بسم الله الرحمن الرحیم

دین؛ تعریف و محدوده

فهرست علوم
مباحثه مبانی و منظومه فکری






****************
ارسال شده توسط:
حسن خ
Thursday - 20/6/2024 - 9:31

جلسه اول:

تعریف دین

مبنای مشهور

مبنای فرهنگستان علوم اسلامی: تعریف دین بر پایه ولایت

مقاله حقیقت دین بر محور ولایت امام

دین در تعاریف متداول، به «شریعت» معنا می‌شود که در کامل‌ترین وجه، شامل سه حوزه «اخلاق، اعتقادات، احکام» است، اما مبتنی بر معارف وحی، عنصر اصلی و محوری دین به نحو ثبوتی، «ولایت» است که از «ولایت خداوند متعال» آغاز شده و از طریق «ولایت ائمه اطهار:» بر دیگر مخلوقات جریان پیدا می‌کند. «ولایت الهی»، جریان هدایت و سرپرستی انسان است که از مسیر انتخاب ارادی انسان (تولی) موجب رشد او می‌شود. در مقابل، جریان ولایت طاغوت قرار دارد که جریان ضلالت انسان است. هر دو جریان ولایت حق و ولایت باطل، ذیل «الوهیت» خداوند متعال است، ازاین‌رو الوهیت خداوند را می‌توان مصدر و خاستگاه دین به‌حساب آورد، اما حقیقت دین، از «ولایت الهی» شروع می‌شود و در مرتبه بعد، به «شریعت» می‌رسد. براین مبنا، «شریعت»، مناسک تولی و جریان «ولایت» است. در این تحقیق با روش استنادی به نصوص روایی پیرامون ولایت امام و دستهبندی آنها این فرضیه اثبات می‌شود که دین را می‌بایست بر محور «ولایت» تعریف نمود و نه «الوهیت» و «شریعت».

مبنای آیت الله جوادی

 

نقد مبنای فرهنگستان: تفکیک دین از تدین؛ تقدم حیث ثبوتی دین بر مسئله قبول انسان و پذیرش ولایت. ولایت به عنصر عملی دین ارتباط دارد نه ماهیت دین

بیان معانی سه گانه دین

روش بحث گام به گام از واضحات اطلاق دین شروع کنیم:

١. نماز ظهر واجب است گزاره ای دینی است.

٢. اسماء و صفات خداوند گزاره ای دینی است اما متفاوت با گزاره شرعی

٣. الله خالق السماوات و الارض

۴. الله خلق الانسان من نطفة ثم من علقة

۵. خلق الانسان من نطفة ثم من علقة...

فارق بین گزاره چهارم و پنجم چیست که یکی را دینی و دیگری را غیردینی بدانیم؟

معیار اتصاف به دینی بودن چیست؟

 






****************
ارسال شده توسط:
حسن خ
Thursday - 20/6/2024 - 9:52

مبنای استاد

بحث از دین در ذیل بحث از معانی امر ارشادی مطرح شده است.

در مبحث فقه، تاریخ یازده و دوازده و سیزدهم بهمن سال ١٣٩٣

تقریر جلسه سیزدهم بهمن

«در فضای بحث فقه و تدین مسئله واضح است که دین بیش از حداکثری است.

منطقه الفراغ ندارد

یعنی ما حوزه های مختلفی برای دین داریم که انسان شوونات آن را دربرمی گیرد

انسان متشکل است از ذات صفات و افعال و برای همه ی این ها شرع بیان دارد

سر سوزنی در محدوده ی افعال و صفات چیزی از شوونات فردی اجتماعی رابطه با اشیای مختلف داشته باشد و در شرع که فقه دین است و یا اخلاق و معارف که پشتوانه ی عملیات است سخن نداشته باشد  

حالا بعضی جاها را شارع باز گذاشته یعنی شرع اباحه را حکم می دهد نظر داده در همین مسئله.

شوون افعال فقه و اخلاق

صفات اخلاق  

ذات که معارف است.

محال است که دین برای بعدی از ابعاد انسان حرفی نداشته باشد.

نمی شود موضعی بینشی حقوقی روابط انسان با همدیگر به معنای لطیف تر حقوق

حقوق احکام تکلیفیه  

حقوق احکام وضعیه معنای دوم اوسع و الطف است

حقوق یعنی حقوق وضعیه ای که پشتوانه ی هزاران تکلیف است.

سکت عن اشیاء نه ثبوتا  

حکم دارد ولی لمصالحی سکت وگرنه ان تبد لکم تسوکم.

دین که می گویند حداکثری هم نیست بالاتر است از حداکثری

برای قرآن هم می گویند که حداقلی است یا حداکثری

اقل تبیان لکل شیئ یلزم لکم فی امورکم

اکثری برای همه چیز

برخی می گویند بیش از حداکثری که نقل ابن عباس است که ...

