بسم الله الرحمن الرحیم
رؤیت هلال؛ جلسه: 179 17/7/1402
بسم الله الرحمن الرحيم
صفحه هشتم کتاب «اسألة» بودیم. فرمودند: بهخاطر اینکه نصف کره زمین روز است، لازم میآید که شروع ماه از روز باشد. و این غیرصحیح است قطعا. یعنی استادشان و خودشان مطلبی را قبول کردند و آن این بود که خروج قمر از تحتالشعاع در یک لحظه است. لحظهای که برای کل کره یکی است. این تفاوتی نمیکند. مثل لحظه تحویل سال است. این را پذیرفتند و گفتند لازمهای که استاد ما بر آن متفرع کردند را قبول نداریم. ایشان گفتند پس شروع ماه برای کل کره یکی است.
اما ایشان میفرمایند ملازمه ای بین اینها نیست. چرا؟ در اینجا نیز استاد با ما شریک هستند؛ یعنی لحظهای که قمر از تحتالشعاع خارج میشود، نصف کره زمین روز است، اگر از همان لحظه، ماه شروع شود معنایش این است که در جاهایی که روز است ماه از روز شروع شود. بعد فرمودند این درست نیست. برای فرمایش خودشان دو روایت شاهد آوردند. یکی روایت حماد بود؛ حضرت فرمودند «اذا رئی قبل الزوال فهو للیلة الماضیة»، دومی هم روایت ابن یزید بود: «کذبوا ان اهل بطن النخلة لما راوا الهلال قالوا قد دخل الشهر الحرام».
من عرض کردم آیا این مسلم است که بگوییم استاد ما چارهای ندارند؟! چون دنباله این بیان نسبیت را به گردن استادشان گذاشتند. گفتند حالا که نصف کل کره روز است و حالا که نمیشود اول ماه از بین روز شروع شود پس شما ناچار از نسبیت هستید. یعنی آنهایی که روزشان است دیگر گذشت. ولو هلال شده اما آنها نمیتوانند شهر جدید حساب کنند.
خُب سؤال ما این بود که آیا این مسلم است؟! یعنی وقتی هلال دیده شود و نصف کره زمین روز است، نمیتوانند اول ماهشان را از وسط روز بگیرند؟! این مسلم هست یا نه؟! سؤال ما این بود. تعبیر روایت عبید این بود: «اذا رئی قبل الزوال فهذا الیوم من الشهر الآتی»؛ نگفتند برای دیشب است. فرمودند وقتی قبل از زوال هلال را دیدید امروز برای ماه جدید است. اما اگر زوال شد و روز نصف شده و بعد از زوال دیدید، امروز برای شهر گذشته است. امروز دیگر گذشت. از صبح تا ظهر برای ما ماه شعبان بود. حالا ظهر شده و میخواهد به ماه مبارک برگردد؟ نمیشود. چون زوال گذشت. اما اگر قبل از زوال است، بله، قبل از زوال ماه دیده شد، پس امروز از شهر مبارک است و دیگر سیام ماه شعبان نیست.
این یک بیان بود. یک بیان دیگر؛ هم میخواهم فرمایشاتی که ایشان میگویند را بررسی کنیم و هم مصباح سید بحر العلوم را هم جلو برویم. در مانحن فیه هم مهم است. ایشان دو روایت آوردند تا بگویند معلوم است که شروع ماه از شب است. من هم عرض کردم از روایت عبید مسلم نیست که شروع از شب است. این یک بیان بود.
بیان دیگر؛ همین روایتی که در مصباح است و از همین روایت به این کتاب آمدیم بحث میکنیم، صحیحه اسحاق بن عمار است.
عن إسحاق بن عمّار، عن أبي عبد الله عليه السّلام: ثمّ قال: سألته عن هلال رمضان، يغمّ علينا في تسع و عشرين من شعبان؟ فقال: «لا تصم إلّا أن تراه، فإن شهد أهل بلد آخر [أنّهم رأوه] فاقضه، و إذا رأيته وسط النهار فأتمّ صومه إلى الليل»1
به عبارات حدیث دقت کنید. «سألته عن هلال رمضان، يغمّ علينا في تسع و عشرين من شعبان؟»؛ بیست و نهم شعبان است، هوا ابری میشود و هلال را نمیبینیم. «فقال: لا تصم إلّا أن تراه»؛ روزه نگیر تا آن را ببینی؛ اگر هوا ابری است استصحاب کن.
«فإن شهد أهل بلد آخر [أنّهم رأوه] فاقضه»؛ اگر بیرون بلد هلال را دیدند شما قضا کنید. اما دنباله حدیث چیست؟ این دنباله را نه استادشان و نه خود ایشان نقل نکردهاند. معمولاً دنباله حدیث میافتد. و حال اینکه دنباله آن استظهار مهمی را برای مانحن فیه در بر دارد. ولو برای مانحن فیه دلیل نیست. اما یک نحو با این سازگاری دارد و این مجال را فراهم میکند که بگوییم آیا قطعی الفساد است که از بین روز، ماه قمری شروع شود یا نه؟! دنباله روایت چیست؟
«و إذا رأيته وسط النهار فأتمّ صومه إلى الليل»؛ اگر وسط روز هلال را دیدی، صوم ماه مبارک را به لیل تمام کن. اینکه «صومه» برای ماه مبارک است یا غیرش، میرسیم. به مصباح مرحوم سید نگاه کنید. عبارت را میخوانم. چون مختار مرحوم سید دقیقا توافق دارد –نمیگویم دلیل است- فعلاً توافق دارد که بگوییم اشکالی ندارد که شروع ماه در بین روز باشد. یعنی حتی قسمتی از کره زمین که هلال دیده شد و از تحتالشعاع خارج شد، و نصف کره که روز است، این مختار سید موافقت دارد که شروع ماه باشد. با قول مشهور هم موافقت دارد. بعداً توضیح میدهیم.
