بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۷

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است


************
تقریر جدید:


















************
تقریر آقای صراف:
سه‌شنبه 21/12/1397

وَمِنْهَا مَا فِي ذَلِكَ مِنْ عَظِيمِ الْبُرْهَانِ وَوَاضِحِ الدِّلَالَةِ، إِذْ هُوَ مَعَ كَثْرَةِ هَذَا الِاخْتِلَافِ وَتَنَوُّعِهِ لَمْ يَتَطَرَّقْ إِلَيْهِ تَضَادٌّ وَلَا تَنَاقُضٌ وَلَا تَخَالُفٌ، بَلْ كُلُّهُ يُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضًا، وَيُبَيِّنُ بَعْضُهُ بَعْضًا، وَيَشْهَدُ بَعْضُهُ لِبَعْضٍ عَلَى نَمَطٍ وَاحِدٍ وَأُسْلُوبٍ وَاحِدٍ، وَمَا ذَلِكَ إِلَّا آيَةٌ بَالِغَةٌ، وَبُرْهَانٌ قَاطِعٌ عَلَى صِدْقِ مَنْ جَاءَ بِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ.

· با شهادت اما حسن عسکری(ع) آن بیت چه معاون و کمکی داشت؟ این فضا را مردم نگه داشته و ترویج کرده‌اند و معنی ندارد که گفته شود با زور شمشیر جلو رفته.

· قرآن کریم هم همینطور. قرآن در بدنه مردم نشر و ترویج پیدا کرده و اگر در آن اختلاف اساسی می‌بود، نمی‌توانست اینگونه بماند.

· حذیفه در فضای اقراء بود مثل ابن مسعود یا نه؟ او که اختلاف قراءات را دید و آمد پیش خلیفه و هشدار داد، آیا خودش استاد قرائت بود یا نه؟ این سؤال مهم است چون در برخوردش با آن واقعه مؤثر است.

· وقتی حذیفه می‌گوید اختلاف کرده‌اند و به عثمان گفت که بیا حل کن آیا به خاطر تناقض در قراءات بود یا بر سر جریانات سیاسی بود؟ شواهدی هست که مؤید این است که پیش از آنکه حذیفه بیاید پیش عثمان و چنین چیزی را مطرح کند، از اواخر دوره خلیفه دوم زمینه‌اش بود و در تدارک آن بودند و فقط حرف حذیفه را بهانه کردند.

· اینکه زید بن ثابت گفت که این کار از کوه‌ها سنگین‌تر است که کاری کنم که رسول الله(ص) نکرده بود و حال آنکه نقل شده که در زمان خود پیامبر خدا(ص) قرآن جمع شده بود، پس این سؤال مطرح می‌شود که زید چه کاری می‌خواست بکند؟ شواهد این احتمال را تقویت می‌کند که آن گزینش خاص نسبت به قراءات مراد او بوده.

· خود اینکه هم در زمان عمر و هم در زمان عثمان وقتی که خواستند کار را انجام دهند زید بن ثابت را صدا کردند نشان می‌دهد که یک طرح و برنامه و زمینه‌چینی خاصی از قبل وجود داشته که با هشدار حذیفه فقط زمینه اجرا پیدا کرده است.

· ظاهراً ابن مسعود در اواخر دوره عمر اقراء را شروع کرده بود و در زمان عثمان هم به جد ادامه داشت. همچنین مسائل سیاسی مربوط به قضیه سقیفه در وقایع مختلف در حال بروز بود و قراءات امثال ابن مسعود در حال ایجاد سؤالات و مشکلاتی برای مردم بود که باعث تکفیر می‌شد.

تاريخ الطبري = تاريخ الرسل والملوك، وصلة تاريخ الطبري (3/ 209)
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ صَفْوَانَ الثَّقَفِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو قُتَيْبَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا مالك- يعنى ابن مغول- عن ابن الحر، قَالَ: قَالَ أَبُو سُفْيَانَ لِعَلِيٍّ: مَا بَالُ هَذَا الأَمْرِ فِي أَقَلِّ حَيٍّ مِنْ قُرَيْشٍ! وَاللَّهِ لَئِنْ شِئْتَ لأَمْلأَنَّهَا عَلَيْهِ خَيْلا وَرِجَالا! قَالَ: [فَقَالَ عَلِيٌّ: يَا أَبَا سُفْيَانَ، طَالَمَا عَادَيْتَ الإِسْلامَ وَأَهْلَهُ فَلَمْ تَضُرَّهُ بِذَاكَ شَيْئًا! إِنَّا وَجَدْنَا أَبَا بَكْرٍ لَهَا أَهْلا] .
حدثني محمد بْن عثمان الثقفي، قَالَ: حَدَّثَنَا أمية بْن خالد، قَالَ:
حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ ثَابِتٍ، قَالَ: لما استخلف أبو بكر قال ابو سفيان: ما لنا ولأبي فصيل، إنما هي بنو عبد مناف! قَالَ: فقيل لَهُ:
إنه قد ولى ابنك، قَالَ: وصلته رحم! حُدِّثْتُ عَنْ هِشَامٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَوَانَةُ، قَالَ: لَمَّا اجْتَمَعَ النَّاسُ عَلَى بَيْعَةِ أَبِي بَكْرٍ، أَقْبَلَ أَبُو سُفْيَانَ، وَهُوَ يَقُولُ: وَاللَّهِ إِنِّي لأَرَى عَجَاجَةً لا يُطْفِئُهَا إِلا دَمٌ! يَا آلَ عَبْدِ مَنَافٍ فِيمَ أَبُو بَكْرٍ مِنْ أُمُورِكُمْ! أَيْنَ الْمُسْتَضْعَفَانِ! أَيْنَ الأَذَلانِ عَلِيٌّ وَالْعَبَّاسُ! [وَقَالَ: أَبَا حَسَنٍ! ابْسُطْ يَدَكَ حَتَّى أُبَايِعَكَ.
فَأَبَى عَلِيٌّ عَلَيْهِ، فَجَعَلَ يَتَمَثَّلُ بِشِعْرِ الْمُتَلَمِّسِ:
وَلَنْ يُقِيمَ عَلَى خَسْفٍ يُرَادُ بِهِ ... إِلا الأَذَلانِ عِيرُ الْحَيِّ وَالْوَتَدُ
هَذَا عَلَى الْخَسْفِ مَعْكُوسٌ بِرُمَّتِهِ ... وَذَا يُشَجُّ فَلا يَبْكِي لَهُ أَحَدُ
قَالَ: فَزَجَرَهُ عَلِيٌّ، وَقَالَ: إِنَّكَ وَاللَّهِ مَا أَرَدْتَ بِهَذَا إِلا الْفِتْنَةَ، وَإِنَّكَ وَاللَّهِ طَالَمَا بَغَيْتَ الإِسْلامَ شَرًّا! لا حَاجَةَ لَنَا فِي نَصِيحَتِكَ]