بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۰

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر از سایت انجمن گفتگوی علمی، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست









**************
تقریر از سایت انجمن گفتگوی علمی:

http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=118.0

تفسیر سوره مبارکه قاف :ازجلسه 95 تا124
***تفسیر سوره مبارکه قاف (3)***

یکشنبه ( 18/12/2011 )27اذر90-22محرم الحرام1433جلسه95

بسم الله الرحمن الرحیم
تا دقیقه ی 14 پاسخ به سوالات متفرقه
عرض کردیم که درباره ی ( خلق جدید ) دو دیدگاه وجود دارد : اول : ایجاد عالمی بعد از این عالم و دوم : آن به آن فیض وجود رسیدن ، وجودات که زمانی و مستمرّ الوجودند ، لحظه به لحظه دارد فیض از ناحیه ی خداوند به آن ها می رسد . طرفداران دیگاه دوم لبس را دو جور معنا کرده بودند : اول : تلبس و لبس بعد از لبس یا لبس بعد از خلع به معنای تحقق و دوم : به معنای اشتباه و ستر . اینجا بود که عرض شد که برخی آیه ای را در سوره نمل شاهد آورده اند که خلق جدید را به معنای فیض دم به دم بگیریم . آیه سوره نمل : ( و تری الجبال تحسبها جامدة و هی تمرّ مرّ السحاب ) امثال صاحب اسفار که از تبدل انواع و تجدد امثال را تعبیر به حرکت جوهریه کرده اند ، این آیه شریفه را هم شاهد بر حرکت جوهریه می گیرند . می گویند : آیه می فرماید : کوهها را می بینی و گمان می کنی جامد و ساکنند اما تمرّ مرّ السحاب لحظه به لحظه در حال حرکتند
آیا این آیه شریفه به ( خلق جدید ) و به حرکت جوهری مربوط می شود یا نه ؟ در این آیه سه دیدگاه مطرح شده که فقط طبق یکی از آن ها به حرکت جوهری مربوط می شود
دیدگاه اول که از ظاهر سیاق آیات استفاده شده همان است که هم مرحوم طبرسی دارند و هم آقای طباطبایی پذیرفته اند :
المیزان : الآیة بما انها واقعة فی سیاق آیات القیامة محفوفة بها تصف بعض ما یقع یومئذ من الآیات . این آیات اصلا ربطی به دنیا ندارد که بگوییم عالم دنیا و حرکت و جوهری و ... بلکه مال روز قیامت است و منظور از ( تری الجبال ) دیدن الآن نیست . مانند : ( و سیّرت الجبال فکانت سرابا ) و ( کانت کثیبا مهیلا ) و ( و تکون الجبال کالعهن المنفوش ) ایشان هم در المیزان مثال زده اند به آیه ( و تری الناس سکاری و ما هم بسکاری ) تو می بینی ؛ نه این که شخص تو می بیند بلکه یعنی حال چنین است و هر که نگاه کند ، چنین می بیند . در اینجا هم ( تری الجبال ) یعنی وقتی آن روز شد ، شما کوه ها را این چنین می بینی . چون آیات شریفه این گونه شروع می شود : آیه 82 : ( و اذا وقع القول علیهم اخرجنا لهم دابّة من الارض تکلّمهم ان الناس کانوا بآیاتنا لا یوقنون ) بعد ( و یوم نحشر من کلّ امّة فوجا ) که طبق روایات اشاره است به رجعت . چون می فرماید : محشور می کنیم از هر امّتی گروهی را نه همه ی امّت را . ولی در طول تاریخ هر کس را که به رجعت قائل بوده ، رافضی و کذّاب خوانده اند ! می گویند : فلان راوی ضعیف قائل بالرجعة ! معلوم میشود قول به رجعت از مشخصّه های شیعه بوده است . بعد ادامه دارد تا آیه 87 : ( و یوم یُنفخ فی الصور ففزع . . . ) و بعد آیه ی ( و تری الجبال ) و دنبالش هم ( من جاء بالحسنة فله خیر منها و هم من فزع یومئذ آمنون ) پس قبل و بعد آیات مربوط به قیامت است و درنتیجه ( تری الجبال ) هم مربوط به همان قیامت است نه دنیا . این نظر اول که حتی صاحب المیزان که حرکت جوهری را قبول دارند ، این آیه را ناظر به آن ندانسته اند . اما احساس می شود این حرف خالی از تکلف نیست . گرچه اصل سیاق قبال انکار نیست که بین آیات قیامت قرار گرفته ولی فاصله گرفتن از سیاق امر بعیدی نیست مخصوصا که می دانیم که آخرت و دنیا عالم های مُنحاز نیستند و به فرموده امیرالمؤمنین به جاثلیق که از رابطه ی بین دنیا و آخرت پرسیده بود : پرسیده بود : أین الدنیا من الآخرة ؟ نفرمودند : الدنیا حاضرة و الآخرة تأتی بعدها . بلکه فرمودند : ( الدنیا فی الآخرة و الآخرة محیطة بالدنیا ) خود این دنیا جلوه از عالم آخرت است . آخرت اقیانوس است و دنیا برکه ای است که وصل به آن است و دارد آن را نشان می دهد . اینجور نیست که دو تا کره ی از هم جدا باشند که به هم ربط ندارند
حالا با توجه به این مطالب چه مانعی دارد که قرآن دارد با کسی مثل پیامبر صحبت می کند که کلّ دنیا و آخرت برای او وصل به هم است و مکشوف و روشن . هم حیثیت دنیای حضرت محفوظ است هم حیثیت آخرت . در روایت معراج هم دارد : ( قد صارت الدنیا و الآخرة عندهم واحدة ) ( و هم والجنة کمن قد رآها ) در نهج البلاغه هم هست که : ( حققت القیامة علیهم عداتها ) و ( اسفرت الساعة عن وجهها ) ما هستیم که مبتلا هستیم نه اولیاء الهی که تمام وعده های قیامت برای آن ها محقّق است . این ها از محکمات معارف مبدأ و معاد است . در این جا هم می فرماید ( و تری الجبال تحسبها جامده و هی تمر مر السحاب ) اگر تحسبها جامدة مربوط به روز قیامت باشد که معنا ندارد . در آن روز دیگه گمان معنا ندارد . روز حُسبان نیست . مرحوم آقای طباطبایی ( تحسبها ) را جمله معترضه گرفته اند یعنی الآن . ای تظنّها الآن و لم تقُم القیامة . لذا ایشان ( و هی تمر ) را حال از ( تری ) گرفته اند یعنی می بینی کوهها را در روز قیامت در حالیکه تمرّ مرّ السحاب ولی طبق توضیح ما حال از جامدة می شود . پس این تعبیر حُسبان آیه را از سیاق آیات قیامت دور می کند . چون اگر امروز جامد است ، باید می فرمود : و تری الجبال جامدة و تمرّ یوم القیامة مرّ السحاب
در جواب اشکال : اصلا منظور از ( تحسب ) حال شخص نیست که بگوییم یقین دارد یا گمان بلکه برای فرق گذاشتن بین دید ظاهری و باطن امر است . مثلا می گویند : تو گمان می کنی که فیلم حرکت است در حالیکه درحقیقت چندین عکس پی در پی است . گمان می کنی نه یعنی علم نداری گمان داری بلکه می خواهند بین حالت دید ظاهری و واقعیت فرق بگذارند . منظور بیان صرفا حال بیننده نیست
در تفسیر مجمع البیان از تعبیر ( مرّ السحاب ) استفاده کرده اند که : منظور از مرّ السحاب ، عبور یک قطعه ابر نیست بلکه مراد حالتی است که ابرها کل آسمان را فرا گرفته است . به این ابرها که نگاه می کنی آن ها را ساکن و ایستاده می بینی در حالیکه در واقع همه ابرها در حال عبور هستند
سؤال : تعبیر جمود چه ربطی به مرور دارد ؟ مقابل مرور ، سکون است . باید می فرمود : تحسبها ساکنة و هی تمرّ
جواب : این حرف شما باعث خوشحالی ملاصدرا است ! که بفرماید : جمود یعنی چیزی که یخ بسته . و گرنه ماشینی که استاده که نمی گویند : جامد است . پس آیه دارد حرکت جوهری را می گوید . کوه ها را جامد می انگاری اما در ذاتش سیلان است . حرکت سیلانی جوهری . اما دیگران می گویند : علی ایّ حال اگر چشمه ی آبی هم در حرکت است ، یخ بزند ، می گویند : جمد العین یعنی از حرکت باز ایستاده مانند خمد النار که به معنای فرکش کردن لهیب آتش است . جمود و خمود در اشتقاق کبیر نزدیک به همند . به هر حال مقابل جمود یک نحو جولان دادن است . خواه حرکت برونی و خواه حرکتی در اندرون شیء .
نظر دیگر این است که آیه اشاره دارد به حرکت وضعی و انتقالی کره ی زمین . کوه ها مانند حرکت ابرها در حرکتند یا به حرکت غرب به شرق در حرکت وضعی یا در مسیر مدار زمین به دور خورشید . وقتی زمین در حال حرکت است بالتبع آن کوهها هم لحظه به لحظه در حال حرکتند

