بسم الله الرحمن الرحیم

مقاله تفسیر المیزان و قرائات غیرمتداول-سید رضا مؤدب-علی خوشنویس

فهرست مباحث علوم قرآنی
قائلین به تعدد قراءات از علمای شیعه پس از قرن یازدهم
کلام صاحب المیزان راجع به تعدد نزول قرائات
هماهنگی کلام علامه طباطبائی راجع به ارتباط عرضه اخیره با تعدد قرائات با کلام سید شمس الدین در جزیره خضراء



*************************
معرفت۔
سال بیست و چهارم، شماره ۲۱۴، مهر ۱۳۹۴، ۴۱-۵۴
تفسیر المیزان و قرائات غیرمتداول
reza@moaddab.ir
سیدرضا مؤدب / استاد دانشگاه قم ، على خوشنویس / دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم
alikhoshnevis791351@gmail.com
دریافت:
۹۳/۶/۲۹
پذیرش:
۹۳/۱۲/۲۱
چکیده
علامه طباطبائی در الميزان در مواردی معدود، قرائاتی غیر متداول را به عنوان قرائت اصیل قرآنی ترجیح داده است. شناخت تفصیلی این موارد مقدمه ای است برای طرح پرسش هایی درباره برخی مبانی قرآنی ایشان؛ پرسش هایی برآمده از احساس تعارض میان اقدام فوق با پذیرش برخی مبانی اجماعی یا مشهور طائفه امامیه درباره قرآن؛ از جمله: ۱. وحدت نص و قرائت قرآن؛ ۲. لزوم تواتر برای اثبات قرآن؛ ۳. مصونیت قرآن از تحریف؛ ۴. عدم حجیت قرائات. این مقاله با اتخاذ روشی توصیفی - تحلیلی، به بیست مورد از این دست قرائات در الميزان دست یافت که غالبا با ادله ای همچون «شهادت سياق، هماهنگی با آیه ای دیگر، تطابق لفظی با سنت، دوری از تکلفات دستوری، حذف یا کثرت حذف، اقتضای طبع المعنى، تطابق با حکم مسلم اسلامی، و گواهی لغت» مستدل شده اند. از مجموع این قرائات، نه قرائت منجر به تبدیل معنا، یک قرائت منجر به افزایش معنا، دو قرائت منجر به تبدیل جایگاه معنا و یک قرائت منجر به تغییر در کیفیت معنا شده است.
کلیدواژه ها: قرآن، قرائت متداول، قرائات غير متداول، مبانی قرآنی امامیه، تفسير الميزان، علامه طباطبائی
- Vol. 24, No 7, Mehr 1394
Marifat -


۴۲-معرفه سال بیست و چهارم - شماره ۲۱۴- مهر ۱۳۹۴
مقدمه
الميزان في تفسير القرآن، ممتاز ترین تفسير متأخر شیعی است؛ اثری بدیع، عمیق، جامع و مبتنی بر روشی نوین که حاکی از دانش های گوناگون، سرشار، و ژرف مؤلف نام آور آن، علامه طباطبائی است. تفسیری با این امتیازات، درخور تأمل و صرف زمان کافی برای فهم دقیق و صد البته درخور نگاه ناقدانه است.
این مقاله، محصول نگاهی پرسشگرانه به این تفسیر، از زاویه یکی از مهم ترین و جنجالی ترین مباحث علوم قرآنی، یعنی «قرائات قرآن» است. مرور تفسير الميزان از این بعد نشان میدهد که یک حجم نه چندان زیاد، ولی قابل توجه از «اختلاف قرائات» در آن نقل شده و ځجج صاحبانشان نیز بعضا به آنها ضمیمه گشته و آنگاه در مواردی متعدد، یک قرائت غیر متداول به عنوان قرائت اصیل قرآنی ترجیح یافته و مبنای تفسیر قرار گرفته است. منظور از قرائت متداول قرآن، آن قرائتی است که در میان مسلمانان، متعارف بوده و هست و از آن به «قرائت متواتر مطابق با قرائت حفص از عاصم» یا به اختصار، «قرائت حفص از عاصم» نیز تعبیر می شود؛ علاوه بر این، اصطلاحاتی نظیر: قرائت متداوله، رائجه، دائره، متعارفه، رسمیه، مشهوره، معروفه و دارجه نیز به همین قرائت اشاره دارند. سایر قرائات، همگی در مقابل این قرائت و بديل آنند و همگی، قرائت غير متداول یا غیر دارجه نامیده می شوند. در این تفسیر برای ترجیح قرائات فوق استدلال هایی گوناگون ارائه شده که علی رغم تنوعشان، هیچ یک از جنس تواتر نیستند.
این اتفاق، آن هم در یک تفسیر شیعی، برای خواننده آگاه به مبانی قرآنی مقبول طائفه امامیه، اتفاقی غیر منتظره است؛ زیرا او با خود می گوید: با توجه به اجماع امامیه مبنی بر: ۱. وحدت نص قرآن در مقام تنزيل؛ ۲. وحدت نص قرآن در مقام ابلاغ؛ ۳. رأی مشهور این طائفه در عدم-----------

تحریف قرآن از آغاز نزول تاکنون؛ ۴. اثبات قرآن صرفا از طريق تواتر؛ ۵. تغایر مطلق قرائات با قرآن؛ ۶, متواتر نبودن قرائات؛ ۷. خبر واحد یا اجتهادی بودن قرائات؛ ۸ عدم حجیت قرائات، آیا علامه، با التزام به تمام این مبانی، به بحث از قرائات و حجج آنها و ترجیح میان آنها پرداخته و یا با رویگردانی از برخی از آن مبانی؟ زیرا از سویی، واضح است که پذیرش مبانی فوق، ورود به این مبحث را در مقام تفسير، بی وجه می کند و از سویی، اگر این اقدام به معنای عدول از آن اصول باشد، دقیقا از کدام اصل و به چه میزان و چرا عدول شده است و این ادله چه بهره ای از صحت دارد؟ آیا این اقدام مستلزم خلل در وثاقت متن مقدس قرآن و قدسی بودن آن نخواهد بود؟ و سرانجام اینکه، آثار و پیامدهای این اعراض در قلمروهای علمی مرتبط با قرآن چه خواهد بود؟
برای وصول به پاسخهایی درخور، ابتدا باید درباره جزئیات این اتفاق در تفسير الميزان اطلاعاتی تفصیلی و کامل در اختیار داشت. پس باید ابتدا به این سؤال کلی پاسخ داد که گزارش قرائات در تفسير الميزان چگونه است؟ این سؤال، خود قابل تحلیل به سؤالات جزئی زیر است:|
۱. مؤلف در چند نوبت، قرائات غير متداول را بر قرائت متداول ترجیح داده اند؟
۲. در موارد فوق، ضبط قرائت متداول و قرائت ترجیحی چگونه است؟
۳. قراء قرائات ترجیحی دقیقا کیانند؟ |
۴. الفاظی که ایشان برای بیان ترجیح به کار برده اند، دقیقا چیستند؟
۵. ادله ایشان برای ترجیح قرائات غیر متعارف، دقيقة چیستند و چه میزان متنوع اند؟
۶. قرائت غیر متداول ترجیحی ایشان چه تأثیری در معنا و تفسیر آیه دارد؟


تفسير الميزان و قرائات غير متداول -۴۳
مقاله حاضر برای پاسخ به این شش سؤال پدید آمده و مرور عناوین مقالات منتشر شده درباره قرائات و تفسیر الميزان نیز مؤید تازگی این تلاش علمی است. با این
حال، ذکر نام یک مقاله ضروری است؛ «اختلاف قرائات و نقش آن در تفسیر از دیدگاه علامه طباطبائی»، از دکتر فاكر میبدی (۱۳۹۰). دغدغه اصلی در مقاله مزبور، پاسخ به پرسش های فوق نیست، منتها ذکر برخی اختلاف قرائات، اعم از ترجیحی و غیر ترجیحی در تفسير الميزان دستمایه بحث گردیده است، با جست و جو در میان قرائات فهرست شده، به ده قرائت غیر متداول بر می خوریم که علامه آنها را بر قرائت متداول ترجیح داده اند و مقاله فوق نیز درباره آنها به برخی سؤالات فوق پاسخ گفته است.
مقاله حاضر که روشی توصیفی - تحلیلی دارد، ابتدا تحت عنوان «گذری بر رابطه قرائات با برخی مبانی تفسیری»، به مرور آن دسته از مبانی قرآنی اجماعی یا مشهور امامیه که در تعارض با حجیت قرائات است می پردازد و پس از آن، قرائات نامتداولی که در تفسیر الميزان ترجیح داده شده و مبنای تفسیر قرار گرفته، جست و جو کرده و با ذکر جزئیات ثبت نموده است.
برای جست و جوی موارد فوق و اطلاعات مربوط به هریک، از نرم افزار جامع التفاسير » استفاده شد و برای دقت کار، مدخل های زیر به کار گرفته شد:
١. کلماتی همچون: «قراءة، قرائة، القراءة، القرائة، القرائات، القراءات، قرء، قرء، قرئ، قوا، قوا»؛
۲. اسامی قرآء عشره و راویان مشهور هریک از آنها
٣. کلماتی حاکی از ترجیح که نوعا در الميزان به کار می رود؛ مانند: «أرجح، أنسب، أوفق، أليق، أفصح»؛
از رهگذر این تتبع، حجم قابل توجهی از قرائات نا متداول ترجیحی به دست آمد که برای ترسیم نمایی کلی و منظم از آنها و اطلاعات مربوط به هریک، آنها را ستونهای «جدول مقطع قرائات غير متداول ترجیحی در--------

تفسير الميزان»، با محتوای زیر قرار دادیم:
ستون نخست: برای شماره سریال این گونه آیات اختلافی
ستون دوم: برای ثبت آدرس آیات اختلافی فوق.
ستون سوم: برای ضبط کلمات اختلافی آیات فوق، طبق قرائت متداول.
ستون چهارم: برای ضبط همان کلمات، طبق قرائت دیگر و به ضمیمه نام قاری مربوطه. البته در تفسير الميزان گاه نام قاری ذکر نشده و به لفظ «قرىء» بسنده شده است که همان را ثبت نموده ایم.
ستون پنجم: برای ثبت نام تمام قرائی که قرائات غیر متداول ستون چهارم از آنها نقل شده است. این ستون کمبود یا فقدان اطلاعات در تفسير الميزان پیرامون قاریان این قرائات را جبران می کند.
ستون ششم: برای ثبت قرائات غير متداول ترجیحی علامه.
ستون هفتم: برای ثبت الفاظ علامه برای بیان ترجیح
ستون هشتم: برای ثبت ادله مصرح یا مستفاد از مؤلف برای ترجیح قرائات غير متداول.
ستون نهم : برای ثبت انواع تأثیرات معنوی قرائات غیر متداول ترجیحی
همچنین ذیل هر ردیف از جدول فوق که به یک قرائت ترجیحی اختصاص دارد، عین عبارات علامه نیز درباره آن قرائت ترجیحی و قرائت متداولش منعکس و احيانا توضیحاتی بدان ضمیمه شده است.
سپس ذیل عنوان «تحلیل دیدگاه علامه طباطبائی درباره قرائات» برخی نکات کلی به دست آمده درباره: ۱. وحدت نص قرآنی؛ ۲. پدیده قرائات از دیدگاه علامه؛ ۳. انحاء تعامل ایشان با قرائاتی که آنها را درست تر ارزیابی می کنند؛ ۴. انواع تغییراتی که این قرائات در معنای آیات ایجاد می کنند، ذکر شده است. پس از آن نیز عنوان «دیگر


۴۴ -معرفه سال بیست و چهارم - شماره ۲۱۴- مهر ۱۳۹۴
قرائات در تفسير الميزان» می آید که گزارشی است درباره برخوردهای گوناگون ایشان با قرائات غير متداول غیر ترجیحی، با ذکر مثال هایی از این گونه تعامل و به ضمیمه عین عبارات ایشان ذیل آن مثال ها. آنگاه نوبت به عنوان «پرسش های قابل طرح درباره نقل قرائات در تفسير الميزان» می رسد که پرسش هایی پیرامون روش علامه در تعیین قرائت اصیل قرآنی در موارد اختلاف قرآئت مطرح می کند و در پایان نیز نتیجه گیری می شود.
پیش از شروع بحث، بجاست دو اصطلاح «قرائت» و قاری» را تعریف نماییم:
۱. قرائت: شکل خاصی از قرائت الفاظ قرآنی است که یک قاری آن را مطرح کرده و مدعی است که نحوه صحیح خواندن آن الفاظ و مطابق با خوانش قرآن منزل است. زرکشی در تعریف «قرائات» می نویسد: «قرائات همان اختلاف الفاظ وحی مذکور، در کتابت حروف یا کیفیت آنها از نظر تخفیف و تشدید و غیر اینهاست» (زرکشی، ۱۴۱۰ق، ج ۱، ص ۴۶۵).
۲. قاری: کسی است که بیشترین و مشهورترین قرائات را بشناسد (مختار عمر و سالم مكرم، ۱۴۰۸ق، ج ۱، ص ۱۲۷).

