بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر-بحث تعدد قراءات-سال ۹۳

فهرست جلسات مباحثه تفسیر

تقریر سابق آقای شریف در ذیل صفحه است

تقریر جدید:















تقریر آقای شریف در انجمن علمی:

http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=241.0
شریف
5 خرداد 26 رجب المرجب 1435 - دوشنبه

بسم الله الرحمن الرحیم
مقصود ما این است که واقعیتی را که تمام مسلمین از شیعه و سنی در قرن اول محشور باهاش بودند و ابایی ازش نداشتند، تحقیق شود.
ادعای ما این است که از قرن چهارم به بعد برندهای علمای اهل سنت، فهمیدند که شیعه حکومت پیدا می کند، لذا دانستند که به زودی کل فرهنگ اهل سنت از بین می رود.
لذا به فکر افتادند که کاری انجام بدهند.
شوخی نیست قرائت ابن شنبوذ همان آیه بسیف علی را.
که ذهبی می گوید: چرا با ابن شنبوذ اینگونه برخورد شد. و المسالۀ اختلف فیها قدیما و جدیدا. یعنی حرف جدیدی نبوده است و از گذشته درباره آن اختلاف بوده است.

اصل حرف این است که ما آن فضا را به طور واضح کشف کنید و بعد تحلیل کنیم.
بعد در تحلیل سراغ این حرفها می رویم که:
حقیقت قرآن چیست و کیفیت نزول آن به چه شکل است.
آیا کل قرآن منزل هست یا نیست؟
آیا مصحف قرآنی همه چیز را دارد یا ندارد؟
اگر دارد آیا وحی بیانی را هم دارد یا ندارد یا مختلف فیه است؟

الان به عنوان سوال مطرح می کنم، برای اینکه سنگینی فضا شکسته بشود و آرام بشویم تا بفهمیم که فضا سنگین نیست، این سوال را مطرح کردم.
تا ما حقیقت قران از خود لسان قرآن و روایات نفهمیم، این سنگینی وجود دارد.
ابتدا باید بفهمیم قرآن کریم چیست؟
وقتی فهمیدیم، از فضای روایات اهل سنت خیلی ناراحت می شویم.

در فهم کلاسی شاید ما دچار مشکل بشویم که قبل از قرن چهارم هم حرف اهل سنت قابل تحمل است.
ولی در فهم ارتکازی اینگونه نیست.
الان سوال من این است: با اینکه اگر این است که اهل سنت ناراحتند، چرا در تمام این پانزده قرن، در طول قرون این بحث قرائات را دست خورده کردند؟
آیا در قرون اول اینگونه بود قرائات قرآن؟
ارتکاز مسلمین، چندش آور نبوده برای آنها اختلاف در قرائات.

از چهره های معروف ادبیات فارسی در قرن هفتم که در اشعارش به بحث تعدد قرائات اشاره کرده، حافظ است. در دیوانش می گوید:
.... قرآن ز بر بخوانی با چهارده روایت.
این ارتکاز را چه می کنید؟
معلوم می شود این ارتکاز هست، ولی چون در فضای کلاسی گیر می افتیم، چندش آور می شود برای ما.
در تفسیر عیاشی هست.
در خصال هم هست. سندش هم خوب است.
در خصال دو تا روایت دارد یکیش صعیف است و یکی خوب است.
در این روایت می فرماید:
الخصال ؛ ج‏2 ؛ ص358
43- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الصَّيْرَفِيِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ‏ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ الْأَحَادِيثَ تَخْتَلِفُ عَنْكُمْ قَالَ فَقَالَ إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ عَلَى سَبْعَةِ أَحْرُفٍ‏ وَ أَدْنَى مَا لِلْإِمَامِ أَنْ يُفْتِيَ عَلَى سَبْعَةِ وُجُوهٍ ثُمَّ قَالَ‏ هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ‏ «1».
________________________________________
ابن بابويه، محمد بن على، الخصال، 2جلد، جامعه مدرسين - قم، چاپ: اول، 1362ش.

ادنی ما للامام ان یفتی علی سبعۀ احرف: یعنی می شود برای کسی که اهل است، فتوا را می دهند. ولی اگر اهل نبود طرف که حضرت برای او فتوا بدهند که چگونه بخواند، او امسک بغیر حساب.

اگر مقصود از روایت همان باشد که چند تا شاهدش را داشتیم و خواهیم گفت، این روایت خیلی به کار می آید.

یکی از جاهایی که خیلی خوب مرحوم صاحب جواهر بحث کرده اند.
حاصلش این است که حرف شهید ثانی که گفته است
این اجماع از کجا آمده است؟
یک اجماعی هم مقابلش است.
بعدا هم فروعاتی دارد که من هرچه گشتم پیدا نکردم.
خود شهید فروعات را آورده است.
در جلد 9 جواهر ص 291
ما یقال دارند و بعد جواب می دهند.
لا یقال انه ... فلا یجزیه الا ... و هو لا یحصل الا بقرائات السبع
ایشان می خواهند بگویند که شهید می گوید: هفت قرائت متواتر است و مسلم است.
بعد می گویند:
بل لعل هذه السبعۀ هی مراد قوله صلی الله علیه و اله: نزل القرآن علی سبعۀ احرف

بخصوص آن چیزی که از جلد 52 بحار آوردیم مال قضیه سید شمس الدین در جزیره خضرا که صریحا گفت:
(یادم می آید در مجلس حاج اقا مطرح شد که جزیره خضرا دروغ است. حاج آقا یک کلمه گفت.
گفت: در نجف در مجلسی بحث شد که جزیره خضرا دروغ است. یکی از علما راه افتاد در کوچه های نجف و عصایی در دستش بود و می گفت: این عصا مال جزیره خضرا است.)
سید در اینجامی گویند: در مکه و در مدینه تا حجۀ الوداع نزل القران علی سبعۀ احرف.
عبارتش دقت دارد.
نمی گوید در دوره اخیر جور دیگری بود. بلکه می گفت: هرجا اختلافی بود جبرئیل اختلاف را رفع می کرد.

