بسم الله الرحمن الرحیم

سال ۱۴۰۱-جلسات مباحثه فقه-بحث رؤیت هلال

فهرست جلسات مباحثه فقه

فقه؛ جلسه: 95 31/2/1401

بسم الله الرحمن الرحيم

تبیین اتحاد هلال در تلسکوپ و چشم عادی با تکیه بر روش حذفی

روش حذفی و گام‌های آن برای اتحاد فتاوا در رؤیت هلال

الف: شکستن قول به موضوعیت داشتن رؤیت در برخی مثال‌ها

در صفحه چهاردهم بودیم.

و توصيف الرؤية في بحث الهلال بالطريقية و إن کان حسنًا و ابتعادًا عن جعل الموضوعية للرؤية المتعارفة، لكن المهمّ هو تشخيص ما جعلت الرؤية طريقًا إليه، الذي هو الموضوع حقيقة، فهل هو الفاصلة الخاصّة بين الشمس و القمر، أم هو الهلال عند العرف؟ و لا يتفرّع علی طريقية الرؤية عدم إجزاء الرؤية بالتلسكوب إذا کان الموضوع هو الهلال العرفيّ علی ما أوضحناه1

«و توصيف الرؤية في بحث الهلال بالطريقية»؛ در کتاب رؤیت هلال و هیویات فقهیه به این صورت بود. «و إن کان حسنًا»؛ این‌که بگوییم رؤیت طریقیت دارد در فضای بحث ما خیلی خوب است.

«و ابتعادًا عن جعل الموضوعية للرؤية المتعارفة»؛ وقتی فتوای اجزاء رؤیت هلال با چشم مسلح و تلسکوپ مطرح شد، اولین ردیه‌ای که علیه این فتوا در آن سال نوشته شد، در صفحه هشتم بود؛ فرمودند: «هنگامى كه سخن از رؤيت به ميان مى‌آيد منصرف به رؤيت متعارف است كه رؤيت با چشم غير مسلّح مى‌باشد، زيرا فقها در تمام ابواب فقه اطلاقات را منصرف به افراد متعارف مى‌دانند». بعد شروع کردند هفت، هشت مورد مثال زدند. در فضای بحث علمی این اولین ردیه بود. گام‌های بحثی که برداشته می‌شود به‌طوری‌که برای ناظرین و باحثین بعدی دیگر آن گام بر نمی گردد خیلی مهم است. این گام اول بود.

گام دوم را قبلاً عرض کرده بودم. در کتاب رؤیت هلال بود یا تفصیلی بود که حاج آقای زنجانی فرموده بودند. یعنی این اطلاق را شکستند؛ به رؤیت اجنبیه با تلسکوپ مثال زدند. چه بگوییم این‌که در تمام فقه گفته‌اند که نبین یا ببین، یعنی متعارف، پس اجنبیه را هم با تلسکوپ ببین. فرموده‌اند این‌چنین چیزی نمی‌شود که ما بگوییم در تمام ابواب فقه رؤیت متعارف است. این شکستن مهمی بود. قبلاً هم آن را مفصل گفته‌ام. ولو خود ایشان بعداً به‌خاطر تفصیل بین‌شخصی و نوعی عدول کردند اما این‌که در فقه رؤیت مطقا یعنی متعارف، دیگر تمام شد. این نکته مهمی است. یعنی واقعاً بحث علمی بین مفتین و صاحب‌نظران و باحثین، یک گام جلو می‌رود. اطلاق شرطیت و لزوم رؤیت متعارف کنار رفت. شما جایی دارید که رؤیت متعارف نیست اما واقعاً موضوع حکم شرعی هست. خب این هم یک گام است.

«و توصيف الرؤية في بحث الهلال بالطريقية و إن کان حسنًا و ابتعادًا عن جعل الموضوعية للرؤية المتعارفة»؛ رؤیت عرفی با رؤیت متعارفه فرق داشت؛ رؤیت حتماً باید متعارف باشد. در پایان صفحه هشتم فرمودند: «در پاسخ مى‌گوييم به يقين ظاهر روايات اين است كه قابليّت رؤيت با چشم عادّى، جنبۀ موضوعى دارد (تكرار مى‌كنم قابليت رؤيت با چشم عادى)».

در کتاب رؤیت هلال و همچنین تفصیلی که فرمودند، رد این اطلاق بود. یعنی این جور نیست که رؤیت به این معنا موضوعیت داشته باشد یا در جمیع ابواب فقه اطلاق رؤیت متعارف باشد. این قدم اول بود.

«لكن المهمّ هو تشخيص ما جعلت الرؤية طريقًا إليه»؛ رؤیت در رؤیت هلال طریقیت دارد. ذو الطریق چیست؟ «الذي هو الموضوع حقيقة».

«فهل هو الفاصلة الخاصّة بين الشمس و القمر»؛ که در کتاب رؤیت هلال و همچنین هیویات فقهیه فرمودند. دیروز دیدم اولین کسی که این فاصله را به‌عنوان «عبارة اخری» مطرح کردند مرحوم نائینی بودند. در استفتائی که از ایشان در مورد آلات مکبّره و مقربه شده، فرموده بودند. استفتاء ایشان در «رؤیت هلال» هم آمده است. منظور این‌که مرحوم نائینی می‌فرمایند تلسکوپ مجزی نیست. چون رؤیت باید طوری باشد که از فاصله‌ای که قمر از شمس می‌گیرد کاشف باشد. وقتی شما با تلسکوپ می‌بینید هنوز به آن فاصله نرسیده است. اولین اشعار و دلالت بر این مبنا در کلمات ایشان بوده است. این هم جالب است.

«فهل هو الفاصلة الخاصّة بين الشمس و القمر»؛ موضوع فاصله خاصه بین شمس و قمر است که وقتی با تلسکوپ دیدید هنوز آن فاصله حاصل نشده است؟ مثل حد ترخص که وقتی شما با تلسکوپ جدار را می‌بینید هنوز به حد ترخص نرسیده است.

