بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۰

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر از سایت انجمن گفتگوی علمی، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










******************
تقریر از سایت انجمن گفتگوی علمی:

http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=118.0

چهارشنبه ( 28 / 12 / 2011 )7/10/90-5صفر33ج102

تا دقیقه ی 6 و نیم پاسخ به یک سؤال
بسم الله الرحمن الرحیم . ( و لقد خلقنا الأنسان )
بحث در لفظ انسان بود . در ریشه ی لفظ انسان از نظر لغوی و ادبی اختلافات عجیبی شده است و از لغات پربار هم هست . هم خودش هم نزدیکانش . آیا از ماده ی انس است یا نسی ؟ هر کدام هم شواهدی دارد . در معاجم لغوی وعمولا آن را ذیل ماده ی أنس می آورند . ولی کوفیون می گویند : اصل انسان ، انسیان بر وزن إفعلان بوده که در تصغیر یاءش برمی گردد و می شود : اُنیسیان . ولی اگر آن را از اُنس بگیریم بر وزن فعلان است . مصباح المنیر می گوید : ( و الکلّ متّفقون علی انّ نونه الأخیرة زائدة ) اما معلوم نیست درست باشد . شبیه اینکه می پرسند : واژه ی شیطان از شطن است یا شیط ؟ درحالیکه احتمال دارد اصلا رباعی باشد از ریشه ی شیطن . جالب این است که در لسان العرب در ذیل این ماده چیزی نگفته ولی در جایی دیگر گفته : احتمال دارد از شیطن و رباعی باشد . این احتمال احتمال قوی ای است . انسان هم احتمال دارد از انسن باشد . راجع به انسان در قرآن ، انس و انسان وناس و اناس ، انسی و اناسی آمده است . واژه ی نسناس هم در روایات آمده است . این واژه ی نسناس ذهن را می برد به اینکه چه از انس بگیریم چه از نسی معانی نزدیک به هم هستند و نقش اصلی را همان نون و سین بازی می کنند . لذا اگر نسّ ، سنّ هم در لغت پی جویی شود خیلی خوب است . یکی از معانی رایج نسّ با سرعت سیر کردن است . باید دید چه مناسبتی با انسان دارد . مخصوصا اگرانسان را از انسن بگیریم باید روی سنّ هم تأمل شود ( من حمأ مسنون ) حمأ مسنون شده انسان . لازمه اش این است که یک حسابی برای نون دوم هم باز کنیم . به عنوان احتمال عرض کردم

