بسم الله الرحمن الرحیم

أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه



هم فاطمة و


ولادة أمير المؤمنين علیه السلام و سیزده رجب

ولادة أمير المؤمنين علي بن أبي طالب(23 ق هـ - 40 هـ = 600 - 661)


ولادة أمير المؤمنين علیه السلام و سیزده رجب









فروردین ۱۳۹۷ - ۰۶:۳۰

۱۳رجب: از شاه‌ سلطان‌ حسین صفوی تا ناصرالدین شاه

۱۳رجب: از شاه‌ سلطان‌ حسین صفوی تا ناصرالدین شاه

نظر مشهور علما در باره روز ولادت امام علی (ع) سیزدهم رجب است، اما تواریخ دیگری هم گفته شده، و همین امر سبب شد تا شاه سلطان حسین صفوی مجمعی از علما فراهم آورد تا روز قطعی را معین کنند، و کردند. بعدها ناصر الدین شاه، جشن سیزده رجب را توسعه داد و مراسم سلام عام را همراه با جشن‌های مفصل شهری باب کرد. شرح ما وقع در این رساله کوتاه آمده است.

۱. اختلاف نظر در تاریخ ولادت امام علی علیه السلام
سابقا مقاله مفصلی با عنوان «مسلمانان در قرن چهارم، چه روزهایی بزرگداشت می گرفتند» نوشتم و ضمن آن به پیشینه مناسبت های مذهبی در شیعه و در مقایسه با اهل سنت پرداختم. این مسأله یکی از دغدغه های اصلی منجم ـ مورخان بوده و کسی مانند بیرونی به طور جد به آن پرداخته و نه تنها اسلام، بلکه در ادیان و فرهنگهای دیگر نیز آن را با تفصیل تمام در آثار الباقیه و آثار دیگرش دنبال کرده است. آن مقاله تا حدی در این باره گویاست.

در داخل شیعه، مناسبت های مذهبی، از آغاز اهمیت داشته و رساله هایی مانند «مسار الشیعه» از شیخ مفید، و نیز مطالبی که در کتابهای دعا به دلیل ارتباط آن با وقت و ماه و روز دارد، فراوان بوده است. از جمله مناسبت ها، تاریخ ولادت یا وفات امامان است که طبعا به دلیل اختلاف روایات، گاه متفاوت نقل می شده و آثار آن تا به امروز در تقویم ها دیده می شود.

جالب است که گاه در یک دوره، روزی خاص به عنوان ولادت پذیرفته شده، اما بعدها، به دلیل موضعگیری عالمی یا پادشاهی، آن روز جای خود را به روز دیگری که برای آن هم روایت بوده داده است.

یکی از نمونه های جالب، تاریخ ولادت امام علی علیه السلام است که از قدیم میان مورخان و شرح حال نویسان زندگی امامان، محل اختلاف بوده است.

مشهور چنان است که تولد آن حضرت روز جمعه 13 رجب در سال سی‌ام عام الفیل است. برخی مانند کلینی در کافی، به ذکر «سی سال پس از عام الفیل» بسنده کرده و روز معین نکرده است (کافی: 1/452). شیخ مفید در ارشاد (ص 9)، سید رضی در خصائص امیر المؤمنین (ص 4)، شیخ طوسی در تهذیب (6/9) و مصباح المتهجد (ص 741) (از ابن عیاش) و مالکی در الفصول المهمه (ص 12) و ابن شهر آشوب در مناقب (2/78) و فتال نیشابوری (روضه الواعظین، 192) روز سیزدهم رجب را به عنوان روز ولادت نقل کرده‌اند. روایتی از صفوان جمال از امام صادق علیه السلام روز ولادت را هفتم شعبان می داند. شیخ مفید در کتاب مسار الشیعه روز 23 شعبان را روز ولادت امام علی علیه السلام می داند. مسعودی در اثبات الوصیه (ص 134) نیمه رمضان را روز ولادت امام دانسته است. بیرونی هم در آثار الباقیه (ص 424) هشتم جمادی الاولی را روز ولادت امام علی (ع) دانسته است. جالب است که در مجمل فصیحی ( از احمد خوافی متوفای 845) (1/66) آمده است که ولادت امیر المؤمنین روز سیزدهم رجب الاصم در حرم کعبه که پیش از او و بعد از او کسی در حرم کعبه متولد نشد. شهرت این تاریخ در دوایر سنی در ماوراءالنهر هم جالب است. ایضا در تاریخ بناکتی (ص 98).

۲. تشکیل مجمع علمی برای تعیین روز دقیق ولادت امام علی (ع)
این اختلاف تا دوره صفوی وجود داشت و دقیقا نمی دانیم کدام یک مورد قبول عام بوده، هرچند به دلیل شهرت سیزدهم رجب، بسا آن تاریخ رسمیت داشته است. ما در دوره شاه سلطان حسین، نوعی رسمیت دادن به این قبیل مراسم ها را از طرف حکومت داریم. شاید شاه، روی علائق شخصی خود، به این مسائل توجه می کرده است. این امر سبب شد تا او در پی بررسی این اختلاف برآمده و علما را در این باره گرد آورده و نظرشان را جویا شود و مسأله را به سامانی برساند.

گزارش این تجربه جالب را مرحوم سید عبدالحسین خاتون آبادی ـ از مورخان برجسته عصر صفوی [با ملحقاتی که پسرش به این کتاب دارد] ـ از دوره شاه سلطان حسین بیان کرده که خواندنی است. این تجربه در این باره است که شاه شیعه، از اختلاف نظر در این باره خشنود نبوده و دلش می خواست روزی معین به عنوان روز ولادت امام علی علیه السلام رسمیت یابد و عید رسمی اعلام شود.

وی برای این کار علمای اصفهان را گردآورد و به عبارتی، یک مجمع علمی تشکیل داد. در این مجمع، به دستور شاه، مقرر شد تا هر کسی بر اساس منابع و مدارک و‌ آنچه قبول دارد، نظرش را روی کاغذی بنویسد. این کار انجام شد و در نهایت اکثریت علما و دانشمندان حاضر روز 13 رجب را پذیرفتند. شاه نیز به عقیده اکثریت احترام گذاشت و همان روز را به عنوان روز ولادت پذیرفت و رسمی کرد. این رسمیت سبب شد تا روز 13 رجب شاخص شده و به عنوان روز عید پذیرفته شود.

خاتون آبادی با ادبیات همان روزگار می نویسد: و این عید، از مخترعات شاه سلطان حسین بن شاه سلیمان است. سپس فهرست علمای برجسته حاضر را هم بیان می‌کند.

اما متن خاتون آبادی در باره اقدام شاه سلطان حسین در باره رسمیت دادن به عید 13 رجب که زان پس نیز شاهان و امیران شیعه، این روز را به رسمیت شناخته و بار عام داشتند. اکنون ببینیم خاتون آبادی چه گزارشی از این مجلس داده است:
فائده مهمه: و أیضا از وقایع تجدید عید مولود حضرت سیّد الأوصیاء بود. پادشاه [شاه سلطان حسین] از علماء تفتیش نمود روز تولّد حضرت أمیر المؤمنین علیه السّلام را. و چون خلافی مذکور شد از علّامى شیخ الاسلام أمیر محمّد صالح خواتون آبادى و او را اعتقاد روز هفتم شهر شعبان المعظّم بود بمقتضاى حدیثى.

و قائلى معلوم نبود بجهت آن قول. و حضرت علّامة العلمائى آقا جمال و حضرت أعلم العلماء أمیر محمّد باقر مدرّس [خاتون آبادی] هر دو را اعتقاد این بود که سیزدهم‏ رجب روز ولادت با سعادت آن حضرت است.

