بسم الله الرحمن الرحیم
جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۷
فهرست جلسات مباحثه تفسیر
تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است
************
تقریر جدید:
************
تقریر آقای صراف:
دوشنبه 16/7/1397
· نکاتی درباره برخورد عمر با مسائل
· در البدایة و النهایة هست که ابوهریره میگفت که چیزهایی را که میگویم اگر در زمان عمر میگفتم لشجّ رأسی!
· ابن کثیر روایتی از ابوهریره را در مورد زمان نزول الیوم اکلت لکم ... که آن را در 18 ذیحجه میداند و در غدیر خم، رد میکند بخاطر تعارض آن با قول خلیفه!
· نکته: وقتی یک امری را دو متخاصم برایش دو توجیه دارند، تواتر آن به حد بالایی میرسد. مثلاً تحلیل متفاوت دو لشکر شام و امیرالمؤمنین(ع) درباره قتل عمار که چه کسی کشته، قضیه اینکه ایشان یک خصوصیتی دارد که تخاصمی شده است را به درجه بالایی از تواتر میرساند.
· سؤال: آیا اصل تخاصم درباره قتل عمار بین دو لشکر، متواتر بوده؟ در کتاب طبقات ابن سعد که انتسابش به او متواتر است و در زمان او هم اهل فن اعتراضی نسبت به آن نداشتهاند، تخاصم آمده. از طرفی با توجه به اینکه دو طرف جنگ صفین کماکان در حال منازعه بودهاند و هریک از طرفین که به نفع او بوده که تخاصم را جعل کند که فضا را مبهم کند، به محض جعل با مقابله و پرچم اعتراض را بلند کردن از طرف مقابل مواجه میشده. لذا اینکه احدی متعرض آن نشده، نشان میدهد که مطلب صحیحی بوده.
· چرا اینکه عثمان مصاحف را احراق کرده از تواتر بالایی برخوردار است؟ چون هر دو طرف با دو تحلیل، کار را نقل و تحلیل میکنند یک طرف به عنوان فضیلت و طرف مقابل به عنوان یکی از مطاعن میگوید.
· ادامه النشر:
· فصل ششم:
· ریخت اختلاف و معانی که در دل سبعة احرف است، چند جور است:
· اختلاف در لفظ دون المعنی
· اختلاف در لفظ و معنی
· اتحاد در لفظ و معنی و اختلاف در نحوه ادا
· طبری و امثال او سبعة احرف را اختلاف اللفظ و اتحاد المعنی معنی کرده بودند که همان ترادف تسهیلی بود ولی ابن جزری صراحتاً این را رد میکند.
(وَأَمَّا) عَلَى كَمْ مَعْنًى تَشْتَمِلُ هَذِهِ الْأَحْرُفُ السَّبْعَةُ، فَإِنَّ مَعَانِيَهَا مِنْ حَيْثُ وُقُوعِهَا وَتَكْرَارِهَا شَاذًّا وَصَحِيحًا لَا تَكَادُ تَنْضَبِطُ مِنْ حَيْثُ التَّعْدَادُ، بَلْ يَرْجِعُ ذَلِكَ كُلُّهُ إِلَى مَعْنَيَيْنِ:
(أَحَدُهُمَا) مَا اخْتَلَفَ لَفْظُهُ وَاتَّفَقَ
النشر في القراءات العشر (1/ 30)
مَعْنَاهُ، سَوَاءٌ كَانَ الِاخْتِلَافُ اخْتِلَافَ كُلٍّ، أَوْ جُزْءٍ، نَحْوَ (أَرْشِدْنَا) وَ(اهْدِنَا)، وَ(الْعِهْنِ) وَ (الصُّوفِ)، وَ (ذَقْيَةً) وَ(صَيْحَةً) [تا اینجا تفاوت در کل بود و از اینجا به بعد، اختلاف در جزء] وَ(خُطُوَاتِ) وَ (خُطْوَاتِ)، وَ(هُزُوًا) وَ (هُزًّا) وَ(هُزُؤًا) ، كَمَا مَثَّلَ فِي الْحَدِيثِ: هَلُمَّ، وَتَعَالَ، وَأَقْبِلْ. [که این، در قراءات نیست]
(وَالثَّانِي) مَا اخْتَلَفَ لَفْظُهُ وَمَعْنَاهُ نَحْوَ (قَالَ رَبِّ) وَ(قُلْ رَبِّ)، وَ(لَنَثوبَنَّهُمْ) وَ (لَنُثْوِيَنَّهُمْ)، وَ(يَخْدَعُونَ) وَ (يُخَادِعُونَ)، وَ (يَكْذِبُونَ) وَ(يُكَذِّبُونَ)، وَ (اتَّخَذُوا) وَ(اتَّخِذُوا)، وَ(كَذَّبُوا) وَ (كُذِّبُوا) وَ(لِتَزُولَ) وَ (لَتَزُولُ) .