ابن فارس در مقاییس گفته : أنس اصل واحد و هو ظهور الشیء و کل شیء خالف طریقة التوحش . می گوید : اصل انسان یعنی چیزی که ظاهر است مقابل جنّ که مخفی است . اُنس و استیناس به چیزی هم به خاطر ظاهر بودنش است . چون جنّ مخفی است . اما چون انسان ظاهر است ، یُستأنس به . یُقال : آنستُ الشیء اذا رأیته ( آنستم منهم رشدا ) صحاح گفته : الإنس : البشر . خلق معمولا در آیات شریفه با انسان آمده ولی در یک جا فرموده : خلق من الماء بشرا . ولی در سایر موارد استعمال بشر در قرآن با واژه ی خلق نیامده مثل أنا بشر مثلکم و نظائر آن . بشر از همان بشره به معنای پوست است و می گویند : اصل آن به معنای انبساط است . یک نحو خوشحالی . اذا بشر یعنی چیزی که روشن است ، پوست دارد و قابل دیدن است و مباشرة می شود با آن تماس گرفت مقابل جن ؟ یا به معنای انبساط است که انبساط او در صورت و پوستش جلوه می کند ؟ کاملا از صورتش می توان انبساط و انقباض روحی او را فهمید . بشارت هم از همین وادی است یعنی خبری که موجب انبساط و سرور می گردد . از التحقیق مرحوم مصطفوی دارم می خوانم . الواحد : إنسی و اَنَسی و الجمع اَناسی ( و اناسیّ کثیرا ) ( لن اکلّم الیوم انسیا ) ( یوم ندعو کلّ اناس )
نکته ی مهم قابل تامل در لغت انسان این است که : خلیل در العین فرموده است : العین : جماعة الناس و هم الأَنَس . تقول رأیت بمکان کذا اَنَسا کثیرا أی ناسا و إنسیّ القوس ما أقبل علیک : انسی کمان آن طرفی است که به طرف تو آمده . و الوحشیّ ما ادبر : طرف مقابل آن . جالب آن است که در ادامه می گوید : و إنسیّ الأنسان شقّه الایسر و وحشیّه شقّه الایمن و کذلک کل شیء . به طرف چپ هر چیزی انسی و به طرف راستش وحشی می گویند . البته برعکس هم نقل شده که به جانب راست ، انسی و به سمت چپ وحشی گفته اند
در پاسخ سوال . استاد : خود قلب در طرف چپ نیست بلکه سر آن به طرف چپ است
انسان العین هم به تصویری که در چشم می افتد و مردمک چشم می گویند
گاو را هم فقط از طرف چپ می توان دوشید .
یک احتمال در علت انسی گفتن طرف چپ این است که وقت یانسان با کسی تماس م یگیرد و برخورد می کند و مثلا با او دست می دهد با طرف چپ او مواجه است . وقتی کنار کسی را می روید طرف چپ او به شما نزدیک و با آن انس دارید . هنگام سوار شدن بر اسب و شتر و الاغ هم از طرف چپ سوار می شوند . چپ حیوان انسی است و آن طرفش وحشی است ( الوحشی من الحیوان : الجانب اللذی لا یحلب منه و لا یرکب )
یکی از حاضران : هنگام دور زدن هم به دست چپ چرخیدن آسان است به خلاف دست راست
یکی از حاضران : انسیّ القدم ما أقبل علیها و وحشیها ما ادبر منها
در پاسخ به سوال . استاد : رباعی ها معمولا ریشه ی ثنایی دارند مثل زلزل که به نظر می رسد از زلّ زلّ است . دحّ و رجّ می شود : دحرج و نیز : ( زحزح ، دمدم ، وسوس )
ادامه آیه : ( و نعلم ما توسوس به نفسه ) واضح است که در معنای لغت وسوسه یک رفت و برگشت وجود دارد . روایت هم دارد که خناس شیطانی است که مراقب است که کی بنده از یاد خدا غافل می شود ؟ تا غافل شد ، یضع رأسه علی قلبه فإذا ذکر الله خنس : تا یاد خدا می کند ، پس می پرد . در وسواس هم همین معنا وجود دارد . خنس دور رفتنش را می گوید و وسواس قاطی شدنش را . در روایت است که : الوسوسة من خارج القلب فإذا تمکّن { جا خوش کرد } فی القلب صار غیّا { دیگه وسوسه نیست بلکه خودش می شود ازجنود شیطان نعوذبالله } دسّ یعنی مخلوط کردن و آغشته کردن . با أسّ و رسّ هم ارتباط دارد . وسّ هم به معنای صوت خفیّ آمده است . یوسوس به نفسه یعنی نفسش هی با او حرف می زند یواش یواش . وس که تکرار شود می شود وسوس . دائم با خودش حرف می زند یا شیطان از بیرون دائم با او حرف می زند
اما واژه ی نفس . این واژه کابردهای زیادی دارد . در آیات هم زیاد به کار رفته است . مرحوم طبرسی آن را به معنای قلب گرفته اند
در جواب سؤال . استاد : وسواسی که به عنوان مریضی می گوییم ، غیر از این وسواسس است که آیه دارد می فرماید . اصلا دو باب است . اصطلاح شده که به آن مریضی وسواس می گویند . گاهی است که این رفتارها یک بیماری ی مزاجی می شود . نظیر جنون که در حقیقت یک نوع بیماری است . حضرت فرمودند : این که مریض است . المجنون من باع آخرته بدنیاه . حضرت هم فرمودند : راهش این است که : اذا عُصی لم یعُد
انواع نفس در آیات که خیلی هاش شؤون عرضیه ی نفس است : مطمئنة ، مُلهمة ( فألهمها فجورها و تقواها ) ، موسوسة ( همین جا ) ، حسیبة ( کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا . البته اینجا ظاهرا نفس به معنای خود است نه نفس اصطلاحی ) ، لوّامة ، هاویة نفس صاحب هوی ( و نهی النفس عن الهوی ، ما تهوی الأنفس ) ، شحیحیة ( احضرت الأنفس الشحّ ) ، مشتهیة ( ما تشتهیه الأنفس ) ، مجادلة ( تجادل عن نفسها ) ، زکیّة ( قتلت نفسا زکیّة ) ، ذائقة ( کل نفس ذائقة ) ، رهینة ( کل نفس بما کسبت رهینة ) البته مواردی ازاین ها ممکن است به معنای خود و از بحث خارج باشد . بحث ما در مواردی است که نفس در مقابل قلب و روح و عقل به کار می رود
فرق نفس و قلب انشاء الله شنبه . مرحوم مجلسی راحع به هر یک از نفس ( در کتاب السماء و العالم ) و قلب ( در کتاب الایمان و الکفر ) بابی جداگانه و مفصل باز فرموده اند در فلسفه بین عقل و نفس فرق گذاشته اند و بحث کرده اند ( دقیقه ی 40 )
تا دقیقه 55 سؤالات متفرّقه ادامه دارد . . .
یا رقیه









