بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۰

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر از سایت انجمن گفتگوی علمی، در ذیل صفحه است
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است

تقریر جدید-فعلا نیست










****************
تقریر از سایت انجمن گفتگوی علمی:

http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=255.0
***تفسیر سوره مبارکه قاف از جلسه 18تا44تابستان90***
یا حسین
جلسه 29 ( 5 / 7 / 2011 )سه شنبه 14/4/90=سوم3شعبان المعظم 1432


جلسه 29 ( 5 / 7 / 2011 )
یکی از مظاهر باء، بهاء الله است نه اینکه معنای انحصاریش باشد. در روایات دیگر آمده که الباء بهجة الله یا الباقی و . . . ائمه از طریق ارائه مثال و بیان موارد، انسان را به سمت تجرید سوق می دهند.(4)
روایت بنای عالم بر هفت ( بحار ج 94 ص 6 ) که از غارات ثقفی نقل کرده است ( ان الله فرد یحب الوتر )
آیا نقطه ابتدا نبوده و بعداً نقطه گذاری شده است تا ( انا النقطة تحت الباء ) زیر سوال برود یا بوده ولی نمی نوشته اند؟ همانطور که در فارسی اعراب را نمی نویسند ولی وجود دارد. اصطلاح نقطه گذاری هم به معنای اعراب گذاری بوده است. خطبه بدون نقطه حضرت شاهدِ بر این است که نقطه بوده است. ( ضع قلمک علی اذنک الیسری ) ( لا تمد الباء الی المیم حتی ترفع السین ) تا دقیقه 21
ینابیع المودة ص 400 : ( و علم الالف فی النقطة ). یعنی اساس علوم بر می گردد به حروف و علم الف در نقطه است و نقطه دیگر یک نحو مبدأیت دارد. یعنی وقتی از عالم حروف رفتیم به مبدأش که نقطه است، دستگاه عوض می شود یعنی ما با نقطه دیگر نمی توانیم کلام درست کنیم. قبلاً هم که گفتیم حروف بسائط هستند، منظور در فضای کلام بود. ولی اگر از فضای کلام و حرف خارج شدیم به نقطه، به فضای بالاتر و سابق بر اینها رفته ایم. مثلاً اینکه مبدأ الف نقطه است یعنی نقطه یک حالت بساطت دارد. بساطتِ حسّی هم در او نمود دارد. می گوید من دیگر نمی توانم تقسیم بشوم. اما منی که بسیط هستم با سیلان یا تکرار خودم، خط را پدید می آورم. یعنی حرف بسیطی است از سنخ سیلان که از نقطه پدید آمده است. پس باء یک نقطه ی سیّاله است که امتیاز او یک نقطه ی غیر سیاله است. و این حرف ضرری به بساطتی که قبلاً منظور ما بود، نمی زند. چون باء بسیط است در ترکیب کلام اما همین باء در مبدأ قبلِ او با یک مجموعه ای از یک ثابت با یک سیال پدید می آید. یک ثابتی که زیر او قرار دارد و نسبت به او حالت خفض دارد. بر خلاف مثل تاء. پس ( انا النقطة تحت الباء ) یعنی وجه ثبات بائی که در سیلان نقطه پدید می آید، من هستم. در مناقب ابن شهرآشوب هم روایتی است که: ( انا النقطة انا الخط، انا الخط انا النقطة انا النقطة و الخط ). ابن شهرآشوب، خط را به بدن متحرک سیالی که مال عالَمِ زمان و مکان است و نقطه را به نفس مجردی که حالت بساطت دارد و در بستر زمان مستقیماً سیلان زمانی ندارد، تفسیر کرده است. انا النقطة و الخط هم یعنی همین نقطه وقتی با این خط ترکیب می شوند انسانی که مرکب از روح و بدن است.
سوال. استاد: چند ارزشی بودن منطق، کشف است نه اختراع که رویش حساس باشیم. بلکه در برابر اختراع هم باید یتبعون احسنه باشیم.(29)
ریخت تواتر ریختی نیست که مال منطق صفر و یکِ منطق ارسطو باشد. همانطوریکه احتیاط و حجیت امارات و خبر واحد هم شدت و ضعف دارد و نمی شود گفت: بگو هست یا نیست.
قرآن، خبر فاسق را هم نمی گوید هیچی بلکه می گوید: فتبینوا.
خبر واحد معتبر است اما نه به این معنا که کار را تمام می کند بلکه یعنی بخشی از کار است و باید قرائن و شواهد دیگر هم به آن ضمیمه شود.
فرموده اند: روایتی که به ما منسوب است، سریعاً رد نکنید.
وقتی به یک کلمه نگاه می کنید آن را مداخل ببینید(36) عبد: ع علمه بالله ب بونه من دون الله د دوامه فی ذکر الله.
از لحاظ ترتیب نزول، اول سوره نون بوده بعد قاف و بعد صاد. سوره مبارکه نون مربوط است به مبدأ کار و عالم دنیا. صحبت از دنیا می کند: انشاء الله نگفتند، بلا بر آنها نازل شد و امثال اینها. سنخ مطالبش سنخ تدبیر امور دنیاست. تدبیر بذر نشانی است ( الدنیا مزرعة الآخرة ) اما در سوره قاف، صحبت از مردن و خروج از قبر و مرحله ی بعد از دنیاست. سوره مبارکه صاد از بعد از قیامت سخن می گوید. بهشت و جهنم و نعمت های بهشت و عذاب جهنم. این محتواها با خود حروف هم مناسبت دارد. یکی از معانیِ نون، دوات است. دوات ماده ی خام است. نون و القلم. مرکب و قلم و ما یسطرون. نون ماده ی خام و مثل مومی است که هنوز شکل نگرفته است. قلم سبب می شود