وجه الاستدلال أنّه عليه السّلام أمر بإتمام الصوم إذا رئي الهلال وسط النهار، و ذلك لا يصحّ على القول المشهور؛ إذ لا اعتبار بالرؤية نهارا على هذا القول، سواء في ذلك الرؤية في الوسط أو في أحد الطرفين. و أمّا على القول باعتبار الرؤية قبل الزوال فيصحّ الحكم بإتمام الصوم إذا رئي في الوسط؛ لأنّه و إن نقص، تضمّن جزء ممّا بعد الزوال؛ لكون المراد منه الوسط العرفي، و هو مجموع الجزأين الحافّين بالآن الفاصل بين النصفين، إلّا أنّه يجب تخصيصه بالجزء الواقع قبل الزوال؛ لأنّ الرؤية بعد الزوال غير معتبرة إجماعا، و متى ثبت اعتبار الرؤية قبل الزوال في الجملة ثبت اعتبارها مطلقا؛ إذ لا قائل بالفصل. و إنّما اقتصر على ذكر الوسط مع عموم الحكم لما قبل الزوال؛ لأنّ اعتبار الرؤية فيه يستلزم اعتبارها قبله بطريق أولى، و لحصول التنبيه به على منتهى ما يعتبر رؤيته نهارا، كما لا يخفى. هذا، و قد قيل لتوجيه الرواية بحيث ينطبق على القول المشهور و جهان:… .2
«وجه الاستدلال»؛ استدلال به صحیحه اسحاق بن عمار به اینکه وقتی قبل از زوال دیدید، این روز برای ماه جدید است. ماه مبارک شروع شده ولو دیشب هلال را ندیدید.
«أنّه عليه السّلام أمر بإتمام الصوم إذا رئي الهلال وسط النهار و ذلك لا يصحّ على القول المشهور»؛ قول مشهور این بود که باید در وقت غروب هلال دیده شود و اگر آن را ندیدند تمام میشود. کما اینکه در اسألة مدافع قول مشهور بودند.
«إذ لا اعتبار بالرؤية نهارا على هذا القول»؛ در این قول مشهور به دیدن در روز، اعتباری نیست. دیشب ندیدید، امروز هم که میبینید فایدهای ندارد.
«سواء في ذلك الرؤية في الوسط أو في أحد الطرفين»؛ حضرت فرمودند «وسط النهار»، نفرمودند «احد طرفی النهار». چه «وسط» و چه «احد طرفی النهار» باشد، مشهور کلاً رؤیت در روز را قبول ندارند و آن را برای دخول شهر مجزی نمیدانند. و حال اینکه این روایت بهطور واضح میفرماید «اذا رایته وسط النهار فاتم صومه الی اللیل». یعنی حضرت دارند حکم ماه مبارک و وجوب اتمام صوم را بر او بار میکنند. ظهور امر در وجوب است.
منظور من این است که لسان این روایت به این صورت است. فعلاً نگفتم دلیل است. عرض کردم توافق دارد با اینکه ایشان میگویند قطعاً غلط است. چون نصف کره روز است قطعاً غلط است که شروع آن از روز باشد. نه، این روایت میفرماید اگر وسط روز دیدی ماه شروع شده و تا لیل اتمام کن.
شاگرد: اگر احکام صوم و بدایة الحساب را جدا کنیم، موافقت و مخالفت این روایت مطرح میشود؟
استاد: نه. لسانش را عرض کردم. ولذا گفتم دلیل نیست. اگر میگفتم دلیل است، شما میگفتید دلیل نیست. میتوانم بگویم وقتی وسط روز دیدید ماه شروع شده اما حکومتا میگوییم از دیشب حساب کن. و لذا میگویم دلیل نیست.
شاگرد: حتی حکومتا هم نباشد، بدایة الحساب آن یک چیز است و حکم صوم یک چیز دیگری است.
استاد: ببینید صوم، لازم تحقق موضوع است. باید امروز روز اول ماه مبارک شود تا موضوع وجوب، محقق شود. لذا حضرت امر به اتمام کند. خُب وقتی ما وسط روز دیدیم حالا چه کنیم؟
شاگرد: یعنی کاری نداریم که کاشف از شب باشد. ممکن است رؤیت قبل از زوال، هم کاشف از شب باشد یا اینکه مناط زوال باشد. یعنی با هر دو میسازد.
استاد: و لذا عرض کردم نمیتوان گفت: آن جایی که روز است قطعاً نمیشود که ماه از آن جا شروع شود.
شاگرد٢: شاید این روایت مطلق نباشد. چون به قرینه صدر روایت، بحث سر این است که هوا ابری است. ولی چون مانع داشتند حضرت فرمودند اگر وسط روز دیدی روزه را تمام کن. اما اگر مانعی نباشد و ندیده باشند این حکم جاری نیست. یعنی این مورد خصوصیت دارد درجاییکه بهخاطر مانع در شب قبل ندیدند. نه اینکه هر موقع وسط روز ماه دیده شد، کافی باشد.
شاگرد3: اصلاً معلوم نیست که ذیل روایت بیست و نهم شعبان باشد، بلکه برای آخر ماه رمضان است.
استاد: در این روایت سه قول است. لذا من اول گفتم بر اساس مختار سید، به این صورت است.
یکی مرحوم شیخ الطائفه در تهذیب این روایت را آوردهاند و فرمودهاند این روایت امر مستحبی برای اتمام صوم شعبان تا شب است. یعنی رؤیت روز فایدهای ندارد. ایشان گفتند «اذا رایته وسط النهار فاتم بانه من شعبان ندبا الی اللیل». مرحوم شیخ به این صورت معنا کردهاند. مرحوم سید بحر العلوم این را نمیپذیرند.
استادشان مرحوم وحید بهبهانی میفرمایند ما قرینهای داریم که «اذا رایته وسط النهار» برای پایان ماه مبارک است. «اذا رایته» یعنی هلال شوال را در پایان ماه مبارک در وسط نهار دیدید، «فاتم الصوم». خُب استصحاب دارید که سیام ماه مبارک است و روز فایدهای ندارد. اگر روز سیام ماه هلال را دیدید روزه را تا لیل اتمام کنید. این را مرحوم وحید فرمودند که باز سید آن را قبول نمیکنند. نه از شیخ و نه از استادشان.
شاگرد: ایشان در متن عبارت «شعبان» را چه کار میکنند؟
استاد: میفرمایند ذیل اصلاً برای شعبان نیست.
شاگرد: یعنی صدر و ذیل دو مطلب مستقل است؟!