*****************
تقریر آقای صراف:
7/10/1390

· لفظ انسان از نظر ادبی یک لفظ عجیبی است و اختلاف زیادی است که از انس است یا از نسی است.

معجم مقائيس اللغة؛ ج‌1، ص: 145
أنس‌
الهمزة و النون و السين أصلٌ واحد، و هو ظهورُ الشئ، و كلُّ شئٍ خالَفَ طريقة التوحُّش. قالوا: الإنْس خلاف الجِنّ، و سُمُّوا لظهورهم.
يقال آنَسْتُ الشئ إذا رأيتَه. قال اللّٰه تعالى: فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً. و يقال:
آنَسْتُ الشئَ إذا سمعتَه. و هذا مستعارٌ من الأوّل.

الصحاح - تاج اللغة و صحاح العربية؛ ج‌3، ص: 904
أنس‌
الإِنْسُ: البَشَرُ، الواحد إنْسِيٌّ و أَنَسِيٌّ أيضاً بالتحريك، و الجمع أَنَاسِيُّ. و إنْ شئتَ جعلته إنساناً ثم جَمَعتَهُ أَنَاسِيَّ، فتكون الياء عوضاً من النون. و قال تعالى: وَ أَنٰاسِيَّ كَثِيراً. و كذلك الأَنَاسِيَةُ، مثل الصيارفة و الصياقلة.
و يقال للمرأة أيضاً إنْسَانٌ، و لا يقال إنْسانةٌ، و العامّة تقوله.
و إنْسَانُ العين: المثال الذى يُرَى فى السواد،
.........
.........

كتاب العين؛ ج‌7، ص: 308
أنس‌
: الإنس: جماعة الناس، و هم الأنس، [تقول]: رأيت بمكان كذا أنسا كثيرا، أي: ناسا. و إنسي القوس: ما أقبل عليك، و الوحشي: ما أدبر عنك. و إنسي الإنسان: شقه الأيسر، و وحشيه: شقه الأيمن، و كذلك في كل شي‌ء. و الاستئناس و الأنس و التأنس واحد، و قد أنست بفلان، و قيل: إذا جاء الليل استأنس كل وحشي، و استوحش كل إنسي. و الآنسة: الجارية الطيبة النفس التي تحب قربها و حديثها. و آنست فزعا و أنسته، إذا أحسست ذاك و وجدته في نفسك. و البازي يتأنس، إذا جلى و نظر رافعا رأسه. و آنست شخصا من مكان كذا، أي: رأيت. و آنست من فلان ضعفا، أو حزما، [أي: علمته]. و كلب أنوس، و هو نقيض العقور، و كلاب أنس.

المصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعي؛ ج‌2، ص: 651
قَالَ الْأَزْهَرِىُّ قَالَ أَئِمَّةُ الْعَرَبِيَّةِ (الْوَحْشِيُّ) مِنْ جَمِيعِ الْحَيَوَانِ غَيْرِ الْإِنْسَانِ الْجَانِبُ الْأَيْمَنُ وَ هُوَ الَّذِى لَا يَرْكَبُ مِنْهُ الرَّاكِبُ وَ لَا يَحلُبُ مِنْهُ الْحَالِبُ و (الْإِنْسِىُّ) الْجَانِبُ الآخَرُ وَ هُوَ الْأَيْسَرُ و رَوَى أَبُو عُبَيْدٍ عَنِ الْأَصْمَعِّىِّ أَنَّ (الْوَحْشِيَّ) هُوَ الَّذِى يَأْتِى مِنْهُ الرَّاكِبُ وَ يَحْلُبُ مِنْهُ الْحَالِبُ لِأَنَّ الدَّابَّةَ تَسْتَوحِشُ عِنْدَهُ فَتَقِرُّ مِنْهُ إِلَى الْجَانِبِ الْأَيْمَنِ قَالَ الْأَزْهَرِىُّ وَ هُوَ غَيْرُ صَحِيحٍ عِنْدِى قَالَ ابْنُ الْأَنْبَارِىِّ وَ يُقَالُ مَا مِنْ شَىْ‌ءٍ يَفْزَعُ إِلَّا مَالَ الَى جَانِبِهِ الْأَيْمَنِ لِأَنَّ الدَّابَّةَ إِنَّمَا تُؤْتَى لِلرُّكُوبِ و الْحَلْبِ مِنَ الْجَانِبِ الْأَيْسَرِ فَتَخَافُ عِنْدَهُ فَتَفِرُّ مِنْ مَوْضِعِ الْمَخَافَةِ وَ هُوَ الْجَانِبُ الْأَيْسَرُ إِلَى مَوْضِعِ الْأَمْنِ وَ هُوَ الْجَانِبُ الْأَيْمَنُ فَلِهٰذَا قِيلَ (الْوَحْشِيُّ) الْجَانِبُ الْأَيْمَنُ و (وَحْشِيُّ) اليَدِ و القَدَمِ مَا لَمْ يُقْبِلْ عَلَى صَاحِبِهِ و (الْإِنْسِىُّ) مَا أَقْبَلَ و (وَحْشِيُّ) القَوْسِ ظَهْرُهَا وَ (إِنْسِيُّها) مَا أَقْبَلَ عَلَيْكَ مِنْهَا.

· در مورد وسوسه:

مصباح الشريعة 79 الباب الخامس و الثلاثون في الوسوسة
قَالَ الصَّادِقُ ع‏ لَا يَتَمَكَّنُ الشَّيْطَانُ بِالْوَسْوَسَةِ مِنَ الْعَبْدِ إِلَّا وَ قَدْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ اسْتَهَانَ بِأَمْرِهِ وَ سَكَنَ إِلَى نَهْيِهِ وَ نَسِيَ اطِّلَاعَهُ عَلَى سِرِّهِ- فَالْوَسْوَسَةُ مَا تَكُونُ مِنْ خَارِجِ الْقَلْبِ بِإِشَارَةِ مَعْرِفَةِ الْعَقْلِ وَ مُجَاوَرَةِ الطَّبْعِ- وَ أَمَّا إِذَا تَمَكَّنَ فِي الْقَلْبِ فَذَلِكَ غَيٌّ وَ ضَلَالَةٌ وَ كُفْرٌ- وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دَعَا عِبَادَهُ بِلُطْفِ دَعْوَتِهِ وَ عَرَّفَهُمْ عَدَاوَةَ إِبْلِيسَ فَقَالَ تَعَالَى‏ إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا- فَكُنْ مَعَهُ كَالْغَرِيبِ مَعَ كَلْبِ الرَّاعِي يَفْزَعُ إِلَى صَاحِبِهِ فِي صَرْفِهِ عَنْهُ- كَذَلِكَ إِذَا أَتَاكَ الشَّيْطَانُ مُوَسْوِساً- لِيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ الْحَقِّ وَ يُنْسِيَكَ ذِكْرَ اللَّهِ تَعَالَى فَاسْتَعِذْ مِنْهُ بِرَبِّكَ وَ بِرَبِّهِ فَإِنَّهُ يُؤَيِّدُ الْحَقَّ عَلَى الْبَاطِلِ وَ يَنْصُرُ الْمَظْلُومَ- بِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ‏- وَ لَنْ تَقْدِرَ عَلَى هَذَا وَ مَعْرِفَةِ إِتْيَانِهِ وَ مَذَاهِبِ وَسْوَسَتِهِ إِلَّا بِدَوَامِ الْمُرَاقَبَةِ وَ الِاسْتِقَامَةِ عَلَى بِسَاطِ الْخِدْمَةِ وَ هَيْبَةِ الْمُطَّلِعِ وَ كَثْرَةِ الذِّكْرِ- وَ أَمَّا الْمُهْمِلُ لِأَوْقَاتِهِ فَهُوَ صَيْدُ الشَّيْطَانِ لَا مَحَالَةَ وَ اعْتَبِرْ بِمَا فَعَلَ بِنَفْسِهِ مِنَ الْإِغْوَاءِ وَ الِاغْتِرَارِ وَ الِاسْتِكْبَارِ حَيْثُ غَرَّهُ وَ أَعْجَبَهُ عَمَلُهُ وَ عِبَادَتُهُ وَ بَصِيرَتُهُ وَ جُرْأَتُهُ عَلَيْهِ قَدْ أَوْرَثَهُ عِلْمُهُ وَ مَعْرِفَتُهُ وَ اسْتِدْلَالُهُ بِعَقْلِهِ اللَّعْنَةَ عَلَيْهِ إِلَى الْأَبَدِ فَمَا ظَنُّكَ بِنُصْحِهِ وَ دَعَوْتِهِ غَيْرَهُ- فَاعْتَصِمْ بِحَبْلِ اللَّهِ الْأَوْثَقِ وَ هُوَ الِالْتِجَاءُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ الِاضْطِرَارُ بِصِحَّةِ الِافْتِقَارِ إِلَى اللَّهِ فِي كُلِّ نَفَسٍ وَ لَا يَغُرَّنَّكَ تَزْيِينُهُ الطَّاعَاتِ عَلَيْكَ فَإِنَّهُ يَفْتَحُ لَكَ تِسْعَةً وَ تِسْعِينَ بَاباً مِنَ الْخَيْرِ لِيَظْفَرَ بِكَ عِنْدَ تَمَامِ الْمِائَةِ فَقَابِلْهُ بِالْخِلَافِ وَ الصَّدِّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ الْمُضَادَّةِ بِاسْتِهْوَائِه‏