شارع در همه ی موضوعاتی که محمول دارند شارع حق را قبول دارد و حالا این که ابراز کرده یا نکرده بحث است  

در کافی می فرماید ان للقرآن خبر السماء و الارض و خبر ما بعدکم و خبر ما قبلکم و ما فی الجنه و ما فی النار

نه فقط به علم تعبدی نیست  

مفاد روایت این است  

لو اتاکم من یخبرکم بذلک لتعجبتم

امام اگر از الحمد لله رب العالمین به دست می آید که تصادفی شده است این تعجب ندارد

تعجب جایی است که کیفیت فهم را هم شما بفهمید.

ما من سر الا و این که ابلاغ شده است به این خلق منکوس

لو کانت علی افواهکم اوعیه می گفتم همه چیز را  

اهل نیستید  

مصحف فاطمه هم علم حضرات به قرآن است.

فرض بگیریم موضوع مستحدثی در 500سال دیگری بین مردم می آید امروز این موضوع حکم الهی دارد یا نه»

 

ملاک امر دینی:

هر  قضیه ای که در آن مسئله ی حق و باطل بودن مطرح باشد یک مسئله ی دینی است.

 

دو نحوه استدلال

گزاره های قرآنی، گزاره های دینی است

قرآن تدوین تکوین است

پس تمامی تکوینیات دینی است.

 

ارتکاز متشرعه از ائمه علم به جمیع تکوینیات است.

متشرعه، ائمه را مرجع در امور دینیه می دانسته اند.

بنابراین ارتکازاً دین را در معنایی اوسع از معنای شرعیات تلقی کرده بودند.

 

 









































فایل قبلی که این فایل در ارتباط با آن توسط حسن خ ایجاد شده است



****************
ارسال شده توسط:
حسن خ
Tuesday - 23/7/2024 - 9:59

زوایای ورود به بحث دین فراحداکثری

١. زاویه گزاره ها و تفکیک آن ها از هم با معیار دینی بودن و غیر دینی بودن

٢. زاویه رسالت دین نسبت به انسان و شؤونات مختلف انسانی و این که دین بناست برای تمامی شؤون انسانی پاسخ داشته باشد

٣. زاویه ارتکازات متشرعه نسبت به اولیای دین و تلقی حداکثری آن ها از صاحبان شرع

۴. از زاویه مبحث قرآن و تدوین تکوین بودن آن و مطابقت آن با دین

 

 

زاویه اول

گزاره های فقهی به خاطر اختصاص داشتن به اولیاء دین محل بحث نیست اما مسائل اخلاقی مشترک چطور؟

معیار دینی بودن چیست؟

فقهی بودن؟ ذکر در منابع دینی؟ گفته شدن توسط عالم دین و مبلغ دینی؟ به غرض هدایت عباد بودن؟

در مورد معارف چطور؟

این که خداوند موضوع قرار بگیرد؟ در این صورت بحث از ملائکه و کیفیت خلق آسمان ها و زمین و امثال این از مباحث دینی می شود یا خیر؟ کتاب السماء و العالم چه جایگاهی دارد؟

خروجی مبحث: معیار دینی بودن حق بودن است گرچه عنوان دینی به واسطه دو لفظ دین و یاء نسبت و انعطاف این دو کلمه، در هر یک از معانی دیگر هم می تواند به کار برود اما معیار اتصاف به دینی بودن هیچ کدام از موارد نیست و تنها مطابق با واقع بودن معیار دینی بودن است.

 






****************
ارسال شده توسط:
حسن خ
Monday - 7/10/2024 - 9:12

الدین القیم

الهداية الكبرى، ص: 377
و عنه قال حدثني علي بن الحسين الكوفي قال حدثني وهب بن عبد الله عن محمد بن جبلة عن الحسين بن معمر عن خالد بن محمد عن جابر الجعفي قال: سمعت الباقر (عليه السلام) يقول: عن تأويل قول الله عز و جل: إن عدة الشهور عند الله اثنا عشر شهرا في كتاب الله يوم خلق السماوات و الأرض منها أربعة حرم ذلك الدين القيم فلا تظلموا فيهن أنفسكم‏
 فتنفس صعدا ثم قال: يا جابر أما السنة جدي رسول الله و شهورها الاثنا عشر من جدي أمير المؤمنين إلى الخلف المهدي من ولد الحسين اثنا عشر إماما و أما الأربعة الحرم منا فهم أربعة أئمة باسم واحد علي أمير المؤمنين و علي بن الحسين و علي بن موسى و علي بن محمد و الإقرار بهؤلاء الدين القيم فلا تظلموا فيهن أنفسكم و تجعلوهم بالسواء جميعا.

