بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۶

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است
تقریر مختصر آقای سوزنچی، در ذیل صفحه است


************
تقریر جدید:













تقریر مختصر آقای سوزنچی:
http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=589.0
دوشنبه 1396/10/11
کلاسیک کردن و تدوین علوم خوب است اما گاه مضیقه‌هایی ایجاد می‌کند که مضر است و باید مراقب آنها بود.
سه ضابطه‌ای که بیان شد در حد ضابطه‌ای برای تشخیص قدر متقین قرائت معتبر، خوب است اما اینکه بعدا می خواهند از این نتیجه بگیرند که هرکه این سه ظابطه را ندارد اصلا صحیح نیست و شاذ است و حرام است و... این نتیجه مشکل دارد و خلاف صریح نکات خودشان است در جاهای دیگر. اینجا می گوید این سه ضابطه را احدی از صحابه و تابعین و ائمه التحقیق انکار نکرده (لا یعرف عن احد منهم خلافه) بعد در صفحه بعد (14 و 15)سخنانی دارد که لازمه اش تخطئه عموم صحابه و تابعین و فقهای اربعه خودشان است: لان الصحابه و التابعین کانوا یقرئون بهذه الحروف فی الصلاه و هذا احد قولین شافعی و ابی حنیفه و احدی الروایتین مالک و احمد!
نقل ذهبی در طبقات القراء ص156 درباره ابن‌شنبوذ




************
تقریر آقای صراف:
دوشنبه 11/10/1396

· تدوین علوم و مطالب را کلاسیک کردن خیلی خوب است اما علی ای حال تضییق می‌آورد برای آینده

· در چند صفحه قبل در عبارت ابن جزری سه اصل گفته شد. در اصل دوم نکاتی به نظر می‌رسد که باید طرح شود. اصل این سه ضابطه برای حد نصاب و بهترین وجه و قدر متیقن برای قرائت صحیح، خوب است اما اگر گفتیم غیر آن متیقن العدم است، این اشتباه واضح است و ما با مطالبی از خود ابن جزری باید مشکل را واضح کنیم. اینکه او می‌گوید متی اختلّ رکن من هذه الارکان الثلاث گفته شود که صحیح نیست، مطلب درستی نیست. ما این را قبول داریم که وقتی این سه رکن باشد، صحیح است اما اینکه اگر یکی از این سه رفت، پس صحیح نیست، قابل قبول نیست چنانچه نزد خود او رکن متواتر بودن لازم نیست که نزد برخی دیگر معتبر است. ده‌ها مورد خود او می‌گوید که نزد سلف برخی از این ارکان را قائل بودند که می‌شود نباشد و در عین حال قرائت صحیح باشد.