«أم هو الهلال عند العرف؟»؛ یا وقتی که با تلسکوپ دیدید موضوع، صدق هلال است؟ عرف عام بگویند که من هلال را دیدم، نه این‌که فاصله رسیده یا نرسیده. آن چیزی که من می‌بینم هلال است. موضوع کدام یک از آن‌ها است؟

«و لا يتفرّع علی طريقية الرؤية عدم إجزاء الرؤية بالتلسكوب إذا کان الموضوع هو الهلال العرفيّ»؛ نه خصوص فاصله. بله، اگر فاصله باشد با تلسکوپ نیامده است. اما اگر فاصله نباشد و تنها صدق هلال باشد، مدّعا این است که وقتی با تلسکوپ می‌بینید هلال را می‌بینید.

در مسیر این بیانات در عباراتی که فرمودید چند بحث بود که محل نظر بود و باید روی آن بحث کنیم. در آن‌ها هم مراحلی طی شد. در مباحثه جلسه قبل به اینجا رسیدیم که تفاوت رؤیت را در شهر مقدس قم و شهری مانند کاشان آوردیم. اگر نظر شریفتان باشد تا اینجا آوردیم. این را که خدمت شما گفتم بعد از مباحثه یاد روشی که در حل معادلات به کار می‌برند افتادم. در معادلات هم به همین صورت است. یک مجهولی دارند که می‌خواهند به آن برسند. یکی از روش‌ها در حل معادله روش حذفی است. یعنی بخشی از چیزهایی را که می‌تواند محل کلام باشد از محل بحث برداریم تا بحث ما روی رسیدن به مقصود متمرکز شود. روش حذفی معروف است.

الآن در مانحن فیه هم دوگونه بحث داریم. یکی این‌که وقتی به محل اختلاف می‌رسیم اختلاف را بین خودمان حل کنیم. خب به فرمایش آقا ممکن است مبانی بماند و بحث‌ها طولانی شود و در آخر هم خیلی روشن نشود. یک روش دیگر برای این‌که بحث زودتر جلو برود –ولو بعداً می‌توانیم به محل اختلاف‌ها برگردیم- و برای این‌که فعلاً به توافق برسیم و همه مبانی قبول کنند، یک روش این است که به جای این‌که اختلاف را حل کنیم هر کدام که می‌شود را حذف کنیم. یعنی کاری بکنیم و موردی پیدا بکنیم که دیگر این اختلاف مطرح نباشد و حذف شود.

شاید این تفصیلی که حاج آقا در رؤیت اجنبیه با تلسکوپ فرمودند، یکی از همین موارد است که آن اطلاق را می‌شکند؛ موردی را می‌گویند که مورد اتفاق کل است. ولو محل اختلاف که رؤیت هلال است هنوز در فرمایش ایشان می‌ماند. اما رؤیت اجنبیه با تلسکوپ مستقر می‌شود. رؤیت هلال کنار می‌رود و آن به‌صورت چشم غیر متعارفی نزد تمام باحثین، موضوع یا متعلق حکم می‌شود. این یک مرحله بود.

ب: اتحاد فردیت در رؤیت با تلسکوپ و چشم عادی

مرحله بعدی که در مباحثه ما پیش آمد این بود که حالا با تلسکوپ دیدند. امروز با تلسکوپ می‌بینند و فردا هم می‌بینند. اینجا می‌بینند و در جای دیگر هم می‌بینند. هلال فردا با هلال امروز دو فرد از هلال است. بر خلاف آن هایی که عرض می‌کردم شخص است، دو فرد از هلال است. بحث سنگینی است. شما می‌گویید یک شخص است و آن‌ها می‌گویند که دو فرد است. هلال امروز با هلال فردا دو فرد از هلال است.

در اینجا که این بحث مطرح است که ما یک فرد هلال داریم یا دو فرد هلال، ما می‌توانیم از روش حذفی استفاده کنیم. یعنی بگردیم جایی را پیدا کنیم که دقیقاً نزد همه کسانی که اینجا بحث می‌کنند هلال یک فرد باشد. یعنی رائی متعدد باشد اما هلال در زمان واحد دیده می‌شود. وقتی هلال را عده‌ای در زمان واحد می‌بینند دیگر نمی‌توانید بگویید که دو فرد هلال هستند. می‌تواند یک فرد، اضافات داشته باشد –که گام بعدی بحث است- اما دیگر دو فرد نیست. همه این را قبول داریم. بنابراین بحث تعدد فرد از اینجا حذف می‌شود. خب چطور آن را پیدا کنیم؟ در فضای بحث اگر سهمی و نقشه‌‌های امروز را نداشتیم به گمانم بحث جلو نمی رفت و دوباره احاله به عرف و العرف ببابک می‌شد. اما این نقشه سهمی که الآن همه دیدند و ترسیم می‌شود به کمک پیشرفت بحث می‌آید. یعنی این نقشه سهمی به‌راحتی مقبولیت و اصل موضوع را می‌گوید. می‌گوید روی کره زمین وقتی بلاد می‌خواهند هلال را ببینند امکانیت رؤیت آن‌ها با چشم مسلح و غیر مسلح به‌صورت سر سهمی و شکلی بیضی مانند شروع می‌شود ولی بیضی­ای است که انتها ندارد و تا آخر می‌رود و سهمی می‌شود.

رأس این سهمی و مرکز آن به‌صورت لا‌یه‌لایه می‌شود. لایه‌هایی که دور می‌زند. لایه اول لایه‌ای است که تنها رؤیت هلال با تلسکوپ ممکن است. لایه دوم لایه‌ای است که حتماً لازم است که هلال را با تلسکوپ کشف کنیم ولی وقتی دقیقاً جای آن را پیدا کردید با چشم هم می‌توانید آن را ببینید. در لایه سوم حتماً باید شرائط جوی مساعد باشد؛ می‌توان آن را دید اما دیدن آن سخت است؛ باید شرائط حتماً فراهم باشد. لایه چهارم لایه‌ای است که هلال برای همه کاملاً آشکار است. این سهمی این چهار لایه را درست کرده. به کمک اصل موضوع قرار دادن این سهمی جلو رفتیم و به جای این‌که محل نزاع را حل کنیم، فعلاً آن را حذف کردیم.

