بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۰

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر از سایت انجمن گفتگوی علمی، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










*****************
تقریر از سایت انجمن گفتگوی علمی:

http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=118.0

شنبه ( 24 / 12 / 2011 )3دی90-28/1/33ج98

سوالی در مورد روش درس خواندن برای رسیدن به اجتهاد پرسیدند که استاد پاسخ مفید و جدیدی دادند . این پاسخ تا دقیقه ی هفتم طول کشید
در پاسخ به یک سوال : ( یوم نُسیّر الجبال ) به دنبالش می فرماید : ( فتری الأرض بارزة ) زمین هموار می شود . شبیه آیه ی ( یسئلونک عن الجبال فقل ینسفها ربی نسفا ) نسف این بود که باد محکم زیر چیزی بزند و آن را مثل گرد و غبار بپاشد بالا . خدا هم کوه ها را پودر می کند : هباء منبثا . در ادامه ی نسفا می فرماید : ( فیذرها قاعا صفصفا ) هاء برمی گردد به زمین ( لا تری فیها عوجا و لا أمتا ) به معنای همان بارزة است . اگر منظور از سیر این است ، با ( تحسبها جامدة جور در نمی آید ) یعنی یکی از نشانه های قیامت این است که کوه هایی که حجاب دارند و زمین را از حالت صاف بودن در آورده اند ، همه شان مُندکّ می شوند : ( و حُملت الأرض و الجبال فدُکّتا دکة واحدة ) همه مندک و صاف و هموار می شوند . خب اگر منظور این است ، ( سیّرت ) لازمه اش عهن منفوش شدن است . پشم وازده ی پخش . حالت جمود و کوه بودنشان از بین می رود . پس منظور از آیاتی که می گوید : کوه ها در قیامت یه سیر می آیند ، یعنی پودر می شوند . پخش و پلا می شود . زمین صاف می شود . دیگه تحسبها جامدة و هی تمرّ مرّ السحاب را نمی شود گفت یعنی همان سُیّرت . بعید می آید به ذهن . چون اون سیرها یعنی پخش و پلا شدن اما این آیه می فرماید : تو گمان می کنی جامد و آرام و ساکنند اما تمرّ مرّ السحاب
می توان گفت : این آیه نه اختصاصی به دنیا دارد نه به آخرت . چون آخرت هم محیط به همین عالم و روز کشف حقائق همین دنیا است . می فرماید همین کوه هایی که شما اینجا دارید به آن نگاه می کنید ، رؤیت شما رؤیتی است که در دنیاست اما رؤیت دنیا منفصل از عالم آخرت و حقائقی که باطن همین دنیاست ، نیست . لذا آیه می فرماید : تری الجبال یعنی یک رؤیتی صورت می گیرد در همین دنیا و این رؤیت یک ظاهری دارد که به ذهن رائی می آید اما چیزی که زمینه ی این رؤیت است و این رؤیت و این حسبان را پدید می آورد ، یک واقعیت و نفس الأمری دارد که حقائق دار هستی است و خداوند متعال آن را اینگونه قرار داده . پس ( و هی ) می شود حقائق این رؤیت که موطن این حقیقت قیامت است . یعنی اگر چشمت قیامتی شود ، ( تمرّ ) و اگر دنیایی باشد ، ( تحسب ) پس اگر کسی دو چشم داشته باشد . هم چشم أنا بشر مثلکم هم چشم أخبرُکم از قله ی عالم و قیامت ، برای او هم تحسبها جامدة درست است هم تمرّ مرّ السحاب . شک نداریم که پیامبر با آن علم رسالتی و مؤیّد به روح القدس که مرور را از آب خوردن راحت تر می دیدند و منافاتی هم با تحسبها ندارد . چون شؤونات و مقامات محفوظ است . لذا باطن تحسبها جامدة ، تمرّ مرّ السحاب است . اما حالا تمرّ چند تا مرور است ؟
