بسم الله الرحمن الرحیم

جلسات تفسیر سوره مباركة قاف-سال ۹۲

فهرست جلسات مباحثه تفسیر


تقریر سابق آقای شریف در ذیل صفحه است


**************
تقریر جدید:















****************
تقریر آقای شریف در انجمن علمی:
http://www.hoseinm.ir/forum/index.php?topic=239.0
شریف
8 بهمن 1392 - 26 ربیع 1435- سه شنبه

بسم الله الرحمن الرحیم
[]بحث در روایت کافی ج 2 ص 219 ح 10 بودالكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏2 ؛ ص219
10- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ: قِيلَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ النَّاسَ يَرْوُونَ أَنَّ عَلِيّاً ع قَالَ عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ سَتُدْعَوْنَ‏ إِلَى‏ سَبِّي‏ فَسُبُّونِي ثُمَّ تُدْعَوْنَ إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي فَلَا تَبَرَّءُوا مِنِّي فَقَالَ مَا أَكْثَرَ مَا يَكْذِبُ النَّاسُ عَلَى عَلِيٍّ ع ثُمَّ قَالَ إِنَّمَا قَالَ إِنَّكُمْ سَتُدْعَوْنَ‏ إِلَى‏ سَبِّي‏ فَسُبُّونِي ثُمَّ سَتُدْعَوْنَ إِلَى الْبَرَاءَةِ مِنِّي وَ إِنِّي لَعَلَى دِينِ مُحَمَّدٍ وَ لَمْ يَقُلْ لَا تَبَرَّءُوا مِنِّي فَقَالَ لَهُ السَّائِلُ أَ رَأَيْتَ إِنِ اخْتَارَ الْقَتْلَ دُونَ الْبَرَاءَةِ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا ذَلِكَ عَلَيْهِ وَ مَا لَهُ إِلَّا مَا مَضَى عَلَيْهِ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ حَيْثُ أَكْرَهَهُ أَهْلُ مَكَّةَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ‏ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ- إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ‏ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص عِنْدَهَا يَا عَمَّارُ إِنْ عَادُوا فَعُدْ فَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عُذْرَكَ وَ أَمَرَكَ أَنْ تَعُودَ إِنْ عَادُوا.________________________________________كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.

در اینجا حضرت نفرمود: لاتبروا منی. ممکن است کسی در وضعیتی قرار بگیرد و فرد مجبور به برائت ظاهری شود.--اینکه فقط این روایت را خوندیم برای کلماتی که در عبارت والله ما ذلک علیه هست. ]خیلی عبارت ظریف است.فضای روایت فضای تخطئه کردن نیست.وقتی راوی می گوید ان اختار القتل، در اینجا حضرت فرمودند: والله ما ذلک علیهدر اینجا یعنی قتل بر تو واجب نشده است. واجب نیست که خودت رو به کشتن بدهی.نفرمودند: والله ماذلک له، که تنقیص و تخطئه باشد. ولی فرمودند: والله ما ذلک علیه، یعنی کشته شدن بر تو واجب نیست از طرف خداوند.
---در روایت هست که خداوند تبارک و تعالی بر امت منت گذاشته و تقیه را برای آنها وضع کرده که کشته نشوند. ..(بررسی)-نکته دیگری که دارد این است که ممکن است بگوییم یعنی تقیه تا این حد جاری است که وقتی به ما می گویند از علی بیزار شوید، بتوانیم!!
---در ادامه روایت حضرت چنین می فرمایند: و ما له الا...می خواهیم بفهمیم که لحن حضرت در این روایت درباره تقیه چیست؟فهمیدیم که حضرت مرادشان این است که تقیه در اینجا حرام نیست.وقتی حرام نبود، یعنی 4 صورت دیگر برای تقیه باقی می ماند. حالا کدامیک از آن 4 صورت است/ باید روایت را بررسی کنیم.حضرت اول با علی آوردند و گفتند حرام نیست و کشته شدن هم واجب نیست.بعد هم در عبارت کلمه له را آوردند یعنی تقیه واجب است. و ما له یعنی تقیه برای تو واجب است.و ما له الا... یعنی اگر می خواهد نفع خودش را ملاحظه بکند، این است که اختیار تقیه کند نه اختیار قتل را. اگر می خواستند فقط بگویند قتل را اختیار نکن، می توانستند فقط با یک عبارت مقصود خود را بیان کنند و لازم نبود کلام را دو بخشی کنند و خلاف فصاحت عمل کنند.
به بیان دیگر عبارت: و ما له: یعنی ما یستحب له الا ما مضی علیه عمار...و ما یکون راجحا له الا ما مضی علیه عمار ...
---ضبط صدا شروع شد: 11:43 ق.ظ 26/03/1435
اما گام دوم بحثدر اینجا لازم است روایت دیگری از کافی باب تقیه بخوانیم. این روایت شماره 15 باب تقیه است.الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏2 ؛ ص22015- عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ مَا مُنِعَ مِيثَمٌ رَحِمَهُ اللَّهُ مِنَ التَّقِيَّةِ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ عَلِمَ أَنَّ هَذِهِ الْآيَةَ نَزَلَتْ فِي عَمَّارٍ وَ أَصْحَابِهِ- إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ‏ «1».________________________________________كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.