تفسير فرات الكوفي 621 [سورة الناس(114): الآيات 1 الى 6] ..... ص : 621
«775»- قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْخَيْرِ الْمِقْدَادُ بْنُ عَلِيٍّ الْحِجَازِيُّ الْمَدَنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْعَلَوِيُّ الْحَسَنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي [ثنا] جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْأَحْمَسِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَرْوَانَ عَنِ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ‏ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى‏ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ‏ يَقُولُ يَا مُحَمَّدُ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ [يَعْنِي بِخَالِقِ‏] [فخالق‏] النَّاسِ‏ مَلِكِ النَّاسِ إِلهِ النَّاسِ‏ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ مَعَهُ‏ مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ‏ يَعْنِي الشَّيْطَانَ‏ الْخَنَّاسِ‏ يَقُولُ يُوَسْوِسُ عَلَى قَلْبِ ابْنِ آدَمَ فَإِذَا ذَكَرَ [ركن‏] ابْنُ آدَمَ اللَّهَ [لله‏] خَنَسَ‏ مِنْ [فِي‏] قَلْبِهِ فَذَهَبَ ثُمَّ قَالَ‏ الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ‏ يَدْخُلُونَ فِي صُوَرِ الْجِنِّ فَيُوَسْوِسُونَ [فيوسوس‏] عَلَى قَلْبِهِ كَمَا يُوَسْوِسُ عَلَى قَلْبِ ابْنِ آدَمَ وَ يَدْخُلُ مِنَ الْجِنِّيِّ كَمَا يَدْخُلُ مِنَ الْإِنْسِيِّ وَ هَاتَانِ السُّورَتَانِ نَزَلَتَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص حِينَ سُحِرَ وَ أُمِرَ أَنْ يَتَعَوَّذَ بِهِمَا

· نفس در آیات شریفه با اتصافات گوناگونی آمده: نفس مطمئنه، نفس لوامه، نفس ملهمه، نفس موسوسه، (نفس حسیبه)، نفس هاویه، نفس شحیحه، نفس مشتهیه و ...

· فرق نفس و قلب و روایاتش