استاد: مرحوم سید همین اشکال را میگویند. به عبارتشان میرسیم. بیش از یک صفحه بحث کردهاند. لذا اولی که شروع کردم گفتم بر اساس مختار سید بحر العلوم به این صورت است. چون وقتی میگوییم فقیهی یک مختاری دارد یعنی در فضای علمی و در پیشبرد استدلال، نمیتوانیم بگوییم قطعاً باطل است. منظور من این بود. علی ای حال سید بهعنوان یک فقیه بزرگ فتوا میدهند. و همچنین این روایت دلیل بر این نیست که وسط نهار نیست، اما موافق هست. همه عرض من این است که وقتی شما این روایت را میبینید، اگر کسی مختار سید را بگیرد و وسط النهار را طوری معنا کند که فرمایش آقا(یکی از شاگردان) هم نباشد که بگوییم چون غیم بوده اینطور گفتهاند، موافق هست.
این روایت خیلی سؤال دارد. من بهعنوان اینکه بحث در ذهن شریفتان بیاید مطرح کردم. و الا ابتدا و انتهای این روایت خیلی سؤال هست.
شاگرد: امکانش هست که چون ابر بوده و در غروب ندیدم، هلال را در روز ببینیم؟ یعنی هم امکان رؤیت ماه در غروب باشد و هم در وسط نهار؟
استاد: اینکه اظهر است. مثلاً الآن غروب قم است وجمعه شب است. ممکن است هلال را ببینید، یا حتی آن را دیدید، صبح شنبه قبل از زوال اگر شرائطش فراهم باشد، راحتتر از دیشب آن را میبینید. چون از دیشب تا صبح ما، هلال ضخیم تر شده است.
شاگرد: علی القاعده باید غروب فردا آن را ببینیم.
استاد: روز هم در آسمان هست و دارد میآید. چون نور زیاد است ما آن را نمیبینیم. وقتی در غروب قم هلال را دیدیم، بعد از خورشید، چقدر طول کشید که ماه غروب کند؟ فرض میگیریم بیست دقیقه. یعنی وقتی خورشید غروب کرد، در بالا افق هلال را دیدیم و بیست دقیقه بعد هلال بهدنبال شمس زیر افق رفت. فردا صبح وقتی در طرف مشرق نگاه کنیم اول خورشید بیرون میآید، بیست و دو-سه دقیقه بعدش، هلال بیرون میآید. یک مقداری اضافه شد. در غروب بیست دقیقه بعد غروب کرد اما وقتی میخواهد بعد از شمس طلوع کند فاصله اش بیشتر است. فرض میگیریم بیست و پنج دقیقه بعد از طلوع شمس بیرون میآید. اگر شما جای آن را بدانید و شرائط، مناسبت داشته باشد، هر چه بالاتر میآید بهدنبال شمس لحظه به لحظه هلال ضخیم تر میشود و دارد فاصله میگیرد.
به این میگویند حرکت به توالی. حرکت علی خلاف توالی، حرکتی از شرق به غرب است؛ حرکت اولی. حرکت ثانیه که میگویند یعنی حرکت به توالی. توالی یعنی توالی بروج. یعنی حرکتی که به ترتیب حَمَل و ثور و جوزا میرود. و برعکس است. یعنی حرکتی از غرب به شرق است. ولو آهسته است. شما نمیتوانید سریع آن را با چشم ببینید. چند روز باید رصد کنید تا آن را ببینید.
هلال یکی از آنها است. امروز میبینید هلال بیست و دقیقه بعد از خورشید غروب میکند. فردا که میروید ببینید، میبینید بیست و دقیقه شده چهل دقیقه. یعنی قمر از شمس فاصله گرفته و از غرب به طرف شرق حرکت کرده است. به این حرکت به توالی میگوییم. یعنی جای برج هایش هم عوض شده است. در شمس به این زودی یک برج عوض نمیشود. سی روز طول میکشد تا شمس مثلاً از برج عقرب به برج قوس برود. اما در قمر اینطور نیست، با فاصله دو روز و نیم، یک برج را میرود. سریع از غرب به شرق میرود.
«اذا رایته وسط النهار فاتم…»، حالا ببینیم خود سید چطور معنا میکنند. عبارت سید را بخوانیم.
«و أمّا على القول باعتبار الرؤية قبل الزوال»؛ ولو قطع داریم که دیشب نبوده. بر خلاف فرمایش شما( یکی از شاگردان)؛ شما فرمودید چون حدیث دارد «یغم علینا»، مربوط به مورد غیم است. اما مرحوم سید برای مختار خودشان شش حدیث آوردهاند که این یکی از آنها است. درحالیکه در روایت عبید و حماد تعبیر «یغم علینا» را نداشت.
«فيصحّ الحكم بإتمام الصوم إذا رئي في الوسط»؛ میگوییم اگر هلال را وسط نهار دیدی، اگر روزه هستی و ماه مبارک را نخوردی باید روزه بگیری.
«لأنّه و إن نقص»؛ کلمه «نقص» تنها در کتاب رؤیت هلال آمده است. در هیچ نسخه خطی ای نیست. در دو نسخه خطی که داریم، نیست. امسال عرض کردم دو نسخه از مصابیح سید رضواناللهعلیه در کتابخانه مجلس هست. شماره آنها ١۶٣٣٣ و دیگری ١۶۴١٣ است. در هیچکدام از اینها کلمه «نقص» نیست. احتمال نزدیکی که به ذهنم میآید این است: وقتی داشتند کتاب رؤیت هلال را جمعآوری میکردند به ماشین نویس گفتهاند از مصابیح سید که خطی بوده تایپ کن. ایشان به اینجا رسیده و گفته آیا «نقص» است یا «تضمن»؟ هر دو را نوشته تا بعداً برگردد و ببیند کدام یک از آنها است تا تصحیح کند. تنها احتمال همین است. تایپیست هر دو را نوشته تا برگردد و تصحیح کند اما فراموش کرده. و الا «نقص» نیست. آن را خط بزنید. «تضمن» هم در نسخههای خطی خیلی روشن است.
«لانه و ان تضمّن جزء ممّا بعد الزوال…»؛ سید میفرمایند وقتی حضرت میفرمایند «اذا رایته وسط النهار»، کلمه «وسط» عرفی است. مثلاً از ساعت یازده صبح تا یک بعد از ظهر میشود؛ یا از ساعت ده صبح تا دو بعد از ظهر. وسط عرفی به این صورت است. یک مقداری قبل از زوال و یک مقداری بعد از زوال، وسط عرفی میشود.