گذری بر رابطه قرائات با برخی مبانی تفسیری
یکی از ویژگی های تفسیر المیزان، عدول از قرائت متداول در معدودی از آیات و انتخاب یکی دیگر از قرائات سبعه و یا حتی قرائتی غیر از قرائات سبعه است (ر.ک: جدول پیوستی، ردیف شماره ۱۰). این اقدام با برخی از مبانی جا افتاده قرآنی، لااقل نزد امامیه، در تعارض است و یا به نظر می رسد که این گونه باشد. این مبانی به قرار زیرند:
مبنای نخست که از اصول رایج امامیه است، «وحدت نص و قرائت قرآن» است (طوسی، بی تا، ج ۱، ص ۷؛ طبرسی، ۱۳۷۳ق، ج ۱، ص
۱۲؛ خوئی، بی تا، ص
۱۹۳). این مبنا ریشه در روایات اهل بیت علیهم السلام دارد؛ برای نمونه،--------

در روایتی در کافی (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج ۲، ص
۶۳۰) از امام باقر عليه السلام می خوانیم: «إن القرآن واحد نزل من عند واحد و لكن الاختلاف يجيء من قبل الرواة». .
همچنین فضيل بن يسار به امام صادق علیه السلام می گوید: مردم می گویند که قرآن بر هفت حرف نازل شده است. حضرت در پاسخ می فرماید: «كذبوا أعداء الله و لكنه نزل على حرف واحد من عند الواحد». .
طبق این مبنا، نزول قرآن بر اساس قرائت واحد بوده و اختلاف در قرائت، به اختلاف راویان آنها باز می گردد. بنابراین، قرائت قرآن واحد است و آن همان قرائتی است که از پیامبر اکرم ص نقل شده و در بین عموم مسلمانان به قرائة عامه» یا «عامة القرآن» شهرت دارد و مصحف نگاران به هنگام نگارش کلمات قرآن، بر طبق آن عمل نموده اند و مقریان نخست نیز آن را آموزش می داده اند (مؤدب، ۱۳۹۰، ص ۸۶ و ۹۴).
التزام به این مبنا ایجاب می کند که اولا، یک قرائت مبنای تفسیر قرار بگیرد نه چند قرائت؛ چون سایر قرائات، وحیانی نیستند و ثانيا آن قرائت نیز باید قرائت متعارف مسلمانان باشد؛ پس چگونه می توان قرائتی را مبنای تفسیر قرار داد که متعارف نباشد، به ویژه اگر آن قرائت، اختلافی کلی را در معنای آیه رقم بزند؟!

مبنای دوم، «اثبات قرآن صرفا از طریق تواتر» است (خوئی، بی تا، ص ۴۹؛ معرفت، ۱۳۷۹، ص ۳۷ و ۳۸: بلاغی، ۱۴۲۰ق، ج ۱، ص ۲۹). طبق این اصل، قرآن و قرائات دو حقیقت متمایزند و قرائات مختلف که همگی یا اخبار آحادند و یا ناشی از اجتهاد قراء، نمی توانند قرآن تلقی شوند (خوئی، بی تا، ص ۱۲۳؛ معرفت، ۱۴۱۵ق، ج ۲، ص ۵۲). بنابراین، آیا می توان به دلیل آنکه علامه در مواردی متعدد قرآنیت یکی از قرائات نامتداول را محتمل تر می‌بیند و برای اثبات ارجحیت آن، به اجتهاد متوسل می شود و ملاکاتی غیر از تواتر عرضه می کند، ادعا کرد که ایشان از این اصل عدول نموده است؟


تفسير الميزان و قرائات غير متداول -۴۵
مبنای سوم، «مصونیت قرآن از تحریف» است (مفید، ۱۴۱۳ق، ص ۸۱؛ بلاغی، ۱۴۲۰ق، ج ۱، ص ۲۹؛ مؤدب، ۱۳۹۰، ص ۶۸-۷۰). این مبنا ریشه هایی قرآنی دارد. برای نمونه، در آیه ۹ سوره «حجر» می خوانیم: وا نحن نزلنا الذكر وإنا له لحافظونه. در آیه ۴۲ سورة فصلت»، نیز می خوانیم: وإنه لكتاب عزيز لا يأتيه الباطل من بين يديه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید.
اگر زیاده و نقصان حتی در مقیاس یک حرف یا یک حرکت، شکلی از تحریف باشد، پذیرش قرائات، به معنای اعتقاد به این گونه تحریف خواهد بود. طبعا مفسری که مطابق مبنای نخست، اثبات قرآن را مشروط به نقل متواتر بداند، اگر قرائت متداول را نیز قرائت متواتر بداند، آن را قرآن تلقی خواهد کرد و سایر قرائات را مردود خواهد دانست و بدین ترتیب، ساحت قرآن را از خطر تحریف مصون خواهد داشت، لیکن اگر قرائت متداول را مانند سایر قرائات، متواتر نداند یا بخشی از آن را متواتر بداند و از این رو، به سایر قرائات نیز توجه کند و از میان آنها یکی را به عنوان قرائت متعین یا حتی قرائت مناسب تر انتخاب نماید و برای گزینش خود دست به اجتهاد بزند، قایل به وقوع نوعی تحریف شده است؛ چرا که از نظر او قرائت اصیل، میان چند قرائت، پنهان شده و به همین خاطر، از طریق اجتهادی ظنی نتیجه می گیرد که یکی از آنها قرائت صحیح یا به احتمال زیادتر، قرائت صحیح است. این مشکل زمانی حادتر خواهد شد که قرائت غیر متداول ترجیحی، تفاوتی معنوی را نیز رقم بزند.

مبنای چهارم، عدم حجیت قرائات» است. این مبنا برآمده از سه اصل پیشین، به ضمیمه نتایج مطالعه بر روی منشأ قرائات است. توضیح اینکه اگر قرآن کریم تنها با یک قرائت بر پیامبر اکرم اور نازل شده باشد و ایشان نیز با همان قرائت آن را برای مردم خوانده باشد و طریق انحصاری اثبات قرآن نیز نقل متواتر باشد و نیز هیچ گونه تحریفی در قرآن کریم رخ نداده باشد و اگر قرائات مختلف، از جنس خبر واحد باشند و یا از جنس اجتهاد و نه امر متواتر (خوئی، بی تا، ص ۱۶۵-۱۶۲ ؛ معرفت، ۱۴۱۵ق، ج ۲، ص ۱۴۵)، در نتیجه، قرائات، قرآن نخواهند بود. بنابراین، حتی اگر در یک مورد، قرائتی غیر متداول، مناسب تر دیده شود و به عنوان قرآن انتخاب گردد، از این مبنا عدول شده است.



جدول مقطع قرائات غير متداول ترجیحی در تفسير الميزان

ردیف سوره/آیة قرائت متداول قرائت غیر متداول و قاری آن طبق نقل المیزان قاری قرائت غیر متداول طبق نقل کتاب معجم القرائات القرآنیة قرائت منتخب علامه طباطبائی الفاظ به کار رفته برای ترجیح معیار ترجیح نوع تاثیر قرائت غیر متداول در معنا
1 ۳۷ بقرة آدم...کلمات قرئ آدم...کلمات ابن کثیر، ابن عباس، مجاهد قرائت دوم و قراءة نصب آدم تناسب هذه النکتة سیاق افزایش معنا

عبارت الميزان:
تفسير الميزان - العلامة الطباطبائي (1/ 75)
قوله تعالى: "فتلقى آدم من ربه كلمات فتاب عليه"، التلقي هو التلقن، و هو أخذ الكلام مع فهم و فقه و هذا التلقي كان هو الطريق المسهل لآدم (عليه السلام) توبته.
و من ذلك يظهر أن التوبة توبتان: توبة من الله تعالى و هي الرجوع إلى العبد بالرحمة، و توبة من العبد و هي الرجوع إلى الله بالاستغفار و الانقلاع من المعصية.
و توبة العبد، محفوفة بتوبتين من الله تعالى، فإن العبد لا يستغني عن ربه في حال من الأحوال، فرجوعه عن المعصية إليه يحتاج إلى توفيقه تعالى و إعانته و رحمته حتى يتحقق منه التوبة، ثم تمس الحاجة إلى قبوله تعالى و عنايته و رحمته، فتوبة العبد إذا قبلت كانت بين توبتين من الله كما يدل عليه قوله تعالى: "ثم تاب عليهم ليتوبوا: التوبة - 119.
و قراءة نصب آدم و رفع كلمات تناسب هذه النكتة، و إن كانت القراءة الأخرى و هي قراءة رفع آدم و نصب كلمات لا تنافيه أيضا.(طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۱، ص۱۳۳)


۴۶ -معرفه سال بیست و چهارم - شماره ۲۱۴- مهر ۱۳۹۴

ردیف سوره/آیة قرائت متداول قرائت غیر متداول و قاری آن طبق نقل المیزان قاری قرائت غیر متداول طبق نقل کتاب معجم القرائات القرآنیة قرائت منتخب علامه طباطبائی الفاظ به کار رفته برای ترجیح معیار ترجیح نوع تاثیر قرائت غیر متداول در معنا
2

عبارت الميزان:
تفسير الميزان - العلامة الطباطبائي (2/ 90)
قوله تعالى: حتى يقول الرسول و الذين آمنوا معه، قرىء بنصب يقول، و الجملة على هذا في محل الغاية لما سبقها، و قرىء برفع يقول و الجملة على هذا لحكاية الحال الماضية، و المعنيان و إن كانا جميعا صحيحين لكن الثاني أنسب للسياق، فإن كون الجملة غاية يعلل بها قوله: و زلزلوا لا يناسب السياق كل المناسبة(طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۲، ص۱۵۹).


ردیف سوره/آیة قرائت متداول قرائت غیر متداول و قاری آن طبق نقل المیزان قاری قرائت غیر متداول طبق نقل کتاب معجم القرائات القرآنیة قرائت منتخب علامه طباطبائی الفاظ به کار رفته برای ترجیح معیار ترجیح نوع تاثیر قرائت غیر متداول در معنا
3

عبارت الميزان:
تفسير الميزان - العلامة الطباطبائي (4/ 82)
قوله تعالى: "فإذا أحصن فإن أتين بفاحشة فعليهن نصف ما على المحصنات من العذاب" قرىء أحصن بضم الهمزة بالبناء للمفعول و بفتح الهمزة بالبناء للفاعل، و هو الأرجح.
الإحصان في الآية إن كان هو إحصان الازدواج كان أخذه في الشرط المجرد كون مورد الكلام في ما تقدم ازدواجهن، و ذلك أن الأمة تعذب نصف عذاب الحرة إذا زنت سواء كانت محصنة بالازدواج أو لا من غير أن يؤثر الإحصان فيها شيئا زائدا. و أما إذا كان إحصان الإسلام كما قيل - و يؤيده قراءة فتح الهمزة - تم المعنى من غير مئونة زائدة، و كان عليهن إذا زنين نصف عذاب الحرائر سواء كن ذوات بعولة أو لا.(طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۴، ص۲۷۹).
توضیح: علامه واژة «العذاب» در تتمه آیه را که به معنی تازیانه است و نه رجم، مؤيد قرائت ترجیحی خود می داند.


ردیف سوره/آیة قرائت متداول قرائت غیر متداول و قاری آن طبق نقل المیزان قاری قرائت غیر متداول طبق نقل کتاب معجم القرائات القرآنیة قرائت منتخب علامه طباطبائی الفاظ به کار رفته برای ترجیح معیار ترجیح نوع تاثیر قرائت غیر متداول در معنا
4

عبارت الميزان:
تفسير الميزان - العلامة الطباطبائي (5/ 218)
قوله تعالى: "و يقول الذين ءامنوا" إلى آخر الآية و قرىء "يقول" بالنصب عطفا على قوله: "يصبحوا" و هي أرجح لكونها أوفق بالسياق فإن ندامتهم على ما أسروه في أنفسهم و قول المؤمنين: "أ هؤلاء" إلخ جميعا تقريع لهم بعاقبة توليهم و مسارعتهم في اليهود و النصارى، (طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۵، ص ۳۷۶).


ردیف سوره/آیة قرائت متداول قرائت غیر متداول و قاری آن طبق نقل المیزان قاری قرائت غیر متداول طبق نقل کتاب معجم القرائات القرآنیة قرائت منتخب علامه طباطبائی الفاظ به کار رفته برای ترجیح معیار ترجیح نوع تاثیر قرائت غیر متداول در معنا
5

عبارت الميزان:
تفسير الميزان - العلامة الطباطبائي (6/ 130)
قوله تعالى: "قال الله إني منزلها عليكم فمن يكفر بعد منكم فإني أعذبه عذابا لا أعذبه أحدا من العالمين" قرأ أهل المدينة و الشام و عاصم "منزلها" بالتشديد و الباقون "منزلها" بالتخفيف - على ما في المجمع -، و التخفيف أوفق لأن الإنزال هو الدال على النزول الدفعي، و كذلك نزلت المائدة، و أما التنزيل فاستعماله الشائع إنما هو في النزول التدريجي كما تقدم كرارا.(طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۶، ص ۲۳۶).


ردیف سوره/آیة قرائت متداول قرائت غیر متداول و قاری آن طبق نقل المیزان قاری قرائت غیر متداول طبق نقل کتاب معجم القرائات القرآنیة قرائت منتخب علامه طباطبائی الفاظ به کار رفته برای ترجیح معیار ترجیح نوع تاثیر قرائت غیر متداول در معنا
6


تفسير الميزان و قرائات غیرمتداول - ۴۷
عبارت الميزان:
تفسير الميزان - العلامة الطباطبائي (7/ 158)
قوله تعالى: "و هو الذي أنشأكم من نفس واحدة فمستقر و مستودع" إلى آخر الآية، قرىء "مستقر" بفتح القاف و كسرها و هو على القراءة الأولى اسم مكان بمعنى محل الاستقرار فيكون "مستودع" أيضا اسم مكان بمعنى محل الاستيداع و هو المكان الذي توضع فيه الوديعة... و في الكلام حذف و إيجاز، و التقدير: فمنكم من هو في مستقر و منكم من هو في مستودع، و على القراءة الثانية و هي الرجحى "مستقر" اسم فاعل و يكون المستودع اسم مفعول لا محالة، و التقدير فمنكم مستقر و منكم مستودع لم يستقر بعد.(طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۷، ص ۲۸۸).
توضیح: طبق توضیح ایشان، آیه فوق در قرائت متداول دچار حذف کثیر می شود و سلاست در تعبیر نخواهد داشت، درست بعکس قرائت دیگر.