پادشاه فرمود که ایشک آقاسى باشى همه علماء اعلام و مدرّسین و متوسطین را اجتماع فرمودند در خانه میرزا باقر صدر خاصّه و بعد از منازعات [علمی]، آقا جمال و میر محمّد باقر ـ سلّمهما اللّه ـ و قریب هشتاد نفر ترجیح دادند که روز ولادت آن حضرت سیزدهم رجب است. و شیخ الاسلام و پسرش میر محمّد حسین و دامادش ملا عبد الکریم هفتم شعبان را روز ولادت آن حضرت گمان کردند. و هر کس اعتقاد خود را نوشته محصّل امر مزبور بنظر اشرف رسانید. و این مجمع در شنبه یازدهم شهر رجب منعقد شد، و پادشاه والا جاه ترجیح مُجمعٌ علیه داده، سیزدهم را عید قرار داد و شب تا صبح بطریق سایر اعیاد نوبه را فرو کوفتند و آن روز را مجلس ساختند. و قول هفتم [شعبان] را که از قدماء و متأخرین قائلى نداشت و مستند آن بغیر حدیثى نبود، اعتبار ننمودند. چنانچه قول به اینکه ولادت با سعادت در هفتم ذى حجّه است یا در چهاردهم رمضان است، نیز به غیر حدیثى دیگر سندى نداشت و کسى اعتبار نکرده بود. پس هر سه قول در یک مرتبه است، لهذا ترجیح قول اول دادند. و این عید از مخترعات شاه سلطان حسین بن شاه سلیمان بن شاه عباس ابن شاه صفى ابن سام میرزا ابن شاه عباس ابن شاه خدابنده ابن شاه طهماسب ابن شاه إسماعیل است نفعه اللّه به فی الدارین.

حضّار مجلس اجلاس از علماء: آقا جمال، أمیر محمّد باقر شیخ الاسلام، ملا بهاء الدین [فاضل هندی]، ملا محمّد حسین لنبانى، ملا محمّد حسین [شیخ الاسلام] و ملا محمّد کاظم پسران ملا شاه محمّد تبریزى، و ملا محمّد هادى و ملا محمّد جعفر اولاد ملا محمّد باقر خراسانى [محقق سبزواری] و نظایر این جماعت. و میرزا داود متولّى و میرزا سیّد محمّد قاضى، و میرزا محمّد طاهر خلیفه سلطانى و شیخ محمّد سبزوارى و سیّد محمّد حسین مشهدى. (وقایع السنین و الاعوام، ص 562)

جالب است که مراسم خلعت دادن به محمد باقر خاتون آبادی (م 1127) که به عنوان علامة العلماء و ملاباشی دستگاه صفوی و نیز مدرس مدرسه بزرگ چهارباغ تعیین شده بود، در روز سیزدهم رجب در سال 1126 داده شد که به نظر می رسد، مراسم رسمی گرفته می شده است.

اما در متن بالا دیدیم که آقا جمال خوانساری هم در مجلسی که برای تعیین روز سیزدهم رجب بوده، حاضر بوده است. شاه از او در این باره سوال کرده و آقا جمال خوانساری (م 1122) رساله ای کوتاه در باره درستی سیزدهم رجب به عنوان روز ولادت امام علی (ع) نوشته است.

۳. رساله آقاجمال خوانساری در پاسخ پرسش شاه سلطان حسین در باره تاریخ ولادت امام علی علیه السلام
به موقف عرض می‌رساند که در باب روز تولد حضرت امام المتقین و امیر المومنین ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ آنچه بر کمترین ظاهر شد، همان است که قبل از این عرض نمود که مشهور میان علمای ما این است که در روز سیزدهم ماه مبارک رجب بوده. و شیخ طوسی در کتاب مصباح [ص 852] حدیثی نقل کرده از حضرت امام جعفر صادق ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ که در هفتم ماه مبارک شعبان بود، و سند آن حدیث ظاهر این است که صحیح باشد. نهایت قولی از کسی از علمای ما موافق آن نقل نکرده‌اند. بنابر این، عمل به آن حدیث مشکل است. بلکه ظاهر این است که نزد ایشان خلاف آن معلوم بوده، و بنابر آن به مضمون آن قایل نشده‌اند، و آن را بر خطایی از یکی از راویان حمل کرده‌اند.

و امثال این بسیار است که در حکمی، حدیث صحیحی وارد شده، و چون مذهب کسی از علمای ما نشده، آن را طرح می‌کنند، و عمل به آنچه مذهب علما بوده می‌کنند، زیرا که مرتبه ایشان ازین بلندتر بوده [که] همگی اتفاق بر خطا بکنند، و با وجود حدیث صحیح بخلاف آن قایل شوند، و کسی از ایشان مطلع بر آن حدیث نشده باشد.

با وجود این که حدیث را نیز ایشان نقل کرده باشند، بلکه عمل نکردن ایشان به آن، دلیل واضحی است بر این که خلاف آن بر ایشان معلوم بوده، و به این سبب آن را طرح کرده‌اند یا تأویلی کرده‌اند، زیرا که معنی حدیث صحیح این نیست که نسبت آن به امام ـ علیه السلام ـ معلوم باشد تا این که طرح آن نتوان کرد، بلکه معنی حدیث صحیح این است که همه راویان آن بر مذهب حق باشند، و به حسب ظاهر عادل باشند، و ظاهر است که این منافات ندارد به آن که گاهی بعضی از ایشان سهوی یا خطایی بکند، و نقلی که کرده باشد، هرگاه خلاف آن به دلیل دیگر مشخص شود، طرح شود.

و مؤیدات دیگر نیز از برای آن حدیث مذکور می‌شود. یکی از آنها این است که در حدیث دیگر، دعایی نقل شده که خداوندا! سؤال می‌کنم تو را به حق دو مولود در رجب، محمد بن علی و دویم پسر او علی بن محمد [مصباح المتهجد، ص 805]؛ و می‌گویند که هرگاه تولد آن حضرت هم در ماه رجب باشد، بایست که آن حضرت هم مذکور باشد، و مقدم مذکور شود.

دلالت این، اگر چه فی الجمله ظهوری دارد، نهایت ممکن است که اکتفای به آن دو امام اشاره باشد، به بلندی مرتبه ایشان به این که سؤال بحق ایشان کردن کافی است در استجابت دعا، و حاجت نیست به ضم کردن دیگری.

یا آن که آن حدیث نیز موافق مذهب مشهور علمای ما نیست، و باید که آن را هم طرح کنند، زیرا که در تولد حضرت امام محمد تقی معروف این است که در ماه مبارک رمضان بوده، و قول نادری [است] که در ماه رجب بوده. و در تولد حضرت امام علی نقی ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ مشهورتر میانه ایشان این است که در نیمه ماه مبارک ذی حجه بوده، و بعضی گفته‌اند که در ماه رجب بوده؛ پس آن حدیث را اکثر ایشان طرح می‌کنند و بر خطایی از یکی از راویان آن حمل می‌کنند.

و دیگر این که در حدیث دیگر از ابراهیم بن هاشم که از معتمدین اصحاب حضرت امام محمد تقی و امام علی نقی ـ صلوات الله و سلامه علیهما ـ بوده، نقل شده که او گفته که تولد حضرت امام علی نقی ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ روز سه شنبه سیزدهم ماه رجب بوده، و می‌گویند که هر گاه تولد حضرت امیر المومنین ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ نیز در سیزدهم ماه رجب باشد، بایست که آن را هم ذکر کند.
و جواب این ظاهر است، زیرا که این وقتی مؤید می‌شود که مراد ابراهیم بن هاشم ذکر فضیلت روز سیزدهم ماه رجب باشد، و آن معلوم نیست، بلکه ممکن است که مراد او بیان تاریخ تولد آن حضرت باشد، و بنابر آن ذکر تولد امام دیگر نیز در این روز در کار نیست، با [یا] آن که شیخ طوسی در مصباح اشاره به طرح آن حدیث کرده [ مصباح: 819]، زیرا گفته روایت نکرده ابراهیم بن هاشم قمی که وفات یافت امام علی نقی علیه السلام روز دوشنبه سیوم ماه رجب، غیر این که گفته متولد شد آن حضرت روز سه شنبه سیزدهم رجب، و مراد او به این که گفته که «غیر این که» اشاره است به این [است] که آنچه او گفته، این تتمه را هم دارد [که گفته امام علی سیزدهم رجب بدنیا آمده. یعنی از روی تعجب و انکار است]، و آن موافق مذهب علمای ما نیست، زیرا که مشهور میانه ایشان این است که در نیمه ماه مبارک ذی حجه بود، چنان که مذکور شد. و بعضی که گفته‌اند که در ماه رجب بوده، در دویم ماه گفته‌اند یا پنجم.

