بسم الله الرحمن الرحیم
طاهر بن الحسن بن إبراهيم أبو محمد الهمذاني الجصاص باباطاهر(335 - 418 هـ = 947 - 1027 م)
طاهر بن الحسن بن إبراهيم أبو محمد الهمذاني الجصاص باباطاهر(335 - 418 هـ = 947 - 1027 م)
سابق یعنی قبل از نقل کانال حدائق ذات بهجة، شرح حالش در اینجا آمده است:
شرح حال باباطاهر عریان(380 ح- 460 هـ = 990 ح- 1067 م)
https://eitaa.com/yaahosayn/4211
🌺 سرانجام بابای عُریان، عَیان شد. 🌺
🌸 از میان افزودههائی که باید وارد هر دو کتاب "بهشتِ معرفت" و "مردِ توحید" شود، معرفی "باباطاهر عریان همدانی"ست؛ که نامش در هر دو کتاب آمده است.
💧و از آنجا که پس از سرنخدادنِ یکی از دوستان، نگارنده منبعها را دید و برایش جالب و تازه بود، این بخش را اینجا مینویسد تا خوانندگان گرامی، خود در حاشیهی آن دو کتاب بیفزایند:
💧باباطاهر عریان همدانی که تا کنون بیش از چند جمله و داستان - آن هم مغشوش و ناسازگار با تاریخ - دربارهاش نخوانده بودیم، شخصیت چندان گمنامی نیست و کسی که نکتههای ذیل دربارهاش ثبت شده، همین فرد است:
💧۱. کُنیه و نام و نام پدر و پدربزرگش و نام شهر و شغلش را که با هم ببرید، میشود:
👈 ابومحمد طاهر بن حسن بن ابراهیم همدانیِ گچکار. 👉
💧۲. شغل وی گچکاری بود و خودش گفته: "من عمل [ ظاهراً یعنی شغل گچکاری ] را رها نکردم مگر زمانی که دیدم گچ روی دیوار، مانند نقره میدرخشد؛ این شد که از شهرت [ و انگشتنُما شدن به مهارت در گچکاری ] ترسیدم و [ این ] کار را رها کردم."
( و بعید است که بگوئیم: مقصود وی از "رهاکردنِ عمل"، - بهویژه با توجه به مَلامیبودنش - رهاکردن عبادتها و ریاضتهای صوری بوده؛ هر چند احتمال این معنا هم میرود. )
💧۳. حالات صوفیانه و خرق عادتهائی داشت؛ برخی او را عارف میدانستند و شیرویه دیلمی خیلی وی را میستود و میگفت: "او روش مَلامیّه را داشت." اما برخی نیز او را زندیق تصور میکردند. 👇
☝️💧۴. وی بزرگِزاهدان بود و از محمد بن یوسُف کسائی بَزّاز و حسن بن علی صَفّار حدیث نقل کرده است.
ابومسلم بن غَزو و گروهی از درویشان و صوفیان و صالحان نیز از او حدیث نقل کردهاند.
💧۵. باباطاهر چندین کتاب نوشته که یکی از آنها، کتابی به نام "اَحکام المُریدین" است که هفت بخش دارد.
💧۶. او قرآن و تورات و انجیل و زبور را میخواند و آنها را تفسیر میکرد.
💧۷. از او پرسیدند: "توحید چیست؟" پاسخ داد: "اینکه بازگشتت به خود و توجهت به خویش، برایت سختتر از این باشد که گردنت را بزنند."
💧۸. جعفر ابهری گفته: "بابا سیصد شاگرد داشت که همه از اوتاد بودند."
💧۹. محمدبنعیسی گفته: "بابا چهل چلّه روزه گرفت و در واپسین آنها با پوست ارزن افطار کرد و در اثر خشکیِ آن، موی سرش ریخت و اعصاب و روانش آسیب دید و من ندیدم کسی بیشتر از او با نفسش مجاهده کند."
💧۱۰. خوردن گوشت و نان را ترک کرده بود و هنگامیکه علت این کارش را پرسیدند، گفت: "هرگاه اینها را میخورم، نفسم مرا به [ ... ] میخوانَد."
💧۱۱. درویش منصور خیاط گفت: پیش طاهر گچکار رفتم و دیدم جامهاش پُر از شپش است؛ از او خواستم پوستینش را به من بدهد تا آن را شسته و پاکیزه کنم.
گفت: "به اين شرط که هیچ شپشی از آن را نکشی!" پذیرفتم و آن را گرفته و کنار رُود بُردم و اگر قفیزی همراهم بود، میتوانستم آن را از شپشهای جامهی طاهر پُر کنم!