ردیف سوره/آیة قرائت متداول قرائت غیر متداول و قاری آن طبق نقل المیزان قاری قرائت غیر متداول طبق نقل کتاب معجم القرائات القرآنیة قرائت منتخب علامه طباطبائی الفاظ به کار رفته برای ترجیح معیار ترجیح نوع تاثیر قرائت غیر متداول در معنا
7

عبارت الميزان:
تفسير الميزان - العلامة الطباطبائي (15/ 17)
قوله تعالى: "فتقطعوا أمرهم بينهم زبرا كل حزب بما لديهم فرحون" في المجمع، أن التقطع و التقطيع بمعنى واحد، و الزبر بضمتين جمع زبور و هو الكتاب، و الكلام متفرع على ما تقدمه، و المعنى أن الله أرسل إليهم رسله تترى و الجميع أمة واحدة لهم رب واحد دعاهم إلى تقواه لكنهم لم يأتمروا بأمره و قطعوا أمرهم بينهم قطعا و جعلوه كتبا اختص بكل كتاب حزب و كل حزب بما لديهم فرحون. و في قراءة ابن عامر "زبرا" بفتح الباء و هو جمع زبرة و هي الفرقة، و المعنى و تفرقوا في أمرهم جماعات و أحزابا كل حزب بما لديهم فرحون، و هي أرجح.(طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۱۵، ص ۳۵).
توضیح: ظاهر منظور آن است که این آیه تا قبل از فقره فوق توضیح می دهد که خداوند پیامبرانش را پیاپی فرستاد و مردمان، یک امت بودند و یک خدا داشتند؛ خدایی که آنان را به تقوای از خویش فرا می خواند، لیكن آنان از او فرمان نبردند. سپس می گوید: «فتقطعوا أمرهم بينهم زبرا»؛ حال ما در این فقره با واژه «زبرا» مواجهیم که قرائت متعارف آن را به ضم باء خوانده که به معنای «کتبا» می شود و قرائتی دیگر آن را به فتح باء خوانده که معنای آن «فرقا» می شود؛ معنای این فقره طبق دو قرائت، به ترتیب این گونه است:
۱. پس آنها کارشان را میان خویش قطعه قطعه کردند و به صورت کتاب هایی خاص خویش درآوردند.»
۲. «پس آنها کارشان را میان خویش قطعه قطعه کردند و فرقه فرقه شدند.»
توجه به این دو ترجمه، تکلف آمیز بودن ترجمه نخست را که برخاسته از قرائت متعارف در واژه «زبرا» است آشکار می کند؛ تکلفی که به هیچ وجه در ترجمه آن طبق قرائت دوم نیست.


ردیف سوره/آیة قرائت متداول قرائت غیر متداول و قاری آن طبق نقل المیزان قاری قرائت غیر متداول طبق نقل کتاب معجم القرائات القرآنیة قرائت منتخب علامه طباطبائی الفاظ به کار رفته برای ترجیح معیار ترجیح نوع تاثیر قرائت غیر متداول در معنا
8

عبارت الميزان:
تفسير الميزان - العلامة الطباطبائي (15/ 21)
قوله تعالى: "قد كانت آياتي تتلى عليكم" - إلى قوله - تهجرون" النكوص: الرجوع القهقرى، و السامر من السمر و هو التحديث بالليل، قيل: السامر كالحاضر يطلق على المفرد و الجمع، و قرىء "سمرا" - بضم السين و تشديد الميم جمع سامر و هو أرجح، و قرىء أيضا "سمارا" - بالضم و التشديد -، و الهجر: الهذيان.(طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۱۵، ص ۴۴).


ردیف سوره/آیة قرائت متداول قرائت غیر متداول و قاری آن طبق نقل المیزان قاری قرائت غیر متداول طبق نقل کتاب معجم القرائات القرآنیة قرائت منتخب علامه طباطبائی الفاظ به کار رفته برای ترجیح معیار ترجیح نوع تاثیر قرائت غیر متداول در معنا
9


۴۸-معرفه سال بیست و چهارم - شماره ۲۱۴- مهر ۱۳۹۴
عبارت الميزان:
تفسير الميزان - العلامة الطباطبائي (15/ 100)
قوله تعالى: "فقد كذبوكم بما تقولون فلا تستطيعون صرفا و لا نصرا" إلى آخر الآية، كلام له تعالى يلقيه إلى المشركين بعد براءة المعبودين منهم، و أما كلام المعبودين فقد تم في قوله: "و كانوا قوما بورا".
و المعنى: فقد كذبكم المعبودون بما تقولون في حقهم إنهم آلهة من دون الله يصرفون عن عبدتهم السوء و ينصرونهم، و إذ كذبوكم و نفوا عن أنفسهم الألوهية و الولاية فلا تستطيعون أنتم أيها العبدة أن تصرفوا عن أنفسكم العذاب بسبب عبادتهم، و لا تستطيعون نصرا لأنفسكم بسببهم.
و الترديد بين الصرف و النصر كأنه باعتبار استقلال المعبودين في دفع العذاب عنهم و هو الصرف.
و عدم استقلالهم بأن يكونوا جزء السبب و هو النصر.
و قرأ غير عاصم من طريق حفص "يستطيعون" بالياء المثناة من تحت و هي قراءة حسنة ملائمة لمقتضى السياق، و المعنى: فقد كذبكم المعبودون بما تقولون إنهم آلهة يصرفون عنكم السوء أو ينصرونكم و يتفرع على ذلك أنهم لا يستطيعون لكم صرفا و لا نصرا.(طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۱۵، ص ۱۹۲ و ۱۹۳).


ردیف سوره/آیة قرائت متداول قرائت غیر متداول و قاری آن طبق نقل المیزان قاری قرائت غیر متداول طبق نقل کتاب معجم القرائات القرآنیة قرائت منتخب علامه طباطبائی الفاظ به کار رفته برای ترجیح معیار ترجیح نوع تاثیر قرائت غیر متداول در معنا
10

عبارت الميزان:
تفسير الميزان - العلامة الطباطبائي (15/ 132)
و قوله: "إني أخاف أن يكذبون" أي ينسبني قوم فرعون إلى الكذب، و قوله: "و يضيق صدري و لا ينطلق لساني" الفعلان مرفوعان و هما معطوفان على قوله: "أخاف" فالذي اعتل به أمور ثلاثة: خوف التكذيب و ضيق الصدر و عدم انطلاق اللسان، و في قراءة يعقوب و غيره يضيق و ينطلق بالنصب عطفا على "يكذبون" و هو أوفق بطبع المعنى، و عليه فالعلة واحدة و هي خوف التكذيب الذي يترتب عليه ضيق الصدر و عدم انطلاق اللسان. و يطابق ما سيجيء من آية القصص من ذكر علة واحدة هي خوف التكذيب (طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۱۵، ص ۲۵۸).
توضیح: منظور ایشان از «آية القصص»، آیه ۳۴ سوره «قصص» است که می گوید: وأخي هارون هو أفصح مني لسانا فأرسله معي ردءا يصدقني إني أخاف أن يكذبون(34)


ردیف سوره/آیة قرائت متداول قرائت غیر متداول و قاری آن طبق نقل المیزان قاری قرائت غیر متداول طبق نقل کتاب معجم القرائات القرآنیة قرائت منتخب علامه طباطبائی الفاظ به کار رفته برای ترجیح معیار ترجیح نوع تاثیر قرائت غیر متداول در معنا
11

عبارت الميزان:
تفسير الميزان - العلامة الطباطبائي (15/ 140)
قوله تعالى: "قالوا أرجه و أخاه و ابعث في المدائن حاشرين يأتوك بكل سحار عليم" القائلون هم الملأ حوله و هم أشراف قومه، و قوله: "أرجه" بسكون الهاء على القراءة الدائرة و هو أمر من الإرجاء بمعنى التأخير أي أخر موسى و أخاه و أمهلهما و لا تعجل إليهما بسياسة أو سجن و نحوه حتى تعارض سحرهما بسحر مثله. و قرىء "أرجه" بكسر الهاء و "أرجئه" بالهمزة و ضم الهاء و هما أفصح من القراءة الدائرة، و المعنى واحد على أي حال.(طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۱۵، ص ۲۷۴)
توضیح: طبق هر سه قرائت، این واژه صیغه هفتم امر از باب افعال از ماده «رج أ» است که به ضمير مفرد مذکر غایب متصل شده است. حال می گوییم علت افصحیت قرائت دوم آن است که این قرائت طبق تلفظ اصلی این ماده در باب افعال است که قرائت متعارف نسبت به آن، تلفظی فرعی محسوب می شود؛ (أرجه من أرجيت و هي لغة في أرجئت). علت افصحیت قرائت سوم یعنى «أرجه» بر قرائت متعارف نیز آن است که طبق سخن زجاج، نحویان حاذق معتقدند که اسکان ضمیر غایب، یعنی «ه» جایز نیست؛ پس قرائت سوم مطابق اصل است (ر.ک: طبرسی، ۱۳۷۳ق، ج ۴، ص ۷۰۷).


ردیف سوره/آیة قرائت متداول قرائت غیر متداول و قاری آن طبق نقل المیزان قاری قرائت غیر متداول طبق نقل کتاب معجم القرائات القرآنیة قرائت منتخب علامه طباطبائی الفاظ به کار رفته برای ترجیح معیار ترجیح نوع تاثیر قرائت غیر متداول در معنا
12


تفسير الميزان و قرائات غیرمتداول - ۴۹
عبارت الميزان:
تفسير الميزان - العلامة الطباطبائي (15/ 182)
و قوله: "و يعلم ما تخفون و ما تعلنون" بالتاء على الخطاب أي يعلم سركم و علانيتكم، و قرأ الأكثرون بالياء على الغيبة و هو أرجح. و ملخص الحجة: أنهم إنما يسجدون للشمس دون الله تعظيما لها على ما أودع الله سبحانه في طباعها من الآثار الحسنة و التدبير العام للعالم الأرضي و غيره، و الله الذي أخرج جميع الأشياء من العدم إلى الوجود و من الغيب إلى الشهادة فترتب على ذلك نظام التدبير من أصله - و من جملتها الشمس و تدبيرها ... أولى بالتعظيم و أحق أن يسجد له، مع أنه لا معنى العبادة ما لا شعور له بها و لا شعور للشمس بسجدتهم و الله سبحانه يعلم ما يخفون و ما يعلنون فالله سبحانه هو المتعین للسجدة و التعظيم لا غير (طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۱۵، ص ۳۵۶ و ۳۵۷).


ردیف سوره/آیة قرائت متداول قرائت غیر متداول و قاری آن طبق نقل المیزان قاری قرائت غیر متداول طبق نقل کتاب معجم القرائات القرآنیة قرائت منتخب علامه طباطبائی الفاظ به کار رفته برای ترجیح معیار ترجیح نوع تاثیر قرائت غیر متداول در معنا
13

عبارت الميزان:
قليلا ما تذكرون، خطاب توبیخي للكفار و قریء «يذكرون» بالياء للغيبة و هو أرجح لموافقته ما في ذیل سائر الآيات الخمس كقوله: «بل هم قوم يعدلون» «بل أكثرهم لا يعلمون» و غيرهما، فإن الخطاب فيها جميعا للنبی یه بطريق الالتفات... (طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۱۵، ص ۳۸۴).
توضیح: علامه، معتقد است که چون در آیات قبل، خدای متعال به طريق «التفات»، به پیامبر اکرم خطاب نموده و به دلیل اینکه در تمام آنها، سخن گفتن خدای متعال درباره کفار به صیغه غایب بوده، ارجح آن است که این واژه، که درباره همان کفار است، مثل عبارات پیشین که آنها هم درباره آنها بود، به صورت غایب باشد و این مقصود را قرائت دوم تأمین می کند، نه قرائت متعارف.


ردیف سوره/آیة قرائت متداول قرائت غیر متداول و قاری آن طبق نقل المیزان قاری قرائت غیر متداول طبق نقل کتاب معجم القرائات القرآنیة قرائت منتخب علامه طباطبائی الفاظ به کار رفته برای ترجیح معیار ترجیح نوع تاثیر قرائت غیر متداول در معنا
14

عبارت الميزان:
«أن الناس كانوا بآياتنا لا يوقنون» تعليل لوقوع القول عليهم و التقدير لأن الناس... و قریء «إن» بکسر الهمزة و هي أرجح من قراءة الفتح فيؤيد ما ذكرناه و تكون الجملة بلفظها تعليلا من دون تقدير اللام (طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۱۵، ص ۳۹۵ و ۳۹۶).


ردیف سوره/آیة قرائت متداول قرائت غیر متداول و قاری آن طبق نقل المیزان قاری قرائت غیر متداول طبق نقل کتاب معجم القرائات القرآنیة قرائت منتخب علامه طباطبائی الفاظ به کار رفته برای ترجیح معیار ترجیح نوع تاثیر قرائت غیر متداول در معنا
15

عبارت الميزان:
و بالتأمل في هذا السياق يظهر أن الأنسب کون (يوم ينفخ) ظرفا لقوله: «إنه خبير بما تفعلون» و قراءة (يفعلون) بياء الغيبة أرجح من القراءة المتداولة على الخطاب. و المعنی: و إنه تعالی خبير بما يفعله أهل السماوات و الأرض يوم ينفخ في الصور و يأتونه داخرين يجزي من جاء بالحسنة بخير منها و من جاء بالسيئة بكب وجوههم في النار کل مجزی بعمله... (طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۱۵، ص ۴۰۱ و ۴۰۲).
توضیح: از سخنان مؤلف این گونه استفاده می شود که در دو آیه «ويوم ينفخ في الصور ففزع من في السماوات ومن في الأرض... إنه خبير بما تفعلون» که اختلاف قرائت فوق در آیه دوم آن است، واژة «اليوم» در ابتدای آیه اول، ظرف زمانی برای «یفعلون» در انتهای آیه دوم است. بنابراین، اگر این دو را به جای اصلی خود بازگردانیم، عبارتی این گونه خواهیم داشت: «إنه خبير بما تفعلون يوم ينفخ في الصور ففزع من في السماوات و من في الأرض». در این صورت، اگر طبق قرائت غیر متعارف، «يفعلون» - به صیغه غایب - بخوانیم، از قرائت متعارف که آن را «تفعلون» - به صیغه مخاطب -

۵۰ معرفت سال بیست و چهارم - شماره ۲۱۴- مهر ۱۳۹۴
می خواند، ارجح خواهد بود؛ زیرا از آنجا که این فعل ناظر به اعمال «من في السماوات و من في الأرض» است، مانند این اسم موصول، به صورت غایب آمده و با آن همنوا شده است؛ و ترجمه اش نیز این گونه می شود: «و همانا او خبير است به آنچه که آسمانیان و زمینیان انجام می دهند، در آن روزی که در صور دمیده می شود و آن آسمانيان و زمینیان به فزع می افتند»؛ و این برخلاف قرائت متعارف است که روانی مضمون را از میان می برد و ترجمه ای این گونه به دست می دهد: «و همانا او خبير است به آنچه که شمایان انجام می دهند، در آن روزی که در صور دمیده می شود و آن آسمانيان و زمینیان به فزع می افتند.)