مؤید دیگر این که در حدیث دیگر وارد شده که چون فاطمه بنت اسد ـ رضی الله عنها که والده حضرت امیر المومنین ـ صلوات الله علیه ـ بود در میانه خانه کعبه وضع حملش شد، و از آنجا بیرون آمد و آن حضرت را به خانه خود آورد، رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ زبان مبارک خود را در دهان مبارک آن حضرت گذاشت، و دوازده چشمه از زبان مبارک آن حضرت منفجر شد، و آن حضرت از آن چشمه‌ها سیراب شد. پس آن روز را روز ترویه که به معنی سیراب شدن است، نامیدند. و چون روز دیگر شد، آن حضرت نظر کرد به حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ و بر روی آن حضرت خندید، و به جانب آن حضرت اشاره می‌کرد و مادر آن حضرت چون این حالت را مشاهده کرد، گفت عَرَفَهُ، یعنی شناخت او را، و از آن راه، آن روز را عرفه نامیدند، و چون روز سیوم شد که آن روز دهم ماه ذی حجه بود، ابوطالب که پدر آن حضرت بود، همگی مردم را به ولیمه فرزند بزرگوار خود طلبید، و سیصد شتر و هزار گاو و گوسفند کشت، و ایشان را اطعام کرد. [امالی الطوسی، 708]

و پوشیده نیست که صریح این حدیث این است که تولد آن حضرت در ماه ذی حجه بوده، نه شوال [؟ شعبان] ، پس مؤید احتمال هفتم شوال [؟ شعبان] نمی‌شود، و بر تقدیری که توجیه ذی حجه بشود به این که در آن زمان نسیء می‌کرده‌اند، یعنی ماهها را از جای خود پس می‌انداخته‌اند، پس ممکن است که آن ماه شوال [در حاشیه: شعبان. ظ] باشد و ایشان در آن سال، آن را پس انداخته باشند، و ذی حجه نام کرده باشند، جواب همان است که هر گاه علمای حدیث صحیح صریح را عمل نکرده باشند، به اعتبار دلیلی دیگرِ قوی‌تر که داشته‌اند، پس این حدیث را نیز به طریق اولی عمل نخواهند کرد.

و مؤید این است این که علما در وجه تسمیه روز ترویه و عرفه وجه‌های دیگر گفته و متعرض این وجه نشده‌اند. چه این نشان این است که آن حدیث موافق طریقه ایشان نبوده؛ یا این که طریقه ایشان در نسیء و آنچه بعضی گفته‌اند که در سال مبدأ حمل حضرت رسالت پناهی ـ صلی الله علیه و آله ـ نسیء شده بود، از برای دفع اشکالی که در آن باب هست، منطبق نمی‌شود که در این سال هم نسیء شده باشد، و شوال بجای ذی حجه باشد. چنان که به ملاحظه حساب، طریقه ایشان ظاهر می‌شود.

مجملا چون قول این که تولد آن حضرت در هفتم شعبان باشد، از کسی از علما ما ظاهر نیست، قایل به آن نمی‌توان شد.

و اگر آن روز مقرر شود که عید شود، باید که روز سیزدهم شود که مشهور میانه علمای ماست، و اگر نه، شرعا دغدغه زیاد دارد، و باعث تشنیع مخالفین می‌شود که این طایفه خود نیز به علمای خود اعتقاد ندارند، و علانیه، مخالفت همه ایشان می‌کنند.
بلی، اگر کسی خود تعظیم روز هفتم هم بکند، و روزه و وضو و اعمال خیر در آن هم به عمل آورد، چنان که قبل از این عرض کرده بود، چه به از آن.

و مؤید قول علما می‌شود این که در فضیلت خصوص هفتم شوال حدیثی نقل نشده و اگر تولد آن حضرت در آن می‌بود، نمی‌شد که چیزی در آن باب واقع نشود، بخلاف سیزدهم ماه رجب که در فضیلت ایام بیض آن بسیار وارد شده، و ممکن است که همه آنها به اعتبار مبدأ آن باشد، چنان که در باب فضیلت ایام بیض شعبان وارد شده به اعتبار آخر آن که تولد حضرت صاحب الزمان و خلیفه الرحمان ـ صلوات الله وسلامه علیه ـ در آن باشد. و الله تعالی یعلم. (جم. طاب ثراه و جعل الجنة مثواه). (بنگرید: پرسشهای فقهی شاه سلطان حسین از آقا جمال، به کوشش رسول جعفریان، قم، نشر مورخ، 1396، صص 85 ـ 90)

۴. ناصرالدین شاه و مراسم سلام عام در روز ولادت امام علی علیه السلام
در فاصله رفتن صفویان تا آمدن قاجار، مسلما سیزدهم رجب عید گرفته می شده است، اما این که چه اندازه اهمیت داده می شده نمی دانیم. در دوره ناصری، بحث سیزدهم رجب، بالا گرفته و به عنوان روزی که «سلام عام در آن برگزار می شده، مطرح شده است. شروع این مراسم بر اساس گفته مورخان سال 1271 قمری است که در این روز ناصرالدین شاه آن را به عنوان عید عام مطرح کرد و از مردم هم خواست تا در آن روز جشن بزرگ برپا کنند. همین امر سبب شد تا از آن سال به این طرف، روز سیزدهم رجب را تمامی شاهان و حاکمان، به اعتبار یک عید رسمی و سلام عام بشناسند. بدین ترتیب، ریشه های تاریخی برقراری یک رسم عمومی را می توان دریافت.
محمد جعفر خورموجی (م 1301) نویسنده حقائق الاخبار ناصری (تهران، زوار، 1344) ذیل رویدادهای سال 1271 نوشته است:

هم در اين سال روز سيزدهم ماه رجب المرجب كه روز ولادت باسعادت امير مؤمنان و مولاى متقيان، غالب كلّ غالب «على بن ابي طالب عليه الصلوة و السلام» است، و از ايام متبر كه است- در ميان خواص اصحاب شريعت منزلتى تمام داشت- شهنشاه اسلام‏پناه مقرر گردانيد كه عموم اهالى ايران اين روز شريف را چون ساير اعياد عظيمه جشنى عظيم گيرند، و چون ساير ايام متبركه احترامش لازم شمارند. قاآنى [در باره این اقدام ناصرالدین شاه چنین سرود و گویی دوست داشت، که مانند «نوروز جلالی» این روز، یعنی سیزدهم رجب را «عید ناصری» بنامند.
ناصر دین و دول آرایش ملک و ملل
ناصرالدین شاه غازی خسرو مالک رقاب
رسم این جشن نو آیین کرد شاه دین پرست
آن که چون ذات خرد ملکش مصون از انقلاب
همچو نوروز جلالی شاید ار این عید را
خلق عید ناصری خوانند بهتر انتساب