برای این‌که یک فرد هلال داشته باشیم گفتیم یک نصف النهار را در نظر بگیرید؛ مثل شهر مقدس قم و جزیره موریس. این دو در یک نصف النهار هستند. ظهر آن‌ها تقریباً برابر است؛ آن جا نیم ساعت جلوتر است. جایی را فرض می‌گیریم که دقیقاً یکی باشد. غروب‌های آن‌ها هم به‌خصوص در اعتدالین یک لحظه است. پس ما در لحظه واحد در قم هستیم و آن‌ها هم در آن جا هستند. این سهمی به ما چه می‌گوید؟ می‌گوید در لحظه‌ای که شما در قم نگاه می‌کنید در موریس به‌راحتی هلال را می‌بینند. چون در مرکز این سهمی است. اما در قم چون در بالای این سهمی هستید اصلاً ممکن نیست. حتی اگر آن را با تلسکوپ هم کشف کنید بعداً نمی‌توانید آن را ببینید. بنابر ضوابطی که این نرم‌افزار می‌گوید. پس در قم لایمکن الا بالتلسکوپ.

سؤال ما این بود که در اینجا یک فرد هلال است یا دو فرد هلال؟ ظاهراً قضیه تعدد فرد در اینجا کنار می‌رود. یک فرد هلال است که در قم تنها با تلسکوپ می‌بینیم و در موریس که با ما هم افق است و غروبش هم در یک لحظه است، به‌راحتی می‌بینند. پس اختلاف فرد در اینجا نیست. یعنی در مسیر تحقیق ما کاری کردیم که اختلاف در افراد هلال حل شود و کنار رفت.

ج: اتحاد هلال شرعی در رؤیت با تلسکوپ و چشم عادی

در این مثال، بحث مطرح شد که خب ما در قم می‌بینیم و آن‌ها در موریس می‌بینند، خب ثم ماذا؟! آن‌ها که راحت می‌بینند هلال ماه مبارک یا هلال صفر است، اما آن چه که ما در قم می‌بینیم چون با تلسکوپ می‌بینیم شرعا هلال نیست. هلال ماه مبارک نیست. بلکه یک چیزی است که در آسمان می‌بینیم. مثل این‌که در تلسکوپ خیلی از چیزها را می‌بینند؛ ستاره‌ها و … ، این هم در تلسکوپ یک چیزی می‌بیند. پس چون تنها با تلسکوپ می‌توانید ببینید شرعا در قم هلال صفر یا هلال ماه مبارک نیست. اینجا بحثی بود که به آن رسیدیم و جلسه قبل عرض می‌کردیم.

به گمان در اینجا کاری که از نظر پیشرفت بحث مهم است و خیلی از بحث‌ها را درز می‌گیرید این است: ما دنبال این هستیم که وقتی با تلسکوپ می‌بینیم مرئی ما موضوع حکم شرعی هست یا نیست؟ موضوع حکم شرعی چیست؟ هلال صفر، هلال ماه مبارک، هلال محرم؛ با این اضافات. ما دنبال این هستیم الآن که با تلسکوپ می‌بینیم آن موضوع با اضافه‌اش –هلال ماه صفر- در اینجا هست یا نیست؟ بحثی که در اینجا گام ایجاد می‌کند و تحقیق را جلو می‌برد جایگزین کردن محل شرط موضوع حکم و تبدیل آن به متعلق الحکم بود. به نظرم این هم جزء گام هایی است که مهم است. یعنی وقتی یک رؤیت هلالی که موضوع حکم است، شرط تحقق دخول شهر باشد…؛ می‌گویید چه زمانی شهر داخل می‌شود؟ زمانی‌که هلال ماه را ببینید. در اینجا اختلاف شده و تفصیلاتی بود. به جای این‌که ما آن را در همین موضع نگه داریم آن را به محل اتفاق تشبیه کردیم.

در اولین گام محل اتفاق چه بود؟ رؤیت اجنبیه ولو با تلسکوپ حرام است. خب ما رؤیت هلال را به جای این‌که شرط تحقق موضوع باشد برمی‌داریم و متعلق حکم می‌کنیم. اینجا مثل هم بشوند. یعنی رؤیت هلال مصداقی از آن چه که با هم اتفاق داشتیم بشود. اتفاق داشتیم که رؤیت اجنبیه حرام است. متعلق حکم هم بود که می‌گفتند موضوعیت یا حکم شخصی؛ ولی مهم نبود. ما رؤیت هلال را به این شکل کردیم؛ فرض گرفتیم که در دلیل شرعی آمده «لاتنظر الی هلال صفر»، به هلال صفر نگاه نکن؛ یا نهی باشد به‌صورت متعلق.

در موضوعیت هم مثال به «من نظر الی هلال صفر وقع فی ضیق المعیشة» مثال زدم. بعد از مباحثه آقا تشریف آوردند و همان مثال را تبدیل به مثال لطیف‌تر کردند؛ «من نظر الی هلال صفر عمیت عیناه»؛ کسی که به هلال صفر نگاه کند چشمانش کور می‌شود. حالا این عرف عام؛ وقتی ماه صفر شده و می‌خواهد هلال را با تلسکوپ ببیند، نگاه می‌کند یا نه؟ می‌گوید آن چه که من در تلسکوپ می‌بینم هلال ماه صفر نیست؟ یا این‌که خود آن هم رادعی داشت؟

فعلاً ما می‌خواهیم متعلق حکم باشد و حکم بالفعل باشد. تا اینجا مراحل تفرد حذف شد. بعد خواستیم اضافه را مطرح کنیم. دو بحث دیگر مانده بود. یکی این‌که در قم ما که با تلسکوپ می‌بینیم، ممکن است قائلی بگوید در قم حرمت «لاتنظر» بالفعل نیست. چرا؟ چون «لاتنظر الی هلال صفر». اصلاً این معلوم است که هلال است یا نه؟ بر فرض معلوم باشد که هلال است، اما آیا هلال ماه صفر است؟ وقتی هنوز ماه صفر محقق نشده شرعا موضوع محقق نیست. متعلق حکم رؤیت هلال صفر است. متعلق المتعلق حکم هم هلال صفر هلال صفر است که در اینجا نیست.