ردیف سوره/آیة قرائت متداول قرائت غیر متداول و قاری آن طبق نقل المیزان قاری قرائت غیر متداول طبق نقل کتاب معجم القرائات القرآنیة قرائت منتخب علامه طباطبائی الفاظ به کار رفته برای ترجیح معیار ترجیح نوع تاثیر قرائت غیر متداول در معنا
16

عبارت الميزان:
«وما ربك بغافل عما تعملون» الخطاب للنبی ص و هو بمنزلة التعليل لما تقدمه أي إن أعمالكم معاشر العباد بعين ربک فلا يفوته شيء مما تقتضيه الحكمة قبال أعمالكم من الدعوة و الهداية و الإضلال و إراءة الآيات ثم جزاء المحسنين منکم و المسيئين يوم القيامة. و قرىء (عما يعملون) بياء الغيبة و لعلها أرجح و مفادها تهديد المكذبين (طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۱۵، ص ۴۰۵).
توضیح: علامه، عبارت قرآنی فوق را طبق قرائت متعارف، تعلیلی برای مضامین آیات قبل که به اقدامات حکیمانه خداوند اشاره دارند، می داند و طبق قرائت دیگر، آن را تهدیدی برای مکذبین می شمارند. به نظر می رسد که ایشان دلیل ترجیح قرائت غیر متعارف را سیاق می داند. توضیح اینکه خداوند در آیات قبل، عموم مشرکان یا مشرکان مکه را مورد خطاب قرار می دهد و از اقدامات حکیمانه خود نسبت به بندگانش سخن می گوید؛ اقداماتی نظیر دعوت، هدایت، اضلال، ارائه آیات، پاداش دادن به نیکوکاران و کیفر نمودن بدکاران در روز قیامت. بنابراین، طبیعی ترین و محتمل ترین واکنش آنان که دشمنان قسم خورده پیامبر و اسلام بودند، در مواجهه با این حقایق الهی، تکذیب است؛ از این رو، مقام، مقام تهدید می شود و نه مقام تعلیل و این نکته بلاغی در قرائت دوم تأمین می شود نه در قرائت متعارف.


ردیف سوره/آیة قرائت متداول قرائت غیر متداول و قاری آن طبق نقل المیزان قاری قرائت غیر متداول طبق نقل کتاب معجم القرائات القرآنیة قرائت منتخب علامه طباطبائی الفاظ به کار رفته برای ترجیح معیار ترجیح نوع تاثیر قرائت غیر متداول در معنا
17

عبارت الميزان:
و المراد بقوله: «إذا قومك منه يصدون» بكسر الصاد أي يضجون و يضحكون ذم لقريش في مقابلتهم المثل الحق بالتهكم و السخرية، و قریء «یصدون» بضم الصاد أي يعرضون و هو أنسب للجملة التالية. و قوله: «و قالوا ءآلهنا خير أم هو» الاستفهام للإنكار أى آلهتنا خير من ابن مریم كأنهم لما سمعوا اسمه بما يصفه القرآن به من النعمة و الكرامة أعرضوا عنه بما يصفه به القرآن و أخذوه بما له من الصفة عند النصارى أنه إله ابن إله فردوا على النبي ص بأن آلهتنا خير منه... (طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۱۸، ص ۱۱۴).


ردیف سوره/آیة قرائت متداول قرائت غیر متداول و قاری آن طبق نقل المیزان قاری قرائت غیر متداول طبق نقل کتاب معجم القرائات القرآنیة قرائت منتخب علامه طباطبائی الفاظ به کار رفته برای ترجیح معیار ترجیح نوع تاثیر قرائت غیر متداول در معنا
18

عبارت الميزان:
«لتؤمنوا بالله ورسوله وتعزروه وتوقروه وتسبحوه بكرة وأصيلا» القراءة المشهورة بتاء الخطاب في

تفسير الميزان و قرائات غير متداول -۵۱
الأفعال الأربعة، وقرأ ابن كثير وأبو عمرو بياء الغيبة في الجميع وقراءتهما أرجح بالنظر إلى السياق(طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج۱۸، ص ۲۷۳).
توضیح: با مطالعه آیه قبل می توان ارجحیت قرائت غیر متعارف را از نگاه ایشان این گونه تخمین زد: آیه پیشین و این آیه یک جمله طولانی را تشکیل می دهند؛ در آنها می خوانیم: «إنا أرسلناك شاهدا ومبشرا ونذيرا لتؤمنوا بالله ورسوله وتعزروه وتوقروه وتسبحوه بكرة وأصيلا» آیه مورد بحث با لام جاره تعلیلیه شروع می شود که پس از آن نیز «أن» ناصبه مصدریه در تقدیر است و تمام چهار فعل موجود در آن را به تأویل مصدر می برد و این جار و مجرورات متعلق به «ارسلناک» در آیه قبلند و بیانگر علت ارسالند. اکنون می گوییم در این جمله طولانی، پیامبر اکرم ص مخاطب کلام خداوند است نه مؤمنانی که چهار فعل بعدی درباره آنها آمده و انتظارات الهی را از آنها بیان می کنند. اگر چنین است، نباید این چهار فعل به شکل مخاطب به کار رفته باشند؛ چون روی سخن خداوند با پیامبر است نه آن مؤمنان. بنابراین، قرائت غير مشهور که تمامی آنها را به صيغه غائب نقل نموده ارجح است. نمی گوییم قرائت آن افعال به صورت غایب متعین است؛ چون ممکن است برای قرائت آنها به صورت مخاطب توجيهاتی آورده شود.


ردیف سوره/آیة قرائت متداول قرائت غیر متداول و قاری آن طبق نقل المیزان قاری قرائت غیر متداول طبق نقل کتاب معجم القرائات القرآنیة قرائت منتخب علامه طباطبائی الفاظ به کار رفته برای ترجیح معیار ترجیح نوع تاثیر قرائت غیر متداول در معنا
19

عبارت الميزان:
في المجمع: و قرأ حمزة و رويس عن يعقوب «ينتجون» و الباقون «يتناجون» و يشهد لقراءة حمزة قول النبي ص في على ع - لما قال له بعض أصحابه: أتناجیه دوننا؟ ما أنا انتجيته بل الله انتجاه (طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج 19، ص ۱۹۰).
توضیح: شاید نحوه استدلال ایشان به سخن پیامبر ص اینگونه باشد که: سائل با عبارت «تناجيه» سؤال می پرسد و پیامبر اکرم با عبارت «انتجيته» پاسخ می دهد؛ یعنی پیامبر اکرم وزن این ماده را تغییر می دهد و گویا پیامبر ضمن پاسخ به او، تلویحا خطای زبانی او را نیز به وی گوشزد کرده است. نتیجه اینکه برای بیان نجوای طرفینی باب افتعال مناسب تر از باب تفاعل است و این همان قرائت حمزه است نه قرائت متعارف.


ردیف سوره/آیة قرائت متداول قرائت غیر متداول و قاری آن طبق نقل المیزان قاری قرائت غیر متداول طبق نقل کتاب معجم القرائات القرآنیة قرائت منتخب علامه طباطبائی الفاظ به کار رفته برای ترجیح معیار ترجیح نوع تاثیر قرائت غیر متداول در معنا
20

عبارت الميزان:
«وانه تعالي جد ربنا...» ... و القراءة المشهورة «انه» بالفتح، و قریء بالكسر في هذه الاية و فيما بعدها من الآيات - اثنا عشر موردا - إلى قوله: «و أن لو استقاموا» فبالفتح و هو الأرجح لظهور سياق الآيات في أنها مقولة قول الجن. و أما قراءة الفتح فوجهها لا يخلو من خفاء، و قد وجهها بعضهم بأن الجملة «و أنه» «إلخ» معطوفة على الضمير المجرور في قوله «قآمنا به» و التقدير و آمنا بأنه تعالی جد ربنا إلخ... و هذا إنما يستقيم على قول الكوفيين من النحاة.. و أما على قول البصريين منهم من عدم جوازه فقد وجهه بعضهم بأنها معطوفة على محل الجار والمجرور و هو النصب فإن قوله: «فآمنا به» في معنی صدقناه، و التقدير و صدقنا أنه تعالى جد ربنا إلخ، و لا يخفى ما فيه من التكلف (طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۲۰، ص ۴۰).




تحلیل دیدگاه علامه طباطبائی درباره قرائات
جست و جو در تفسير الميزان و تأمل در جدول فوق، نتایج زیر را به دنبال داشته است:
1. علامه رأى طائفه امامیه را در پذیرش نص و قرائت واحد قرآنی می پذیرد.



۵۲ -معرفه سال بیست و چهارم - شماره ۲۱۴- مهر ۱۳۹۴
۲. ایشان از بین موارد فراوان اختلاف قرائات در قرآن، مواردی اندک را نقل کرده است.
٣. ایشان از میان همان مقدار اندک از قرائاتی که نقل نموده، در موارد کمی، یعنی تنها در بیست مورد، قرائتی غیر متداول را به عنوان قرائت اصیل قرآنی ترجیح داده است.
۴. الفاظی که ایشان در گزینش قرائات غير متداول به کار برده، قرائت متداول را تخطئه نمی کنند، بلکه برای قرائات غير متداول، رجحان بیشتری قایل می شود؛ الفاظی همچون «أرجح»، «أوفق»، «أنسب»، «أفصح»، «ناسب»، «ملائمه».
۵. ایشان ذیل دسته ای از قرائات غير متداول ترجیحی، صریح از ملاک ترجیح سخن گفته و ذیل دستهای دیگر، تلویحا متذکر ملاک شده و ذیل دسته سوم، متعرض ملاک نشده است و ما تلاش نمودیم آن را حدس بزنیم.
۶. ملاک های ایشان برای ترجیح قرائات غير متداول، هفت ملاک است که پر تکرار ترین آنها در فهرست زیر، ملاک نخست است. این ملاكات عبارتند از:
شهادت سياق؛ هماهنگی با آیهای دیگر؛ تطابق لفظی با سنت؛ دوری از تکلفات دستوری، حذف یا کثرت حذف؛ اقتضای طبع المعنى؛ تطابق با حکم مسلم اسلامی؛ گواهی لغت ( = افصح بودن).
مر ۷. از بیست مورد قرائتی ترجیحی، تنها سیزده مورد تأثیر معنایی داشته اند که از میان آنها، به مورد معنای فقرة مربوطه در آیه را به طور کلی تغییر داده اند و چهار مورد، موجب تأثیرات معنایی محدود زیر شده اند: یک مورد معنا را افزایش داده است؛ یک مورد کیفیت و قوع خارجی معنا را تغییر داده است؛ دو مورد جایگاه معنا از نظر فصاحت لغوی، نقش نحوی یا جایگاه بلاغی کلمه اختلافی را تغییر داده است.

دیگر قرائات در تفسیر المیزان
این تفسیر، به رغم گزارش قرائات دیگر، آنها را بر قرائت متداول------------

ترجیح نداده، بلکه به یکی از شیوه های زیر تعامل کرده است:
1. گاه معنای آیه را طبق قرائات بديل، یکسان دانسته و از ترجیح یکی بر دیگری سکوت نموده است؛ مانند واژه «ف ره» در آیه ۲۶۰ سوره «بقره» که قرائت غیر متداول آن را به کسر صاد، خوانده است. طبق توضیح ایشان، این کلمه در هر دو قرائت در یکی از دو معنای قطع» و «ما» به کار می روند. عبارت الميزان: وقال قځذ أربعة من الطير قطره إليك...، صرهن بضم الصاد على إحدى القراء تین من صار يصور إذا قطع أو أمال، أو بكسر الصاد على القراءة الأخرى من صار يصير بأحد المعنيين، و قرائن الكلام يدل على إرادة معنى القطع، و تعديته بإلى تدل على تضمین معنى الإمالة. فالمعنى: أقطعهن مميلا إليك أو أملهن إليک قاطعا إياهن على الخلاف في التضمين من حيث التقدير (طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۲، ص ۳۷۴).
۲. گاه آیه را طبق هر قرائت، معنایی متفاوت می کند، لیکن معانی آنها را بالمال، یکی می داند، ولی از ترجیح هریک بر دیگری سکوت می نماید؛ مانند واژۀ «لاتصيب» در آیه ۲۵ سوره «انفال» که قرائت غیر متداول آن را «نصيب» خوانده است. عبارت الميزان: «و اتقوا فتنة لا تصيب الذين ظلموا منكم خاص...ه ، قرأ على و الباقر عتاد من أئمة أهل البيت و كذا زید بن ثابت و ... لتصيبن باللام و نون التأكيد الثقيلة، و القراءة المشهورة: لا تصيبن بلا الناهية و نون التأكيد الثقيلة. و على أي تقدیر کان، تحذر الآية جميع المؤمنين عن فتنة تختص بالظالمين منهم، ولا يتعداهم إلى غيرهم من الكفار و المشرکین... و مآل المعنى على هذا الوجه أي على قراءة لا يبن» أيضا إلى ما تفيده القراءة الأولى التصيبن» كما عرفت (طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۹، ص ۵۰-۵۳).
٣. گاه آیه را طبق هر قرائت، معنایی متفاوت می کند، بی آنکه معنای آنها را بالمال یکی بداند یا یکی را بر