یادم نیست کدام جلسه بود. برای وسط، دو یا سه معنا گفتیم. یک احتمال این است که «وسط» مقابل قبل و بعد باشد. قبل النهار، بعد النهار، وسط النهار. حتی اگر ساعت شش صبح باشد، میگوید در میانه روز، در وسط روز، دزدی کرد. اینکه وسط میگوید منظورش این نیست که حتماً ساعت یازده و ده صبح است. منظورش این است که روز شده است. این «وسط» مانعی ندارد. چون مقابل قبل النهار، بعد النهار است. البته سید این معنا را نگرفته اند.
«وسط»ی که ایشان معنا میکنند اندرون خود نهار است. مقابل اول النهار، آخر النهار. مضاف الیه همه آنها نهار است. میگوییم خُب جناب سید، طبق این معنا کلمه «وسط»، بعد از ظهر را هم که میگیرد. میگویند اینجا قرینه لبیه قطعیه اجماع را داریم که اگر بعد از زوال دیده شد فایدهای ندارد و امر به اتمام ندارد؛ دیگر گذشت. پس معلوم میشود برای قبل از زوال است. سید می فرماید: آن نصف وسطی که برای بعد از زوال میافتد به اجماع تخصیص میزنیم.
خُب تا صبح را چه کار میکنید؟! شما به اجماع، بعد از زوال را بیرون کردید، و کلمه «وسط» مقداری از بعد و قبل از ظهر را میگیرد؛ مثلاً ساعت ده صبح. خُب اگر ساعت هفت صبح دیدیم چه میشود؟ میفرمایند اولاً قول به تفصیل نداریم. هر کسی قبول کند که قبل از زوال مجزی است، تا صبح را هم قبول دارد. عدم قول به تفصیل هست. علاوه که به طریق اولی، برای صبح ثابت میشود. یعنی وقتی ساعت ده و یازده مجزی بود، رؤیت در ساعت هفت صبح بالاولویة مجزی است. چون هلال دارد روشنتر میشود و بالاتر میآید و ضخیم تر میشود.
«لانه و ان تضمّن جزء ممّا بعد الزوال لكون المراد منه الوسط العرفي، و هو مجموع الجزأين الحافّين بالآن الفاصل بين النصفين»؛ آن فاصل بین دو نصف، زوال ظهر است. وسط هم طرفین آن میشود. دو ساعت این طرف و دو ساعت آن طرف.
«إلّا أنّه يجب تخصيصه بالجزء الواقع قبل الزوال؛ لأنّ الرؤية بعد الزوال غير معتبرة إجماعا، و متى ثبت اعتبار الرؤية قبل الزوال في الجملة»؛ یعنی وسطی که یک یا دو ساعت قبل از زوال است، «ثبت اعتبارها مطلقا؛ إذ لا قائل بالفصل»؛ کسی نگفته اگر ساعت ده صبح دیدید مجزی است و اگر هفت صبح دیدید مجزی نیست. خُب چرا حضرت «وسط» فرمودند؟
«و إنّما اقتصر على ذكر الوسط مع عموم الحكم لما قبل الزوال؛ لأنّ اعتبار الرؤية فيه»؛ در آن دو ساعت به ظهر، «يستلزم اعتبارها قبله بطريق أولى». وقتی ساعت یازده صبح دیدید میگویید مجزی است، خُب اگر ساعت هفت صبح ببینید که در ساعت یازده هم به طریق اولی میبینید. چون هفت صبح آن را دیدهاید و از تحتالشعاع بیرون آمده است. الآن هم که ساعت یازده است اگر آن را دنبال کرده باشید میبینید.
شاگرد: اولویت به چه صورت شد؟
استاد: ببینید الآن قم مشرف هستید. وقتی خورشید طلوع کرد، یک ساعت بعد از طلوع آفتاب دیدیم هلال بیرون آمد، این مجزی هست یا نیست؟ اینکه وسط النهار نیست. این اول نهار است. سید میفرمایند الآن که دیدید با اینکه یازده صبح ببینید، هفت صبح که بر او اولویت دارد. چون وقتی طرف صبح دیدید که هلال از افق بیرون آمد تا ساعت یازده دارد ضخیم تر میشود. دارد عمر هلال بیشتر میشود؛ از خروجش از تحتالشعاع بیشتر فاصله میگیرد. پس وقتی ساعت یازده مجزی بود به طریق اولی در ساعت هفت مجزی است.
شاگرد: ساعت هفت که عمر هلال کمتر است؟
استاد: اگر ساعت یازده ببینید نمیتوانیم بگوییم حتماً ساعت هفت هم میدیدید. چون شاید اصلاً از تحتالشعاع بیرون نیامده بود. اینکه اصلاً اولویت ندارد. سید این طرف را میگویند. میگویند وقتی هفت صبح دیدید به طریق اولی یازده هم میبینید. و چون روایت میگوید ساعت یازده مجزی است پس اگر هفت هم ببینید به طریق اولی مجزی است.
شاگرد: چون روایت میگوید رؤیت های ساعت یازده مجزی است، پس به طریق اولی رؤیت های ساعت هفت هم مجزی است.
استاد: بله، چون وقتی ساعت هفت هلال را دیدید، پس به طریق اولی در ساعت یازده آن را میبینید.
«و لحصول التنبيه به»؛ چرا حضرت وسط را فرمودند؟ وجه دیگری بیان میکنند: «على منتهى ما يعتبر رؤيته نهار»؛ تا چه زمانی میتوانید هلال را ببینید و بگویید صوم امروز واجب است؟ منتهای آن وسط است. و الّا طرف صبح که معلوم است. پایان وقتی که مجزی است وسط است. یعنی دیگر آخر نهار نه، وسط نهار. اگر به طرف آخر برود مجزی نیست.
شاگرد: اگر ساعت هفت ببیند به طریق اولی یازده میبیند، ولی هر چه به طرف زوال برود هوا خیلی روشن است و هلال دیده نمیشود.
استاد: نه، اینکه روشن است یعنی نور مانع دیدن است. ولی قابلیت رؤیت قطعی است.
«هذا، و قد قيل لتوجيه الرواية بحيث ينطبق على القول المشهور و جهان…»؛ یکی قول شیخ الطائفه را میآورند و یکی هم قول استادشان را.