که این مرکب به صورت نقوش در بیاید. به مرکب، شکل و صورت می دهد و به آن فعلیت می بخشد. سطر یعنی فعلیتِ مرکبی که حالت ماده داشت. پس محور اصلی این سوره، نون است یعنی حالتی برای بشر که ماده ی خام او و وجهه دنیایی ِ اوست. دارد خودش را با اعمال می سازد. اما حرف قاف، را در لغتنامه ها به قصبة الکتابة معنا می کنند. می گویند: خود فینیقی ها که می گفتند قاف، منظورشان نیِ نوشتن بوده است. محور سوره ی نون بر دوات است ولی محور سوره قاف، قلم است و صاد در روایت به نهرٌ تنبع من ساق العرش تفسیر شده است و مربوط به وراءِ دنیا و عالم آخرت است. و ما یسطرون، یعنی وقتی کتاب اصلیِ وجودش به فعلیت تامه رسید و وارد بهشتو جهنم شد، صاد برای ظهور پیدا می کند.
پس سوره نون می گوید: به فکر خودتان باشید. الآن دارید خودتان را می سازید و فردا سر سفره ی خودتان هستید ( لیس للانسان الا ما سعی)
اما سوره مبارکه ی قاف می گوید: این دنیای شما به وسیله چیزی در باطن شما، دارد به تصویر کشیده می شود و آن ماده ی خام دارد مصوَّر می شود و نوشته می شود با قلم. روایت عجیبی داریم که حضرت فرمود: جای آن دو ملکی که اعمال هر شخصی را می نویسند، دو طرف فک است و قلمی که با آن اعمالتان را می نویسند، زبان شماست و مرکبشان آب دهان شماست.(46)
پس سوره نون مربوط می شود به دنیای انسان و قاف مربوط می شود به مرگ و برزخ و قیامت و صاد به بهشت و جهنم.
سوال: چه ارتباطی بین قلم و مرگ و برزخ و قیامت وجود دارد؟ استاد: قلم به ماده ی خام تصویر می دهد. ما به التصویر است. این دنیا هم صراطی است که ما داریم از آن عبور می کنیم ( در روایت هم دارد که صراط، صراطان است ) این خواب و برزخ و قیامت و خروج از قبر یک نحو باطنِ ظاهرِ دنیای ما ست که دارد وجود ما را صورتگری می کند. و دارد ما را به فعلیت می رساند. هنگام مرگ می فهمد که در دنیا وجود او داشت به تدریج به فعلیت می رسید. کان فی غفلة من هذا. در آخرت پرده برداشته می شود. بصرک الیوم حدید، یعنی چیزهایی که داشت می شد و به آن توجه نداشتیم.(50) ان الابرار لفی نعیم و ان الفجر لفی جهیم، یصلونها یوم الدین. و ما هم عنها بغائبین. صلی کاری است که خودمان سر خودمان می آوریم.
وقتی می گوییم: قاف مال بعد از مرگ است، یعنی بعدِ کشفی. یعنی ترتیب زمانی منظور نیست. لذاست که قاف باطنِ نون می شود و لو مربوط به قبر و برزخ و قیامت است.
صلی یعنی در دنیا در فضایی است که نمی فهمد چه دارد بر سر خودش می آورد مثل کسی که دست بی حس شده اش را وارد آتش کرده است. فنزل من حمیم و تصلیة جحیم.(54) و ان جهنم لمحیطة بالکافرین یعنی نمی توانند فرار کنند چون بر آنها احاطه دارد. و احاطت به خیطئته. مثل کسی که در کره ای است. به هر کجا برود دارد به سوی محیط کره می رود. صلی یعنی الآن احاطه محقق است و انبیا و اوصیا دارند می بینند چه خبر است ولی خود ما نمی فهمیم.
صلی با ماده ی صلو به معنای عطف و میل و با مادعه وصل ارتباط دارد. صلی یک نحو واصل شدن و رسیدن است. اما واصل شدن خاصی است. رسیدنِ به معنای درک کردن. همان طور که می گوییم: روزی به حرف من می رسی. بعداً درباره صلی که لغتی عجیب از قرآن است، بیشتر صحبت خواهیم کرد انشاء الله.
حیثیتِ هیولویِ دنیا می شود نون. حیثیتِ صورتی که هیولا را در مسیر خودش به حرکت متشابه یا اشتدادی به فعلیت می رساند، می شود قلم. وقتی فعلیت تامه شد، ظهورش در عالم بهشت و جهنم می شود بهره مندی از صاد.(60)
یفجرونها تفجیرها تعبیر مهمی است. یعنی این چشمه را خود بهشتی ها تفجیر می کنند. باید دید نهر صاد از کجا منفجر می گردد؟
سوال. استاد: بله، کل عالم هم یک ماده ی خام دارد که می تواند صورتگری شود و سپس به فعلیت برسد.(61)
قوه یعنی محض استعداد. کمال اول یعنی صورت گری شدن.
سوال. استاد:اگر بخواهیم قوس صعود را به ترتیبِ لا زمانی تنظیم بکنیم، از حضیض کمال که لا فعلیة له الا انه قوة الفعلیة که نقطه ی صفرِ قوس نزول است. بعد از این قوه به ترتیب می رویم بالا. یعنی صورت هایی که بعداً روی قوه می آید، در قوس صعود به حساب می آوریم اگر چه این صورت ها آن فعلیت تامه ی نهاییه هم نباشند.
سوال. استاد: حروفی که سه دندانه یا سه نقطه دارند، در معنایشان نوعی تشعُّب و تفشّی وجود دارد مانند شین.
بین طرز تلفظ و شکل حرف و معنا ارتباط و تناسبی وجود دارد.
سوال درباره کثیر السفر.(66) تا (71)
سوال وطنیت قم برای طلبه هایی که در قم درس می خوانند. استاد: حاجاقا تأبید را لازم نمی دانستند ولی تعیین وقت را مضرّ می دانستند.(75)
سوال از روش محاسبه قمر در عقرب! (79) تا (81)