مشکل اصلی ی ما هم ارتباط ( انه خبیر بما تفعلون ) به ما قبل بود . اگر چنان که مفسران گفته اند ، آن را به آیات قبلی نخواهیم بزنیم ، چه ارتباطی با ما قبل خود دارد ؟ ترجمه کنیم : می بینی کوه ها را و گمان می کنی ساکن و آرامند در حالیکه مثل ابر در حال حرکتند . آن نحو ساخت خدای متعال که هر چیزی را محکم و متقن در تار و پود ، آفریده ، این چنین است . که عرض شد : شاید بتوان گفت : ریخت این عالم که شما در آن هستید و آخرت بر آن محیط است ، اینگونه است که تمام اشیاء را جامد می بینید اما باطنش تمرّ مرّ السحاب است . این صُنع است . صنع یعنی ساختن و بافتن تار و پود . خدای متعال ریخت این عالم را اینگونه بافته که ( اتقن کلّ شیء ) یعنی ذره ای خُلل و فُرَج در هیچ مصنوعی قرار نداده است . یعنی وقتی بُعد چهارم شیء ( حرکت و سیلان و مرور ) دارد صورت می گیرد ، بینش لنگ نمی زند . طوری نیست که بینش فیض نرسد بلکه شما آن را به صورت یک موجود لق و لنگ زنان و شکاف دار و شقاق دار نمی بینید . اینقدر این فیض منظم می آید که هیچ کس باورش نمی شود که اینجا حرکتی در کار است . مثل ماشینی که موتورش طوری کار می کند که اصلا کسی نمی فهمد که ماشین روشنه . موتور دارد مرتب کار می کند . انفجار و دور و . . . اما از بس که هموار و متقن است و یاتاقانش ذره ای ساییدگی ندارد ، کاملا آرام و بی صدا است و تحسب که جامد است و خاموش . در حالیکه اگر یک ذره خُلل بیاید توش ، می سوزد . حالا که سوخت ، با هر ضربه ای یک تق می کند که نشان می دهد که من دارم کار می کنم . من در حال کار کردن هستم . صنع الله الذی اتقن کل شیء یعنی طوری آفریده که لحظه به لحظه فیض دارد می آید اما نشان نمی دهد . اینقدر هموار و آرام و لطیف است . دنبالش می فرماید : وقتی خدا همه چیز را اینطور متقن قرار داده ، شما هم یکی از آن ها هستید و همین مطلب در وجود شما هم هست . خودتان را یک چیز ثابت و آرامی تصور می کنید که یک روزی خدا شما را آفریده و دیگر لحظه به لحظه کاری با ما ندارد . خیال می کنیم هستیم به هستن ثابت . می گوییم : روز شب می شود اما من که روز و شب ندارم ! من یک چیزی هستم ثابت . روز و شب و خورشید و ماه در حال گردش هستند . ( تری نفسک تحسبها ثابتة ) لذاست که می گوییم : من که نمی میرم ! معمولا ظالمان و جباران حتی احتمال مردن هم نمی دهند . قضیه ی ساعت و پادشاه را هم که قبلا عرض کردم که گفت : این ساعت دارد مرگم را به من نشان می دهد و به من میگه که من دارم میگذرم و همیشه نیستم !
گذر زمان معمولا به دید نفس نمی آید . خودش را در مسیر نمی بیند . خودش را راننده و ماشین و در جاده نمی بیند . شاید روان شناسان و کسانی که روی مغز انسان کار می کنند هم در این باره حرف هایی داشته باشند . درباره خود مغز و ادراکات و خصوصیات آن و ساعتی که مغز دارد که همین ساعت مغز بحثی بسیارگسترده در فیزیولوژی است . همه ی اینها می شود همان ( صنع الله ) که ( تمر مر السحاب ) اما شما خودتان را روی یک کرسی آرام سراسر ثبات می بینید . آن وقت ( خبیر