نویسنده روضه الصفای ناصری شرح عید رسمی شدن سیزدهم رجب را با تفصیل بیشتری تحت عنوان «سرور اهالى ايران‏» آورده است. او می گوید پیش از آن عید ولادت رسول (ص) برگزار می شده، اما ناصرالدین شاه بود که جشن ولادت امیر المومنین (ع) را مطرح کرد: « تا اكنون هيچ‏يك از سلاطين اسلام مصدر اين‏گونه الهام نگرديده‏اند اين است كه چنانكه روز ميلاد با اسعاد حضرت خاتم النبيين صلّى اللّه عليه و آله را اهالى اسلام از اعياد عظام شمارند به اشارت اين پادشاه دقايق آگاه مقرر شد كه روز ولادت شاه ولايت حضرت اسد اللّه الغالب علىّ بن ابى طالب را عيد سعيد كريم عظيم مقرر دارند، و از غالب اعياد اسعد و اشرف شمارند». ناصرالدین شاه از منجمان خواست تا زایچه امام علی (ع) را به طور دقیق استخراج کنند: «اخترشناسان دقيقه‏شناس گفته‏اند كه: طالع ولادت آن حضرت را چنين يافته‏ايم: ساعت ميلاد به طالع عقرب و زهره و قمر در خانه طالع بود و مريخ و زحل در حوت جاى داشته، عطارد و آفتاب و مشترى در سنبله بوده‏اند از اينكه صاحب بيت المال در و بال است مال دنيا مطلقه آن حضرت بوده، و چون مريخ و زحل در بيت پنجم كه منسوب به اولاد است بوده‏اند، فرزندان او را به تيغ كه منسوب به مريخ است و به زهر و سم كه نسبت به زحل دارد شهيد مى‏كرده‏اند، و همانا نظير اين احكام در كتاب منسوب به جاماسب حكيم ايرانى ديده شده» است. بدین ترتیب، از روی زایچه، و بر اساس سنت نجومی قدیم، تحلیلی هم در باره مظالم و ستم هایی که بر این خاندان رفته، گزارش شده است. به هر روی، «به حكم پادشاه اسلام روز سيزدهم‏ رجب‏ را ترجيب و تعظيم تمام واجب ديدند، و سالى چند در تمامت بلاد و امصار ايران اين روز را از اعياد عظام شمردند. و در اين وقت چنان واقع شد كه روز سيزدهم جامع عيد سعيد مولود آن حضرت و عيد نوروز فيروز سلطانى كه هم از حسن اتفاق روز جلوس آن حضرت بر مسند خلافت و امامت است واقع گرديد، و در معنى به ملاحظه اتحاد انوار حقيقى اين روز را روز مولود مسعود حضرت رسول اللّه نيز توان خواند كه انا و على من نور واحد». نتیجه آن شد که «حضرت شاهنشاه اسلام تطابق و توافق عيدين سعيدين مذكورتين را از آثار دولت و اقبال و امارات سعادت و اجلال دانسته عيد مولود مسعود را به نيروز فيروز رجحان واجب دانست، و تكريم آن را به تقديم متلقى شمرد. و در آن شب كه پنجشنبه سيزدهم بود شاهزادگان عظام را به ملاحظه صله ارحام به باغ عمارت خاصه سلطانى دعوت سلطانى فرمود، و بر خوان نوال و احسان بنشاند و بنواخت و شب به عيش و عشرت و سور و سرور بگذشت. بروز عيدين سعيدين نخست به اكرام عيد مولود مسعود حضرت شاه اوليا على المرتضى عليه التحيّة و الثّناء توجه فرمود، و چنانكه رسمى است معهود به نواختن نوبتخانه و شنليك توپخانه اشارت رفت، و خطبا خطبه خواندن گرفتند، و شمس الشّعرا خدمتى مناسب آورد. و چون شش ساعت و پنجاه و چهار دقيقه از روز بگذشت و زمان تحويل آفتاب به برج حمل دررسيد آفتاب سلاطين به ايوان كيوان‏رفعت كاخ هميون كه محل تحويل حمل و به مساعدت و ميمنت ضرب المثل است جلوس گزيد، و جماعتى از شاهزادگان عظام و علماى اعلام و امراى كرام در محفل جنّت مشاكل به شرف حضور مخصوص شدند و به انواع اصطناعات محظوظ گشتند، و عيدين سعيدين كه مايه رونق دين و دولت و شرف و ملك و ملّت بود به فرخى و فرهى درگذشت، و در اين ازمنه مسعوده به چاكران دربار خلاع گرانمايه و صلات بلندپايه مبذول افتاد». این همان مراسم سلام عام است که از آن زمان در سنت پادشاهی و امیری ایران برگزار می شده است. (روضه الصفای ناصری: 10/ 8641 ـ 86 43)

در جای دیگری از همان اثر (10/ 8676) هم آمده است: «و چون به روز سيزدهم رجب ولادت حضرت شاه ولايت امير المؤمنين اسد اللّه الغالب علىّ بن ابى طالب عليه السلام محقق است و حضرت شاهنشاه اسلام‏پناه آن روز را عيد سعيد مقرر فرموده و اشرف اعياد شمرده، در دار الخلافه و ساير امصار ايران متداول داشته لوازم تعظيم و تكريم به ظهور آمد و جشنى مبارك برپاى‏شد و تهنيتها رفت».

در این روز، سفرای خارجی هم حضور شاه می رسیدند، چنان که آمده است: « «ناظم افندى شارژدفر دولت عثمانى بر موجب اتحاد مذهب دولتين علّيتين و توافق ملتين جانبين ايران و عثمانى محض تبريك و تهنيت اين عيد سعيد رسما به اتفاق حاجى ظهير الدوله ايشيك‏آقاسى‏باشى و ميرزا محمد رئيس دفتر وزارت خارجه بحضور مهرظهور تشرف جسته مورد مراحم ملوكانه گرديد» روزنامه ایران، 44، بیستم رجب 1288).

مراسم سلام عام در غدیر ادامه یافت، چنان که در مرآت الوقایع مظفری (1/ 64) آمده است: « موافق معمول در روز سيزدهم‏ رجب‏ المرجب 1314 كه ميلاد مبارك حضرت امير المؤمنين عليه السّلام بود، در عمارت گلستان طهران، در خاكپاى همايونى، سلام عام شد. ترتيبات عيد موافق معمول به عمل آمد و در شب عيد هم آتشبازى مفصلى شد». در دوره مظفری، هر ساله، مراسم سلام عام در روز غدیر برچا می شد که خبر آن در مرت الوقایع (صص 720، 813، 1025) و تاریخ منتظرم ناصری، (ص 1926) و افضل التواریخ (ص 57) و جز اینها از تواریخ دوره اخیر قاجاری آمده است. در افضل التواریخ در باره مراسم سلام عام سیزدهم رجب آمده است: «شب سيزدهم‏ رجب‏، كه شب عيد ولادت حضرت سيد الاولياء امير المؤمنين، على‏ بن‏ ابى‏ طالب‏، عليه السلام، بود؛ برحسب معمول سنواتى، در دوشان‏تپه مشغول جشن و سرور بودند. در خيابان‏هاى تهران و خانات و اسواق، چراغانى كردند و آتش بازى و شليك به‏عمل آمد. روز سيزدهم، موكب همايونى از دوشان‏تپه به دار الخلافه تشريف آورده؛ در تالار مباركه‏ى شمس العماره به سلام نشسته. عموم رجال دولت و اهل نظام و اهل قلم صف بربستند؛ بندگان اقدس همايون به هريك مبارك‏باد فرمودند. شاهزاده يمين السلطان، ايلخانى قاجار، به رسم مقرر در سلام عام شرف مخاطبت خاص داشتند. ساير مراسم عيد، از قرائت خطبه و انشاء قصيده و شليك توپ، به‏عمل آمد. (افضل التواریخ، ص 389)

در کل به نظر می رسد، در دوره ناصری، این گونه مراسم ها، به صورت مؤکد با شکوه برگزار می شده و شاه هم در این باره اصرار داشته است. در همین سال، باز در باره عید ولادت رسول (ص) هم آمده است: «و عيد مولود حضرت خاتم الانبياء را به تكريم و تعظيم حق‏گزارى كردند و گرامى داشتند». (10/8675).