النشر في القراءات العشر (1/ 13)
(وَقَالَ) الْإِمَامُ أَبُو مُحَمَّدٍ مَكِّيٌّ فِي مُصَنَّفِهِ الَّذِي أَلْحَقَهُ بِكِتَابِهِ " الْكَشْفِ " لَهُ: فَإِنْ سَأَلَ سَائِلٌ فَقَالَ: فَمَا الَّذِي يُقْبَلُ مِنَ الْقُرْآنِ الْآنَ فَيُقْرَأُ بِهِ؟ وَمَا الَّذِي لَا يُقْبَلُ وَلَا يُقْرَأُ بِهِ؟ وَمَا الَّذِي يُقْبَلُ وَلَا يُقْرَأُ بِهِ؟ فَالْجَوَابُ أَنَّ جَمِيعَ مَا رُوِيَ فِي الْقُرْآنِ عَلَى ثَلَاثَةِ أَقْسَامٍ: قِسْمٌ يُقْرَأُ بِهِ الْيَوْمَ، وَذَلِكَ مَا اجْتَمَعَ فِيهِ ثَلَاثُ خِلَالٍ، وَهُنَّ: أَنْ يُنْقَلَ عَنِ الثِّقَاتِ عَنِ النَّبِيِّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ -، وَيَكُونَ وَجْهُهُ فِي الْعَرَبِيَّةِ الَّتِي نَزَلَ بِهَا الْقُرْآنُ سَائِغًا، وَيَكُونَ مُوَافِقًا لِخَطِّ الْمُصْحَفِ. فَإِذَا اجْتَمَعَتْ فِيهِ هَذِهِ الْخِلَالُ الثَّلَاثُ قُرِئَ بِهِ وَقُطِعَ عَلَى مُغَيَّبِهِ وَصِحَّتِهِ وَصِدْقِهِ ; لِأَنَّهُ أُخِذَ عَنْ إِجْمَاعٍ مِنْ جِهَةِ مُوَافَقَةِ خَطِّ الْمُصْحَفِ، وَكَفَرَ مَنْ جَحَدَهُ.
قَالَ: (وَالْقِسْمُ الثَّانِي) مَا صَحَّ نَقْلُهُ عَنِ الْآحَادِ وَصَحَّ وَجْهُهُ فِي الْعَرَبِيَّةِ وَخَالَفَ لَفْظُهُ خَطَّ الْمُصْحَفِ، فَهَذَا يُقْبَلُ وَلَا يُقْرَأُ بِهِ لِعِلَّتَيْنِ: إِحْدَاهُمَا أَنَّهُ لَمْ يُؤْخَذْ بِإِجْمَاعٍ، إِنَّمَا أُخِذَ بِأَخْبَارِ الْآحَادِ وَلَا يَثْبُتُ قُرْآنٌ يُقْرَأُ بِهِ بِخَبَرِ الْوَاحِدِ، وَالْعِلَّةُ الثَّانِيَةُ أَنَّهُ مُخَالِفٌ لِمَا قَدْ أُجْمِعَ عَلَيْهِ فَلَا يُقْطَعُ عَلَى مُغَيَّبِهِ وَصِحَّتِهِ وَمَا لَمْ يُقْطَعْ عَلَى صِحَّتِهِ لَا يَجُوزُ الْقِرَاءَةُ بِهِ، وَلَا يَكْفُرُ مَنْ جَحَدَهُ، وَلَبِئْسَ مَا صَنَعَ إِذَا جَحَدَهُ.
قَالَ (وَالْقِسْمُ الثَّالِثِ) هُوَ مَا نَقَلَهُ غَيْرُ ثِقَةٍ أَوْ نَقَلَهُ ثِقَةٌ وَلَا وَجْهَ لَهُ فِي الْعَرَبِيَّةِ، فَهَذَا لَا يُقْبَلُ وَإِنْ وَافَقَ خَطَّ الْمُصْحَفِ، قَالَ: وَلِكُلِّ صِنْفٍ مِنْ هَذِهِ الْأَقْسَامِ تَمْثِيلٌ تَرَكْنَا ذِكْرَهُ اخْتِصَارًا. (قُلْتُ) : وَمِثَالُ الْقِسْمِ الْأَوَّلِ مَالِكِ وَ (مَلِكِ) وَ (يَخْدَعُونَ) وَيُخَادِعُونَ (وَأَوْصَى) وَوَصَّى وَ (يَطَّوَّعُ) وَتَطَوَّعَ وَنَحْوَ ذَلِكَ مِنَ الْقِرَاءَاتِ الْمَشْهُورَةِ. وَمِثَالُ الْقِسْمِ الثَّانِي قِرَاءَةُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ وَأَبِي الدَّرْدَاءِ: (وَالذَّكَرَ وَالْأُنْثَى) فِي وَمَا خَلَقَ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَى وَقِرَاءَةُ ابْنُ عَبَّاسٍ (وَكَانَ أَمَامَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ صَالِحَةٍ غَصْبًا وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ كَافِرًا) وَنَحْوَ ذَلِكَ مِمَّا ثَبَتَ بِرِوَايَاتِ الثِّقَاتِ، (وَاخْتَلَفَ الْعُلَمَاءُ) فِي جَوَازِ الْقِرَاءَةِ بِذَلِكَ فِي الصَّلَاةِ، فَأَجَازَهَا بَعْضُهُمْ [پس چطور می‌گویید که احدی از سلف و خلف چیزی غیر از آنچه که گفتیم قائل نیستند که اگر یکی از این سه شرط رفت، صحیح نیست] لِأَنَّ الصَّحَابَةَ وَالتَّابِعِينَ كَانُوا يَقْرَءُونَ بِهَذِهِ الْحُرُوفِ فِي الصَّلَاةِ، وَهَذَا أَحَدُ الْقَوْلَيْنِ لِأَصْحَابِ الشَّافِعِيِّ وَأَبِي حَنِيفَةَ وَإِحْدَى الرِّوَايَتَيْنِ عَنْ مَالِكٍ وَأَحْمَدَ. [از هر چهار مذهب قول پیدا شد!] وَأَكْثَرُ الْعُلَمَاءِ عَلَى عَدَمِ الْجَوَازِ [این اکثر مربوط به بعد از ابن مجاهد و کاری است که او کرد و ترسی که از شیعه پیدا کردند] ...

· این بحث اجماع از قرن سوم به بعد و از زمان قاسم بن سلام شروع شد و منشأ شده برای بسیاری از برخوردها و حال آنکه اساس آن مورد سؤال است.

· طبقات القراء ذهبی ص156 دارد:

معرفة القراء الكبار على الطبقات والأعصار (ص: 156)
10- أبو الحسن بن شنبوذ هو محمد بن أيوب بن الصلت، ومنهم من يقول: ابن الصلت بن أيوب بن شنبوذ البغدادي. شيخ الإقراء بالعراق. مع ابن مجاهد.
.... وكان ثقة في نفسه، صالحا دينا متبحرا في هذا الشأن، لكنه كان يحط على ابن مجاهد، ويقول: هذا العطشى لم تغبر قدماه في طلب العلم، ويعني أنه لم يرحل من بغداد، وليس الأمر كذلك، قد حج وقرأ على قنبل بمكة. [که این دفاع بسیار ضعیف است]