بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۰

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر از سایت انجمن گفتگوی علمی، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










******************
تقریر از سایت انجمن گفتگوی علمی:

http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=118.0

یکشنبه : ( 25 / 12 / 2011 )4/10/90-29محرم الحرام 33ج99

در جواب یک سوال : من برخی مطالب را که می گویم ، فقط به عنوان احتمال است . مثلا دیروز عرض شد : اهل بیت ( ع) هم دید دنیوی دارند هم دید اخروی . این حرف فی حد نفسه درست که آن ها دید بشری را با دید ملکوتی جمع می کنند اما اینکه آیا این آیه هماین مطلب را می خواهد بگوید یا نه ؟ فقط در حد احتمال عرض کردم . اما احتمالی که در ذهن من اولی است همان مطلبی است که از ( صنع الله ) استفاده کردم . آنقدر این صنع و مرور متقن است که خودش را جامد و ثایت نشان می دهد( تحسبها ) یعنی باطن امر طوری است که ظاهرش اینگونه نشان می دهد نه اینکه نقص باشد بلکه می توان گفت کمال هم هست . می گویند : اینقدر این پارچه را قشنگ بافته اند که انسان خیال می کند که روی آن رنگ پلاستیک کشیده اند . تعریف پارچه است نه بیان نقص آن . این جا هم صنع خدا از بس بالا و عالی است ، خودش را اینگونه نشان می دهد . مثل حرکت زمین ( جعل لکم الارض ذلولا ) مثل شتر راهوار . گر چه احتمال قبلی هم مطلب درستی است و به آیه هم می خورد
یکی از حاضران : مرئات الأنوار جد مرحوم صاحب جواهر : عن الباقر : قال رسول الله : أنی و احد عشر من ولدی و أنت یا علی ذرّ الأرض . . . و عن ابی ذر : انّ اهل بیت النبی فینا کالجبال المنصوبة . . . و فی بعض الأخبار أنهم کالجبال الرواسی . آیا مناسبت دارد در این آیه هم اهل بیت مراد باشند ؟ استاد : با این مطالبی که در این چند تصور کردیم ، هیچ مناسبت ندارد . مگر اینکه پیش فرض ها را عوض کنیم و یک نظام موضوعی جدیدی را پی ریزی کنیم . ما که نمی توانیم تا مطلب واضح نیست ، جلو برویم
بسم الله الرحمن الرحیم

فرمودند اشاره ای بشود به دو نکته : اول اینکه آیا برای جبل در لسان معصومین معنای خاصی ذکر شده یا نه ؟ در روایاتی جبل بر امام معصوم تطبیق شده است . خب معلوم است که جبل وجوهی دارد که با آن ذوات مقدسه مناسب دارد مثل راسی بودن و شامخ بودن و منصوب بودن جبال . اما در ما نحن فیه با تمرّ مر السحاب و تحسبها جامدة با توجه به معانی که ما تا به حال تصور کرده ایم ، چندان مناسب و جور به نظر نمی رسد . کافی نیست که بگوییم منظور از جبال معصومین هستند در حالیکه برای تحسبها جامدة و تمرّ مرّ السحاب توضیحی مناسب با معصومین نداشته باشیم . یک معنای حکیمانه وعقلایی نه بافتنی
مگر آنکه از خود معصومین روایتی پیدا کنیم که روشن کننده ی این مضامین باشد . معنایی برای جبل فرموده باشند که غیر ازاین کوه سنگی باشد و در عین حال جمود و مرور و سحاب هم مناسب با همان ، معنا پیدا کند
معصومین فرموده اند : اول به محتوای روایات نگاه کنید نه سند . در کافی سؤال می کند که : روایاتی متعارضی می آید ممّن أثقُ به و ممن لا أثق به . حضرت به جای اینکه بگویند أثق را بگیر، فرمودند : روایتی که موافق قرآن است بگیر . یعنی اول برو قرآن را یاد بگیر و در قرآن قوی شو . روایات ما را هم در ذیل قوی شدن در فهم قرآن بفهم . بله اگر یک جایی کار مشکل شد ، به سراغ أثق و لا أثق برو . حاجاقا بهجت می فرمودند : اول به محتوا نگاه کن تا بفهمی که این کلام مال چه کارخانه ای است . هر کسی هر دروغی را نمی تواند به اهل بیت نسبت دهد
من دیروز به عنوان یک احتمال عرض کردم تحسب به معنای دید بشری باشد اما اصل مقصود من از نظر احتمال بهتر و برتر و اصرح ، این بود که تحسب جنبه ی نقصش منظور نیست با توجه به صنع الله