رسول جعفریان
کد خبر 765896

برچسب‌ها

شاه اسماعیل صفوی
صفویه
قاجار
ماه رجب








سیاست مذهبی شاه سلطان حسین

شاه، (سلطان حسین) دلش می‌خواست روزی معین به عنوان روز ولادت امام علی علیه السلام رسمیت یابد و عید رسمی اعلام شود. وی برای این کار علمای اصفهان را گردآورد و به عبارتی، یک مجمع علمی تشکیل داد. در این مجمع، به دستور شاه، مقرر شد تا هر کسی بر اساس منابع و مدارک و آنچه قبول دارد، نظرش را روی کاغذی بنویسد.

این کار انجام شد و در نهایت اکثریت علما و دانشمندان حاضر روز ۱۳ رجب را پذیرفتند. شاه نیز به عقیده اکثریت احترام گذاشت و همان روز را به عنوان روز ولادت پذیرفت و رسمی کرد.[۵]





****************
ارسال شده توسط:
حسن خ
Wednesday - 16/2/2022 - 9:59

سیزدهم رجب در کلام آیت الله بهجت

سیزدهم رجب به‌عنوان مولود حضرت امیر علیه‌السلام در نجف رسم نبود و آن روز جشن نمی‌گرفتند، هرچند در اواخر کمی جشن گرفتند. گویا علت آن، دعای رجبیه «أَللهُم، إِنی أسألُک بِالْمَوْلُودَینِ فِی رَجَبٍ...؛ خداوندا، به حق دو مولودی که در ماه رجب متولد شده‌اند... درخواست می‌نمایم...»، است که در آن از میلاد با سعادت مولای متقیان علیه‌السلام ذکری به میان نیامده است. البته اثبات شی‌ء نفی ما عدا نمی‌کند.

در محضر بهجت، ج ٣، ص ۶١-۶٢

 

 

کلام در اشکال این است که روز سیزده را نسبت داده‌اند که مشهور قائل هستند به این که ولادت حضرت امیر سلام الله علیه است. روایت به این قوت و صراحت دارد: «بالمولودین فی رجب» با اینکه امیرالمؤمنین اولاست «بان یسئل به» و این خیلی عجیب است که این ترتیب است. آدم خیال می‌کند که اگر ولادت حضرت امیر این‌جور بود می‌گفت: «اللهم انی اسئلک بعلی و المولودین فی رجب، محمد‌بن‌علی الثانی.» وضع دعا وضعی است که شبیه است به ادعیه این‌ها مثل اینکه واقعاً از این کارخانه است، مال این کارخانه است

سخنان ضبط شده آیت الله بهجت توسط شاگردان

 

 

مولد امیرالمومنین علیه السلام در بحار الانوار

3- يب، التهذيب: ولد ع بمكة في البيت الحرام في يوم الجمعة لثلاث عشرة ليلة خلت من رجب بعد عام الفيل بثلاثين سنة و قبض ع قتيلا بالكوفة- ليلة الجمعة لتسع ليال بقين من شهر رمضان سنة أربعين من الهجرة و له يومئذ ثلاث و ستون سنة و أمه فاطمة بنت أسد بن هاشم بن عبد مناف و هو أول هاشمي ولد في الإسلام من هاشميين و قبره بالغري من نجف الكوفة «6».
__________________________________________________
 (1) يعني: عز الدين.
 (2) في هامش (ك): الاتوار جمع تور، و هو اناء من صفر أو حجارة كالاجانة، و كأن المراد هنا ما ينصب فيه الشمع.
 (3) كشف الغمة: 23.
 (4) راجع ج 1: 33.
 (5) راجع ص 110 و 111.
 (6) التهذيب 2: 7.
 

 

 

                      بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏35، ص: 6
بيان: قوله أول هاشمي ليس بسديد إذ إخوته كانوا كذلك و كانوا أكبر منه كما سيأتي و قوله ولد في الإسلام لا ينفع في ذلك بل هو أيضا لا يستقيم إذ لو كان مراده بعد البعثة فولادته ع كان قبله و لو كان مراده بعد ولادة الرسول ص فإخوته أيضا كذلك مع أن هذا الاصطلاح غير معهود و الأصوب أن يقول كما قال شيخه المفيد رحمه الله «1» و يمكن أن تحمل الأولية على الإضافية.
4- كا، الكافي: ولد ع بعد عام الفيل بثلاثين سنة و أمه فاطمة بنت أسد بن هاشم بن عبد مناف و هو أول هاشمي ولده هاشم مرتين «2».
5- كا، الكافي الحسين بن محمد عن محمد بن يحيى الفارسي عن أبي حنيفة محمد بن يحيى عن الوليد بن أبان عن محمد بن عبد الله بن مسكان عن أبيه قال قال أبو عبد الله ع إن فاطمة بنت أسد جاءت إلى أبي طالب لتبشره بمولد النبي ص فقال أبو طالب اصبري سبتا آتيك أبشرك بمثله «3» إلا النبوة و قال السبت ثلاثون سنة و كان بين رسول الله ص و أمير المؤمنين ع ثلاثون سنة «4».
6- كا، الكافي بعض أصحابنا عمن ذكره عن ابن محبوب عن عمر بن أبان الكلبي عن المفضل بن عمر قال سمعت أبا عبد الله ع يقول لما ولد رسول الله ص فتح لآمنة بياض فارس و قصور الشام فجاءت فاطمة بنت أسد أم أمير المؤمنين ع إلى أبي طالب ضاحكة مستبشرة فأعلمته ما قالت آمنة فقال لها أبو طالب و تتعجبين من هذا إنك تحبلين «5» و تلدين بوصيه و وزيره «6».
7- مصبا، المصباحين ذكر ابن عياش: أن اليوم الثالث عشر من رجب كان مولد أمير المؤمنين‏
__________________________________________________
 (1) راجع الرواية 13 ص 17* أقول: بل الصواب أن يقال: «و أمه فاطمة بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف و هي اول هاشمية ولدت لهاشمى» كما في أكثر المتون التاريخية و سيأتى نقله عن شرح النهج في آخر الباب الثالث، نعم يتفرع على ذلك ان اول من ولد بين هاشميين طالب ثم عقيل ثم جعفر ثم علي عليه السلام (ب).
 (2) أصول الكافي 1: 452.
 (3) في المصدر: اصبرى سبتا ابشرك بمثله.
 (4) أصول الكافي 1: 452 و 453.
 (5) في (ك): لتحبلين.
 (6) أصول الكافي 1: 454.

 

 

                        بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏35، ص: 7
ع في الكعبة قبل النبوة باثنتي عشرة سنة «1».
: و روي عن عتاب بن أسيد «2» أنه قال: ولد أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ع- بمكة في بيت الله الحرام يوم الجمعة لثلاث عشرة ليلة خلت من رجب و للنبي ص ثمان و عشرون سنة- قبل النبوة باثنتي عشرة سنة «3».
و روى صفوان الجمال عن أبي عبد الله جعفر بن محمد ع قال: ولد أمير المؤمنين ع في يوم الأحد لسبع خلون من شعبان «4».
8- قل، إقبال الأعمال: روي أن يوم ثالث عشر شهر رجب كان مولد مولانا أبي الحسن أمير المؤمنين علي بن أبي طالب في الكعبة قبل النبوة باثنتي عشرة سنة «5».
9- أقول قال الشهيد رحمه الله في الدروس: علي بن أبي طالب بن عبد المطلب بن هاشم و أبو طالب و عبد الله أخوان للأبوين و أمه فاطمة بنت أسد بن هاشم و هو و إخوته أول هاشمي ولد بين هاشميين ولد يوم الجمعة ثالث عشر شهر رجب و روي سابع شهر شعبان بعد مولد النبي ص بثلاثين سنة انتهى «6».
10- أقول: و قد قيل إنه ع ولد في الثالث و العشرين من شعبان.