تفسير الميزان و قرائات غير متداول -۵۳
دیگری ترجیح بدهد؛ مانند واژه «یکذبونک» در آیه ۳۳ سوره «انعام» که قرائت غير متداول آن را «یکذبونک» بدون تشدید، خوانده است: «فإنهم لا یکذبونک» ، قرىء بالتشديد من باب التفعيل، و بالتخفيف، و الظاهر أن الفاء في قوله: «إنهم» للتفريع و كأن المعنى قد نعلم أن قولهم اليحزنک لكن لا ينبغي أن يحزنك ذلك فإنه ليس يعود تكذيبهم إليك لأنك لا تدعو إلا إلينا و ليس لك فيه إلا الرسالة بل هم يظلمون بذلك آياتنا و يجحدونها... هذا على قراءة التشديد. و أما على قراءة التخفيف فالمعنى: لا تحزن فإنهم لا يظهرون علیک بإثبات كذبک فيما تدعو إليه، ولا يبطلون حجتک بحجة و إنما يظلمون آيات الله بجحدها و إليه مرجعهم (طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۷، ص ۶۷).
۴. گاه قرائت متداول را ترجیح می دهد و قرائت دیگر را رد می کند؛ مانند واژه «ما» در آیه ۸۰ سورة آل عمران» که قرائت غیر متداول آن را به کسر لام، خوانده است. عبارت الميزان: ولما آتيتم من کتاب و چکمه ، القراءة المشهورة... بفتح اللام و التخفيف في لما وعليها فما موصولة و آتيتكم... صلته، و الضمير محذوف، يدل عليه قوله: من كتاب وچكمة، و الموصول مبتدأ خبره قوله:
تؤ به «إلخ» و اللام في الما ابتدائية، و في لتؤمنن به لام القسم، و المجموع بیان للميثاق المأخوذ، و المعنی: للذي آتيتكموه من کتاب و حكمة ثم جاء کم رسول مصدق لما معكم آمنتم به و نصر تموه البتة... و أما قراءة كسر اللام في «لما» فاللام فيها للتعليل و ما موصولة، و الترجيح لقراءة الفتح (طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۳، ص ۳۳۳).
۵. گاه آیه را طبق قرائت متداول معنا می کند و قرائت دیگر را گواه درستی آن معنا می گیرد؛ مانند عبارت «إ لنا» در آیه ۱۱۳ سوره «اعراف» که قرائت دیگر آن را «أإ لنا» با همزة استفهام، خوانده است. عبارت الميزان: وجاء السحر فرعون قالوا إن كنا أجره .... و قولهم: «إن لنا لأجرة» سؤال للأجر جيء به في--------

صورة الخبر للتأكيد... و يمكن أن يكون استفهاما بحذف أداته، و يؤيده قراءة ابن عامر: «قالوا إ لنا لأجرأه (طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۸، ص ۲۱۵).
۶. گاه آیه را طبق قرائت متداول معنا می کند و قرائت دیگر را، نه قرائت، بلکه مفسر آیه می داند؛ مانند آیه ۲۱۰ سوره «بقره» که در قرائت متداول به صورت وهل ينظرون إلا أن يأتيهم اللهم آمده و در قرائت دیگر به صورت «هل ينظرون إلا أن يأتيهم الله بالملائكة...» ثبت شده است. عبارت الميزان، و في التوحيد و المعاني عن الرضا: في قوله تعالى: وهل ينظرون إلا أن يأتيهم الله في ظلل من الغمامه قال: يقول: هل ينظرون إلا أن يأتيهم الله بالملائكة في ظلل من الغمام - و هكذا نزلت... أقول: قوله لل يقول هل ينظرون، معناه يريد هل ينظرون فهو تفسير للآية و ليس من قبيل القراءة (طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۲، ص ۱۰۵). |

پرسش های قابل طرح درباره نقل قرائات در تفسیر الميزان
در خلال این تتبع، سؤالاتی پدید آمد که این مقال، نه قصد و نه گنجایش پاسخ به آنها را داشت. با این حال، نقل آنها درخور توجه است؛ این پرسش ها به قرار زیرند:
1. آیا از نظر علامه، عبارات قرآنی، در مواردی که اختلاف قرائت رخ داده، حایز خصلت تواتر نیستند؟
۲. اگر متواتر نیستند، آیا می توان همانند برخی اندیشمندان (خوئی، بی تا، ص ۱۹۸) آن را گونه ای از اعتقاد به تحریف دانست؟
۳. اگر گونه ای تحریف باشد، آیا وقوع آن مضر به اعتبار و اعجاز قرآن نیست؟
۴. نیز اگر گونه ای تحریف باشد، چگونه با وعده قرآنی موجود در آیه حفظ (حجر: ۹) و آیه عدم اتيان باطل (فصلت: ۴۲) سازگار می افتد؟
۵. چرا تفسير الميزان از مجموع قرائات مختلفة موجود،



۵۴ -معرفه سال بیست و چهارم - شماره ۲۱۴- مهر ۱۳۹۴
تنها به گزارش بخش اندکی از آنها بسنده کرده است؟
۶. آیا قرائات غير متداول غیر ترجیحی گزارش شده، حایز ویژگی خاصی بوده اند که ارزش نقل داشته اند؟ چرا ایشان غالبا از قاری ای که قرائتش را بر قرائت متداول ترجیح داده، نامی نمی برد و به الفاظی همچون «قرىء ابسنده می کند؟
۷. چرا ایشان گاه مسئولیت یک قرائت را بر عهده عالمی دیگر مانند مرحوم طبرسی در مجمع البیان می گذارد؟ برای مثال، چرا درباره اختلاف قرائت در کلمه منزلها» در آیه ۱۱۵ سوره «مائده» می نویسد: «و قرء.. لها... على ما في المجمع»؟
8 علامه در برخی آیات دارای اختلاف قرائت، آن آیات را طبق قرائات مختلفش، معنا می کند، ولی سخنی از ترجیح یک قرائت به میان نمی آورد؛ آیا از وجود این موارد می توان نتیجه گرفت که به نظر ایشان تشخیص قرائت اصیل قرآنی میسر نیست و در آن مواردقرائت وحیانی، نامعلوم باقی می ماند؟

نتیجه گیری
1. تفسير الميزان تنها به نقل حجم اندکی از اختلاف قرائات اکتفا نموده و از حجم فراوانی از اختلاف قرائات مؤثر و غیر مؤثر در معنا صرف نظر کرده است. اما
۲. این مقاله به بیست مورد قرائت غیر متداول دست یافت که در تفسير الميزان بر قرائت جاری ترجیح داده شده اند. .
۳. از میان این بیست مورد، نه مورد منجر به تبدیل معنا، یک مورد منجر به افزایش معنا، دو مورد منجر به تبدیل جایگاه معنا، یک مورد منجر به تغییر در کیفیت معنا شده و هفت مورد بدون هرگونه تأثیر در اصل معناست.
۴. ایشان برای ترجیح قرائات غير متداول، غالبا به ادله ای همچون: شهادت سیاق، هماهنگی با آیهای دیگر، تطابق لفظی با سنت، دوری از تخلفات دستوری و حذف یا کثرت حذف، اقتضای طبع المعني، تطابق با حکم مسلم اسلامی، گواهی لغت تمسک نموده است.-----

۵. علامه در هنگام ترجیح قرائات غير متداول، هیچ تعبیری که حاکی از تخطئه قرائت متداول باشد، به کار نبرده و به الفاظی همچون «أفصح بودن»، «أنسب بودن»، «أرجح بودن»، و «أوفق بودن» بسنده کرده است.
۶. ایشان درباره سایر اختلاف قرائاتی که گزارش نموده، ولی آنها را بر قرائت متداول ترجیح نداده، برخوردهای مختلفی دارد: در برخی آیات، قرائات مختلف را معنا یکی می داند، در برخی دیگر، قرائات مختلف را مختلف المعنا و متحدالمال می داند، گاه به معنا کردن آیه طبق قرائات مختلف بسنده می کند، گاه قرائت غير متداول را رد می کند و گاه قرائت غیر متداول را مؤید معنای آیه، طبق قرائت متداول می گیرد.


........ منابع
احمد مختار عمر وعبد العال سالم مكرم، ۱۴۰۸قي، معجم میسر نیست و در ان مواردقرائت وحیانی، نامعلوم باقی می ماند؟ القرآثات القرآنية، سوم، کویت، بطعات جامعة الكويت
بلاغی، محمدجواد، ۱۴۲۰قي، آلاءالرحمن في تفسير القرآن، قم، بعثت.
خوئی، سید ابو القاسم، بی تا، البيان في تفسير القرآن، قم، مؤسسة احياء تراث الإمام الخوئی
زرکشی، بدر الدين محمدبن عبدالله، ۱۴۱۰في، البرهان فی علوم القرآن، بیروت، دارالمعرفة.
طباطبائی، سیدمحمدحسین، ۱۴۱۷قي، المیزان في تفسير القرآن، قم، جامعه مدرسین.
طبرسی، فضل بن حسن، ۱۳۷۳فی، مجمع البيان في تفسير القرآن، تصحيح ابو الحسن شعرانی، تهران، کتابفروشی اسلامیه.
طوسی، محمدبن حسن، بی تا، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصير عاملی، بیروت، داراحياء التراث العربي
فاکر میبدی، محمد، ۱۳۹۰، اختلاف قرائات و نقش آن در تفسیر از دیدگاه علامه طباطبائی»، قرآن شناخت، ش ۸، ص ۹۳-۱۲۰.
کلینی، محمد بن یعقوب، ۱۴۰۷ق، الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری و محمد اخوندی، چ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلامية
معرفت، محمدهادی، ۱۳۷۹، صيانة القرآن من التحريف، تهران، وزارت امور خارجه
، ۱۴۱۵ق، التمهيد في علوم القرآن، چ دوم، قم، مؤسسة النشر الاسلامی
مفید، محمدبن محمدبن نعمان، ۱۴۱۳ق، اوائل المقالات في المذاهب و المختارات، قم، المؤتمر العالمي للشيخ المفيد.
مؤدب، سیدرضا، ۱۳۹۰، مبانی تفسیر قرآن، چ دوم، قم، دانشگاه قم




در مقاله بالا نیامده:

تفسير الميزان - العلامة الطباطبائي (6/ 127، بترقيم الشاملة آليا)
و متن السؤال الذي حكي عنهم في الآية و هو قولهم: "هل يستطيع ربك أن ينزل علينا مائدة من السماء" بحسب ظاهر ما يتبادر من معناه مما يستبعد العقل صدوره عن الحواريين و هم أصحاب المسيح و تلامذته و أخصاؤه الملازمون له المقتبسون من أنوار علومه و معارفه المتبعون آدابه و آثاره، و الإيمان بأدنى مراتبه ينبه الإنسان على أن الله سبحانه على كل شيء قدير، لا يجوز عليه العجز و لا يغلبه العجز فكيف جاز أن يستفهموا رسولهم عن استطاعة ربه على إنزال مائدة من السماء.
و لذلك قرأ الكسائي من السبعة: "هل تستطيع ربك" بتاء المضارعة و نصب "ربك" على المفعولية أي هل تستطيع أنت أن تسأل ربك، فحذف الفعل الناصب للمفعول و أقيم "تستطيع" مقامه، أو أنه مفعول لفعل محذوف فقط.
و قد اختلف المفسرون في توجيهه على بناء من أكثريهم على أن المراد به غير ما يتبادر من ظاهره من الشك في قدرة الله سبحانه لنزاهة ساحتهم من هذا الجهل السخيف.
و أوجه ما يمكن أن يقال هو أن الاستطاعة في الآية كناية عن اقتضاء المصلحة و وقوع الإذن كما أن الإمكان و القدرة و القوة يكنى بها عن ذلك كما يقال: "لا يقدر الملك أن يصغي إلى كل ذي حاجة" بمعنى أن مصلحة الملك تمنعه من ذلك و إلا فمطلق الإصغاء مقدور له، و يقال: "لا يستطيع الغني أن يعطي كل سائل" أي مصلحة حفظ المال لا تقتضيه، و يقال: "لا يمكن للعالم أن يبث كل ما يعلمه" أي يمنعه عن ذلك مصلحة الدين أو مصلحة الناس و النظام الدائر بينهم، و يقول أحدنا لصاحبه: "هل تستطيع أن تروح معي إلى فلان"؟ و إنما السؤال عن الاستطاعة بحسب الحكمة و المصلحة لا بحسب أصل القدرة على الذهاب، هذا.
و هناك وجوه أخرى ذكروها: منها: أن هذا السؤال لأجل تحصيل الاطمئنان بإيمان العيان لا للشك في قدرة الله سبحانه فهو على حد قول إبراهيم (عليه السلام) فيما حكى الله عنه: "رب أرني كيف تحيي الموتى قال أ و لم تؤمن قال بلى و لكن ليطمئن قلبي".
و فيه: أن مجرد صحة أن تسأل الآية لزيادة الإيمان و اطمئنان القلب لا يصحح حمل سؤالهم عليه و لم تثبت عصمتهم ...