در جلسه قبل که این بخش ناتمام بود به اینجا رسیدیم؛ که باز یک چیز دیگری را حذف کردیم. چه چیزی را؟ برای این‌که بتوانیم اضافه را اثبات کنیم و بگوییم هلال صفر است، اختلاف این‌که موریس با اینجا خیلی فاصله دارد را حذف کنیم؛ مشهور می‌گویند که باید بلاد قریبه باشد. بلاد بعیده چه ربطی به هم دارند؟! ولو یک فرد باشد؛ برای آن‌ها هلال صفر است که نباید نگاه کنند. در قم چون تنها با تلسکوپ می‌بینیم هلال صفر نیست. لذا نگاه کردن هیچ مشکلی ندارد. الآن می‌خواهیم این فاصله را هم حذف کنیم. یعنی مثالی پیدا کنیم که دیگر این اشکال هم در آن نیاید؛ روش حذفی.

دوباره از این نقشه استفاده کردیم. هر گامی که برداشته می‌شود مهم است. نقاط عطفی است. گفتیم در این نقشه ما یک جایی داریم؛ از بالا که می‌آیید لایه دوم می‌شود. در لایه دوم جایی هست که شرط دیدن هلال حتماً تلسکوپ است اما فقط برای کشف است. یعنی اگر تلسکوپ نباشد نمی‌بینیم ولو قوی‌ترین چشم ها باشد. فرض راه دوم این است. اما با تلسکوپ آن را کشف می‌کنیم و بعد از این‌که جای آن کشف شد، این دفعه با چشم هم می‌بینیم. این لایه دوم است. ما برای حذف این بحث که موریس چه ربطی به اینجا دارد، آن را در اتحاد افق داخل کردیم. یعنی الآن دیگر مشمول صحیحه اسحاق بن عمار است.

روی مبنای مرحوم آقای تهرانی را بعداً عرض می‌کنم اما فعلاً روی مبنای مشهور، حضرت فرمودند:

سألته عن هلال رمضان- يغم علينا في تسع و عشرين من شعبان فقال لا تصم إلا أن تراه فإن شهد أهل بلد آخر فاقضه‌2

الآن به جایی مانند قم آمده‌ایم که لایمکن الرؤیة الا بالتلسکوب. یعنی حتی اگر جای آن را با تلسکوپ کشف کنیم با چشم عادی نمی‌بینیم. قم لایه اول است. پایین‌تر می‌آییم به لایه دوم مثلاً کاشان می‌رسیم. به مرز می‌آییم. نقاط را به هم نزدیک کردیم. در کاشان شرط این است که هلال را با تلسکوپ پیدا کنید اما وقتی آن را پیدا کردید با چشم می‌بینید. چرا؟ چون کاشان در لایه دوم است. سؤال: اینجا بلد بعید است؟! طبق نظر مشهور کاشان و قم بلد بعید است؟! احدی می‌گوید چون در قم با تلسکوپ می‌بینی نه، اما چون در کاشان بعد از تلسکوپ می‌بینی بله؟! این‌که بلد قریب است. در اینجا روایت اسحاق بن عمار را می‌خواهید چه کار کنید؟ «لا تصم إلا أن تراه فإن شهد أهل بلد آخر فاقضه». واضح است که دو شهر نزدیک هستند.

خب سؤال ما این بود که وقتی در کاشان بعد از کشف تلسکوپ دیدید، هلال شهر مبارک یا هلال صفر هست یا نیست؟ بلاریب نزد همه باحثین هست. «ان شهد اهل بلد آخر»؛ کاشان قطعاً بلد آخر برای قم هست یا نیست؟! احدی از مشهور نیستند که این فاصله کم را بگویند که ماه شرعی نیست. حتی بنابر نظر آقای تهرانی که در مراسلات فرمودند شارع آمده رؤیت را جزء الموضوعِ وصفی قرار داده؛ وصفی یعنی تا وقتی که با چشم عادی نبینید ماه شرعا نیامده و لذا تصریح کردند اگر امام معصوم هم بگویند که من می‌دانم که هلال در اینجا هست، حکم شرعی برای امام هم نیامده است.

خب گفتیم «بلد آخر» در روایت اسحاق بن عمار چه می‌گوید؟ فرمودند که حکومت است. به حکومت می‌گوید که در شهر شما ماه شرعی این است. کثیر الشک لیس بشاکّ؛ حکومت توسعه موضوع است. از باب حکومت شارع فرموده اگر یک شهر نزدیکی هم بود من قبول دارم. این مبنای ایشان بود که بلد آخر را با حکومت درست کردند. خب حالا در مانحن فیه بعد از کشف با تلسکوپ در کاشان می‌بیند و در قم ما نمی‌بینیم، حکومت ایشان در اینجا هست یا نیست؟

شاگرد: هلال صفر یا رمضان؟

استاد: گمان نمی‌کنم که ایشان بین ماه مبارک و هلال فرقی بگذارد. می‌خواهند بگویند که ایشان موضوعیت را تنها برای ماه مبارک گفته‌اند.

شاگرد: مخصوصاً اگر بخواهند حکومت را بگویند دلیل آن‌ها تنها برای ماه رمضان است.

استاد: گمان نمی‌کنم ایشان با این‌که این همه بحث کرده‌اند در مورد حج از حرف‌های خود دست بردارند.

