بسم الله الرحمن الرحیم

کربلایی کاظم ساروقی(1300 - 1378 هـ = 1883 - 1959 م)

چند نکته جالب از زندگی کربلایی کاظم

اتفاقاً حاج اسماعیل[فرزند کربلایی کاظم] می گوید آیة الله سید محمد تقی خوانساری از پدرم همین سوال را کرده بود شما از کجا می فهمید که یک لقمه حرام است و نمی خورید؟ کربلایی کاظم گفته بود: اگر کسی خمس ندهد، زکاتش را ندهد، ربا بدهد، بعد غذا تهیه کند و جلوی من بگذارد همان آقایی که مرا برد در آن امامزاده گفت قرآن بخوان، صورتش برایم مجسم می شود که با اشاره دست می گوید از این غذا نخور. همان آقا با انگشت اشاره می کنند.

نگاهی نو به معجزه قرآنی، کربلایی کاظم، محمدحسن شجاعی فرد، ص ١٣۴

همان، ص ١۴٠

آقای غله زاری می گوید: خصوصیت عجیب دیگر ایشان این بود که دعاهای زاد المعاد از قبیل دعای افتتاح ، جوشن کبیر، دعای سحر ماه رمضان، و دعاهای روزهای ماه رمضان را از حفظ می خواند. می می گفتم: کربلایی! این ها را چطور یاد گرفته ای؟! می گفت کسی که قرآن را به طور خارق العاده در آن واحد به من یاد بدهد، که همانا به دست پرقدرت خدای متعال است، قادر است این دعاها را هم به من یاد دهد و برایش کاری ندارد.

...

کاظم در مورد جگونگی حفظ این دعاها به آقای غله زاری می گوید: یک شب روی پشت بام خوابیده بودم. در عالم خواب و بیداری دیدم روی پشت بام اتاق جدیدی هست که قبلاً‌نبود. مرا به داخل اتاق صدا کردند. وقتی رفتم، دیدم دو نفر بزرگوار نشسته اند و دور تا دور سقف اتاق هم چیزهایی نوشته است. به من گفتند: این ها را بخوان. آن موقع نمی فهمیدم. اما بعدا فهمیدم که روبه روی من روی دیوار دعای جوشن کبیر بود، دست راست دعای افتتاح بود و دست چپ دعای سجر و در گوشه ای دیگر دعای ٣٠ روز ماه رمضان.

ص ١۴١

[ به نقل از یکی وعاظ مشهور که میزبان کربلایی کاظم در حجره بوده است ]

یک شب در نیمه شب بلند شد و گفت آقا سید بلند شود،‌همان آقایانی که قرآن به من هدیه دادند،‌دوباره آمدند. گفتم خوب چه خبر؟ گفت یک چیزی دادند، شما گوش کن ببین چیست؟ گفتم بخوان شروع کرد دیدم دعای کمیل است. تا آخر را از حفظ خواند.

یک بار دیگر، نیمه شب بلند شد و گفت سید بلند شود، دوباره آمدند. گفتم خوب چه آوردند؟ گفت گوش کن ببین چیست؟ گفتم بخوان شروع کرد دیدم دعای صباح (امیرالمومنین علیه السلام) است

یک بار دیگر نیمه شب بلند شد و  گفت دوباره آمدند. گفتم خوب چه خبر؟ گفت شما گوش کن ببین چیست؟ گفتم بخوان شروع به خواندن کرد. دیدم دعای ابوحمزه ثمالی از امام سجاد است. گفتم این دعا خیلی بلند است و من حال ندارم نصف شب همه را بخوانید. کربلایی کاظم گفت: نمی شود، من باید کامل بخوانم. بعد شما بخواب. او نگذاشت بخاوبم تا همه دعای ابوحمزه را خواند.

ص ١٣٣

[نقل از حاج اسماعیل پسر مرحوم]

بارها کسره را ضمه یا به عکس می خواندم و به قول خودش زبر را زیر یا پیش می خواندم. ایشان مرا عتاب می کرد مگر چشمت را باز نمی کنی که این گونه می خوانی؟ خوب دقت کن ببین حرکتی که می خوانی زیر است یا زبر یا پیش؟ هر حرکتی معنای خاص خود را دارد.