...

 

 

 

37- ما، «5» الأمالي للشيخ الطوسي محمد بن أحمد بن الحسن بن شاذان عن أحمد بن محمد بن أيوب عن‏

__________________________________________________
 (1) العيون: 223.
 (2) في المصدر: من طهر إلى طهر.
 (3) أمالي الشيخ: 217.
 (4) أمالي الشيخ: 185.
 (5) من هنا إلى آخر الباب لا يوجد في (ت) و الظاهر أن المصنف قده قد كتب نسخة من هذا المجلد و أخرجها إلى البياض ثم ظفر بعد ذلك على روايات أخر تناسب الأبواب فأدخلها فيها كما في هذا الباب* أقول: و لذا ترى أن الروايتين الآتيتين انما تناسبان صدر الباب و قد أوردتا في ذيله، ثم اللازم ادخالهما قبل الحوالة: «أقول: أوردت إلخ» و قد أدخلتا بعدها (ب).

 

 

                        بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏35، ص: 36
عمرو بن الحسن «1» القاضي عن عبد الله بن محمد عن أبي حبيبة عن سفيان بن عيينة عن الزهري عن عائشة قال ابن شاذان و حدثني سهل «2» بن أحمد عن أحمد بن عمر الربيعي عن زكريا بن يحيى عن أبي داود عن شعبة عن قتادة عن أنس عن العباس بن عبد المطلب قال ابن شاذان و حدثني إبراهيم بن علي بإسناده عن أبي عبد الله جعفر بن محمد عن آبائه ع قال: كان العباس بن عبد المطلب و يزيد بن قعنب جالسين ما بين فريق بني هاشم إلى فريق عبد العزى بإزاء بيت الله الحرام إذ أتت فاطمة بنت أسد بن هاشم أم أمير المؤمنين ع و كانت حاملة بأمير المؤمنين تسعة «3» أشهر و كان يوم التمام قال فوقفت بإزاء البيت الحرام و قد أخذها الطلق فرمت بطرفها نحو السماء و قالت أي رب إني مؤمنة بك و بما جاء به من عندك الرسول و بكل نبي من أنبيائك و بكل كتاب أنزلته و إني مصدقة بكلام جدي إبراهيم الخليل و إنه بنى بيتك العتيق فأسألك بحق هذا البيت و من بناه و بهذا المولود الذي في أحشائي الذي يكلمني و يؤنسني بحديثه و أنا موقنة أنه إحدى آياتك و دلائلك لما يسرت علي ولادتي قال العباس بن عبد المطلب و يزيد بن قعنب فلما تكلمت «4» فاطمة بنت أسد و دعت بهذا الدعاء رأينا البيت قد انفتح من ظهره و دخلت فاطمة فيه و غابت عن أبصارنا «5» ثم عادت الفتحة و التزقت بإذن الله فرمنا «6» أن نفتح الباب لتصل «7» إليها بعض نسائنا فلم ينفتح الباب فعلمنا أن ذلك أمر من أمر الله تعالى و بقيت فاطمة في البيت ثلاثة أيام قال و أهل مكة يتحدثون بذلك في أفواه السكك و تتحدث‏
__________________________________________________
 (1) في المصدر. عمر بن الحسن.
 (2) في (ك): «سهيل» و هو مصحف.
 (3) في المصدر: لتسعة.
 (4) في المصدر: لما تكلمت.
 (5) في المصدر: و غابت من ابصارنا. و هو مصحف.
 (6) أي أردنا و قصدنا.
 (7) في المصدر: ليصل.
   

 

 

                     بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏35، ص: 37
المخدرات في خدورهن قال فلما كان بعد ثلاثة أيام انفتح البيت من الموضع الذي كانت دخلت فيه فخرجت فاطمة و علي ع على يديها ثم قالت معاشر الناس إن الله عز و جل اختارني من خلقه و فضلني على المختارات ممن كن قبلي «1» و قد اختار الله آسية بنت مزاحم و إنها «2» عبدت الله سرا في موضع لا يجب «3» أن يعبد الله فيها إلا اضطرارا و إن مريم بنت عمران اختارها الله حيث يسر عليها ولادة عيسى فهزت الجذع اليابس من النخلة في فلاة من الأرض حتى تساقط عليها رطبا جنيا و إن الله تعالى اختارني و فضلني عليهما و على كل من مضى قبلي من نساء العالمين لأني ولدت في بيته العتيق و بقيت فيه ثلاثة أيام آكل من ثمار الجنة و أرواقها «4» [أرزاقها] فلما أردت أن أخرج و ولدي على يدي هتف بي هاتف و قال يا فاطمة سميه عليا فأنا العلي الأعلى و إني خلقته من قدرتي و عز جلالي «5» و قسط عدلي و اشتققت اسمه من اسمي و أدبته بأدبي و فوضت إليه أمري و وقفته على غامض علمي و ولد في بيتي و هو أول من يؤذن فوق بيتي و يكسر الأصنام و يرميها على وجهها و يعظمني و يمجدني و يهللني و هو الإمام بعد حبيبي و نبيي و خيرتي من خلقي محمد رسولي و وصيه فطوبى لمن أحبه و نصره و الويل لمن عصاه و خذله و جحد حقه قال فلما رآه أبو طالب سر و قال علي ع السلام عليك يا أبه و رحمة الله و بركاته ثم قال دخل «6» رسول الله ص فلما دخل اهتز له أمير المؤمنين ع و ضحك في وجهه و قال السلام عليك يا رسول الله و رحمة الله و بركاته قال ثم تنحنح بإذن الله تعالى و قال- بسم الله الرحمن الرحيم- قد أفلح المؤمنون- الذين هم في صلاتهم خاشعون إلى آخر الآيات فقال رسول الله ص قد أفلحوا بك و قرأ تمام الآيات إلى قوله أولئك هم الوارثون‏

__________________________________________________
 (1) في المصدر: ممن مضى قبلى.
 (2) في المصدر: فانها.
 (3) في المصدر: و في (ح): لا يحب و قد مضى نظيره في ص: 9.
 (4) في (ك) و اوراقها و هو مصحف و قد مضى في ص: 9.
 (5) في المصدر: و عزة جلالى.
 (6) في المصدر: قال: ثم دخل.

 

 

                        بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏35، ص: 38
الذين يرثون الفردوس هم فيها خالدون فقال رسول الله ص أنت و الله أميرهم- أمير المؤمنين تميرهم من علومهم «1» فيمتارون و أنت و الله دليلهم و بك يهتدون ثم قال رسول الله ص لفاطمة اذهبي إلى عمه حمزة فبشريه به فقالت و إذا خرجت «2» أنا فمن يرويه قال أنا أرويه فقالت فاطمة أنت ترويه قال نعم فوضع رسول الله ص لسانه في فيه- فانفجرت منه اثنتا عشرة عينا قال فسمي ذلك اليوم يوم التروية فلما أن رجعت فاطمة بنت أسد رأت نورا قد ارتفع من علي إلى أعنان السماء قال ثم شدته و قمطته بقماط فبتر القماط «3» قال فأخذت فاطمة قماطا جيدا فشدته به فبتر القماط ثم جعلته في قماطين فبترهما فجعلته ثلاثة فبترها فجعلته «4» أربعة أقمطة من رق «5» مصر لصلابته فبترها فجعلته خمسة أقمطة ديباج لصلابته فبترها كلها فجعلته ستة من ديباج و واحدا من الأدم فتمطى فيها فقطعها كلها بإذن الله ثم قال بعد ذلك يا أمه- لا تشدي يدي فإني أحتاج أن أبصبص «6» لربي بإصبعي قال فقال أبو طالب عند ذلك إنه سيكون له شأن و نبأ قال «7» فلما كان من غد دخل رسول الله على فاطمة فلما بصر علي برسول الله ص سلم عليه و ضحك في وجهه و أشار إليه أن خذني إليك و اسقني بما سقيتني بالأمس قال فأخذه رسول الله ص فقالت فاطمة عرفه و رب الكعبة قال فلكلام فاطمة سمي ذلك اليوم يوم عرفة يعني «8» أن أمير المؤمنين ع عرف رسول الله ص فلما كان اليوم الثالث و كان العاشر من ذي الحجة أذن أبو طالب في الناس أذانا جامعا و قال هلموا إلى وليمة ابني علي قال و نحر
__________________________________________________
 (1) كذا في نسخ الكتاب، و في المصدر: تميرهم من علومك.
 (2) في (م) و (ح): إذا خرجت. و في المصدر: فاذا خرجت.
 (3) أي قطعه و القماط: خرقة عريضة تلف على الصبى و يشد به يداه و رجلاه.
 (4) في المصدر: فجعلت.
 (5) الرق- بفتح الراء- جلد رقيق يكتب فيه.
 (6) في المصدر: الى أن أبصبص.
 (7) ليست في المصدر كلمة «قال».
 (8) في المصدر: تعنى.
  