شاگرد٢: موضوع روایت اسحاق «يغم علينا» است، یعنی برای دیدن مانعی وجود دارد. اگر در آسمان ابر نبود ما هم می‌دیدیم. در این شرائط بود که حضرت فرمودند «فان شهد فاقضه». ولی اگر این‌طور نباشد مانع وجود ندارد. یعنی درجایی‌که ذاتاً شانیت رؤیت هلال با چشم مجرد نباشد، همچنان حضرت «فاقضه» را می‌فرمایند؟!

استاد: شما می‌فرمایید با این‌که دو بلد نزدیک هم هستند مانعی ندارد که دو فرد باشند. در کاشان که بعد از تلسکوپ با چشم دیدیم هلال شهر رمضان است. یا هلال صفر است. اما در قم چون فرض گرفتیم که لایمکن الا بالتلسکوب هنوز اضافه نیست. بلکه یک جسمی است که با تلسکوپ در آسمان می‌بینیم اما چون با چشم عادی نمی‌بینیم هنوز اضافه نیست. تنها یک پدیده سماوی است. این طور؟

شاگرد: بله

استاد: پشتوانه صحیحه اسحاق بن عمار عمل اصحاب است. فتوای مشهور است. یعنی ولو در بلد شما ابر هم نباشد؛ عمل مشهور اغتمام در بلد را شرط ندانسته‌اند. فقط مانند مرحوم شیخ الطائفه … .

شاگرد٢: در همه نصوص هم قید اغتمام ندارد.

استاد: بله، فرق می‌کند. ولی برای این‌که بخواهیم روش حذفی را اعمال بکنیم حتی کاشان و قم را به‌عنوان دو محلی که فرمایش شما در آن می‌آید در نظر می‌گیریم. یعنی این احتمال می‌آید که در اینجا باز دو موضوع باشد. این اختلاف‌ها را حذف می‌کنیم. یعنی دقیقاً به جایی می‌رویم که هلال یک فرد است و حیثیات آن هم همه یکی است. به خود کاشان روی لایه دوم می‌رویم. یعنی این سهمی به ما می‌گوید که ما یک لایه دومی داریم که در یک محل ممکن نیست با چشم عادی ببینید. اما اگر تلسکوپ دارید بعد از این‌که جای دقیق هلال را دیدید، می‌توانید با چشم ببینید.

ما بحثمان را در همین‌جا متمرکز می‌کنیم. ما به‌دنبال این هستیم که وقتی شما در تلسکوپ یک چیزی می‌بینید موضوع شرعی ما هست یا نیست؟ وقتی می‌گوید «لاتنظر الی هلال صفر» وقتی شما در تلسکوپ می‌بینید، به‌دنبال این هستیم که هلال باشد و حتماً هم هلال صفر باشد. نزد کل باحثینی که شهر شرعی را به حکومت معنا کنند یا هر جور دیگر. سؤال من این است: الآن که در کاشان با تلسکوپ نگاه می‌کنید در تلسکوپ چه می‌بینید؟ هلال ماه مبارک را می‌بینید یا نمی‌بینید؟ اضافه هست یا نیست؟

شاگرد: اگر تلسکوپ را کنار بگذاریم با چشم عادی می‌بینیم؟

استاد: بله. وقتی تلسکوپ را کنار بگذاریم با چشم عادی می‌بینیم. قبل از این‌که با چشم عادی ببینید وقتی نگاه می‌کنید هلال است یا شکل است؟ آن آقا می‌گفتند شکل هلال است.

شاگرد: شکل هلال است. بعد از این‌که با چشم عادی دیدیم کشف می‌شود آن چیزی هم که در تلسکوپ دیدیم هلال است. اما اگر بعد از تلسکوپ دیده نشد کشف نمی‌شود.

استاد: اگر بعداً دیده نشد کشف می‌شود که ما هلال ندیدیم. بلکه شکل هلال را دیدیم.

پس از نظر بحثی ما الآن در کاشان با تلسکوپ نگاه می‌کنیم و بعد از این‌که جای آن را پیدا کردیم، هلال را می‌بینیم. الآن سؤال این است: ما که در تلسکوپ نگاه می‌کنیم هنوز شکل هلال است. بعد وقتی با چشم عادی دیدیم می‌بینیم که هلال بوده. حالا دوباره از طریق تلسکوپ نگاه می‌کنیم. هلال هست یا نیست؟

شاگرد: هلال است.

استاد: خب چه فرقی کرد؟ وقتی اول با تلسکوپ نگاه می‌کردیم شکل هلال بود. بعد از این‌که با چشم دیدیم هلال می‌شود و وقتی دوباره با تلسکوپ نگاه می‌کنیم هلال می‌شود؟! انقلاب ماهیت شد؟!

شاگرد: بحث ما در هلال صفر بودن است. از اضافه بحث می‌کنیم.

استاد: اول سؤال کردم که هلال است یا نه. شما فرمودید شکل هلال است. باید دقیق جلو برویم. اگر شما می‌گفتید هلال هست اما هلال صفر نیست، من یک جور دیگری جواب می‌دادم. شما الآن فرمودید اصلاً هلال نیست. خب چطور وقتی اول نگاه می‌کنید هلال نیست. اما بعد از این‌که با چشم آن را دیدید و دوباره با تلسکوپ نگاه کردید، می‌گویید هلال هست؟! خب این چه فرقی کرد؟

شاگرد: سوال شما باعث می‌شود که خصم روی مبنای خود تدقیق کند اما آیا باید آن را حذف هم بکند؟ نوعاً مثال نظر به اجنبیه مناسباتش به‌گونه‌ای است که شخصی است. اما در همین نظر به اجنبیه من مثالی می‌زنم که روی مبنای آن‌ها طریقی شود و پاسخ حضرت‌عالی هم باشد. فرض کنید در یک هکتار یک صومعه‌ای هست که همه در آن عبادت می‌کنند. آن‌ها قائل هستند که اگر یک اجنبیه در این صومعه پا بگذارد تقدس آن از بین می‌رود. رئیس آن‌ها هم می‌گوید اگر کسی اجنبیه‌ای را دیدید باید همه دو روز استغفار کنید.