این مقاله دیگری است از دیگران فتبصر:

***********************
فصلنامه پژوهشهای قرآنی
Iran-p.Com
شهد - خیابان شهيد رجايي - دفتر تبلیغات اسلامي خراسان رضوي - صندوق پستي : ۵۹۹۱ - تلفن و دورنگار: ۲۲۱۸۱۰۵
سال هجدهم/شماره2/پیاپی70/تابستان1391
صفحه ۱۱۸

روش شناسی رویکرد علامه طباطبایی
در اختلاف قرائات
محمد خامه گر (نویسنده مسؤول) دانشجوی دکترای دانشگاه فردوسی مشهد
مرتضی ایروانی نجفی دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد
چکیده: مفسران در مواجهه با اختلاف قرائات، یکی از رویکردهای سه گانه، یعنی بسنده کردن به قرائت رایج، معتبر دانستن همه قرائت های معروف یا گرایش به نقد و گزینش قرائات را انتخاب نموده اند. علامه طباطبایی رویکرد سوم را در تفسیر خود برگزیده است. ایشان در بیشتر مواردی که اختلاف قرائات را گزارش کرده اند، به نقد و بررسی آنها پرداخته و با استناد به مرجحات روایی، قرآنی و ادبی، در نهایت یکی از قرائتها را ترجیح داده است. ایشان برخلاف کسانی که قرائت حفص از عاصم را قرائت معیار دانسته و بر اساس آن مشی تفسیری شان را انجام داده اند، به این قرائت بسنده نکرده و از قرائت های دیگری که واجد شرایط اعتبار بوده اند نیز بهره برده است. نقش و تأثیری که این روش در تفسیر علامه از آیات برجا گذاشته است، موضوعی است که در این نوشتار مورد بحث قرار می گیرد.
کلیدواژه ها: | علامه طباطبایی / تفسير الميزان / اختلاف قرائات

* تاریخ دریافت: ۱۳۹۱/۵/۵ ، تاريخ تأیید: ۱۳۹۱/۹/۲۰


فصلنامه پژوهشهای قرآنی
صفحه ۱۱۹
مقدمه: رویکردهای مفسران به اختلاف قرائات
تاریخ قرائات را از جهتی می توان به چهار دوره کلی تقسیم نمود. مرحله اول: دوره پیدایش قرائت قرآن که طی آن آیات قرآن توسط فرشته وحی بر پیامبر قای نازل و قرائت می شد و سپس ایشان همان را در اختیار صحابه قرار می داد. در این دوره، قرائت قرآن فقط یک گونه بوده است. مرحله دوم: دوره شکل گیری قرائات مختلف در شهرهای مختلف اسلامی بود که این دوره با گسترش اسلام در کشورهای مختلف شروع شد و گرچه عثمان تلاش نمود با تدوین مصحف واحد به این وضع خاتمه دهد، اما ویژگی های مصاحف عثمانی نه تنها به وحدت قرائات نینجامید، بلکه باعث تشتت و افزایش بیشتر قرائات شد. مرحله سوم: دوره اختیار و گزینش قرائات است که به نیمه دوم قرن اول و نیمه اول قرن دوم مربوط می شود که در این دوره، هر قاری از میان آنچه برای او روایت شده است، وجهی را بر اساس اجتهاد خود انتخاب می کرد. کار بدانجا کشید که قاضی اسماعیل بن اسحاق مالکی (م ۲۸۱ق) کتابی درباره قرائات تألیف
کرد و در آن، قرائت بیست نفر را جمع نمود (ابن الجزری، ۳۶/۱). مرحله چهارم: دوره حصر قرائات است که توسط ابن مجاهد (م ۳۲۶ق) شروع شد. وی تلاش نمود با حصر قرائت های معتبر در هفت قرائت، از تشتت و پراکندگی بیش از اندازه قرائات در میان مسلمانان جلوگیری نماید و گرچه تا حدود زیادی موفق بود، اما باز هم قرائات ده گانه و چهارده گانه هم مطرح شد.
کسانی که پس از این دوره به نگارش تفسیر قرآن دست یازیدند، باید تکلیف خود را با اختلاف قرائات مشخص کرده و به این پرسش پاسخ می دادند که در مواجهه با قرائات مختلف، از چه روشی می خواهند پیروی کنند؟ آیا همه قرائات را معتبر می دانند یا قرائات سبعه را، و یا فقط قرائت رایج را مبنای تفسیر خود قرار می دهند؟ مفسران قرن چهارم به بعد در مواجهه با اختلاف قرائات، یکی از رویکردهای زیر را انتخاب نمودند.


فصلنامه پژوهشهای قرآنی
ص ۱۲۰
رویکرد نخست بسنده کردن به قرائت رایج است. گروهی از مفسران اساسا هیچ توجهی به اختلاف قرائات نکرده و تنها به قرائت رایج که همان قرائت حفص از عاصم است، بسنده کرده اند. از این گروه می توان به آیت الله مکارم شیرازی نویسنده تفسیر نمونه، بانو امین اصفهانی مؤلف «مخزن العرفان» و شیبانی از علمای بزرگ شیعه در قرن هفتم، نویسنده «نهج البيان عن كشف معاني القرآن» اشاره کرد. مبنای نظری این رویکرد همان است که آیت الله معرفت می نویسد. او می گوید:
«تنها قرائت قابل قبول، قرائت حفص از عاصم است؛ چون با قرائت جمهور مسلمین سازگار بوده و با فصیح ترین و معروف ترین اصول و قواعد لغت عرب
و اصول ثابت شریعت و احکام قطعی عقلی توافق دارد.» (معرفت، ۱۵۲-۱۵۳) رویکرد دوم معتبر دانستن همه قرائت های معروف است. گروهی از مفسران معتقدند از هر یک از قرائت های معروف بدون تفاوت می توان پیروی نمود. از این گروه می توان از آیت الله خویی در «البيان» نام برد. ایشان معتقدند:
از قرائات معروف می توان به آنچه شاذ و غير معروف و یا جعلی و ساختگی نباشد و به وسیله افرادی نقل نشود که وثاقت و اعتبار آنان در نزد هیچ یک از
علما ثابت نشده است، اعتماد کرد.» (خویی، ۱۶۷) نتیجه عملی این دیدگاه این است که ایشان فایده چندانی برای بررسی قرائت های مختلف و ترجیح یکی بر دیگری نبیند و به صراحت بگوید:
«اساسا در قرائت های معروف، برتری قرائتی بر قرائت دیگر و انتخاب یکی از آنها امکان پذیر نیست، زیرا اگر این قرائتها با تواتر و نقل های پیاپی و یقین آور از پیامبر تا ثابت باشند، همه آنها جنبه قرآنی پیدا می کنند و تفاوتی در میان آیات و کلمات قرآن نیست. اما اگر این قرائت ها از راه تواتر ثابت نباشد - چنان که حق هم همین است . در این صورت اگر ترجيح و امتیاز یک قرائت سبب قطع به بطلان قرائت دیگر شود، تحقیق در امتیازات قرائتی بر قرائت دیگر و انتخاب یکی از آنها مانعی ندارد. ولی سخن در این است که از راه ترجیح قرائتی بر قرائت دیگر نمی توان بطلان این قرائت را ثابت نمود و اگر بحث و



فصلنامه پژوهشهای قرآنی
تحقیق در ترجیح قرائتی بر قرائت دیگر بطلان آن را ثابت نکند - چنان که غالبا هم چنین است . در این صورت این بحث بی فایده است؛ چون مسلم است که از
هر یک از قرائت های معروف بدون تفاوت می توان پیروی نمود.» (خویی، ۴۵۳) رویکرد سوم گرایش به نقد و گزینش قرائات است. گروهی از مفسران ضمن آنکه بسیاری از قرائات را قابل قبول می دانند، اما هیچ یک از قرائات موجود را به طور مطلق نمی پذیرند. از این رو در مواردی قرائات مختلف را ذکر کرده و به نقد و بررسی آنها می پردازند. از این دست می توان به روش شیخ طوسی در «التبيان» و طبرسی در «مجمع البیان» و طبری در «جامع البيان» اشاره کرد.
برای نمونه شیخ طوسی در بحث قرائات، روایات اماميه مبنی بر جواز قرائت قرآن به اشکال مختلف موجود را پذیرفته است (طوسی،۹/۱)، به قرائت قراء مشهور اشاره و گاه در تأیید رأیی خاص، به آنها استشهاد کرده (برای نمونه رک به: طوسی، ۲۲۱/۲، ۲۰۰۵/۳)، یا برخی قرائت ها را بر برخی دیگر ترجیح داده است برای نمونه رک به: طوسی،۲۲۱/۵، ۱۵۲/۹؛ ۱۱۳/۷)، اما هیچ گاه قول ایشان را به طور مطلق نپذیرفته و حتی گاه آنان را در نحوه قرائتشان تخطئه کرده است. برای نمونه رک به: نقد قرائت حمزه کوفی: طوسی،۵۸/۱؛ نقد قرائت ابی بن کعب و عبدالله بن مسعود: همان، ۶۳۷؛ نقد قرائت یعقوب بن اسحاق: همان، 235)
علامه طباطبایی را باید از گروه سوم به شمار آورد. ایشان در بیشتر مواردی که اختلاف قرائات را گزارش کرده اند، با استناد به مؤیدات روایی، قرآنی و ادبی، به نقد و بررسی آنها پرداخته و در نهایت، یکی از قرائت ها را ترجیح داده است.

علامه و اختلاف قرائات
علامه طباطبایی علم قرائات را چنین تعریف می کند:
علم قرائت فنی است که به ضبط و توجیه قرائت های هفت گانه معروف و قرائت های سه گانه دیگر و قرائت های صحابه و شواذ قرائتها می پردازد.» طباطبایی، قرآن در اسلام، ۱۵۹)



فصلنامه پژوهشهای قرآنی
اساس تعریف علامه بر محور شناسایی و تفکیک قرائت های مشهور از قرائات شاذ استوار است. این امر نشانگر اهتمام ایشان بر بازشناسی قرائات و اجتناب از برخورد تقلیدی یا سهل انگارانه با مسأله اختلاف قرائات است.
درباره منشأ اختلاف قرائات، دو نظر عمده در میان دانشمندان مسلمان وجود دارد. گروهی معتقدند که منشأ اصلی قرائات موجود، تعدد قرائات رسول اکرم بوده است. این گروه برای اثبات ادعای خود به روایاتی استناد می کنند که بر اساس آنها، نبی اکرم هنگام تعلیم قرآن کریم، مقید و ملتزم به یک نوع لفظ و قرائت نبوده است؛ زیرا هر بار که جبرئیل قرآن را بر پیامبر و تلاوت می کرده، قرائتی متفاوت با قرائت سابق داشته است. افزون بر این، رسول اکرم برای تسهیل بر امت، اختلاف قرائاتی را که ناشی از اختلاف لهجه های قبایل عرب بوده، تقریر و امضا می کرده است. حتی ایشان تصریح می نماید که قرآن بر هفت حرف نازل شده و به هر کدام از آنها که برای شما راحت تر است عمل کنید؛ «أنزل القرآن على سبعة أحرف، فأقرؤوا ما تيسر منه.» (رک: صحیح بخاری، ج۱۹، ۲۰ و ۲۱، باب فضائل القرآن) |
گروه دیگر می گویند پیامبر قلی قرآن را به یک روش بیشتر قرائت نکرده و به بیش از یک قرائت نیز اجازه نداده است. این گروه با استناد به روایاتی که از ائمه ای وارد شده، معتقدند که قرآن به یک قرائت بیشتر نازل نشده است و منشأ اختلاف قرائات، راویان بوده اند؛ «عن أبي جعفر الباقر عن: أن القرآن واحد نزل من عند واحد و لكن الاختلاف يجيء من قبل الرواة.» (کلینی،
4۹۱/۲
). آن گاه همان قرائت بین مردم رایج شده است. از این رو ائمه ل به پیروانشان دستور داده اند که قرآن را به همان قرائتی که بین مردم رایج است، بخوانند؛ «اقرؤوا كما يقرأ الناس».. (همان، ۹۳۳)
گرایش علامه طباطبایی به دیدگاه دوم است. وی کیفیت قرائت قرآن در زمان پیامبر اکرم وی را چنین گزارش می نماید:
در زمان حیات پیغمبر اکرم ا جمعیت متشکلی در مدینه به قرائت قرآن و



فصلنامه پژوهشهای قرآنی
تعلیم و تعلم آن اشتغال داشتند. آیات قرآنی را که تدریجا نازل می شد، از زبان پیغمبر اکرم استماع می کردند و گاهی در پیشش خوانده، به وی عرض می کردند. عده ای در قرائت مصدر تعلیم و آموزش بودند و کسانی که از ایشان اخذ می کردند، کیفیت قرائت خود را در شکل روایت به استاد خود اسناد میدادند و غالبا به حفظ
آنچه اخذ کرده بودند، می پرداختند.» (طباطبایی، قرآن در اسلام، ۲۰۴) در این گزارش، علامه بر این نکته تأکید دارد که منشأ اصلی قرائت قرآن، رسول خدا بوده و صحابه از ایشان یاد گرفته و دیگران از صحابه می آموختند. بنابر این همه صحابه قرآن را به یک روش قرائت می کردند که همان قرائت رسول
خدا بود.
بعد از رحلت رسول خدا، با گسترش اسلام در شهرهای مختلف و فاصله گرفتن مردم از قرائت پیامبر، اختلاف قرائات آغاز می شود و با گزارش ابن مسعود یا حذیفه، عثمان متوجه این خطر شده و با مشورت حضرت على عطل، برای یکسان سازی قرائات، به جمع آوری مصاحف و تدوین یک مصحف واحد اقدام می نماید.
علامه طباطبایی این بخش از جریان را با استناد به روایتی که در «الاتقان» نقل شده، چنین گزارش می نماید:
ابن ابی داوود به سند صحیح از سوید بن غفله روایت کرده که گفت: على ال فرمود: درباره عثمان جز خوبی نگویید، زیرا به خدا قسم که آنچه او در خصوص قرآن انجام داد، همه با مشورت ما و زیر نظر ما بود، مرتب می پرسید: شما چه می گویید درباره این قرائت؟ (و جریان چنین بود که روزی گفت) شنیدم: بعضی به بعضی می گویند قرائت من از قرائت تو بهتر است، و این کار سر از کفر در می آورد. ما گفتیم: نظر خودت چیست؟ گفت: من نظرم این است که همه مردم را بر یک قرائت وادار سازیم تا در قرائت قرآن فرقه فرقه نشوند، ما گفتیم بسیار نظر خوبی است.» (همو، الميزان،۱۷۹/۱۲)



فصلنامه پژوهشهای قرآنی
با آنکه علامه هیچ یک از قرائات را متواتر نمی داند، لكن هر قرائتی را که شرایط لازم را دارا باشند، پذیرفته و در فرآیند تفسير از آنها استفاده می کند. علامه شرایط قبول قرائت را بنا بر دیدگاه «مکی»، به نقل از «الاتقان» چنین بیان می کند:
«قرائت قابل اعتماد آن است که سند روایتش صحیح و با قواعد عربیت موافق و
با رسم الخط مصحف مطابق باشد.» با توجه به اینکه علامه این مطالب را بدون هیچ نقدی نقل کرده، معلوم می شود که آن را پذیرفته است.
چگونگی برخورد علامه با قرائات مختلف نیز نشان می دهد که وی به شرایط سه گانه فوق پایبند است. علامه طباطبایی از یک سو، یکی از عوامل ترجیح قرائات را پایبندی به قواعد عربیت مانند صرف، نحو و بلاغت می داند و قرائتی را که فاقد این شرط باشد، کنار می گذارد. از سوی دیگر در گزارش اختلاف قرائات، هیچ گاه وجوهی از اختلاف را که با رسم الخط مصحف تعارض دارند، گزارش نمی کند و یا اگر گزارش نماید، آنها را رد نموده و یا آنها را به عنوان روایت تفسیری قلمداد می نماید.
توضیح آنکه با بررسی ۱۱۰ موردی که علامه طباطبایی اختلاف قرائات را در تفسير الميزان گزارش کرده است، آمار زیر به دست آمد: 1. اختلاف در اعراب و حرکات کلمات: ۷۲ مورد ۲. اختلاف در نوع حروف یا تعداد حروف: ۶۲ مورد 3. اختلاف در کلمه شامل اختلاف در هیأت کلمه، اختلاف در ریشه کلمه، اختلاف در جمع و مفرد بودن کلمه، اختلاف در خطاب یا غیبت بودن کلمه، اختلاف در باب ثلاثی مزید کلمه: 36 مورد ٤. اختلاف در زیاد بودن یک یا چند کلمه: 4 مورد 5. اختلاف در قرار گرفتن کلمه ای در جای کلمه دیگر: 6 مورد 6. اختلاف به کم بودن یک کلمه: صفر ۷. اختلاف به جابجا شدن کلمات: صفر ۸. اختلاف در افزایش یا کاهش جملاتی به متن مصحف: صفر