 

                      بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏35، ص: 39
ثلاثمائة من الإبل و ألف رأس من البقر و الغنم و اتخذ وليمة عظيمة و قال معاشر الناس ألا من أراد من طعام علي ولدي فهلموا و طوفوا بالبيت سبعا سبعا «1» و ادخلوا و سلموا على ولدي علي فإن الله شرفه و لفعل أبي طالب شرف يوم النحر «2».
بيان: لا يخفى مخالفة هذا الخبر لما مر من التواريخ و يمكن حمله على النسي‏ء «3» الذي كانت قريش ابتدعوه في الجاهلية بأن يكون ولادته ع في رجب أو شعبان و هم أوقعوا الحج في تلك السنة في أحدهما و بشعبان أوفق و الله يعلم «4».

__________________________________________________
 (1) كذا في نسخ الكتاب، و في المصدر: و طوفوا بالبيت سبعا.
 (2) أمالي ابن الشيخ. 80- 82.
 (3) قال الله سبحانه: «إنما النسي‏ء زيادة في الكفر» الآية؛ سورة التوبة 38 و قد اختلف المفسرون في معنى النسى‏ء، قال مجاهد: كان المشركون يحجون في شهر عامين، فحجوا في ذى الحجة عامين، ثم حجوا في المحرم عامين، ثم حجوا في صفر عامين و كذلك في الشهور حتى وافقت الحجة التي قبل حجة الوداع في ذى القعدة، ثم حج النبي صلى الله عليه و آله في العام القابل حجة الوداع فوافقت في ذى الحجة؛ الى آخر ما ذكره و قال أبو ريحان البيرونى في الآثار الباقية ما حاصله:
إن السنة القمرية تتقدم على الشمسية عشرة أيام تقريبا في كل عام، فإذا مضى ثلاثة اعوام صار المتأخر بمقدار شهر، و كانوا يزيدون على السنة الثالثة شهرا و يجعلون اول السنة الرابعة من صفر و يسمونه محرما، فكان يقع حجهم في تلك السنة في محرم ثم بعد سنتين في صفر و هكذا.
و ذكر النيشابورى في تفسيره ما يقرب من ذلك.
اذا عرفت هذا فيمكن توجيه الخبر على ما ذكره المصنف قدس سره الشريف، بأن يكون ولادته عليه السلام في رجب و المشركون أيضا أوقعوا الحج في تلك السنة فيه لاجل النسى‏ء، فصار ولادته عليه السلام في أيام الحج الذي ابتدعوه لا في ذى الحجة واقعا.
و اما كونه بشعبان اوفق فلعله لاجل الرواية التي رواها صفوان الجمال عن أبي عبد الله عليه السلام و قد ذكرها المصنف راجع رقم 7 من الباب ص 7.
 (4) أقول: الحق الواقع في معنى النسى‏ء كما أشار إليه النبي صلى الله عليه و آله في خطبته عام حجة الوداع و شرحه المنجم الكبير أبو ريحان: أن قريشا كانوا يكبسون في كل ثلاثة اعوام شهرا لئلا يتقدم موسم الحج عن فصل معين قد راموه لصلاح تجاراتهم فح يصير العام الثالث عند الكبيسة ثلاثة عشر شهرا فيسمون المحرم ذى الحجة (ثانية) و يبتدءون بما بعده من الصفر فيعدون: محرم، صفر إلخ.
فمن ذلك النسى‏ء ضل حسبان الشهور و عرفانها بحيث لا يدرى متى رجب الواقعى و متى الربيع الواقعى حتى أظهر ذلك النبي صلى الله عليه و آله عند تمام الدور (33 عاما) و قال في خطبته عام حجة الوداع: الآن استدار الزمان كهيئته يوم خلق السماوات و الأرض، السنة اثنا عشر شهرا منها أربعة حرم إلخ فنص على ان الأشهر قد وقعت في محالها الواقعية و ان السنة اثنا عشر شهرا و لا يصير ثلاثة عشر شهرا ابدا.
و المورخون انما كتبوا و حفظوا ولادة علي عليه السلام في الثالث عشر من رجبهم لا رجب الواقعى.
و هو انما يوافق شعبان
و ذلك لانه عليه السلام كان قد دخل عام حجة الوداع في السنة الرابعة و الثلثين فإذا رجعنا الى عام ولادته و حاسبنا لكل ثلاثة اعوام كيسة واحدة يكون تولده عليه السلام في ثالث عشر رجب من العام الثاني الذي اوقعوا الحج في المحرم فيكون ذيحجتهم في المحرم الواقعى و رجبهم في شعبان الواقعى فما بين شعبان هذا و شعبان حجة الوداع اثنان و ثلثون عاما أضف الى ذلك شهور الكبيسة و هي اثنا عشر شهرا: عاما واحدا فيكون عمره ثلاثة و ثلثين عاما الى شعبان عام حجة الوداع و حينئذ يجب القول بكون ولادته عليه السلام سابع شعبان كما في رواية الصفوان ص 7

 






****************
ارسال شده توسط:
حسین سوزنچی
Friday - 25/2/2022 - 15:45

بسم الله الرحمن الرحیم

شواهدی بر ولادت حضرت امیر ع در کعبه و پاسخ به شبهات

چند روز پیش یکی از دوستان متنی را برایم فرستاد با عنوان «تولد علی در کعبه، حقیقت یا افسانه» که در تلگرام پخش شده و به ایجاد شبهاتی درباره ولادت حضرت علی ع در کعبه اختصاص دارد. پاسخی برای وی تهیه کردم و به نظرم رسید که مناسب است در اینجا نیز برای استفاده عموم قرار دهم.

قبل از اینکه به تفصیل اشکالات متن را پاسخ گویم تذکر این نکته لازم است که:

روایت ولادت حضرت علی ع در خانه خدا (کعبه)، نه فقط در کتب شیعه بلکه در دهها کتب اهل سنت، و نه فقط با یک سند، بلکه با سندهای متعدد از افرادی همچون شخص رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، عباس بن عبدالمطلب، یزید بن قعنب و ام‌العاره بنت‌ عباده روایت شده است.

بقدری این روایت حتی در کتب اهل سنت (صرف نظر از شیعه)‌ زیاد بوده است که حاکم نیشابوری (از بزرگان اهل سنت) در کتاب «المستدرک علی الصحیحین» (که کتابی است که احادیثی را در آن آورده است که سندشان مطابق با مبنای مهمترین کتابهای حدیثی اهل سنت یعنی صحیح بخاری و صحیح مسلم- نزد اهل سنت صحیح به حساب می‌آید) بعد از اشاره به ساختگی بودن داستان ولادت حکیم بن حزام در کعبه، این جمله را می‌گوید: «فَقَدْ تَوَاتَرَتِ الْأَخْبَارِ أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ أَسَدٍ وَلَدَتْ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ كَرَّمَ اللَّهُ وَجْهَهُ فِي جَوْفِ الْكَعْبَةِ: روایات درباره اینکه فاطمه بنت اسد، امیرالمومنین علی علیه السلام را در دل کعبه به دنیا آورد متواتر است» (المستدرک، ج۳، ص۵۵). و می‌دانیم که اگر خبری متواتر بود حتی نیاز به بررسی سند ندارد؛ زیرا خود تواتر دلالت بر صحت خبر می‌کند.