استاد: پس متعلق حکم نیست.

شاگرد: بله، من می‌خواهم طریقیت آن را عرض کنم. الآن اگر با تلسکوپ در دو هکتار آن طرف‌تر اجنبیه‌ای را ببینند؛ رؤیت طریق به این است که در این یک هکتار اجنبیه‌ای را نبینند. این استغفار هم به این خاطر است که اجنبیه در این هکتار آمده است. با تلسکوپ دیدن هم دو قسم است. یک جا به این صورت است که شما با تلسکوپ می‌بینید و اجنبیه را در دو هکتاری می‌بینید. در اینجا آیا استغفار واجب می‌شود؟ قاعدتاً واجب نمی‌شود. چون طریق به این بود که اجنبیه در یک هکتار نیاید.

استاد: تا اینجا مانند حد ترخص بود.

شاگرد: اما در همین قسم دوم که جواب سؤال حضرت عالی است، این است که یک نفر کسی را با تلسکوپ در یک هکتاری ببیند. در اینجا آیا باید استغفار کند یا نه؟ طبیعتاً باید استغفار کند. چون این رؤیت طریق به این بود که اجنبیه در این یک هکتار باشد. در اینجا چطور می‌خواهند تطبیق کنند؟ وقتی در بلاد قریبه شما با تلسکوپ نگاه می‌کنید گویا همان ابتعاد حاصل‌شده است. یعنی یک جا هست که چشم مسلح طریقیتی که آن‌ها می‌خواهند را دارد. یک جا هم هست که چشم مسلح آن را ندارد. لذا در اینجا نکته بلاد قریبه را آن‌ها پررنگ کنند.

استاد: این فرضی که من گرفتم را می‌خواهم طوری توضیح دهم که این فرمایش شما نیاید. ببینید در لایه اول تنها تلسکوپ جواب می‌دهد. در لایه دوم باید با تلسکوپ کشف شود. در این لایه دوم اگر تلسکوپ نباشد که اصلاً نمی‌بینید. باید باشد. فرض ما این است. باید باشد تا آن را کشف کنیم. خب الآن ابتعاد شده یا نشده؟ اگر تلسکوپ نبود هیچ کسی نمی دید. اگر شارع می‌گوید همه ببینید، روی فرض ما قطعاً همه نمی دیدند. چون تلسکوپ نداشتند. روی فرض ثبوتی جلو بیایید. در لایه دوم قاطع هستیم که اگر تلسکوپ نبود هیچ کسی نمی دید. الآن ابتعاد هست یا نیست؟

شاگرد: ابتعاد هست. چون شما در نهایت با چشم عادی دیدید یا ندیدید؟ یعنی به قدری فاصله گرفته بود ولو با تلسکوپ دیده شده، اما آن‌ها می‌گویند که ابتعاد ما حاصل شد.

استاد: خب تمام اشکالاتی که به تلسکوپ می‌کردند در اینجا هم می‌آید. چون در طول تاریخ در بسیاری از سال‌ها هیچ کسی ندیده اما اگر تلسکوپ داشتند می‌دیدند. اشکالات مشترک می‌شود.

الآن یک فرضی را می‌گیریم که آخرین عرض امروز من است. فرض بگیرید یک شهر پنج میلیونی در این لایه دوم واقع شده است. در این شهر هلال را با تلسکوپ پیدا می‌کنید. بعد که عرف پنج میلیون می‌خواهند ببینند تنها دو هزار نفر افرادی که تیزبین هستند بعد از این‌که جای آن را با تلسکوپ پیدا کردید، با چشم می‌بینند. بقیه مردم ممکن نیست آن را ببینند مگر این‌که با تلسکوپ ببینند. این آخرین سؤال من است که می‌خواهم روی آن تأمل کنید. این فرض محالی است؟ با این شرائطی که ما می‌دانیم محال نیست. یعنی آن را با تلسکوپ کشف کردیم، بعد از این‌که کشف کردیم جای آن هم معلوم است اما در یک شهر پنج میلیونی تنها دو هزار نفر آن را می‌بینند.

شاگرد: دو هزار نفر عادی هستند یا نیستند؟

استاد: جزء مردم هستند تنها تیزبین هستند. در رده‌های بالای تیزبینی پنج میلیون هستند. ولی با چشم عادی می‌بینند. من که می‌گویم دو هزار نفر هستند به این خاطر است که دوباره سراغ «لو رآه واحد لرآه الف» نروید. دو هزار نفر هستند در پنج میلیون. به این فرض خوب دقت کنید. به‌دنبال موضوع هستیم. الآن هلال ابتدا با تلسکوپ دیده می‌شود. «لاتنظر الی هلال صفر»، در اینجا نهی بالفعل می‌شود یا نمی‌شود؟ هلال صفر با اضافه هست یا نیست؟ این سؤال اول. بعداً جای هلال را کشف کردیم و از مردم عادی دو هزار نفر بعد از تلسکوپ آن را دیدند. چون در لایه دوم هستیم. اما باز فرض گرفتیم برای بقیه مردم غیر از این دو هزار نفر رؤیت ممکن نیست مگر این‌که دوباره پشت تلسکوپ آن را ببینند. یعنی همانی که آن‌ها با چشم تیزبین می‌دیدند آن‌ها با تلسکوپ ببینند. اینجا صدق هلال و صدق اضافه –هلال شهر مبارک، هلال صفر- هست یا نیست؟

شاگرد: اگر آن‌ها در مرز متعارف و غیر متعارف هستند، هست.

استاد: ببینید من کاری کردم که اختلافات ما کنار برود. به یک موضوعی برسیم که آن جا توافق داریم که اضافه هست. هم هلال هلال است و هم در اضافه آن به هلال صفر و شهر مبارک اختلافی نداریم. لایمکن ان یری بالتلسکوب. وقتی در تلسکوپ نگاه می‌کند چه چیزی را می‌بیند؟ عکس می‌بیند یا هلال صفر می‌بیند؟ اگر دو هزار نفر با چشم می‌بینند اما چون ضعیف است دو هزار نفر تنها با عینک می‌بینند. این‌ها با عینک هلال می‌بینند یا شکل می‌بینند؟

مرئی در تلسکوپ؛ هلال یا شکل هلال؟

شاگرد: با عینک هلال را می‌بینند.