با عرائضی که ما داشتیم ، قرآن می تواند چندین معنای صحیح را در آن واحد افاده کند : فیه خبر السماء و الارض و . . . ابن عباس می گوید : اگر کسی شترش را گم کرده ، می تواند از قرآن پیدا کند . حالایی ها می گویند قرآن آمده فقط برای بیان عبادات و حداکثری نیست حداقلی است . تازه حداکثری هم که آن ها منظورشان است ، خودش یک لیوان نمی شود . اما حرف ابن عباس پدرجد حداکثری است ! حالا که قرآن این گونه است ، مانعی ندارد که با یک تعبیر به همه ی این معانی ( بر فرض صحتشان و قابل اراده بودنشان از آیه ) اشاره داشته باشد
اما این نظر که اشاره به حرکت کره زمین باشد ، با تشبیه به حرکت ابر خیلی جور نیست . وجه شبه حرکت وضعی یا انتقالی زمین و به تبع آن کوه ها با حرکت ابرها خیلی روشن نیست . آیا تشبیه در اصل الحرکة است ؟ به عبارت دیگر سحاب بیرون از ماست و ما روی زمین ، ساکن ناظر . حالا یا قطعه ی ابر یا ابری که کل آسمان را گرفته است . کوه ها چگونه این گونه اند ؟ یعنی ما جایی هستیم که کوه ها دارند از ما رد می شوند ؟ یکی از حاضران : ممکن است وجه شبه عدم وضوح و خفاء حرکت باشد . استاد : آیا ارتکاز عرب از کلمه ی سحاب ، غیم مُطبق است ؟ کمی دور به نظر می رسد . باید بیشتر بررسی شود . احتمال هم دارد که وجه شبه سرعت مرور باشد . چطور ابر به سرعت رد می شود ، کوهها هم حرکتی سریع دارند نه این که تو ساکن هستی و ابر حرکت می کند . سوال : این که حرکت زمین است نه کوه ها پس چرا نگفت : تحسب الارض ساکنة و جبال را آورده ؟ جواب استاد : چون جبال حالت اوتاد ونگهبانی دارند و اگر بخواهند به استقامت و ثبات مثال بزنند ، به کوه مثال می زنند . یکی از حاضران : اگر منظور از ثبات ، استحکام باشد ، فرمایش شما درست است ولی اگر منظور از ثبات ، سکون باشد ، در ذهن عامه ی مردم وقتی می گوییم : سکون و آرامش ، بیشتر وجه الارض به ذهنشان می آید نه جبال . به لحاظ آرام بودن از نظر حرکت وضعی زمین ، وجه الارض بیشتر بارز است تا کوه ها . استاد : البته بعدا می خواهم معنایی برای جبال عرض کنم . چون بالأخره قرآن جبال فرموده نه ارض و لو اینکه دلیلی هم بر نفی معنای سوم نداریم . چند بار دیگر هم عرض کردم که گاهی معنای آیه ای با دقت و مراجعه به تفاسیر واضح می شود اما می بینی ریخت کلام جوری است که با زبان حال می گوید : من چیز دیگری می خواهم بگویم ! یکی نمونه های بارز آن آیات همین آیه است . در ادامه اش دارد : ( صُنع الله الذی اتقن کلّ شیء ) چه ربطی به جمود و حرکت کوه ها دارد . بعدش هم می فرماید : ( انه بما تعملون خبیر ) مفسران مجبور شده اند ( انه بما تعملون ) را به چند آیه قبل مربوط بدانند . در حالیکه گفتیم همانطور که سیاق آیات مفادی دارد ، نفس یک آیه هم مفادی دارد . لذا باید یک فکری برای ( انه بما تعملون ) در سیاق خود آیه بکنیم .
برای فردا هم روی واژه ( أتقن ) تأمل کنید هم روی ربط ( انه بما تعملون خبیر ) به ما قبلش . ( دقیقه ی 46 )
سوالات متفرقه تا دقیقه 62 ادامه دارد
یا حسین