تأویل نباید منجرّ شود به خلاف ظهوراتی که جزء محکمات دین هستند . نه ظهور نفس خود این آیه همانطور که در ( قتل الانسان ما کفره ) گذشت که ظاهرش ذم است ولی در روایات انسان به امیرالمؤمنین تأویل شده که با این حساب ماأکفره یعنی : چه باعث کفر او شده بود که او را کشتند ؟!
در جواب سخن یکی از حاضران : اصل اراده ی سریان حضور امام معصوم در عوالم مختلف از تمرّ ، تشبیه فصیحی به نظر نمی آید
از حضرت سجاد درباره نجوم سوال کرد . حضرت فرمود : من کسی را می شناسم که همین چند لحظه ای که داشتیم با هم صحبت می کردیم ، چهارده هزار عالم را سیر کرده است و از جای خودش هم تکان نخورده است . پرسیدند : چه کسی ؟ فرمودند : من . از خانه که بیرون می آمدی فلان مقدار درهم را از کیسه ی روی تاقچه برداشتی
کسانی که کمی از سایر عوالم درک می کنند خیلی هم آرام هستند . حاحاقا بهجت می فرمودند : مرحوم آشیخ عبدالحسین به نظرم یا یکی دیگر از علمای تهران با مریدهایشان آمدند یکی از امامزاده های اطراف تهران برای زیارت . پیرمردی بود که همیشه آن جا می خوابید . یکی از همراهان گفت : فلان جا هم برویم . آن آقا فرموده بود : هفته ی دیگه که آمدیم می رویم . پیرمرد هم که تا آن وقت حرفی نمی زد و خوابیده بود ، این را که شنید ، گوشه چشمش را باز کرد و گفت : هفته ی دیگه میارنت ! هفته ی بعد در همین امامزاده دفن شد !
از حضرت درتوقیعی پرسید که درست است اینکه چون کفشهای حضرت موسی از جلد میته بود ، ندای فاخلع نعلیک آمد ؟ فرمودند : پیامبر خدا نمی دانست نباید جلد میته بپوشد ؟ بلکه منظوراز نعلین زن باردار و فرزندان بود

نظیر قضیه حاج حسین ( دقیقه ی 29 و نیم تا 32 ) به نقل از حاجاقای بهجت
علی ایّ حال فهم قرآن باید از ناحیه ی کسانی باشد که با لسان قرآن آشنا هستند . اگر آن ها یک کوچه ای را باز کردند ، ما میتوانیم این کوچه را با انس بیشتر با قرآن طی کنیم . اما اگر از اخلاقیون ، عرفا و . . . تأویلی که ذکر شود که کوچه اش در لسان معصومین باز نشده باشد ، باید صبر کنیم و ذره فی بقعة الاحتمال
نکته ی دوم هم تطبیق تفسیر آفاقی و انفسی و ربوبی بر این آیه بود . تطبیقش سخت است ولی به عنوان احتمال می توان گفت : جبال یعنی کوهی در عالم دنیا یا برزخ . به عنوان موجودی که وجودا منفصل است و می گوییم : مثال منفصل یا عالم مُلک . اگر از این سخن گفتیم ، می شود تفسیر آفاقی . اما اگر تری الجبال را به مطلبی در مراتب سیر و سلوک الی الله و معرفت اسماء و صفات و رفع حُجُب و امثال این حرفها معنا کردیم ، می شود تفسیر انفسی که مربوط به خود انسان است . این کوه را در خودش می بیند . سیر مرّ السحاب را در خودش می بیند و خودش را واجد این ها می بیند . اما تفسیر ربوبی آن است که جبال و بقیه ی مؤلّفه های آیه را می بََرَد در محدوده اسماء و صفات ربوبیه . مثلا جبل اشاره باشد به وصفی یا اسمی ا صفات و اسماء الهیّه . این کلی بحث است اما واقعیتش کدام است ، نمی دانم
آقای ... گفته بودند : در آیه ی ( و لکن انظر إلی الجبل فان استقر مکانه فسوف ترانی ) : این لن مغیّا به غایت اندکاک جبل است . به این معنا که : لن ترانی : تو مرا نمی بینی . ممکن هم نیست ببینی الی الابد ولی اگر جبل جبل بماند با فرض تجلی تو هم ممکن است مرا ببینی ، ولی چون محال است با فرض تجلی جبل باقی باشد ، پس تو هم محال است که مرا ببینی

این روایت خیلی زیباست در ذیل ( ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفیناهم . . . ) حضرت به تبیین ظالم و مقتصد و سابق پرداختند . الظالم یحوم حوم نفسه و المقتصد یحوم حوم قلبه و السابق یحوم حوم ربه . باید درباره نفس و قلب و رب تأمل کرد
در ذیل آیه ی نور هم روایت داریم که : مشکات همان صدر و قلب مؤمن است . پس یک مشکات داریم در اعلی علیین ( ربوبی ) یک مشکاتی داریم در عوالم بعدی تا هزاران عالم ( انوار معصومین ) و یک مشکاتی هم در همین جا داریم . شرق و غربش شانه راست و چپ انسان است
قضیه ی ارده شیره ( دقیقه ی 43 و نیم تا 47 )
از 47 تا 53 سوالات متفرقه
یا زینب صبور









*****************
تقریر آقای صراف:
4/10/1390

البرهان في تفسير القرآن ج‏4 547 [سورة فاطر(35): الآيات 32 الى 35] ..... ص : 546
8857/ 7- ابن بابويه، قال: حدثنا أبو جعفر محمد بن علي بن نصر البخاري المقرئ، قال: حدثنا أبو عبد الله الكوفي العلوي الفقيه بفرغانة، بإسناد متصل إلى الصادق جعفر بن محمد (عليهما السلام)، أنه سئل عن قول الله عز و جل: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ‏، فقال: «الظالم‏ يحوم‏ حوم‏ نفسه‏، و المقتصد يحوم حوم قلبه، و السابق يحوم حوم ربه عز و جل».