قبل از اینکه این مطالب را بگوییم سؤالات این حدیث را مطرح کنیم. ببینید یک سؤال این است: «اذا رایته وسط النهار فاتم صومه الی اللیل»، روی مبنای سید یک نحو تهافت در حدیث پیش میآید. سید باید این تهافت را جواب بدهند. چرا؟ تهافت از کجا است؟ در جواب خود امام علیه السلام. او پرسید «یغم علینا» و حضرت سه فقره فرمایش داشتند.
اول: «لا تصم الّا ان تراه»؛ روزه را نگیر. «ان شهد اهل بلد آخر فاقضه»، و اگر وسط روز دیدید صومش را تمام کن. خب حضرت که فرمودند روزه نگیر! یعنی در کلام حضرت ولو کسی میتواند شعبان را گرفته باشد اما در فرض کلام حضرت عدم روزه است. حضرت میفرمایند «لاتصم الّا ان تراه»؛ فرض این است که روزه نگرفته باشد.
جالب تر هم این است که اگر بعداً در شهر دیگر گفتند که دیدیم قضا کن. یعنی روزه نگرفته ای که باید قضا کنی. اگر گرفته بودی که قضا نمی خواست. قبلاً هم عرض کردیم همه میگویند اگر سی ام شعبان را به نیت شعبان گرفتید اگر بعداً معلوم شد ماه مبارک بوده مجزی است. پس اینکه حضرت میفرمایند «اقضه» یعنی فرض بر این است که روزه نگرفته ای. خب پس چطور میفرمایند: «اذا رایته وسط النهار فاتم صومه»؟! صومی مفروض نبود. این را عرض کردم بهخاطر اینکه قرینهای قوی بر فرمایش استادشان است.
شاگرد: اینکه میگویید اگر روز آخر را روزه گرفت مجزی است به یک دلیل دیگر است. ما روی این روایت استظهار میکنیم. ممکن است در این روایت حضرت بفرمایند وقتی به نیت ماه مبارک گرفته اشکال دارد. ولی نهی نکردند که به نیت روزه ماه شعبان نگیر. چون بحث در این است که به نیت ماه مبارک بگیرد، نباید بگیرد چون تشریع است.
استاد: فرمایش شما این است که منافاتی ندارد. یعنی ابتدا دارند صوم بما انه من شهر مبارک را میگویند که «لاتصم». اگر هم بعداً نگرفتی قضا بکن. اما اگر گرفتی و بعد در نهار رؤیت شد، حالا دیگر واجب است که سر برسانید.
شاگرد: یعنی مکفی است.
استاد: مکفی بودن آن به اجماع و …. .
شاگرد2: فرمایش شما به این صورت میشود: «اذا رایتم وسط النهار» قرینه است که در موارد دیگر تا وسط نهار ندیده اند. چون تا وسط نهار دیده نشده حضرت فرمودند «لاتصم». در اینجا وسط نهار دیده ولی اضافهای که باید ما بگذاریم این است که حالت مراعی ای روی آن بگذاریم.
استاد: یعنی میخواهید بگویید «یغم علینا» برای فقره آخر نیست؟
شاگرد: تهافت را اگر بفرمایید.
استاد: سؤال این است: «سالته عن هلال رمضان یغم علینا»، همانی که در «اسألة حول رویة الهلال» به وسیله آن اطلاق را از دست ما گرفتند. «یغم علینا فی تسع و عشرین من شعبان فقال علیهالسلام لا تصم الّا ان تراه. فان شهد اهل بلد آخر انهم راوه فاقضه. و اذا راته وسط النهار فأتم صومه الی اللیل».
شاگرد: یعنی در آن موضعی که متوقع بوده ندیده ولی وسط نهار را دیده. یعنی موارد دیگر وسط النهار را شامل نمیشود.
استاد: روزه هست یا نیست؟ حضرت میفرمایند «فاتم صومه». مشکلی هم که فرمایش ایشان دارد و سؤال بعدی بود، این است که مرجع ضمیر «صومه» را چه چیزی قرار میدهید؟ «سالته عن هلال رمضان، فاتم صومه». اینها موید حرف بقیه است. اینها موید حرف وحید بهبهانی است.
شاگرد: مثل وضع تعیینی بالاستعمال است. یعنی حضرت با همین تعبیر میفرمایند این صومش شد. یعنی وقتی مراعی آوردید، فاتم صومه.
استاد: شبیه شرط متأخر است. یعنی قبلاً نبود ولی حالا که دیده شد، فاتم صومه.
شاگرد2: در قسمت اول ندیده و دیگران دیدهاند، در اینجا ظاهر این است که روزه نگرفته است. ولی وقتی خودت وسط نهار دیدی احتمال میرود که روزه بوده.
استاد: یعنی چون ابر بوده نتوانسته ببیند و حضرت هم فرمودند «لاتصم»؛ یعنی بهعنوان ماه مبارک نگیر. اگر فردا خودت دیدی میفهمی که دیشب که ابر بوده بهخاطر ابر ندیدی و الّا بوده. اینطور می فرمایید؟
شاگرد: بله.
شاگرد2: نمیتوانیم صوم را بهمعنای امساک بگیریم؟
استاد: ضمیر «صومه» را چه معنا میکنید؟
شاگرد2: همان روزی که وسط النهار دیدی… .
استاد: ضمیر را به نهار میزنید. یعنی صوم نهار را، فاتم الی اللیل.
شاگرد3: تا وسط نهار روزه بوده و گفته شاید ماه مبارک باشد، اگر وسط نهار هلال را دید روزه اش را ادامه دهد اما اگر ندید به نیت رمضان روزه بودن تشریع است.
شاگرد: حرام نبوده… .
استاد: حرام نبوده ولی بالاخره نهی داریم. قبلاً بحث کردیم. عدهای از اطلاق «لاتصم» حتی گفتند مکروه است. برخی هم حرمت را گفته بودند. چرا؟ چون شارع میفرماید «لاتصم الّا ان تراه»؛ خب ما چطور بگیریم!
شاگرد2: غلبه رؤیت بوده که یوم الشک حساب میکردند، لذا حضرت هم در آن فضا میفرمایند.
استاد: بله. من روی حساب اقوال، گفتم.
شاگرد3: شاید قبل از وسط النهار، پیشفرض بر این است که روزه نگیریم، اما در فقره سوم که «اتم صومه» را میفرمایند، پیشفرض تغییر میکند و این میشود: حالا که روزه گرفتی. یعنی قرینه داخلیه بر تغییر پیشفرض داشته باشیم.
استاد: بله، چون حضرت کلمه صوم را گفته اند.