شپشها را با جارو از جامهاش رُفتم و آن را شُستم و هنگامی که لباس را به او برگرداندم، گفت: "هر دو حالتش برای من یکسان بود؛ زیرا شپش آزارم نمیدهد."
💧۱۲. یوسف خطیب گفته: پیش طاهر رفتم و مقداری انجیر (؟) جلوش گذاشتم و انجیری به او دادم و گفتم: "ای شیخ! این انجیر را با دندانت بِبُر و بخور!"
آن زمان طاهر دیگر دندانی در دهان نداشت؛ از اینرو شروع کرد به مکیدن و جویدنِ آن تا اینکه نرم شد و توانست آن را بِبُرد و نیمش را بخورد.
نیم دیگرش را در دهان من گذاشت؛ /گویا/ از آب دهانش چندشم شد. آن شب خوابیدم و [ در خواب ] دیدم /گویا/ کسی پیشم آمد و بیآنکه دردی حس کنم، قلبم را از سینهام درآورد. دیدم /گویا/ قلبم قندیلی شده که هفده چراغ دارد؛ آن کس گفت: "این قندیل و چراغها در قلبت، از آب دهان طاهر است."
💧۱۳. عبدالواحد بروجردی گفت: کباب و حلوایی خریده و خوردیم و سپس پیش طاهر گچکار رفتیم و از او خواستیم از ما پذیرائی کند.
گفت: "از پیش من بروید! در بازار کباب و حلوا خوردهاید و باز میخواهید چیزی برای خوردن پیش شما بیاورم؟!"
💧۱۴. باباطاهر همدانی در سال ۴۱۸ ق. درگذشت و قبرش را از همان زمانها زیارت کرده و محترم میدانند. (۱)
ابنمازه که قبرش را زیارت کرده بود، نوشته: "قبر طاهر گچکار در همدان، بر دیگر بزرگان آنجا مقدّم است و کرامتهای روشنی دارد." (۲)
عینالقضاة همدانی هم به زیارت مرقد او میرفت. (۳)
- - - - - - - - -
۱. نگ: تاریخالاسلام، ج۲۸، ص۴۴۶ تا ۴۴۸ و سِیَرُ أعلامِالنُبَلاء، ج۱۳، ص۱۲۱ و الأنساب، ج۳، ص۲۸۳.
۲. لطائفالاذکار للحُضّار و السُفّار، ص۱۳۶.
۳. نامههای عینالقضاة همدانی، ج ، ص .
سير أعلام النبلاء ط الحديث (13/ 121)
3880- الجصاص 1:
شيخ الزهاد، أبو محمد، طاهر بن حسن بن إبراهيم، الهمذاني، الجصاص.
روى عن: محمد بن يوسف الكسائي، صاحب أبي القاسم البغوي، وعن غيره قليلا.
روى عنه: أبو مسلم بن غزو. وحكى عنه طائفة من الفقراء.
وله أحوال وخوارق. وبعضهم رماه بالزندقة. وقد عظمه شيرويه الديلمي، وبالغ.
وله مصنفات عدة، منها أحكام المريدين مجلد.
وكان يقرأ القرآن والتوراة والإنجيل والزبور، ويعرف تفسيرها فيما قيل.
وسئل عن التوحيد، فقال: أن يكون رجوعك إلى نفسك ونظرك إليها أشد عليك من ضرب العنق.
قال جعفر الأبهري: كان لطاهر الجصاص ثلاث مائة تلميذ، كلهم من الأوتاد.
قال مكي بن عمر البيع: سمعت محمد بن عيسى يقول: صام طاهر أربعين يوما أربعين مرة، فآخر أربعين عملها صام على قشر الدخن، فليبسه قرع رأسه، واختلط في عقله، ولم أر أكثر مجاهدة منه.
قلت: فعل هذه الأربعينات حرام قطعا، فعقباها موت من الخور أو جنون واختلاط، أو جفاف يوجب للمرء سماع خطاب لا وجود له أبدا في الخارج، فيظن صاحبه أنه خطاب إلي. كلا والله.
قال شيرويه: كان طاهر يذهب مذهب أهل الملامة.
وقال ابن زيرك: حضرت مجلسا ذكر فيه الجصاص، فبعضهم نسبه إلى الزندقة، وبعضهم نسبه إلى المعرفة.
وقيل: كان ترك اللحم والخبز، فحوقق في ذلك، فقال: إذا أكلتهما، طالبتني نفسي بتقبيل أمرد مليح.
وكان عليه قمل مفرط، ولا يقتله، ويقول: لا يؤذيني.
توفي سنة ثمان عشرة وأربع مائة وقبره يزار بهمذان.
__________
1 ترجمته في الأنساب للسمعاني "3/ 260".