استاد: فرق تلسکوپ با عینک چیست؟! وحال این‌که با تلسکوپ تنها نور را جمع می‌کنید. قبلاً هم عرض کردم. تلسکوپ دو جور است. در کل دنیا هم معلوم است.

شاگرد:… .

استاد: دوربین‌های شکاری قوی که با عینک خیلی تفاوت می‌کند. وقتی با تلسکوپ می‌گویید هلال نیست و چیز دیگری است، با چشم عادی دو هزار نفر می‌بینند؛ شما که با دوربین شکاری قوی می‌توانید ببینید، شما هلال ماه را می‌بینید؟ یا یک چیزی را می‌بینید که اصلاً ربطی به ماه ندارد؟

شاگرد:… .

استاد: یعنی وقتی شما در بیابان با دوربین آهویی را ببینید نمی‌گویید که آهو را می‌بینم؟

شاگرد: تلسکوپ با دوربینی که من دارم خیلی تفاوت می‌کند.

استاد: همان دوربین‌هایی که شما قبول دارید را عرض می‌کنم. ما می‌خواهیم قدم به قدم جلو برویم. شما کدام دوربین را قبول دارید؟

شاگرد: فعلاً مشکوک است.

استاد: اتفاقا حذف به این معنا است که هر کجا مشکوک است را می‌خواهیم حذف کنیم. به جایی برویم که هم شما قبول دارید و هم من. دوربین شکاری­ای که در دست همه بچه‌ها هست را قبول دارید یا ندارید؟

شاگرد: قبول داریم.

استاد: این دوربین در دست بچه و بزرگ هست. اگر این دوربین نبود اصلاً نمی‌دید اما با این دوربین می‌بیند.

شاگرد: این دوربین‌هایی که شما می‌گویید به این صورت است که شما با چشم به سختی می‌بینید اما آن واضح می‌کند.

استاد: وقتی شما با ساده‌ترین دوربین هم نگاه می‌کنید می‌گویید آن هلال است، آن هم با اضافه. قبول دارید که این هلال است یا نه؟

شاگرد: بله.

استاد: حالا ما این دوربین را باز می‌کنیم و می‌بینیم که ریخت آن چگونه است که شما قبول دارید. بدون دوربین نمی‌بینیم. با دوربین می‌بینم. چرا شما و من هر دو قبول داریم که وقتی با دوربین می‌بینیم خود هلال را می‌بینیم؟ آن را باز می‌کنیم و می‌بینیم که مقرّب است، مکبّر است. یک تکنیک و فنی در آن به کار رفته که نوری را که می‌آید را جمع می‌کند. همان نور برای هلال است. آن را که خلق نکرده، بلکه آن‌ را جمع کرده که آن چیزی را که چشم تیز‌بین می‌دید من هم ببینم. اگر با دوربین ساده یک بچه نور را جمع کنیم، تا کجا می‌گویید خود هلال را می‌بینیم اما اگر آن را بالاتر ببریم و همین تکنیک را دقیق‌تر کنیم، تا کجا می‌گویید که دیگر هلال نیست؟ من می‌گویم که نور هلال است. نور هلال خودش می‌آید.

من می‌خواهم عرض کنم وقتی شما تلسکوپ را باز می‌کنید…؛ دو نوع تلسکوپ بود: انکساری و انعکاسی، به‌خصوص در انکساری –فرض می‌گیریم تلسکوپ انکساری که در آن آیینه به کار رفته نیست- دقیقاً تلسکوپ انکساری است. یعنی نور همان نور است و تنها جمع شده است. در تلسکوپ انکساری مشکل شما چیست که می‌گویید من هلال را نمی‌بینم و تنها تصویر آن را می‌بینم؟

شاگرد: تحلیل این مشکل داستان پیچیده‌ای است. اما آن چیزی که مسلّم است این است که می‌خواهیم از طریق وجدان وارد شویم. وجدانا نمی‌پذیریم که الآن خود هلال را می‌بینم.

شاگرد٢: طول یک آب باریک یک متر است که نجاستی در یک طرف آن افتاده است. اگر دست من به آن طرفش بخورد می‌گوییم نجس است. اما اگر طول آن بیست متر باشد، معلوم نیست که عرف بگوید دستم نجس شده است.

استاد: منظور شما از نجس قذارت است یا مسأله شرعی است که در رساله جواب می‌دهید؟

شاگرد: همان قذارت است.

استاد: خب عرف می‌گوید که نجس نشد؟!

شاگرد: یک فرض ثبوتی است، حالا بیست متر باشد یا پنجاه متر. اصلاً صاف نیست که بگوییم دست من نجس شده است.

استاد: شما موضوع نجاست را تعبدی می‌گیرید؟ یا نجاست را قذارت و انفعال خارجی می‌گیرید؟ اگر شما نجاست را نجاست تعبدی می‌گیرید، تمام. من بحث خارج آن را می‌کنم. نه فتوای مشهور. در فتوای مشهور شما می‌گویید آب قلیل است، اتصال عرفی بین آن‌ برقرار است، ولو در یک لوله باشد. راحت‌تر از لوله‌های باریک امروز می‌شود؟! یک لوله است که آن طرفش بسته است. شما سر سوزن نجس به این لوله می‌زنید، چه می‌گویید؟ می‌گویید سر سوزن این طرف چه ربطی به ته لوله دارد؟! نه، همه روی حساب نجاست شرعی می‌گوییم که تمام شد. ماء قلیل است که به سر سوزن نجس منفعل می‌شود. وقتی بحث خارج است، از دلیل استظهار می‌شود. می‌گویید دلیل شرعی می‌خواهد انفعال را بگوید، اینجا صدق انفعال مشکوک است، پس نمی‌گوید که نجس است. اینجا دوباره مطلب عوض می‌شود.