شاگرد: یعنی نهی حضرت را گوش نداده است؟
استاد: من منتظر بودم در فرمایشات شما احتمال دیگری هم بیاید. حاج آقا میفرمودند در مباحثه کافر ماجرایی هم میشود. یعنی احتمالاتی را میدهد که … .
من میخواهم یک مقابله ای درست کنم. در تاریخ متعدد آمده بود که عدهای از مسلمین در سیام ماه مبارک وسط روز هلال را دیدند، چه بعد از زوال و چه قبل از آن، لذا روی حساب خودشان روزه را خوردند. تا هلال شوال را دیدند روزه را خوردند. به چه استناد کردند؟ «صم للرویه و افطر للرویه». خب در اینجا مقابلش «صم للرویه» است. این روایت میخواهد بگوید اگر هلال را دیدی از حالا به بعد دیگر نمیتوانی بخوری. «صومه» یعنی درست است که از صوم یک حکم وضعی در ذهن است که از طلوع فجر تا غروب است که روزهای متعارف شرعی است، و الّا ما میتوانیم صومی تکلیفی –نه وضعی- داشته باشیم. صوم تکلیفی یعنی چه؟ یعنی اینطور نیست که از طلوع فجر تا غروب، چیزی بخوری باطل شود، نه؛ صوم تکلیفی یعنی وقتی رؤیت کردی دیگر صائم هستی. صائم هستی یعنی دیگر از حالا به بعد نمیتوانی بخوری. قبلش خورده باشد چه؟ روزه روزهای دیگر است که اگر قبلش خورده باشی باطل میشد، اما امروز چون هنوز هلال نبود روزه ای هم نبود، الآن هم که دیدی حالا تازه شروع شده.
شاگرد: ظاهر «اتم صومه» این است که روزه ای که بودی را ادامه بده. نه اینکه از الآن دیگر چیزی نخور.
شاگرد2: قبلش نخورده ایم و امساک کردهایم و از این به بعد باید روزه بگیریم.
استاد: اینکه درست است. اگر چیزی نخورده باشیم که خیلی خوب است.
شاگرد3: در آن زمان غالب این بوده که یوم الشک را میگرفتند، حضرت دارند آن را مدیریت میکنند. یوم الشک را روزه میگیرد و «لاتصم» به نیت ماه مبارک.
استاد: خیلی وقت ها «فاتموا»که گفته میشود میخواهند پایان را بگویند. نه اینکه قبلی داشته. شاهدش آیه شریفه است: «وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتّٰى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيٰامَ إِلَى اللَّيْلِ»3. قبل از خیط ابیض روزه بودید یا نبود؟ نه. بعد میفرمایند «ثم اتموا الصیام الی اللیل»، من که قبل از خیط ابیض روزه نبودم. چرا آیه میفرماید وقتی خیط را دیدی حالا روزه را تمام کن؟ چون این «اتموا الی اللیل» دارد پایان را میگوید. حالا حضرت میفرمایند «فاتم صومه الی اللیل»، یعنی حالا دیدی؛ الآن دیگر شروع شد و تمامش کن. یعنی دیگر مبادا بین روز بخوری.
شاگرد: آیه شریفه یک ابتدائی دارد که بعد انتهائی دارد.
استاد: در اینجا هم ابتدا دارد. ابتدائش رؤیت است.
شاگرد: در اینجا قرائنی هست که وقتی روزه نبوده معنا ندارد روزه بگیرد. وقتی شما چیزی خوردید دیگر اتمام روزه معنا ندارد.
استاد: در اینجا هم حضرت دارند «اذا رایته وسط النهار»، ابتدا دارد. رؤیت هست، چون ماه شروع شد. «اذا راوه قالوا قد دخل الشهر الحرام»، حالا هم شما دیدی، «دخل». شما ازیک قرینه خارجیه میگویید صوم، حکم وضعی امساک بین طلوع فجر صادق تا غروب است. این یک صوم متعارف شرعی است.
آیا ما صوم غیر متعارف داریم یا نداریم؟ بله، موارد متعددی داریم برای همین چیزی نخوردن. کسی که قبل از ظهر به وطن میرسد قبلش شرعا روزه هست یا نیست؟ روزه بر او حرام است. چون مسافر است. لذا قطعاً روزه نیست. اما حالا اگر ساعت یازده به وطن برسد، میگویید حالا دیگر نیت روزه کند.
شاگرد: اگر نخورده باشد.
استاد: بله. قبول است که اگر نخورده باشد. ولی خلاصه روزه بود یا نبود؟ نبود. روزه بر او حرام بود. الآن چون نخورده بگوییم روزه تو صحیح است.
شاگرد1: اگر نخورده بود چون به وطن رسیده شرائط تکلیف را دارد، به او می گوییم روزه بگیر. اما اگر خورده بود با اینکه در وطن خودش است اما نمیگیرد. این هم عین همان است.
استاد: من که حرفی ندارم. باید نخورده باشد. این یک موردش بود. من مثال زدم چیزی را نخورده است. ولی قبلش شرعا روزه نیست و روزه بودن بر او حرام است. ولی تازه از قبل از زوال شروع میشود. پس میشود وصف صائم بودن از ساعت یازده صبح شروع شود با اینکه قبلش هم روزه حرام باشد. ولی میگوییم باید نخورده باشد. قبول هم داریم. اصلا مساله همین است.
شاگرد: مثالی که به آیه شریفه زدید، شارع در مقام بیان تعیین تحدید است. یعنی میخواهد غروب را تعیین کند لذا میتوان از «اتموا» مفهوم گیری کرد. ولی در اینجا که سائل در مقام بیان این نیست که از چه زمانی بگیرم.
استاد: ببینید آیه شریفه دوحیث خیلی لطیف را با هم بیان میکند. آیا آیه شریفه ابتدا و انتهای روز را تعیین میکند، بعد میگوید این روز را روزه بگیر؟ یا دارد مفهوم صوم را تبیین میکند؟ اگر دارد مفهوم صوم را تعیین میکند پس شما نمیتوانید ساعت یازده صائم باشید. و حال آنکه تا قبلش صائم نیستید و مفهوم صوم هم نیست، چطور شما صائم نباشید ولی مفهومش باشد؟!
شاگرد: شرائط عادی و نوعی مفهوم صوم را بیان می کند نه موارد استثناء.