تاريخ الإسلام ت بشار (9/ 297)
330 - طاهر بن الحسن بن إبراهيم، أبو محمد الهمذاني الجصاص الزاهد. [المتوفى: 418 هـ]
روى عن محمد بن يوسف بن عمر الكسائي البزاز، والحسن بن علي الصفار؛ وهذا الكسائي يروي عن البغوي شيئا قليلا.
روى عن طاهر أبو مسلم بن غزو، وحكى عنه جماعة من الصلحاء، وكان كبير القدر، صاحب كرامات. بالغ شيرويه في تطويل ترجمته، وقال: سمعت أبا الحسن الصوفي يقول: سمعت أبي يقول: كان لطاهر الجصاص مصنفات عدة، منها: " أحكام المريدين " مشتمل على سبعة أجزاء، وكان يقرأ التوراة، والإنجيل، والزبور، والقرآن، ويعرف تفسيرها.
سئل طاهر عن التوحيد فقال: أن يكون رجوع المرء إلى نفسه ونظره إليه اشد عليه من ضرب عنقه.
وقال جعفر الأبهري: كان لطاهر الجصاص ثلاثمائة تلميذ كلهم من الأوتاد.
وقال مكي بن عمر البيع: سمعت محمد بن عيسى يقول: صام طاهر الجصاص أربعين يوما متواليات أربعين مرة، وآخر أربعين عملها صام على قشر الدخن، فلفرط يبسه قرع رأسه واختلط في عقله، ولم أر أكثر مجاهدة منه.
قال شيرويه: كان طاهر يذهب مذهب أهل الملامة.
وقال مكي: سمعت أبا سعد بن زيرك يقول: حضرت مجلسا ذكر فيه طاهر الجصاص، فبعضهم نسبه إلى الزندقة، وبعضهم نسبه إلى المعرفة. فلما كثرت الأقاويل فيه قلت: إن عيسى عليه السلام كان نبيا وافتتان الناس به أكثر، وافتتانهم بعيسى ضرهم وما ضره، وكذلك افتتان الناس بطاهر يضرهم ولا يضره.
قال مكي: حضرت امرأة عنده فقالت: ألح عليه بعض أصحابنا في [ص:298] إظهار العلة التي ترك بسببها اللحم والخبز، فقال: إذا أكلتهما طالبتني نفسي بقبلة أمرد مليح!
وسمعت منصورا الخياط الصوفي يقول: دخلت على طاهر الجصاص، فنظرت إليه وإلى اجتماع القمل في ثوبه، فسألته أن يعطيني فروته لأغسلها وأفليها. قال: على أن لا تقتل القمل. قلت: نعم. ثم حملتها إلى النهر، فلو كان معي قفيز كنت أملؤه قملا، فكنسته بالمكنسة ونقيته، فلما رددتها عليه قال: الحالتان عندي سواء، فإن القمل لا يؤذيني.
وقال شيرويه: سمعت يوسف الخطيب يقول: دخلت على طاهر الجصاص ووضعت بين يديه تينا، فناولته تينة وقلت: أيها الشيخ اقطع هذه التينة بأسنانك، ولم يبق في فمه سن، فجعل يمصها ويلوكها حتى لانت وأمكنه قطعها، فأكل نصفها، ووضع نصفها في فمي. فكأني وجدت في نفسي من ريقه ولعابه. فبت تلك الليلة، فرأيت كأن آت أتاني، فأخرج قلبي من جوفي من غير ألم ولا وجع. فلما شاهدت قلبي كأنه قنديل، فيه سبعة عشر سراجا، فقال لي: هذا من ذلك اللعاب.
سمعت عبد الواحد بن إسماعيل البروجردي يقول: اشترينا شواء وحلواء فأكلنا، ثم دخلنا على طاهر الجصاص فقلنا: نريد شيئا نأكله. فقال: قوموا عني أكلتم الشواء والحلواء في السوق وتطلبون شيئا من عندي.
وكان طاهر يتكلم من كلام الملامة بأشياء لا بأس بها في الشرع إذا فتش، وقبره يزار ويعظم.
تاريخ الإسلام ت بشار (10/ 208)
107 - عبد الرحمن بن محمد بن أحمد بن إبراهيم، أبو نصر الهمذاني، المعروف بابن شاذي، [المتوفى: 464 هـ]
شيخ الصوفية.
روى عن أبيه، وابن لال، وشعيب بن علي، وأبي سهل محمود بن عمر العكبري.
قال شيرويه: لم يقض لي السماع منه، وكان يسلك سبيل الملامتية، صحب طاهرا الجصاص. وبلغني أنه وقف ثمانيا وعشرين وقفة، وتوفي في ذي الحجة.