یا من هو صراط المستقیم











*****************
تقریر آقای صراف:
14/4/1390

حروف مقطعه که ترتیب نزولی دارند آیا در این ترتیب نکته­ای هست؟

سوره مبارک نون صحبت از دنیا است و سنخ تدبیر امور دنیا و بذر نشانی است. در ق صحبت مردن و خروج از قبر و ... و در ص بعد از قیامت است. این ترتیب چه بسا با معانی حروف هم مناسبت دارد.

مرکب و دوات یک ماده خام است که مثل مومی که شکل نگرفته است. ماده خام انسان در دنیاست و هنوز حالت خمیرمایه ریخت وجودی اوست. فکر خودتان باشید که دارید در این دنیا خودتان را می­سازید.

ق در زبانهای قدیم (آنگونه که عربها گفته­اند) که در الفبای فینیقی هم بوده معنا کرده­اند قصبة الکتابة. پس می­شود قلم و مناسبت با نگاه برزخی دارد. ماده خام دارد مصور می­شود با قلم. (قلم ماده خام را برمی­دارد و به آن تصویر می­دهد) این تصویر در دنیا در حجاب است و بعد از مرگ پرده برداشته می­شود. واژه صَلی جای بررسی و تحقیق دارد در قرآن مثل تصلیة جحیم، یصلونها

بحارالأنوار 9 342 باب 2- احتجاج النبي ص على اليهود في‏
... قَالَ مَقْعَدُهُما كَتِفَاهُ وَ قَلَمُهُمَا لِسَانُهُ وَ دَوَاتُهُمَا حَلْقُهُ وَ مِدَادُهُمَا رِيقُهُ وَ لَوْحُهُمَا فُؤَادُهُ يَكْتُبُونَ أَعْمَالَهُ إِلَى مَمَاتِهِ قَالَ صَدَقْتَ يَا مُحَمَّدُ ...

در مورد ص روایات متعدد است که معنی کرده­اند ص نهر تنبع من ساق العرش و کأنه مناسبت دارد با معارف بعد از قیامت.

این ترتیب البته ترتیب زمانی وقوعی نیست بلکه ترتیب در فهم و بطون است.