شاگرد: الآن مثال همین است. ارتکازا فرق است بین این‌که فاصله یک متر باشد یا پنجاه متر باشد.

استاد: اگر کسی مسأله بلد باشد می‌گوید که فرق نیست. اگر می‌خواهید بحث خارج نجاست را بگویید و استظهار کنید، من همراه شما هستم. اگر می‌خواهید علی المبنی بحث کنید، مبنا را پذیرفتیم؛ آب قلیل متصل به ملاقات سر سوزنی نجاست نجس می‌شود. حالا شما بگویید که این فرق دارد؟! کجایش فرق می‌کند؟

شاگرد: نمی‌خواهیم مسأله جواب بدهیم. بلکه نگاه عرفی به مسأله انتقال نجاست است.

اتحاد فرد هلال در روایت داوود رقی

استاد: اگر نگاه عرفی است، حضرت در روایت داود بن رقی کار را تمام کردند. حتی در مراحل اولیه بحث ما مرحوم سید بحر العلوم برای رؤیت قبل از زوال به آن استشهاد کردند. حضرت فرمودند:

عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا طُلِبَ الْهِلَالُ فِي الْمَشْرِقِ غُدْوَةً فَلَمْ يُرَ فَهُوَ هَاهُنَا هِلَالٌ جَدِيدٌ رُئِيَ أَوْ لَمْ يُرَ3

«إِذَا طُلِبَ الْهِلَالُ فِي الْمَشْرِقِ غُدْوَةً فَلَمْ يُرَ فَهُوَ هَاهُنَا»؛ یعنی در طرف مغرب، «هِلَالٌ جَدِيدٌ رُئِيَ أَوْ لَمْ يُرَ»؛ «هلالٌ» در اینجا یعنی شکل هلال است؟! چه دیده شود و چه نشود، آن هلال هست. آن هلال هست. این روایت، در بحث روایت مهمی است. حالا سند آن یک بحث است. استظهار از دلالت آن هم بحث دیگری است. تا اندازه‌ای که در ذهن من هست سید و خیلی های دیگر همراهی کردند. «رئی ام لم یر»؛ خیالتان راحت باشد، در اینجا که ندیدید نمی‌گویند که یک جسمی است. بلکه می‌گویند هلال است. دوباره شما می‌گویید حضرت نفرمودند که هلال ماه صفر است! مانعی ندارد، در کلاس این‌ها در می‌آید.

اما مواردی است که اگر بیرون بروید و نزد ذهن عرف عام بروید، با این بحث‌های کلاس معیت نمی‌کند. «هلالٌ جدید» یعنی هلال شهر جدید. اضافه محفوظ است. ما بین ماه محرم و صفر فاصله نداریم تا بگوییم یک قطعه‌ای هست که هلال را می‌بینیم اما نه هلال محرم است و نه هلال صفر. بلکه یک چیزی در آسمان است.

شاگرد: کاری که تلسکوپ می‌کند این است که جای آن را مشخص می‌کند؟

استاد: بله.

شاگرد: پس اگر ما بدون تلسکوپ و تنها با اندازه‌گیری دقیق نجومی یک حلقه‌ای بگذاریم به‌گونه‌ای‌که چشم او روی آن نقطه آسمان متمرکز شود طبیعتاً هلال را می‌بیند. پس تلکسوپ در این قضیه نقش متمرکز کننده دارد.

استاد: نقل شده کسی بود که سرش رو به بالا است و تکان نمی‌دهد. گفت که این چه ریاضتی است؟ او چه کار می‌کند؟ گفت ستاره‌ای در آسمان هست که خیلی هم کم نور است، چون ابدی الظهور است و غائب نمی‌شود او دو سال چشمش را از این ستاره بر نمی‌دارد. مانعی ندارد. اگر این ثابت باشد که روشن‌تر است. اگر طوری باشد که حرکت هم بکند؛ مثلاً از هند بالاتر بیاییم و به جایی بیاییم که قوس ابدی الظهور اوسع شود. یعنی ما که در قم هستیم بالاتر آمده‌ایم. لذا قوس ابدی الظهور ما خیلی بالاتر از بندر عباس است. در این فاصله می‌تواند در روز ستاره‌ها را ببیند. چرا؟ چون لحظه‌ای از آن چشم برنداشته است. دارد آن را می‌بیند. هر چه هم می‌رود، دنبال آن جلو می‌رود.

شاگرد: می‌خواهم عرض کنم این تلسکوپ در رؤیت هلال نقش زیادی ندارد مگر این‌که روی چشم تمرکز می‌آورد.

استاد: همه این‌ها مویدات عرض من است. موید این روایت است.

شاگرد: تسلیح چشم برای تمرکز دادن به چشم است که اگر ما این تسلیح را از هر راه دیگری مانند اندازه‌گیری دقیق نجومی می‌آوردیم، باز هم رؤیت محقق بود.

استاد: بله، چون رؤیت طریق به هلال است. ما باید برگردیم و ببینیم وقتی عرف ولو با تمرکز می‌بیند می‌گوید که این هلال است یا نه؟ اگر می‌گوید تمام است.

حالا ما باز هم روی فرمایش آقا فکر می‌کنیم. ما موردی پیدا کردیم که هلال فرد واحد بود و حیثیات آن هم واحد بود. یعنی مکان واحد بود و دیگر نمی‌توان در آن تعدد حیثیات بیاوریم. در این فرض ببینیم محتملاتی که ممکن است در آن اختلاف بکنیم چیست.

والحمد لله رب العالمین

کلید: رؤیت با تلسکوپ، صدق هلال، افراد هلال، روش حذفی، رؤیت با چشم عادی،

1http://mabahes.bahjat.ir/10932/

2 الوافي، ج‌11، ص: 120‌

3 تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏4، ص: 333