 

                       

الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، النص، ص: 149
و روى جابر الجعفي قال: سألت أبا جعفر ع عن تأويل قول الله عز و جل إن عدة الشهور عند الله اثنا عشر شهرا في كتاب الله يوم خلق السماوات و الأرض منها أربعة حرم ذلك الدين القيم فلا تظلموا فيهن أنفسكم‏
 «1» قال فتنفس سيدي الصعداء ثم قال يا جابر أما السنة فهي جدي رسول الله ص و شهورها اثنا عشر شهرا فهو أمير المؤمنين [و] «2» إلي و إلى ابني جعفر و ابنه موسى و ابنه علي و ابنه محمد و ابنه علي و إلى ابنه الحسن و إلى ابنه محمد الهادي المهدي اثنا عشر إماما حجج الله في خلقه و أمناؤه على وحيه و علمه و الأربعة الحرم الذين هم الدين القيم أربعة منهم يخرجون باسم واحد علي أمير المؤمنين و أبي علي بن الحسين و علي بن موسى و علي بن محمد ع فالإقرار بهؤلاء هو الدين القيم فلا تظلموا فيهن أنفسكم أي قولوا بهم جميعا تهتدوا «3».

 

و منها ما أظهر في الأزمان قوله إن عدة الشهور عند الله اثنا عشر شهرا
داود الرقي قال أبو عبد الله ع يا سماعة بن مهران ائتني تلك الصحيفة فأتاه بصحيفة بيضاء فدفعها إلي فقال اقرأ هذه فقرأتها فإذا فيها سطران السطر الأول لا إله إلا الله محمد رسول الله و السطر الثاني إن عدة الشهور عند الله اثنا عشر شهرا في كتاب الله يوم خلق السماوات و الأرض منها أربعة حرم ذلك الدين القيم‏
 علي بن أبي طالب و الحسن بن علي و الحسين بن علي إلى قوله و الخلف الصالح منهم الحجة لله ثم قال لي يا داود أ تدري أين كان و متى كان مكتوبا قلت يا ابن رسول الله الله أعلم و رسوله و أنتم قال قبل أن يخلق آدم بألفي عام إن الله تعالى قد ذكر فيها أنها الدين القيم و التدين بها واجب و التحويل عنها كفر و لا خلاف أن معرفة الشهور و السنين‏
                       

مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏1، ص: 308
ليست بواجبة غير شهر رمضان و ذي الحجة لمن وجب عليه الحج و أن من مات و لم يعرف الشهور و الأعوام ليس يلحقه ذم و من مات و لم يعرف الأئمة مات ميتة جاهلية.

 

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏3، ص: 276

1- مع، معاني الأخبار أبي عن علي عن أبيه عن ابن أبي عمير عن ابن أذينة عن زرارة قال: سألت أبا جعفر ع عن قول الله عز و جل حنفاء لله غير مشركين به فقلت ما الحنيفية قال هي الفطرة «1».
بيان أي الملة الحنيفية هي التوحيد الذي فطر الله الخلق عليه و يومئ إليه قوله تعالى فأقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم‏
 و اختلف في معنى ذلك الفطرة فقيل المعنى أنه خلقهم على نوع من الجبلة و الطبع المتهيأ لقبول الدين فلو ترك عليها لاستمر على لزومها و لم يفارقها إلى غيرها و إنما يعدل عنه من يعدل لآفة من الآفات و تقليد الآباء و الأمهات و قيل كلهم مفطورون على معرفة الله و الإقرار به فلا تجد أحدا إلا و هو يقر بأن الله تعالى صانع له و إن سماه بغير اسمه أو عبد معه غيره و قيل المعنى أنه خلقهم لها لأنه خلق كل الخلق لأن يوحدوه و يعبدوه قال الجزري فيه خلقت عبادي حنفاء أي طاهري الأعضاء من المعاصي لا أنه خلقهم كلهم مسلمين لقوله تعالى هو الذي خلقكم فمنكم كافر و منكم مؤمن و قيل أراد خلقهم حنفاء مؤمنين لما أخذ عليهم الميثاق أ لست بربكم قالوا بلى فلا يوجد أحد إلا و هو مقر بأن له ربا و إن أشرك به و الحنفاء جمع‏
__________________________________________________
 (1) الظاهر أنه متحد مع الحديث الآتي تحت الرقم 11 و 12.
                       

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏3، ص: 277
حنيف و هو المائل إلى الإسلام الثابت عليه و الحنيف عند العرب من كان على دين إبراهيم و أصل الحنف الميل انتهى.
أقول الذي يظهر من الأخبار هو أن الله تعالى قرر عقول الخلق على التوحيد و الإقرار بالصانع في بدء الخلق عند الميثاق فقلوب جميع الخلق مذعنة بذلك و إن جحدوه معاندة و سيأتي تمام الكلام في ذلك في كتاب العدل إن شاء الله تعالى.