مثلا عده ای فقه الرضا را رد می کنند، چرا؟ چون در آن روایتی هست که حضرت فرمودند: مختار هستی پایت را در وضو بشوری یا مسح کنی.

حالا در بحار روایت آورده اند به نقل از پدر علی بن ابراهیم و سندش هم درست است که نزل القرآن علی حرف واحد.
ما حق نداریم بگوییم که سبعۀ احرف.
اجماع شیعه امامیه است که قرائت واحدی برای شیعه نقل نکرده اند و اجماع است که قرائت هفتگانه را هرکدامش را بخوانید درست است.

عبارت عروه این است: الاحوط عدم التجاوز عن السبع من العشرۀ
این اجماع از کجا می آید؟
وجهش چیست؟
اگر یک حرف است. این حرف، هفت تا حرف است. قسم نمی توانیم بخوریم که آن هفت مال اهل بیت است.
اجماع داریم که آن هفت تا مال ابن مجاهد است.
شیخ مفید، متاخر بوده اند از ابن مجاهد. ابن مجاهد 324 بوده است. و شیخ مفید بعد او بوده است و حدود 100 سال فاصله است بین آنها.
علمای ما با کار ابن مجاهد مشکل نداشتند. نه بخاطر اینکه می خواستند حرف آنها را بپذیرند. بلکه به خاطر دستور اهل بیت که اقروا کما ... الناس.
بعدا در شیعه صحبت شد، که اگر این هفت تا قطعی است، پس بقیه که نمی تواند یقینی باشد، اشتغال یقینی برائت یقینی می خواهد.
حالا
سوال این است
حرف واحد است.
این حرف واحد، عند الله آمده است یا نیامده است؟
بحث سنگینی بین علما شده است و صاحب جواهر می گوید: این هفت تا متواتر هستند ولی خود این هفت تا بحث دارد.
قراء معروف ده نفر هستند. چهار نفر هستند که شواذ هستند ولی حسابی و اصل کاری هستند.
این میشود 14 روایت.
من می گویم قرائت و روایت در آن زمان یکی بوده است درباره قرآن.
قرائت درست و عقلایی، جز روایت چیزی نبوده است.
حالا
خود آن چهار تا از علمای مهم اهل سنت هستند. علمای اهل سنت حسابی با ابن مجاهد مخالفت کردند به خاطر حذف این چهار نفر.
اگر این اشتباه را نکرده بود، بیش از امروز، هفت قرائتش تثبیت می شد. ولی به خاطر حذف آن سه نفر،
علمای اهل سنت با او مخالفت کردند.

الان یک فایلی هست از قرآن، کنار قرآن عثمان طه، تمام نظرات دیگران را از هفت قرائت و ده قرائت و شواهدش را آورده است.
در یک سایت قرآنی این هست، و خیلی چیزهای خوبی در آن هست.

به سه تا می گویند: قرائت عشره مشهور.
به بالای ده تا می گویند شواذ
الان صحبت در این است که:
ما با این توضیحات، قطع نداریم که حرف واحدی که امام فرمودند قطعا در این هفت تا باشد.
ولی اجماع تام داریم که با قرائت سبعه نماز بخوانیم نماز درست است.
از طرف دیگری می بینیم نزل القران علی حرف واحد.
این است که فضا را سنگین می کند.
رمز این اجماع چه بوده است؟
تقیه بوده است؟
یا اینکه رمزش چیز دیگری بوده است؟
یا از باب قبول حجت ظاهری ، قبول کرده اند. یعنی تا وقتی که شرایط مهیا بشود، منِ مولا از شما می پذیرم.
یعنی اگر به علم تفصیلی منجر به خطا بشود، چه می شود؟
مرحوم میرزا هاشم آملی می گویند: شیخنا الحائری احتیاط می کرد در نماز دو قرائت می خواندند هم ملک و هم مالک یوم الدین.
بعد ایشان می گویند: این که احتیاط نیست.
چرا این احتیاط را داشته اند؟
چون می دانند که هر دو هست و لذا وظیفه من سنگین می شود.
اگر اجماع برای تقیه باشد، که در خانه خودم که تقیه ندارد.

در زمان شیخ کتاب می نویسند به نام خلاف و اختلافات شیعه و سنی را مطرح می کنند، پس معلوم تقیه در حد سنگین نبوده است.
من عرض می کنم ظاهر فتوا این است که همه می گویند با این اختلاف قرائات نماز درست است.
ولی اگر من قطع پیدا کردم که اشتباه خواندم از یک جهت از قرائت، الان تکلیف من چه می شود؟
من به ذهنم می آید:
این اجماع درست است.
این قطعی هم که برش مترتب است خوبه.
این که هم مالک بخوانید دریک رکعت و هم در رکعت دیگر ملک بخوانید این هم درست است.
وقتی شما در یک نماز یک چیز بخوانی و در نماز دیگر، چیز دیگر، چطور می گویید من قطع دارم که هر دو درست است.
اگر هر دو درست است، پس چرا یکی از آنها را در هر دو رکعت نمی خوانید؟
پس شما قطع دارید که یکی از آنها قطعا درست نیست.مردد هستیم.
این قطع را از کجا می فهمیم، که قطع داریم که یکی از آنها درست نیست.
ما نسبت به عالم ثبوت نمی توانیم قسم بخوریم که من که دو عبارت خواندم، حتما یکیش غلط است.