بما تفعلون ) معنایش این می شود که : شما در این مسیر سیلان ، مرتب در حال عبور هستید . این عبور شما را آماده می کند برای انتخاب و تصمیم گیری و برای کار و برای رسیدن به کمالاتی که می خواهی به این چیز ثابت اضافه کنی ، اعمال توست که دارد آینده ی سیر تو را ترتیب می دهد و زمینه ساز آینده ی سیر شماست . پس ( انه خبیر بما تفعلون ) تفرّع اعمال است بر سیلان . اگر سیلان یک امر ثابت بود ، عمل نبود . خود این عمل کاشف از آن جنبه ی سیلانش است . دنبال عمل رفتن و عمل را به خود جذب کردن ، کاشف از آن دید ثبوتی است که می خواهد میخ خودش را بکوبد
خلاصه اینکه امروز ( کلّ شیء ) را به ( خبیر بما تفعلون ) ارتباط دادیم . شما مثل جبال هستید . پس صنع شما هم متقن و مطالب جبال هم درباره شما هست . یعنی وقتی که شما صنع متقنی دارید که ظاهرش ثابت است و باطنش در سیلان است ، خدای متعال با آن جهتی که تو با اعمالت این سیلان را به پیش می بری و به آن صورت نهائیه که خودت را برای آن می سازی ، او آگاه است به این کارهای شما . یعنی مواظب کارهایت باش . بدان که او می داند و او روی کارهای شما برای سیلان وجودی شما و صورت اخیره ی شما حساب باز می کند . سوال : یعنی همانطوریکه به حقیقت کوه وسیلانش آگاه است به اعمال شما هم آگاه است ؟ استاد : نه فعلا منظور من این نیست . احتمال شما در حقیقت وجه شبه را علم خدا گرفته اید . ما می خواهیم بیش از صرف علم خدا به باطن بگیریم
خدای متقن کل شیء که اتقان را به معنای جمودی که در دلش سیلان است بگیریم ، انه خبیر بما تفعلون . این خدا که لحظه به لحظه به دیگ در حال جوشش وجود شما که شما از جوششو جنب و جوش آن بی خبرید ، آگاه و خبیر است که الآن چه هست و بعدا چه می شود ؟ و چه بوده قبلش . به همه ی کارهای شما آگاه است . اعمال ما هم متفرع بر ما قبل است هم پایه برای ما بعد . هم چیزهایی زمینه ی آمدن این ها شده و هم خود این ها بعدا یک چیزهایی را می آورد . یک چیزهایی در زندگی ما این اعمال را آورده چه اختیاری و چه غیراختیاری و همین اعمال هم در ادامه ی این سیلان چیزهای دیگری را برای ما می آورد
صنع بافت مجموع شیء است . به یک چیز بسیط صنع نمی گویند . صنع یعنی یک نظامی با تمام قبل و بعد و اجزاء با یک انگیزه ای ساخته شود که اخص از خلق است
چرا این مرور به نحو جمود جلوه می کند ؟ صُنع الله جواب خوبی برای این سوال است . این جلوه لازمه ی صنع متقن است . اگر خلل داشت ، خودش را نشان می داد و دیگه لاتحسبها جامدة و می فهمیدی در حال
مرور است . مثل رودخانه ای که آنقدر آرام می رود که خیال می کنیم آب راکد است . هیچ موجی بر نمی دارد که بفهمیم دارد حرکت می کند
در جواب سوال : اتقان ظاهر است در دنیا . شاید مبدأ این ظهور هم این باشد که در آیه یک نحو استدلال و باز کردن وارجاع به وجدان و فطرت دادن به نظر می رسد . که منظور صنع الآن الهی باشد که شما دارید می بینید نه اینکه در روز قیامت یک صنع متقنی را مشاهده می کنید . خدا نمی خواهد بفرماید در دنیا اتقان نیست و در قیامت اتقان می آید . بلکه مال همین جاست . یکی از حاضران : تفریع انه خبیر هم شاهد خوبی است که مربوط به دنیاست چون در آخرت که تفعلونی وجود ندارد . استاد تأیید فرمودند