اینجا منع را مُنعَ بخوانیم یا مَنَع؟اگر مُنع بخوانیم، یعنی روایت دهم اگر بفرماید تقیه حرام است، باید در روایت پانزدهم بخوانیم ما مَنع اگر بخوانیم ما مُنِعَ، یعنی تقیه کردن میثم حرام نبود، و اختیار قتل هم برای او واجب نبود. یعنی حلال بود که تقیه کند.در نرم افزار، مُنع هست ولی ظاهرا باید مَنَعَ باشد.شارحین این عبارت در کتابها، این روایت را کاملا مدح گرفتند. ولی این روایت کاملا بحث مدح در آن مطرح نیست.اگر این روایت را منع بخوانیم به ضم، و با روایت دهم کنار هم بگذاریم، می شود رجحان تقیه.
--روایت دهم می گوید به قاعده اولی اختیار قتل مرجوح و اختیار تقیه واجب است.در روایت پانزدهم چند احتمال هست.احتمال اول اینکه میثم با اینکه می توانست تقیه کند، ولی به به قتل را اختیار کرد.احتمال دیگر: اینکه امام می خواهند بفرمایند ولو میثم در عالی ترین درجه مقربین است ولی باز هم عمل اولی از عمل او موجود است و بهتر بود تقیه می کرد.اگر این احتمال دوم را بپذیریم بین دو روایت دهم و پانزدهم جمع می شود.در این روایت امام می فرمایند: وقتی در این فضا قرار می گیرد اختار القتل، والله ما علیهاما وقتی اختیار قتل کرد، بهترین درجه است اما به معنای این نیست که ترک اولی نکرده باشد.
----در بحار روایت هستدر جاهای دیگر هم هست.تفسير القمي ؛ ج‏1 ؛ ص16قَوْلِ الصَّادِقِ ع‏ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُحِبُّ أَنْ‏ يُؤْخَذَ بِرُخَصِهِ‏ كَمَا يُحِبُّ أَنْ يُؤْخَذَ بِعَزَائِمِه‏________________________________________قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمي، 2جلد، دار الكتاب - قم، چاپ: سوم، 1404ق.
---کسانی هستند که وقتی می خواهیم کمالات نفسی آنها را ببینیم - نه کمالات نسبی - درباره آنها می گوییم اینها سادات امت هستند و بزرگان امت هستند.اما یک وقتی می خواهیم ترازوی دقیق دقیق کار کنیم تا بفهمیم فرق این بزرگان با یکدیگر چیست؟در این فضاست که می فرماید: ما منع میثم.ختم صحبت به روایتی که در کافی هست.الكافي (ط - دارالحديث) ؛ ج‏3 ؛ ص5592261/ 21. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى‏، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى‏ «3»، عَنْ زَكَرِيَّا الْمُؤْمِنِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَسَدٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَطَاءٍ، قَالَ:قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام: رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ أُخِذَا، فَقِيلَ‏ لَهُمَا: ابْرَءَا مِنْ‏ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ، فَبَرِئَ‏ «4» وَاحِدٌ مِنْهُمَا، وَ أَبَى الْآخَرُ، فَخُلِّيَ سَبِيلُ الَّذِي بَرِئَ، وَ قُتِلَ الْآخَرُ؟ فَقَالَ: «أَمَّا الَّذِي بَرِئَ فَرَجُلٌ فَقِيهٌ فِي دِينِهِ، وَ أَمَّا «5» الَّذِي لَمْ يَبْرَأْ فَرَجُلٌ تَعَجَّلَ إِلَى الْجَنَّةِ». «6»________________________________________(6). الوافي، ج 5، ص 694، ح 2896؛ الوسائل، ج 16، ص 226، ح 21425؛ البحار، ج 75، ص 436، ح 101.________________________________________كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - دارالحديث)، 15جلد، دار الحديث - قم، چاپ: اول، ق‏1429.
در این روایت زیبا که موید بحث ماست که تقیه واجب است. مرحوم صاحب جواهر در بحث تدلیس نکاح می گوید: حیله در احکام شریعت جایز نیست و خدا به شدت محکوم کرده است.اما یک حیله داریم که حیله شرعی است. و به دنبال جلب نفع شخصی و هوای نفس نیست.یعنی حیله ای که غیر اهل علم آنها را متوجه نمی شود و فقیه آنها را به وسیله آن برای عوام جا می اندازد.
--حالا با توجه به این روایت، حالا که تقیه جائز است و اختیار قتل واجب نیست، با این روایت رتبه بندی را نیز مشخص بفرمایید.حضرت در این روایت شماره 21 رتبه بندی را مشخص می فرمایند.که اگر فردی در آن موضع تقیه کند، فقیه است و اگر تقیه را هم رعایت نکرد، ...0مرحوم علامه حلی 12 بار نماز خود را قضا کرده بود.مرحوم آسید احمد خوانساری سه بار نمازهای خود را قضا کرده بود.مرحوم میرزا حبیب الله نمازهای پدر و مادرش را قضا کرده بود.