بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۰

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر از سایت انجمن گفتگوی علمی، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










******************
تقریر از سایت انجمن گفتگوی علمی:

http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=118.0

دوشنبه ( ۲۶/۱۲/۲۰۱۱)5/10-اصفرالمظفر33جلسه 100

تا دقیقه 6 متفرقه پاسخ به سوالات متفرقه از جمله نظر حاجاقا بهجت درباره ی خواندن فلسفه . خلاصه ی جواب اینکه : تا کسی در کلام و اعتقادات محکم و صاحب نظر نشده ، نباید فلسفه بخواند
بسم الله الرحمن الرحیم
سوال : میز بین تفسیر آفاقی و انفسی و ربوبی چیست ؟ پاسخ استاد : در اصطلاح رائج ما سه عالم داریم : عالم صغیر ، عالم کبیر و ربّهما . عالم کبیر آفاق است و عالم صغیر عالم نفس است . در هر یک از آیات بعضی از این وجود بروز دارد ولی ما من آیة مگر اینکه این سه وجه در آن هست . یک صبغه ی ربوبی دارد . یک صبغه ی انفسی دارد و یک صبغه ی روبوبی . که دو تای اولش متخذ از آیه ی ( سنریهم آیاتنا . . . ) که آیات را بر خلاف ظاهر ، آیات قرآن بگیریم . در اختصاص شیخ مفید روایت داریم : خَلَقَ اللَّهُ عَالَمَيْنِ مُتَّصِلَيْنِ فَعَالَمٌ عِلْوِيٌّ وَ عَالَمٌ سِفْلِيٌّ وَ رَكَّبَ الْعَالَمَيْنِ جَمِيعاً فِي ابْنِ آدَم‏
سوال : در شعر منسوب به حضرت انسان عالم اکبر شمرده شده است . این با کبیر بودن آفاق و صغیر بودن انسان ندارد . پاسخ استاد : حضرت انسان را در مقابل آفاق قرار نداده اند . ما که می گوییم آفاق ، یعنی مجموع کُن های الهی . عوالم . عالم صغیر یعنی کُنی که فعلا تو یک کانال این وجود هستی و داری در حرکت خودت ( کادح الی ربک کدحا فملاقیه ) سوال : حضرت در مقایسه با چی انسان را عالم اکبر دانسته اند ؟ انسان به معنای خلیفة الله از همه ی این عوالم بزرگتر است . استاد : آفاقی که ما می گوییم ، خود همین عالم انسان هم داخل در آنست . وقتی وی گوییم : کبیر ، یعنی هر چه خدا آفریده از جمله انسان . اکبر که در شعر است ، مقابل تزعم است . مقابل این است که خیال کرده جرم صغیر است . اکبر مقابل این جرم صغیر نه مقابل هر چه خدا آفریده است . البته یک روز دیگر عرض کردیم که شعر منسوب به حضرت است . ما هم باید همه ی آیات و روایات را در کنار هم ملاحظه کنیم . مثلا آیه می فرماید : ( أأنتم أشدّ خلقا ام السماء بناها رفع سمکها و سواها و . . . ) یا ( لخلق السموات و الارض اکبر من خلقکم ) البته نباید خودمان را از آسمان خیلی هم منفصل بگیریم و طبق تفسیر انفسی رفع سمکها . . . در خود ما هم مصداق دارد . بگذریم
البته پیاده کردن این سه تفسیر روی آیات کار آسانی نیست . باید معصومین کوچه را باز کنند . باید اول اتوبان را برایمان مشخص کنند تا به جای تهران سر از تبریز در نیاوریم . باید استارد و کوچه ی اصلی را آن هایی که علمشان علم الهی است ، برای ما باز کنند