از مجموع آیه بعید به نظر می رسد که ناظر به قیامت باشد و گرنه باید می فرمود : انه کان بما تفعلون خبیرا
به نظر بنده بهتر است متمرکز بشویم روی واژه ی جبال . جوری معنا کنیم که حتی اگر کسی که در یک منطقه ی بدون کوه زندگی کرده است ، معنایش را متوجه شود و درک کند . یعنی شما با ثابتاتی برخورد داری و خیال می کنی ثابت و ساکن و محکم هستند . اما همین ها تمرّ مرّ السحاب . زیرش یک دریایی از جریان و تکاپوست . از بس خدا همه چیزهای دخیل در این جبال را متقن آفریده است . منظور از کلّ شیء هم تمام چیزهایی باشد که در این جبال دخیلند و مؤلفه های این جبال هستند . انه بما تعلمون هم نتیجه ی ما قبل است . یعنی این صنع و متقن و این جبال چه بسا برای تو حجاب میشن از اینکه خدا را آگاه و حاضر و ناظر ببینی بر تمام رفتار و تصمیم گیریهات . ولی اگر بفهمی که این چیزهایی که خیال می کنی ثابتند و بالاترین حجابند بین تو و خدا ، تمرّ مرّالسحاب ، و هیچی به هیچ جاست ، خبیر بودن وناظر بودن خدای متعال هم برایت روشن می شود . این احتمالی است که محتاج جمع شواهد است
بالاترین ثابت نزد ما ( أنا ) است ! خودمون را مستقل می بینیم که حاضر نیستیم خدای متعال را ناظر بر خودمان ببینیم . کأنه اگر این خود استقلالی و خودبینی و ثابت بینی از بین برود ، خدا را موجود می بینیم . چون خودمان را می بینیم خدا را نمی بینیم . اگر خودمان را فقیر و زائل و داثر ببینیم ، مشکلی نداریم که خودمون را جمع کنیم و لمس می کنیم که خدا حاضر و ناظر است
خدا که خبیر است در نفس الآمر . اما لازمه ی تحسب جامدة این است که حالت حجاب پیدا می شود و جبل بودن هم از همین تحسب ناشی می شود و گر نه اگر جبل برود کنار ، دیگر جبل جبل نیست . تا وقتی تحسب هست ، جبال هست . اما وقتی تحسب برود کنار و تمرّ ظاهر شود ، دیگر جبلی نمی ماند . لذا بعید نیست که در جبل بودن جبل یک نحو ثبات و جمود هم خوابیده باشد که باطنش سراب باشد . سراب بود یعنی جبل نما بود . وقتی سُیّرت شد ، سراب بودنش منکشف می گردد . چون سراب تا وقتی از دور نگاه می کنیم که آب است . برای همین به طرفش می دویم . اگر از اول بفهمیم سراب است که به سراغش نمی رویم . به قول قرآن : ( حتی اذا جاءه لم یجده شیئا و وجد الله عنده و وفّاه حسابه )
اساس تقریب آخر من این بود که از خود جبل شروع کنیم نه از کل شیء . فقط می ماند که شواهدی از روایات پیدا کنیم برای معانی دیگر جبل ( دقیقه 48 )
تا دقیقه 53 پاسخ به سوالات متفرقه
یا ام المصائب









*****************
تقریر آقای صراف:
3/10/1390

· جمع­بندی معنای آیه: این حسبان مال دید دنیایی است که به حکم انا بشر مثلکم برای انبیاء هم هست و آن مرور مال دیده قیامت بین است که برای پیامبر ثابت است و این صنع خدا است در ساخت تار و پود عالم که همه چیز جامد به نظر می­رسد اما در باطن خود در حال مروراست. شما در این مسیر سیلان مرتب در حال عبورید و این عبور شما را برای انتخاب آماده می­کند و این اعمال آینده سیر را دارد ترتیب می­دهد.