*****************
تقریر آقای صراف:
27/9/1390

بحارالأنوار 24 86 باب 32- أن الحكمة معرفة الإمام ....
1- فس، [تفسير القمي‏] الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْقَصِيرِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَوْلُهُ وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ قَالَ أُوتِيَ مَعْرِفَةَ إِمَامِ زَمَانِهِ

· به آیه شریفه 88 از سوره مبارکه نمل استشهاد شده برای حرکت جوهری که مرحوم آخوند در تفسیر خود استشهاد کرده. در این مورد سه دیدگاه مطرح شده: 1- که به ظاهر سیاق آیات می­خورد و مجمع البیان و المیزان به آن عنایت دارند و با توجه به آیات قبل و بعد آن را مربوط به قیامت دانسته­اند و نه ناظر بر حرکت جوهری (علیرغم اینکه صاحب المیزان حرکت جوهری را قبول دارد اما آیه را ناظر به آن ندانسته است)

النمل‏ ، الجزء 20، الصفحة: 384، الآية: 88
وَ تَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ ﴿88﴾

الميزان في تفسير القرآن ج‏15 401 (بيان) ..... ص : 395
قوله تعالى: (وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِما تَفْعَلُونَ) الآية بما أنها واقعة في سياق آيات القيامة محفوفة بها تصف بعض ما يقع يومئذ من الآيات و هو سير الجبال و قد قال تعالى في هذا المعنى أيضا: (وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً): النبأ: 20، إلى غير ذلك.
فقوله: (وَ تَرَى الْجِبالَ) الخطاب للنبي ص و المراد به تمثيل الواقعة، كما في قوله: (وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى‏): الحج: 2، أي هذا حالها المشهودة في هذا اليوم تشاهدها لو كنت مشاهدا، و قوله: (تَحْسَبُها جامِدَةً) أي تظنها الآن و لم تقم القيامة بعد جامدة غير متحركة، و الجملة معترضة أو حالية.
و قوله: (وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ) حال من الجبال و عاملها (تَرَى) أي تراها إذا نفخ في الصور حال كونها تسير سير السحاب في السماء.

· اگر مال قیامت است پس تحسبها به چه معناست؟ صاحب المیزان تحسبها را معترضه و «و هی تمر» را متعلق به «تری» دانسته­اند. در مجمع از کلمه مر السحاب استفاده کرده­اند: مر السحاب دو جور است: یکی اینکه یک تکه ابر از بالای سر رد می­شود ولی جور دیگر این است که ابر یکپارچه همه افق را گرفته ولی در واقع در حال حرکت است. آیا ارتکاز عرب از سحاب، غیم مطبق است؟ به نظر خلاف این می­آید و بیشتر به یک تکه ابر سحاب گفته می­شود.

· 2- شاهد بر حرکت جوهری گرفتند

· 3- بعد از معلوم شدن حرکت وضعی و انتقالی زمین گفتند از معجزات قرآن است که این مطلب را در این آیه مطرح کرده است. وجه شبه هم سرعت سیر باشد.

· لغت صنع و اتقن و خبیر بما تفعلون به قبلش چگونه مربوط می­شود؟