استاد: در موارد بسیاری که میگوید «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيٰامُ كَمٰا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ»4، یا صومی وصال، یا صوم سکوت؛ «إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمٰنِ صَوْماً فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا»5 که به آن صوم سکوت میگویند. اینها مفهومی ندارد؟! مجاز است؟! یا یک حقیقت شرعیه ای برای صوم پدید آمده؟! نه. میگویند روز این وقت است، روز را روزه بگیر. یعنی صوم روی مصب خودش که نهار است میآید. نه اینکه نهار، مقوم صوم شود. خیلی تفاوت است. شما میگویید نهار جزء شالوده صوم شد. درحالیکه اینها ملاحظات لطیفی است که ذهن ما مخلوط کرده است.
مواردی در فقه داریم که خودش مقاله میشود؛ امام علیهالسلام میفرمایند «یجب علیه الامساک بقیة النهار» که فقها میفرمایند تأدباً است. علی ای حال ما در فقه داریم. «یجب علیه»؛ اینطور نیست که چون یک چیزی را خورده و به اصطلاح ما روزه باطل شد، دیگر تمام شود. بلکه واجب است که دیگر چیزی را نخورد. به چه بیان؟ به این بیان که روزه باطل است و این تکلیف است. صائم نیست.
شاگرد: نمیگوید صومش را ادامه بدهد، میگوید امساک کند.
استاد: بله.
شاگرد: به همین خاطر است که گفتند «تأدبا».
استاد: بله.
شاگرد: قبل از اینکه روزه اش را بخورد، به فرمایش شما مفهوم روزه اصلاً نبوده ولی از ساعت یازده صبح شارع به او بگوید روزه بگیر. با اینکه میدانیم قبل از آن نیت روزه نبوده و مفهوم روزه نبوده. این شرعا اشکالی دارد؟
استاد: من فرمایش شما را در صوم مستحبی میگویم. در عروه نگاه کنید. امروز یادتان هست که روزه نبودید، ولی اشتغالات زیادی داشتید که صبح صبحانه نخوردید، ظهر هم ناهار نخوردید، حالا با خستگی ده دقیقه به غروب مانده است، شرع به شما اجازه میدهد که الآن نیت روزه مستحبی کنید؟
شاگرد: بله.
استاد: یعنی قید نیت روزه مستحبی، قبل از زوال نیست. خب اگر در مفهوم صوم، روز بود الآن در دقیقه آخر مفهوم آمد؟! میگویید قبلش که نخوردم. یک سؤال این است: از سؤالاتی است که اختلاف فتوا در آن هست و غامض است. اگر شما میخواهید روزی را روزه بگیرید ولی سهوا غذا خوردید. همان مسافر؛ صبح به فکر بودید که یازده روز دوشنبه میرسم. اما یک دفعه سهوا چیزی خوردید، روزه باطل است یا نه؟ اینجا محل اختلاف حسابی است. میخواهم مفاهیم را روشن کنم.
شاگرد: یعنی از اول نیت روزه نداشته؟
استاد: نیت روزه نداشته. روزه بر او حرام است. چون مسافر بوده. ولی قصدش این بود که چون ده میرسم، چیزی نخورم تا در آن جا نیت کنم. اما حالا سهوا خورد. آیا مسلم است که نمیتواند روزه بگیرد؟! ببینید شارع اکل سهوی را اکل حساب کرده یا نه؟
من این را خلاصه کنم. سؤال مهمی است. نگاه ما به صوم از ابتدا میتواند دو نگاه باشد. نگاه وضعی؛ موضوع شرعیای که از وضعیت برخوردار است. و یکی هم نگاه تکلیفی است. مُحرم هم همینطور است. شما میگویید این آقا محرم است. یعنی یک حکم وضعی برای او در نظر میگیرید که اینها بر او حرام است. فقها هم بحث کردهاند. گاهی هم میگویید محرم است، یعنی این تروک بر او حرام است؛ دیگر وضعا محرم است معنا ندارد. چون ما چیزی جز تکلیف نداریم. به صوم هم همینطور نگاه میکنیم. میگویید این موضوعی است که از طلوع تا غروب، چیزی نخوردن، موضوعش است و بعد میگویید حالا واجب است. این نگاه وضعی به صوم است. نگاه تکلیفی این است: شارع میفرماید از طلوع تا غروب چیزی نخور.
اگر نگاه تکلیفی کردید خود شارع میگوید وقتی سهوا توجه نداشتی و خوردی، من آن را لااکل حساب میکنم. من شارع میگویم لااکل است. وقتی این اکل بالحکومة لااکل است، شما از کجا قطعاً به شارع نسبت میدهید که چون خورده اگر ساعت یازده هم به وطن رسید میتواند بخورد؟! چون ساعت ده به وطن رسیده است، الآن هم ساعت ده است و در وطن است، شما میگویید چون سهوا خورده دیگر خاطرت جمع باشد که میتوانی بخوری؟! اینچنین به شارع نسبت دادن جرأت نمیخواهد؟! میگوید من که اصلاً توجه نداشتم، بچه آمد و در دهنم گذاشت و فرو دادم؛مشغول مطالعه بودم و توجهی هم نداشتم، بچه آمده قندی در دهان من گذاشته و خوردم، حالا وقتی به وطن رسیدم دیگر تمام؟! اینها را نمیگویم که انتخاب کنیم. منظورم این است که در دیدتان به صوم این حیثیات از هم جدا شود.
شاگرد: انس ذهنی ما نگاه وضعی است… .
استاد: قطعاً همینطور است. اگر این را گفتم احتمالاتی است که کاملاً غیر متعارف است. یعنی اگر جای دیگر گفته شود میگویند این احتمالات جایی ندارد. ولی برای احتمال نفس الامریه و جمع کردن بسیاری از ادله شرعیه مفید است. اگر شما این فضا را داشته باشید گاهی بین ادله جمع میکنید. مثلاً زیر آب کردن سر مفطر هست یا نیست؟
شاگرد: اختلاف است.
استاد: اختلافی نبوده، اما با این دقت ها اختلاف شده و میگویند تکلیفا نباید سرش را زیر آب کند. زیر آب کردی اما چرا روزه تو باطل باشد؟! یعنی می شود یک مفطری که در ذهن عموم، روزه را با آن میشکستند - میگفتند وقتی این آمد روزه ی وضعی را شکست - آن را با لطافتی جدا کردند. میگویند روزه وضعی که باطل میشود، تکلیفا باید سر را زیر آب نکنی. اما اگر عمداً هم کردید آن وضع نشکست. حالا اگر نگاه تکلیفی آمد، برای اکل و شرب هم نگاه را وسیع کنیم. نظیرش هم هست.
