که این یکی از غایات متفرع است
وفات صاحب تحف معلوم نیست . نایینی : من در جایی 324 دیدم . استاد : ممکن است . معاصر صدوق بوده اند و از مشایخ شیخ مفید . نائینی : کتاب تحف از کتب رئیسه ی علویون و نُصیری های شام است
از دقیقه 35 تا 40 درباره ی عقاید علوی ها و نُصیری ها صحبت شد
سوال درباره ( اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک ) که منظور از جنبیک جیست ؟ استاد : اینطور به نظرم می رسد که : جنبین ، دو تا پهلوست . پهلوها شرق و غرب بدن ماست . به پهلوها که رسیدید ، اگر از آنها بیرون بروید ، چیزی است منفصل از شما . کأنّه از خودتان بیرون رفته اید . حضرت می خواهند بگویند : بالاترین دشمن تو در خودت است نه بیرون از تو . از تو خارج نیست . ذره ای از تو بیرون نیست . مبادا خارج از خودت به دنبال أعدی عدوّت بگردی . بزرگترین دشمن خودت را در نزدیک ترین جای به خودت سراغ بگیر . گر چه ظهور و بروز نفس در سینه و قلب و ریه و دماغ است . اما تعبیر بین دو پهلو برای مبالغه ی در وجود خودت بودن است و نظیر ( فاطمة روحی التی بین جنبیه ) یعنی ذره ای غیریّت و افتراق نیست . هوهویت و مبالغه ی در صمیم و دخول و اتحاد عاقلی ( به نظر می رسد تعبیر استاد عاقلی بود )
سوال : آیا می شود از این تعبیر استفاده کرد که نفس از شیطان هم دشمن تر است ؟ استاد : بله ، چون شیطان هم توسط نفس می آید . اگر نفس اصلاح شده باشد ، شیطان هم دیگر نمی تواند بیاید . ( انما دعوتکم فاستجبتم ) چرا فاستجبتم ؟ به خاطر نفس . چون تابع نفس بودید ، شیطان را اجابت کردید . ( لا تلومونی و لوموا انفسکم ) و لو انفس در اینجا به معنای خود است ولی مناسبت دارد
در جواب سوال : استاد : آیا ( دائکم الذنوب ) و ( ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم ) شامل بچه ی قنداقی که دستش زخم می شود ، هست یا نه ؟ روی یک وجهه ی نظر می توان گفت : روی حساب تناسب حکم و موضوع ، این ها مال مکلف و گنهکار است و غیرممیز موضوعا خارج از محل کلام است . یک احتمال دیگر هم هست که برخی روایات هم به آن اشاره دارد : ما فقط عالم دنیا را می بینیم و می گوییم : بچه که هنوز گناهی نکرده تا دچار مصیبتی گردد . ولی از قبل و بعد او خبر نداریم . اگر این کودک را در همه ی عوالمش ببینیم ، می بینیم سابقه هایی دارد و در جاهای دیگر کارهایی کرده است . چه بسا این مصیبت ناشی از کاری است که در عوالم قبلی کرده و ما خبر نداریم . یکی از آن عوالم عالم ذر است که برخی آثار آن در این جا ظهور می کند . حتی کسانی که به اشتباه قائل به تناسخ شده اند ، برخی از مطالب حق را دریافته اند ولی با باطل مخلوط کرده اند . در تفسیر واقعیاتی اشتباه کرده اند . می گویند : انسان لایه لایه است و او را هیپتونیزم می کنند و می گویند : برو به آدم دومی و سپس سومی و . . . هر چه خواب را عمیق تر کنند ، می رود به آدم های قبلی تر و ممکن است الآن یک دختر بچه است ولی آدم قبلی آو یک پیرمرد است ! این ها معلوم است که حرف های غلطی است ولی اصل اینکه این نوزاد عوالم قبلی دارد و آن عوالم در این عالم تأثیراتی دارد ، قابل انکار نیست
البته منظورمان از مکلف سن بلوغ شرعی فقط نیست . اگر شخصی وقتی می فهمیده که این کار بد است و عامدا انجام داده ، حتی اگر مثلا انبات شعر نشده باشد ، مستحق عقوبت است . نه اینکه خدا منتظر انبات شعر باشد !
تا دقیقه ی 53
مرحوم بلاغی کتابی مستقل دارند درباره ی حلق اللحیة که در نرم افزار جامع فقه موجود است
مولای مولای مولای









*****************
تقریر آقای صراف:
18/11/1390

· در کتاب تذکرة المتقین مرحوم بهاری فرموده­اند (یا از قول خودشان از دیگری): محال است عالمی از آن رتبه­ای که هست بالاتر برود مگر آنکه خیالش برسد که محال است بالاتر از این جایی که هست مرتبه­ای باشد. (لترکبن طبقا عن طبق.)

· اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک: تعبیر لطیفی برای اینکه آن عدو در صمیم وجود تو است و بیرون از خودت دنبالش نگرد

· بحث کوتاهی در مورد حدیث معرفتی بالنورانیة

· بحث کوتاهی در روایت: 7«- ثو، ثواب الأعمال الْعَطَّارُ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ غَالِبِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ شُعَيْبٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ‏ مَلَكَ‏ نَفْسَهُ‏ إِذَا رَغِبَ وَ إِذَا رَهِبَ وَ إِذَا اشْتَهَى وَ إِذَا غَضِبَ حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ.»

· در مورد تفاوت غایت متفرع با غایت علت:

الحديد ، الجزء 27، الصفحة: 540، الآية: 22
مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لاَ فِي أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ ﴿22﴾ لِكَيْلاَ تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَ لاَ تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَ اللَّهُ لاَ يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ﴿23﴾