فصلنامه پژوهشهای قرآنی
در این میان، بندهای ۱، ۲ و ۳ هیچ گونه تعارضی با رسم الخط ندارند، اما در مواردی مانند اختلاف در زیاد بودن یک یا چند کلمه، یا علامه طباطبایی آن قرائت را نپذیرفته است؛ مانند اختلاف در آیه و يسألونک عن الأنفاله (انفال/۱) که آن را يسألونك الانفال» هم قرائت کرده اند (همان،6/۹)، یا آن را از منابع روایی نقل کرده و به عنوان تفسیر آیه قلمداد کرده است، نه قرائت به معنای مصطلح؛ مانند آیه وإن الساعة آتية أكاد أخيها لتجزى كل نفس بما تسعى (۱۵) (طه /۱۵) که از ابن عباس و امام صادق علي نقل شده که «اكاد اخفيها عن نفسی» قرائت کرده اند. (همان،۲۲۰/۱۶) از شش موردی هم که به مربوط به «اختلاف در قرار گرفتن کلمه ای در جای کلمه دیگر» است، علامه پنج مورد را از روایات تفسیری دانسته، نه از قرائات (ر.ک: همان،۵۰۶/۹؛ ۵۰۵/۱۱؛ ۱۲۳/۱۲؛ ۱۳۲۹/۱۲۲۶۷/۱۹)، و یک مورد دیگر را که مربوط به قرائت آیه نخست سوره طلاق است و این آیه را به صورت «یا ایها النبي اذا طلقتم النساء فطلقوهن في قبل عدتهن» خوانده اند، مردود اعلام نموده و آن را ساخته خود قاری که ابن عمر است، دانسته است. (همان،۵۳۶/۱۹)

علامه و قرائت حفص از عاصم
برخی از قرآن پژوهان از جمله آیت الله معرفت معتقدند:
یگانه قرائتی که دارای سندی صحیح است و با پشتوانه جمهور مسلمين استحکام یافته، قرائت حفص است. این قرائت در طی قرون پی در پی تا امروز همواره میان مسلمانان متداول بوده و هست. در واقع قرائت حفص همان قرائت عامه مسلمانان است؛ زیرا حفص و استاد او عاصم شدیدا به آنچه که با قرائت عامه و روایت صحیح و متواتر میان مسلمانان موافق بود، پایبند بودند.»
(معرفت، ۱۵۲) آیت الله معرفت در ادامه به صراحت می افزاید:
این قرائت را عاصم از شیخ خود ابوعبدالرحمن سلمى و او از امیرالمؤمنین على ما اخذ کرده است و على ما به هیچ قرائتی جز آنچه با نص اصلی وحی



فصلنامه پژوهشهای قرآنی
که میان مسلمانان از پیامبر ا متواتر بوده، قرائت نمی کرده است. این قرائت را عاصم به شاگرد خود حفص آموخته است. از این رو در تمامی ادوار تاریخ مورد اعتماد مسلمانان قرار گرفت و این اعتماد عمومی صرفا از این جهت بوده است که با نص اصلی و قرائت متداول توافق و تطابق داشته است. نسبت این قرائت نیز به حفص، به این معنا نیست که این قرائت مبتنی بر اجتهاد حفص است، بلکه این یک نسبت رمزی است برای تشخیص این قرائت و قبول قرائت حفص به معنای قبول قرائتی است که حفص اختیار کرده و پذیرفته است، زیرا این قرائت از روز نخست بین مسلمانان متواتر و متداول بوده است.» (همان، ۲۳۶)
اما علامه طباطبایی قرائت حفص از عاصم را مانند سایر قرائات اجتهادی دانسته و هیچ گونه ارجحیتی برای آن قایل نیست و مخالفت با آن را مخالفت با قرائت پیامبر ن و امیر المؤمنين ع نمی داند، بلکه از این قرائت به «قرائة دائره قرائت رایج» تعبیر می کند (طباطبایی، المیزان، ۲۷۱/۷). اگر قرائت عاصم با دیگر قرائتها متفاوت باشد، از قرائت عاصم به قرائت رایج و از قرائت های دیگر به «القرائة المشهوره» (همان،۲۷۷/۳ )، «القرائة المعروفه» (همان،۹۲/۱۳)، «القرائة المتداوله» (همان، ۳۰۱/۱۶) تعبیر می کند. در مواردی نیز قرائت حفص را «قرائت شاذه» (همان، ۲۸۰/۱۷ ) و یا «قرائت غير مشهور» (همان،۱۵۰/۹) می نامد. البته این حقیقت قابل انکار نیست که قرائت حفص مبنای اصلی تفسير الميزان است، اما علامه طباطبایی در همه موارد قرائت حفص را بر سایر قرائات ترجیح نداده اند، بلکه در مواردی که اختلاف قرائات را گزارش کرده است، به یکی از روش های زیر با قرائت حفص از عاصم تعامل کرده است.

الف) ترجیح قرائت حفص از عاصم به استناد مرجحات
علامه در مواردی قرائت حفص را نه به دلیل تواتر یا حجیت آن و حتی نه به سبب شهرت آن، بلکه با استناد به مرجحاتی ترجیح داده است. از جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود:




فصلنامه پژوهشهای قرآنی
- در آیه شریفه و فاعتزلوا النساء في المحيض ولا تقربوهن تى يطهرن» (بقره/۲۲۲)، قرائت يطهرن» را که قرائت مشهور است، بر قرائت «يطهرن» با تشدید که قرائت اهل کوفه به جز حفص است (طبرسی،
۵۹۱/۲
)، به استناد روایاتی که قرائت آیه را به صورت «يطهرن» بدون تشدید تأیید می کنند، ترجیح داده است. (طباطبایی، المیزان،
(۳۲۲/۲
- در آیه شریفه وقد أربعة من الطير قصه إليک» (بقره/۲۹۰) واژه «فرهن به دو گونه قرائت شده است. در قرائت مشهور «قصر هن» به ضم صاد خوانده شده است. اما ابوجعفر، حمزه، خلف و رویس از يعقوب این کلمه را به کسر صاد خوانده اند (قصر هن) (طبرسی،
۹۵۲/۲
). علامه طباطبایی قرائت مشهور را به دلیل آنکه این واژه به معنای بریدن و قطع کردن است و با حرف «الی» متعدی شده است، ترجیح می دهد. (طباطبایی، المیزان، ۵۷۵/۲
) - واژه «تمرون» در آیه «و إذا أذقنا الناس رخمة من بعد ضراء منهم إذا لهم مكر في آياتنا قل الله أسرة مرة إن
كنا يكتبون ما تمرون (یونس/۲۱) را برخی از قاریان مانند زید از يعقوب و سهل به صورت «يمكرون» قرائت کرده اند (طبرسی، ۱۰۱/5
)، اما علامه قرائت مشهور را به دلیل آنکه در بیان مقصود رساتر و بلیغ تر است، ترجیح داده و چنین استدلال می نماید:
در آیه مورد بحث التفاتی از غیبت به خطاب به کار رفته، در جمله «إذا لهم مكر» مردم غایب فرض شده اند و در جمله «ما تمكرون» حاضر و مخاطب به حساب آمده اند، و این التفات عجیبی است که در قرآن کریم به کار رفته، و شاید نکته اش این باشد که جمله قل الله أسرع مكر» را در چشم شنونده مجسم سازد.» (طباطبایی، الميزان،
۴۹/۱۰
) |
ب) ترجیح قرائات دیگر بر قرائت حفص از عاصم
مبنای علامه طباطبایی در بررسی اختلاف قرائات و ترجیح یکی بر دیگری، ملاحظه سیاق آیات، مؤیدات روایی و قرآنی، قواعد عرب و سایر مرجحاتی است که


فصلنامه پژوهشهای قرآنی
:
در ادامه این نوشتار به آنها می پردازیم. با تکیه بر این مستندات، علامه در موارد متعددی قرائت قاریان دیگر را بر قرائت حفص از عاصم ترجیح داده و آن را با تفسیر درست آیه سازگارتر دانسته است. البته باید این نکته را هم یادآور شد که تا آنجا که نویسنده جست و جو کرده، به موردی برخورد ننموده که علامه قرائت حفص از عاصم را کاملا نفی نموده و با معنای آیه ناسازگار بداند، بلکه در همه مواردی که قرائت دیگر را ترجیح داده، آن را بهتر و سازگارتر» نامیده است. در مواردی نیز به تصريح اعلام کرده است که هر دو قرائت صحیح است. (همان، ۲۰۶/۱
) مواردی را که علامه قرائت دیگری را بر قرائت حفص از عاصم ترجیح داده | است، به دو گروه می توان تقسیم نمود. یکی ترجیح قرائت یکی از قراء سبعه بر قرائت حفص، و دیگری ترجیح قرائات ساير قاریان بر قرائت حفص. در اینجا از هر گروه به چند نمونه اشاره می کنیم.
و
ترجیح قرائت قراء سبعه بر قرائت حفص
همان گونه که می دانیم، قراء هفت گانه عبارتند از: 1. عبد الله بن عامر دمشقی ۲.| عبدالله بن كثیر مکی 3. عاصم بن بهدله كوفي 4. عمرو بن علاء بصری 5. حمزه کوفی 6. نافع بن عاصم مدنی ۷. کسائی کوفی. چند نمونه از مواردی که علامه قرائت سایر قراء سبعه را بر قرائت عاصم ترجیح داده است، عبارت است از:
- عاصم و کسائی کلمه «مالک» در آیه مالک یوم الدین (حمد/4) را با «الف» خوانده اند و سایر قراء سبعه بدون «الف» (ابو عمرو الداني، 18). علامه طباطبایی قرائت «ملک یوم الدین» را به دلیل آنکه این کلمه به زمان، یعنی «یوم الدين» اضافه شده است، ترجیح داده است. (طباطبایی، المیزان،
۳۳/۱
و ۱۶۲) - ابن عامر و حمزه و حفص عبارت «و لا يحسبن» را در آیه ولا يحسبن الذين كفوا سيقوا إنهم لا يعجزون (انفال /۵۹) با «یاء» قرائت کرده اند، اما سایر قراء سبعه یعنی ابن کثیر، ابوعمرو بصری، نافع و کسائی آن را فعل مخاطب دانسته و با «تاء» قرائت کرده اند (طبرسی،
۸۵۱/۶
). علامه طباطبایی قرائت دوم را مشهور دانسته و



فصلنامه پژوهشهای قرآنی
با توجه به سیاق آیات بعد که خطاب به رسول اکرم و در جهت تقویت قلبی و روحی ایشان است، این قرائت را ترجیح داده است. (طباطبایی، المیزان،
۱۵۰/۹
) |
۔ علامه
تعزروه و توقروة و تسبحوه
أصيلا (فتح /۹) می گوید:
در قرائت مشهور همه فعل های چهارگانه با «تاء» که علامت خطاب است، قرائت شده و در قرائت ابن كثير و ابوعمرو با «یاء» که علامت غیبت است، قرائت شده، و قرائت این دو با سیاق مناسب تر است.» (همان،
۴۰۸/۱۸
) |
ترجیح قرائت سایر قراء بر قرائت حفص از عاصم
علامه در موارد معدودی قرائت قاریانی را که از قراء سبعه نیستند نیز بر قرائت حفص از عاصم ترجیح می دهد. برای نمونه وی در یک مورد قرائت یعقوب را بر قرائت حفص ترجیح می دهد. «یعقوب بن اسحاق بصری حضرمی» از ائمه فقه و ادبیات بوده و قرائت را از سلام بن سلیمان از عاصم از سلمی از امیر المؤمنين علي اخذ کرده و در سال ۲۲۹ هجری در گذشته است.
در قرائت تمامی قراء سبعه دو فعل «يضيق» و «نطلق» در آیه ۱۳ سوره شعراء و يضيق صدري ولا ينطلق لسانی فأرسل إلى هارون به رفع خوانده شده اند، اما يعقوب بن اسحاق بصری این افعال را به نصب خوانده است. علامه طباطبایی قرائت یعقوب را به دلیل آنکه با طبع معنا سازگارتر است، ترجیح داده است. (همان، ۳۹۰/۱۵
)
ج) ترجیح ندادن هیچ یک از قرائات
در بیشتر مواردی که علامه اختلاف قرائات را گزارش نموده، هیچ یک از قرائات را ترجیح نداده است. در این موارد علامه به یکی از روش های زیر عمل کرده است.
در چند مورد پس از بیان قرائت های دیگر به این نکته اشاره نموده که معنای تفسیری آیه بر اساس هر دو قرائت صحیح است و هیچ منافاتی با هم ندارند. علامه