سوال : بالأخره این آیه حرکت جوهری را می رساند یا نه ؟ استاد : خود حرکت جوهریه منظرها و دیدگاه های مختلف دارد . در کلمات مؤسس این حرف ها بین حرکت جوهریه متشابه با حرکت جوهریه ی اشتدادی فرق گذاشته نشده است . با این فرق دارد . و نیز حرکت جوهریه ای که با علوم امروز تطبیق داده شود با حرکت جوهریه ای که صرفا تحلیل فلسفی دارد ، فرق می کند . بعضی مدرسین اصرار دارند که مبادا ذهنتان از حرکت جوهریه به مثلا نسبیت انیشتن برود . برخی دیگر اینگونه نیستند مثل آقای حسینعلی راشد که کتابی دارند به نام دو فیلسوف شرق و غرب . ملاصدرا و انیشتن . ایشان آدم ساده ای نبوده اند . با فضل بوده اند در همه ی مطالب . کم سر و صدا ولی حتی در علوم جدید عجیب بوده اند که برای دانشجوها در حال راه رفتن معادلات شیمی را حل می کردند . مرحوم آقای کازرونی که خیلی مشکل پسند بودند ، گفتند : ایشان در 25 دقیقه درباره غدیر صحبت کرد و همه چیز را گفت بدون اینکه کسی بتواند به ایشان اشکال کند . حرف را زد بدون اینکه احدی را هم تحریک کند . ایشان در این کتاب می خواهد بگوید که حرکت جوهریه با مسائل نسبیت و فیزیکی که قرن بیستم مطرح است ، نزدیک هم است . از چیزهای جالب این کتاب این است که می گوید : بشر قرن ها بحث می کرده که اصل عالم ماده چسیت ؟ هیولاست یا اتم یا . . . . ایشان می گوید : در قرن بیستم حرفی مطرح شده که در ابتدا برای ذهن عجیب است که اصل عالم حرکت است . اصل به معنای دقیق علمی . الآن به طور واضح جرم سکون صفر را تصور می کنند . می گویند : یک چیز مادی است که ما با آن سر و کار داریم و چقدر هم دارد کار انجام می دهد . جرم سکون صفر یعنی چه ؟ یعنی اگر آن را فرض بگیری که در یک نقطه بایستد ، دیگر وجود ندارد . وقتی دارد حرکت می کند ، هست . جرم است ولی درحالیکه حرکت می کند
عرض من این است که : نباید شک کنیم که یکی از وجوه صحیحه ای که می تواند مراد آیه ی شریفه باشد ، حرکت جوهریه است . حرکت جوهریه ای که همه می پذیریم . لازم نیست یک فیلسوف ثابت کند . بلکه مطلبی است که هر فطرت سلیمی تصدیق می کند که همان حالت دم به دمی و اینکه بفهمیم که تا ندهند ، ادامه ممکن نیست . از حالت ثبات گرایی که وجهی صحیح دارد ، ذهنش به حالت دم به دمی و سیلان منتقل شود . این یک چیزی است نفس الامری و تمرّ مرّ السحاب هم می تواند ناظر به این باشد
در جواب یک سوال . استاد : محال است سیلان بدون وجود یک امر ثابت . موضوع حرکت جوهریه ثابتاتی هستند که از سنخ هیولا نیستند . اما تمرکز آیه روی جلا دادن حیثیت سیلان است
در جواب یک سوال . استاد : تمرّ مرّ السحاب یعنی یک چیزی آمده و تو خیال می کنی حالاحالاها هست و میخ آن کوفته شده . می گوید : اینطور نیست . ابر بود و رفت و تمام شد . شما یک کوه می بینید و خیال می کنید این کوه از یک ملیون سال قبل اینگونه بوده درحالیکه این کوه رفت . یعنی آن لحظه ای فیض وجود قبلی تمام شد ، این کوه رفت و باید در دهر سراغش را گرفت . یعنی همان حرفی که ابن سینا به شاگردش گفت که : اگر حرکت جوهریه ثابت بود ، من نباید جواب تو را بدهم . چون طبق حرکت جوهر ، آن ابن سینایی که تو از او سوال کردی رفت . من هم که الآن هستم که ابن سینای جدیدم و جوهرم عوض شده و سوالی از من نپرسیدی حرکت جوهری می گوید :عالم رفت . محور سخن آیه هم این است که شما می خواهید یک چیز ثابت فرض بگیرید که نرفته و هست . اما روایت داریم ( لو علم الانسان ما هو فیه مات خوفا من الموت ) آخر روایت جاثلیق است . اگر بدانیم الآن در وجود ما چه می گذرد ، از ترس مرگ می میرد ! خدای متعال ما را در یک گهواره و روی یک کرسی قرار داده و ما خیال می کنیم این کرسی یک چیز امن و ثابت است. خیال می کنیم اصلا نمی میریم . مردن مال دیگران است . قلبم دارد کار م یکند . خوب و سر حال هستم . نمی داند یک لحظه این ها به هم بریزد ، همه چیز تمام است . نمی بینی یک لحظه خواب می روی و همه چیز تمام می شود ؟ حضرت می فرماید : اگر نفس الامر برزخ ما ، دنیای ما ، کاری که الآن بدن ما دارد می کند ، سلول هایی که لحظه به لحظه دارند می میرند ، سلول های عصبی که دارند کار می کنند و . . . اگر همه ی این را ببینیم ، می فهمیم که باید لحظه ی بعد حیات من بیاید تا زنده باشم و اگر نیاید ، تمام هستیم . ما خیال می کنیم هستیم و اگر مرگ بیاید ، می می ریم . در حالیکه باید حیات بیاید و اگر نیاید ، هیچی . لحظه به لحظه آسمان و زمین رتق شما فتق می شود ، از هم دیگر جدا می شود و می رود و آسمانش می شود آن آسمانی که بعدا می روید و آن را می بینید و زمینش هم زمینی می شود که بعدا آن را می بینید . همه چیزها هم دقیق سر جای خودش . منظم و خیلی روشن . هیچ چیز رو هم از خودتان منفصل نبینید . همه چیزها مربوط به خودتان است . خدای متعال این ها را قرار داده و مرتب هم جمع می کند و فتق می کند . یبسط ، یقبض و لا یفوته شیء ، لا یفوته مثقال ذرة . لذا مانعی ندارد که مرّالسحاب را به معنای همین حرکت جوهری بگیریم . به نظر من میرسد که حرکت جوهری به چندوجهی که در علوم امروزی مطرح است و معنایی که در حکمت می گویند و وجوه دیگرش میتواند مدلول آیه ی شریفه باشد . همانطور که حرکت وضعی و انتقالی زمین هم می تواند مراد باشد . و چه بسا اصل مقصود آیه هم هیکدام از این ها نباشد . حدیثی را حاجاقای حسن زاده در درس زیاد می گفتند که البته عین متن آن را نیافتم . می فرمودند : در روایت دارد که با این همه فکرها و تفسیرها که راجع به قرآن تا به حال گفته و نوشته شده است و بعدا گفته ونوشته خواهد شد ، وقتی قیامت شد و اهل محشر آمدند فی أرض العلم ، وقتی قرآن کریم نزد آن ها حاضر می شود ، می بینند قرآن هنوز بکر است ! یعنی کسی به لُبّ او دست پیدا نکرده بوده است و می گویند : حالا وقتی است که بفهمید قرآن چیست ؟ البته حساب مُطهّرون جدا است که قرآن را مسّ کرده اند . منظور خلائق دیگر هستند .
انشاءالله فردا وارد آیه ی وسوسه می شویم . مخصوصا حبل الورید را که مرحوم طبرسی به رگی که در تمام بدن پخش است ، تفسیر کرده اند . رگی که در همه ی اعضا موجود است . امروزه می گویند : شبکه ی عصبی . عرق یتفرق فی البدن یخالط الانسان فی جمیع اعضائه
یکی از حاضران : در روایت داریم ک عرق فی الدماغ . ( دقیقه 42 )
در جواب یک سوال . استاد : یک احتمال عالم اکبر این است که : بدن خود را یک بدن کوچک نبین . باطنش جنّة عرضها السموات و الأرض است . فیک انطوی العالم الأکبر . ( تا دقیقه ی 50 ادامه دارد )
یا مظلوم









*****************
تقریر آقای صراف:
5/10/1390

· بحث در مورد تفسیر آفاقی و انفسی

· اشاره به اینکه آیا از آیه حرکت جوهری درمی­آید؟ ظاهراً به عنوان یک احتمال شاید بتواند مراد باشد

· حبل الورید به چه معناست؟