بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۶

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای صراف، در ذیل صفحه است


************
تقریر جدید:















************
تقریر آقای صراف:
سه‌شنبه 18/7/1396

· لازم است بفهمیم که روش‌های ضبط و رسم در کل بشر چگونه بوده است. اینکه مخالفت با رسم عثمان که پایه خواندن است، به چه نحو تصویر می‌شود، به این امر بستگی دارد. ما می‌توانیم رسمی داشته باشیم که سر سوزن انعطاف نداشته باشد و به قاری اصلاً اجازه ندهد که یک چیز را دو جور بخواند، مثل الفبای بین المللی فونتیک که این بنا را دارند که همه آنچه که به نظر می‌رسیده از مصوت‌ها و همخوان‌ها، برای آن علامت قرار داده شده است.

· رسم، آن بنیه‌های اصلی حروف بدون نقطه بوده که قاری آن را می‌خوانده و تلقی از استاد، پشتوانه این قرائت بوده است. اما نقطه‌گذاری‌ها، ضبط به حساب می‌آید و اعجام برای روشن کردن آن بوده است. اصل اینکه این خط از کجا بوده، بحث‌های مفصلی صورت گرفته و به حسب ظاهر از یک جایی به حیره آمده بوده و کسانی آن را از حیره آورده بودند و بعضی هم از یمن آورده بودند و دو جور خط هم بوده (مسند و یک خط دیگری) اما به حسب بحث‌های تاریخی که الآن می‌گویند این نحو نوشتنی که الآن ما داریم، شروعش از فینیقی‌ها بوده و بعد هم آرامی‌ها و ... و اتفاقاً حروف فینیقی‌ها و تسمیه‌های آنها هم هست. این فینیقی‌ها هم الآن به این نام معروف شده‌اند اما در اصطلاح کتب قدیم، کنعانیون گفته می‌شود. فرزندان حضرت ابراهیم(ع) دو گروه شدند که یک گروه در کنعان و منطقه شام و سوریه و لبنان ماندند و دیگری حضرت هاجر و اسماعیل و ... بودند که آمدند در منطقه حجاز و قریش که از ذریه حضرت اسماعیل بودند در حجاز بودند. (فینیقی، لغتی است که یونانی‌ها برای کنعانی‌ها به کار می‌برده‌اند و الآن چون لغاتشان را از یونان می‌گیرند، این اصطلاح رواج پیدا کرده است). در این خط، رسم منعطف است و می‌تواند چند حرف را نشان دهد و مثل کبیراً و کثیراً که اگر نقطه برداشته شود، تاب هر دو را دارد (در احزاب/68) اما تاب مثل منیراً را ندارد که این کاملاً به رسم [خط]، بستگی دارد.

· در مورد شاذ چند اصلاح وجود دارد. یکی از اصطلاحات آن به هر قرائتی غیر از آن 7 قرائتی که ابن مجاهد مطرح کرد، گفته می‌شود. به آن اصطلاحی که در مقابل قراءات متواتر گرفته‌اند، ابن جزری قبول ندارد و می‌گوید که اگر سند صحیح باشد، شاذ نیست و فقط اگر سند غیرصحیح است و در افواه آمده باید به آن شاذ بگوییم. اصطلاح دیگر شاذ: به 4 تا از آن 14 تا گفته می‌شود. چون قراء عشره که متواتر هستند و قرائت اختصاصی این چهار نفر دیگر را قرائت شاذ می‌گویند.

· در زمان‌های مختلف، قراءات به لحاظ رواجشان تفاوت داشته‌اند و معلوم است که در زمان علامه ده قرائت در عراق رواج نداشته است بخلاف زمان و محیط شهید اول که بسط بیشتری بوده و لذا ایشان به علامه اشکال می‌کنند.

· ادامه النشر:
وَلَمَّا كَانَ فِي نَحْوِ ثَلَاثِينَ مِنَ الْهِجْرَةِ فِي خِلَافَةِ عُثْمَانَ - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ - حَضَرَ حُذَيْفَةُ بْنُ الْيَمَانِ فَتْحَ أَرْمِينِيَّةَ وَأَذْرَبِيجَانَ، فَرَأَى النَّاسَ يَخْتَلِقُونَ فِي الْقُرْآنِ وَيَقُولُ أَحَدُهُمْ لِلْآخَرِ قِرَاءَتِي أَصَحُّ مِنْ قِرَاءَتِكَ، فَأَفْزَعَهُ ذَلِكَ وَقَدِمَ عَلَى عُثْمَانَ وَقَالَ: أَدْرِكْ هَذِهِ الْأُمَّةَ قَبْلَ أَنْ يَخْتَلِفُوا اخْتِلَافَ الْيَهُودِ وَالنَّصَارَى، فَأَرْسَلَ عُثْمَانُ إِلَى حَفْصَةَ أَنْ أَرْسِلِي إِلَيْنَا بِالصُّحُفِ [به آنچه در زمان ابوبکر و عمر جمع شده بوده، کلمه مصحف گفته نشده و تعبیر صحف به کار رفته و صحف در یک وقتی است که یک کتابی شیرازه نشده و نظم ندارد مثل پوشه‌های امروزی، بخلاف مصحف] نَنْسَخْهَا ثُمَّ نَرُدَّهَا إِلَيْكِ، فَأَرْسَلَتْهَا إِلَيْهِ، فَأَمَرَ زَيْدَ بْنَ ثَابِتٍ وَعَبْدَ اللَّهِ بْنَ الزُّبَيْرِ وَسَعِيدَ بْنَ الْعَاصِ وَعَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ الْحَارِثِ بْنِ هِشَامٍ أَنْ يَنْسَخُوهَا فِي الْمَصَاحِفِ، وَقَالَ: إِذَا اخْتَلَفْتُمْ أَنْتُمْ وَزَيْدٌ [زید، انصاری و تازه مسلمان از مدینه بود و از قریش نبود بخلاف بقیه که از قریش بودند] فِي شَيْءٍ فَاكْتُبُوهُ بِلِسَانِ قُرَيْشٍ، فَإِنَّمَا نَزَلَ بِلِسَانِهِمْ، فَكُتِبَ مِنْهَا عِدَّةُ مَصَاحِفَ، فَوَجَّهَ بِمُصْحَفٍ إِلَى الْبَصْرَةِ، وَمُصْحَفٍ إِلَى الْكُوفَةِ، وَمُصْحَفٍ إِلَى الشَّامِ، وَتَرَكَ مُصْحَفًا بِالْمَدِينَةِ، وَأَمْسَكَ لِنَفْسِهِ مُصْحَفًا الَّذِي يُقَالُ لَهُ الْإِمَامُ [به آن مصحف‌هایی که به بلاد فرستاده شده بود هم مصحف امام گفته می‌شود]، وَوَجَّهَ بِمُصْحَفٍ إِلَى مَكَّةَ، وَبِمُصْحَفٍ إِلَى الْيَمَنِ، وَبِمُصْحَفٍ إِلَى الْبَحْرَيْنِ، ...