فصلنامه پژوهشهای قرآنی
:
با این اقدام، دانش تفسیری مخاطب را افزایش داده و به او کمک نموده تا از جمود بر یک قرائت خاص اجتناب کند و تصور ننماید اگر قرائتی مانند قرائت حفص از عاصم شهرت و رواج بیشتری به دست آورده است، سایر قرائات مطرود و نادرست هستند. از این رو چنین اقدامی به معنای تضعیف قرائت حفص نیست، اما از آن می توان این نکته را استنباط کرد که در نظر علامه، قرائت حفص تنها قرائت معتبر و صحیح السند که با قواعد عربیت و رسم الخط عثمانی هماهنگ باشد نیست، بلکه سایر قرائات نیز از اعتبار کافی برخوردارند.
برای نمونه در آیه و فتلقى آدم من ربه كلمات فتاب عليه إنه هو التواب الرحيم (بقره/۳۷)، عبارت «فتلقى آدم من ربه كلمات» دو گونه قرائت شده است. ابن کثیر «آدم» را به نصب و «كلمات» را به رفع خوانده و ابن عامر به عکس، «آدم» را به رفع خوانده و «كلمات» را به نصب (طبرسی،
۳۸۹/۱
). علامه هر دو قرائت را نقل کرده و بدون آنکه یکی را ترجیح دهد، با تأکید بر اینکه بنا بر هر دو قرائت معنای آیه این است که «توبه بنده میان دو توبه از خداست»، به کلام خود پایان می دهد. طباطبایی، المیزان،
۲۰۶/۱
) نمونه دیگر آیه وو من كفر فأمتعه قليه (بقره/۱۲۹) است. علامه درباره قرائات مختلف واژه «أمتعه» در این آیه می گوید:
کلمه «امتعه» که از باب تفعيل است، به صورت «آميعه» یعنی از باب افعال نیز قرائت شده، و تمتيع و امتاع هر دو به یک معناست و آن برخوردار کردن
است.» (همان، ۴۲۶) واژه «رجه» در آیه «قالوا أرجه و أخاه و ابعث في المدائن حاشرين يأتوك بكل سگار عليم» (شعراء /۳۷-۳۶) به سه شکل قرائت شده است: 1- بیشتر قاریان آن را به صورت «أرجئه»؛ یعنی با همزه و ضمه دادن به «هاء» قرائت کرده اند. ۲- اهل مدینه و کسائی و خلف «أرجه» را به کسر «هاء» و بدون همزه بین «جیم» و «هاء» قرائت کرده اند. ۳- عاصم و حمزه «أرجه» را بدون همزه و با سکون «هاء» قرائت کرده اند طبرسی،
۷۰۷/۶
). علامه پس از گزارش اختلاف قرائات در این آیه می فرماید:
)



فصلنامه پژوهشهای قرآنی
این دو قرائت از قرائت معروف فصیح ترند، ولی به هر حال یک معنا می دهند.» طباطبایی، المیزان،
۳۸۲/۱۵
) در مواردی نیز علامه تنها به گزارش قرائات دیگر غیر از قرائت حفص از عاصم بسنده کرده است و نه تنها یکی از آنها را ترجیح نداده، بلکه هیچ گونه اظهار نظر دیگری هم ننموده است. به نظر می رسد انگیزه علامه از این اقدام، یادآوری قرائات دیگر به خواننده است تا خواننده با توجه به این نکته، به وجوه دیگر در تفسیر آیه نیز توجه نماید.
احتمال دیگر این است که در چنین مواردی قرائت حفص از عاصم در نظر علامه از قوت کافی برخوردار نبوده و چون ایشان دلیلی هم برای ترجيح سایر قرائات بر آن نیافته، به صرف گزارش بسنده کرده است. از این رو برای آنکه نشان دهد قرائات دیگری هم وجود دارند که با قرائت حفص برابری نموده و می توانند با آن رقابت نمایند، به ذکر آنها پرداخته است. البته برای نمونه می توان به این موارد اشاره نمود. |
علامه در تفسیر آیه وإن کنتم على سفر و لم تجدوا كاتبا فرهان مقبوضة» (بقره/۲۸۲) می گوید:
کلمه «رهان» به معنای مالی است که به گرو گیرند، و به جای آن، کلمه «رهن» ا (به ضمه راء و هاء) نیز قرائت شده، و «رهن» جمع «رهن» است که آن نیز به معنای مالی است که به گرو گیرند.» (همان،
۶۶۸/۲
) در مواردی نیز علامه با آنکه قرائتی را بر قرائت حفص ترجیح نداده است، اما از اختلاف قرائات برای گسترش معنای تفسیری آیه استفاده نموده است. برای نمونه در آیه شریفه وقل فيهما إثم كبيره (بقره/۲۱۹) می فرماید:
کلمه (كبير) با ثای سه نقطه یعنی «کثیر» نیز قرائت شده است.» | ایشان در ادامه مضرات زیاد شراب و قمار را بیان می کند و نشان می دهد که مضرات این دو هم کبیر است و هم كثير. (همان، ۲۸۹) |



فصلنامه پژوهشهای قرآنی
علامه در راستای بهره گیری نقادانه از مجموع قرائاتی که واجد شرایط باشند و طرح قرائاتی که فاقد این شرایط هستند، در مورد قرائات نقل شده از اهل بیت عطا نیز همان واکنش را نشان می دهد که راجع به قرائت مشهور حفص از عاصم دارد.
ایشان در کتاب «قرآن در اسلام» پس از ذکر اسامی قراء سبعه، به قرائت های دیگر هم ته اشاره کرده و ضمن آنها از قرائت اهل بیت عالی هم یاد کرده و می نویسد:
«تالی قرائات سبع در شهرت، قرائت قراء ثلاثه است که عبارتند از ابوجعفر و يعقوب و خلف. قرائت های دیگری نیز نقل شده، مانند قرائت هایی که به طور متفرقه از اصحاب رسیده و همچنین قرائت های شاد که مورد اعتنا قرار نگرفته اند و همچنین قرائت هایی متفرقه از ائمه اهل بیت علی روایت شده، ولی روایت هایی دیگر از ایشان رسیده که امر به اتباع قرائت های مشهور می نماید.» (طباطبایی،
قرآن در اسلام، ۲۱۱) در بینش علامه قرائات نقل شده از ائمه و به طور مطلق حجت نمی باشند، بلکه در صورت دارا بودن شرایط مقبولیت پذیرفته است؛ از این رو در کنار سایر
قرائت های مشهور یا شاذ باید مورد نقد و بررسی قرار گیرند. علامه طباطبایی ) درباره دیدگاه شیعه پیرامون قرائت شاذ می گوید:
«شیعه اصلا قرائات شاذ را حجت نمی داند، حتی شواذ نقل شده از امامان خود را هم حجت نمیداند.» (همو، الميزان،
۴۷۶/۴
) ایشان در نقد و بررسی روایاتی که قرائات ائمه را گزارش می کنند، آنها را به دو دسته روایات قرائات و روایات تفسیری تقسیم می کند و با هریک به روش خاصی برخورد می نماید.
روایات قرائات روایاتی هستند که با رعایت رسم الخط مصحف و قواعد عربی، قرائتی موافق یا مخالف قرائت مشهور را گزراش می کنند؛ مانند روایاتی که اختلافی در حرکات و اعراب واژه یا در حروف كلمه و یا در هیأت و ریشه آن را گزارش می کند. علامه در این دسته از روایات، قرائت ائمه علم را در عداد قرائت سایر قراء مشهور ذکر می کند و همان گونه که در مواردی قرائت سایر قراء را ترجیح داده و



فصلنامه پژوهشهای قرآنی
می پذیرد و در مواردی نیز آنها را نقد کرده و مرجوح اعلام می نماید، با قرائات نقل شده از ائمه نیز هم همین برخورد را می نماید.
برای نمونه علامه درباره آیه ( أفلم يناس الذين آمنوا أن لو شاء الله لهدى الناس جميعا» (رعد / ۳۱) می نویسد:
در مجمع البيان است که علی ع و ابن عباس و علی بن الحسين ع و زید بن على و جعفر بن محمد علي و ابن ابی ملیکه و جحدري و ابویزید مدنی آیه را «أفلم يتبين» قرائت کرده اند، ولی قرائت مشهور و قابل قبول] همان «أفلم ييأس» | است.» (همان،
۵۰۵/۱۱
) علامه در آیه وو إذا أردنا أن نهلك قرية أمرنا مترفيها فسقوا فيها فحق عليها القول قدمناها تدميرآه (اسراء/17) قرائت ائمه را درباره واژه «امرنا» چنین گزارش می کند:
قرائت معروف در این آیه این است که جمله «منا» را با همزه و بعد از آن میم بدون تشديد قرائت کنیم و آن را از ماده «أمر» که به معنای طلبیدن است بدانیم. اما بعضی دیگر آن را به صورت «امرنا» قرائت کرده و به على عال و به عاصم و ابن کثیر و نافع و غیر ایشان نسبتش داده اند که از ماده «ایمار» و به معنای زیاد کردن مال و نسل است. بعضی دیگر آن را به صورت «أمرنا» با تشدید میم از مصدر «تأمیر» به معنای تولیت و عهده داری امارت قرائت کرده و به امام علی و امام حسن و امام باقر عالی و به ابن عباس و زید بن علی و غیر ایشان نسبتش داده اند.» (همان،
۸۵/۱۳
) اما روایات تفسیری روایاتی هستند که کلمه یا جمله ای را به آیه افزوده یا از آن می کاهند، به گونه ای که لازمه پذیرش آنها، قبول تحریف به نقصان یا زیاده در قرآن کریم است. گرچه در این روایات از اقدام ائمه با واژه «قرائت» تعبیر شده است، اما باید توجه نمود که این قرائت با آنچه در اصطلاح علم قرائت از آن سخن به میان می آید، متفاوت است و این در حقیقت تفسیر آیه است، نه گزارش کیفیت نزول آیه.
علامه در تفسیر آیه شریفه و يا أيها الذين آمنوا أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و أولى الأمر منكم فإن تنازعتم في شيء فردوه إلى الله و الرسول إن كنتم تؤمون بالله و اليوم



فصلنامه پژوهشهای قرآنی
تا و
الآخر ذلک خیر و أحسن تأويلاه (نساء/ ۵۹) به روایتی که برید بن معاویه نقل کرده، اشاره می کند که امام ابو جعفر ع آیه شریفه وأطيعوا الله و أطيعوا الرسول و أولي الأمر منم را قرائت کرد و به جای جمله «فإن تنازعتم فی شیء» فرمودند: «إن
خفتم تنازعة في الأمر فارجعوة إلى الله ...» تا آخر؛ یعنی پس اگر ترسیدید در امری تنازع کنید، بیان آن امر را به خدا و رسول و اولی الامر ارجاع دهید.
از آنجا که فرمایشات امام الا موهم تحریف در قرآن است، علامه در توضیح آن می نویسد:
ممکن است کسی از این روایت و مخصوصا از جمله ای که قرائت کردند، چنین بفهمد که امام خواسته است بفرماید: آیه شریفه این طور که من می خوانم نازل شده، ليکن این توهمی است باطل؛ چون روایت بیش از این دلالت ندارد که امام آیه شریفه را به آن چند کلمه اضافی تفسیر کرده اند، و خواسته است بیان کنند که مراد از آیه چیست.» (همان،
۶۵۶/۴
) آن گاه با استناد به روایات دیگر برداشت خود را مستدل نموده و می افزاید:
دلیل بر این معنا اختلافی است که در عبارات روایات دیده می شود. مثلا در روایتی که قمی به سند خود از جریر از امام صادق لا نقل کرده آمده: «این آیه این طور نازل شده: (فان تنازعتم في شيء فارجعوه الى الله و الى الرسول و الى اولی الامر منکم) (کلینی،
۱۶۰/۸
).» (همان)
نقش اختلاف قرائات در تفسیر و فهم آیات
علامه طباطبایی با طرح اختلاف قرائات در تفسیر خود، اهداف خاصی را دنبال کرده و از آنها در فرآیند تفسير استفاده های متعددی می برد. از جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود. .. تأييد قول تفسیری مختار
علامه طباطبایی برای راهیابی به مراد خداوند و تفسیر یک آیه قرآن، همه اصول و قواعد تفسیری را به دقت به کار می گیرد و پس از آنکه دیدگاه خود را در معنای



فصلنامه پژوهشهای قرآنی
یک آیه بیان نمود، قرائن و شواهدی را که دیدگاه او را تأیید می کنند، ذکر می نماید. یکی از این شواهد قرائات مختلفی است که پیرامون آیه وارد شده است.|
برای نمونه در تفسیر آیه وما كان المشركين أن يعمموا مساجد الله شاهدين على أنفسهم بالكفر أوليک حبطت أعمالهم و في النار هم خالدون (توبه /۱۷) می نویسد:|
مقصود از مساجد خدا هر چند مطلق بناهایی است که برای عبادت خدا ساخته شده، ولیکن سیاق آیه دلالت دارد بر اینکه در عبارت آباد کردن مساجد، مقصود فقط مسجد الحرام است. مؤید این معنا قرائت کسی است که جمله را: «ان يعمروا مسجد الله» - به صیغه مفرد - خوانده است.» (همان، ۲۶۶/۹
) علامه در تفسیر آیه «قال یا و إنه ليس من أهلك إنه عمل غير صالحه (هود/47) نیز به همین روش عمل می کند. ایشان در تفسير عبارت «إنه عمل غير صالح» ابتدا به سیاق آیه استناد کرده و می گوید:
از ظاهر سیاق بر می آید که مرجع ضمير «إنه» همان پسر نوح باشد، و خود او عمل غير صالح باشد، و اگر خدای تعالی او را عمل غير صالح خوانده، از باب مبالغه است، همان طور که وقتی بخواهی در عدالت زید مبالغه کنی، می گویی زید عدالت است؛ یعنی آن قدر دارای عدالت است که می توان گفت او خود عدالت است. پس معنای جمله این است که این پسر تو دارای عمل غير صالح است و از
آن افرادی نیست که من وعده دادم نجاتشان دهم.» آن گاه می افزاید:
مؤید این معنا هم قرائت قاریانی است که کلمه «عمل» را به صورت فعل ماضی قرائت کرده و گفته اند: معنایش این است که این پسر تو در سابق عمل ناشایست مرتکب شده است.» (همان،
۳۵۳/۱۰
)
۲. تثبيت برداشت تفسیری
گاه علامه برای تثبیت برداشت تفسیری خود به قرائاتی که با قرائت رایج که مبنای اولیه برداشت تفسیری اش بوده، استناد می کند تا نشان دهد این برداشت