مثلاً کسی که عطشان است؛ ذو العطاش؛ روزه اش باطل است یا صحیح است؟ خلاصه دارد میخورد، روزه اش باطل است یا صحیح است؟ خب باید روزه بگیرد یا نه؟ اگر گرفت باید بعداً قضا کند یا نه؟
وقتی نگاهی که گفتم به ذهنتان آمد و حیثات جدا شد، حالا دیگر کل مسائل صوم در ذهنتان نظم پیدا میکند. این حکم وضعی برای رده اول و به جلیل نظر است. اول به جلیل نظر میگویید وضع و تمام، اما وقتی فروعات کثیره را دیدید و این حیثیات در ذهن شریفتان جدا شد، آن وقت میبینید که احتمالش صفر نیست که تکلیفی برای صوم بیاید بهنحوی که از بخشی از نهار را بگیرد. هر چند فعلاً در استظهار از حدیث روی حساب جلیل نظر احتمالش صفر است. من هم حرفی ندارم. ولی از نظر مجموع صفر نیست.
شاگرد: ظرف صوم از اول صبح تا غروب است، مثالهایی که شما میزنید مطالبی است که در روایات استثناء میزنیم.
استاد: شما میگویید ما یک چیزی داریم که اگر روایت خلاف آن باشد، آن را تخصیص میزنیم. من میگویم اگر شما روایت را در یک مجموعه ببینید میبینید تخصیصِ خلاف ضوابط آن کلی نیست، بلکه شما کلی را بد درست کردید. یعنی اگر نظم کلی را در ذهنتان طوری بچینید، میبینید هر روایتی جای خودش است. اما وقتی نظم را مضیق میچینید، مجبور میشوید بگویید «نقتصر علی مورده» و متعبد شویم.
و حال آنکه فقه یک نظامی دارد. تخصیص هایش هم روی نظام است. حالا میگویید اول دارد، خب حضرت میفرماید قمر که آمد و شهر شروع شد؛ «صم للرویه و افطر للرویه». من روی نفس الامر محتملات عرض میکنم و الّا روی حساب جلیل النظر و طبق آن چه که از بیرون میدانیم احتمالش صفر است. صفر حدی است. صفر حدی یعنی صفر ریاضی مطلق نیست. این احتمال به قدری ضعیف است که هیچ احدی به آن اعتناء نمیکند.
شاگرد: روایتی اینچنین هم داریم:
عن أبي بصير قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن امرأة أصبحت صائمة في رمضان، فلما ارتفع النهار حاضت قال: تفطر قال: وسألته عن امرأة رأت الطهر أول النهار، قال: تصلي وتتم صومها وتقضي6
استاد: حضرت اصلاً نمی فرمایند گرفته یا نگرفته.
شاگرد: حتماً روزه نگرفته است، چون حائض بوده.
استاد: چیزی خورده یا نه؟ ان شاالله این روایت را میبینم. اگر شما به این صورت نگاه کنید بسیاری از روایات کتاب صوم در یک جدول در ذهنتان جمع میشود. یعنی نمیگوییم در اینجا روایت این را گفته و چارهای نداریم. و حال آنکه اگر کل را با آن نظام جامع ببینید، میبینید این روایات همه در موضعش هستند. یعنی امام علیهالسلام چیزی را طبق نظام فقه میگویند. نظامی که شما با آن کلیات، به دست آوردهاید. نه اینکه چیزی را بفرمایند که فقها از آن سر در نیاورند و مربوط به علم غیبی باشد که مختص به امام باشد.
شاگرد: چه جامعی برای صوم در نظر می گیرید که همه اینها را در بربگیرد؟
استاد: جامع، تکلیف به امساک است. ولذا لغتی که برای سکوت میآید مجاز نیست. امساک از تکلم، امساک از زیر آب بردن سر، امساک از طعام و شراب. وقتی روزه میگویند نوعاً ذهن ما سراغ طعام و شراب میرود، و حال آنکه اینطور نیست. بلکه امساک از تمام مفطرات است. خیلی از متشرعه این مفطرات را اصلاً بلد نیستند. چرا؟ چون میبینند متشرعه میگویند صوم یعنی چیزی نخورید. و حال اینکه این جزئی از آن است.
شاگرد: اگر نسبت به مفطرات علم نداشته باشد و اگر بخواهد نیت امساک بکند، مبطل نیست؟
استاد: این هم یک شبهه است در اینکه باید قصد ترک مفطر را در صبح داشته باشد یا نه. این هم مهم است. کما اینکه فقها برای محرم هم مسأله مهمی دارند. در محرمی که احرام میبندند میگویند چون تروک است، باید قصد ترک در احرام داشته باشد. یکی از چیزهایی که باید آن را حل کنند این است: کسانی هستند که از همان اول میداند عذر دارد و باید گوسفند بکشد، ولی نمیتواند ترک کند. خب شما میگویید قصد احرام، قصد ترک است؛ درحالیکه او از اول میداند نمیتواند ترک کند. لذا اصلاً قصد او مشکل پیدا میکند. فلذا من در مسأله قصد احرام گفتم این حرف، حرفی عجیب و غریبی است که در کلاس آمده است. اینکه احرام یعنی قصد ترک محرمات. این نیست.
شاگرد2: کسی به مسافری که اکل کرده باشد و به وطن رسید روزه بگیرد، فتوا هم داده؟
استاد: نه. ولی اینکه احتراماً ترک کند حسابی روایت دارد. یعنی وقتی خوردی وقتی به وطن رسیدی نخور. میگوییم تأدبا نخور بهخاطر اینکه قبلاً خوردی. که البته این تکلیف است.
والحمد لله رب العالمین
کلید: احرام، صوم، بدایة الشهر، بدایة الحساب، حکم وضعی، حکم تکلیفی، فقه نظامات، فلسفه فقه، بدایة الشهر،
1 رؤيت هلال، ج3، ص: 1975
2 همان
3 البقره 187
4 البقره183
5 مریم 26
6 وسائل الشيعة - ط الإسلامية نویسنده : الشيخ حرّ العاملي جلد : 7 صفحه : 163