با این حال، برای مشاهده برخی روایات و احادیثی که به این ماجرا اشاره دارد، به صفحه «گزارش‌های ولادت امام علی» در سایت ویکی‌فقه مراجعه کنید:

https://fa.wikifeqh.ir/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%AF%D8%AA_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B9%D9%84%DB%8C

 

 

اما پاسخ شبهات وی:

۱) نویسنده آن متن می‌گوید «اگر این واقعه مبتنی بر خبر معتبری است چرا قبل از شیخ صدوق نقل نشده؟»

باید گفت برخلاف نظر وی، نه فقط علمای شیعه، بلکه بسیاری از علمای اهل سنت نیز قبل از شیخ صدوق این را نقل کرده‌اند. شیخ صدوق متولد ۳۰۶ هجری است؛ اما مثلا محمد بن اسحاق فاکهی مکی (سنی مذهب) که سالها قبل از ولادت شیخ صدوق از دنیا رفته (متوفی ۲۸۰) در کتاب «أخبار مكه» (ج3، ص226) تصریح دارد که حضرت علی ع اولین کسی است که در کعبه به دنیا آمد[1] [توجه شود مقصود وی این نیست که نفر دومی هم در کار است؛ بلکه این بحث وی در فصلی است که دارد درباره اولین واقعه‌هایی که در هر زمینه‌ای در مکه رخ داده سخن می‌گوید؛ و لذا همه عباراتش با «اولین ...» شروع می‌شود؛ ضمنا همین تعبیر «اولین» نیز شاهدی بر ساختگی بودن که داستان ولادت حکیم بن حزام در کعبه است]. یا همین حاکم نیشابوری که در بالا اشاره شد که این خبر را متواتر می‌داند، معاصر شیخ صدوق است (متولد۳۱۶)‌؛ یعنی بقدری این خبر را در کتب زمان خود فراوان دیده بوده که آن را متواتر معرفی می‌کند.

اما گزارش این واقعه در همان معدود آثار باقیمانده از شیعیانی که قبل از شیخ صدوق می‌زیسته‌اند، نیز فراوان است؛ مثلا فضل بن شاذان (از بزرگان شیعه) که متن این واقعه را به تفصیل خیلی بیشتری در کتاب الفضائل (ص۵۴-60) روایت کرده است متوفی ۲۶۰ هجری است؛ ویا سید اسماعیل حمیری که یکی از بزرگترین شاعران تاریخ ادبیات عرب است و این ولادت را به شعر درآورده (دیوان السید الحمیری، ص69) متوفی 173 هجری است.

در متن اشکال در ادامه می‌گوید «اگر خبر صحیحی است چرا در کتاب کافی نیامده است؟»

خود مرحوم کلینی در مقدمه‌اش می‌گوید من از میان دهها هزار حدیثی که بلد بودم گزیده‌ای را انتخاب کردم؛ وی در کافی دغدغه اصلی‌اش بیان اصول دین و فروع دین است و ولادت امام علی ع یک واقعه تاریخی است که نه جزء اصول دین است و نه جزء فروع دین؛ از این رو، در فصل مربوط به امامان فقط احادیث معدودی که اصل امامت آنان را اثبات کند آورده است؛ نه بیان زندگی ایشان را. به علاوه آیا هر حدیثی در کافی نیامده باشد، یعنی در شیعه غیرمعتبر است؟! فقط برای اینکه بدانید که احادیث شیعه (که خود مرحوم کلینی هم می‌گوید من صرفا تعداد اندکی از آنچه می‌دانستم را در این کتاب جمع کردم) چقدر بیش از احادیث «کافی» است، همین کافی است که بدانید که بحارالانوار (که مرحوم مجلسی در قرن ۱۰ گردآوری کرد؛ و اتفاقا بنایش این بود که احادیثی که در معرض کم‌توجهی است را جمع کند ولذا چون کتاب کافی بسیار در دسترس همگان بوده عمده احادیث کافی را ذکر نکرده) ۱۱۰ جلد است در حالی که کافی ۸ جلد است.

۲) می‌گوید «تنها راوی این واقعه یزید بن قعنب است که فردی مشرک بوده، نه یک شیعه امامی؛ و لذا اصلا سخنش برای شیعه معتبر نیست.»

اولا یزید بن قعنب تنها راوی ماجرا نیست و روایات از طرق دیگری که در بالا اشاره شد نیز نقل شده. جالب است که خود راوی به کتاب امالی شیخ طوسی هم آدرس داده و در این کتاب واقعه از قول دو نفر «یزید بن قعنب» و «عباس بن عبدالمطلب» روایت شده است (امالی طوسی، ص۷۰۶). پس حتی بر اساس منابعی که خودش ارجاع داده این سخن نادرست است.

ثانیا و مهمتر اینکه هنگامی که در کتب رجالی می‌گویند سند باید شیعی باشد، وقتی است که مساله مورد نظر، یک حکم فقهی و شرعی باشد که بخواهد مبنای عمل شرعی قرار گیرد؛ وگرنه در مورد وقایع تاریخی اگر مطلبی از قول دشمن نقل شود اعتبارش خیلی بیشتر است زیرا: «الفضل ما شهدت به الاعداء: ‌فضیلتی قطعی و غیرقابل تردید است که دشمن هم بر آن شهادت دهد».

۳) می‌گوید «شکافتن کعبه معجزه است؛ لذا از نظر قرآن، وقوعش برای فاطمه بنت اسد محال است».

پاسخ این است که این معجزه نیست؛ بلکه کرامت است («معجزه» که مختص پیامبران است، این است که کار خارق‌العاده‌ای انجام بدهند و آن کار را دلیل بر نبوت خود بدانند؛ اما کرامت هر کار خارق‌العاده‌ای است که یک ولیّ خدا انجام دهد)؛ و این گونه کرامات برای بسیاری از غیر پیامبران در خود قرآن نقل شده است؛ مانند باردار شدن حضرت مریم س بدون داشتن همسر ویا آورده شدن غذاهای بهشتی برای حضرت مریم س.

۴) می‌گوید «خبر ساخته شدن خانه کعبه توسط حضرت ابراهیم (که در این واقعه در متن دعای فاطمه بنت اسد آمده) مطلبی است که قرآن سالها بعد از ولادت حضرت علی ع خبر داده است؛ پس این دعا ساختگی، و در نتیجه اصل واقعه ساختگی است.»

پاسخ این است که ترمیم خانه کعبه توسط حضرت ابراهیم ع از وقایعی بوده که تمام عرب آن زمان خبرداشتند و در بسیاری از اشعار جاهلیت پر است؛ و این گونه نیست که بعد از اینکه قرآن بدان خبر داده باشد مردم خبردار شده باشند.

۵) می‌گوید «خانه کعبه در توسط سیل خراب شد و بعد ترمیم شد پس خانه محکمی نبوده است».

اولا اینکه خانه‌ای توسط سیل خراب شود دلیل نمی‌شود که قبلش خانه محکمی نبوده باشد؛

ثانیا چه ربطی دارد که فاطمه بنت اسد فرزندش را در آن به دنیا نیاورده باشد؟ این سخن بیش از اینکه دلیل باشد صرفا آسمان ریسمان کردن امور است.

۶) می‌گوید «چرا به جای باز کردن در، رفتند شکاف را دوباره باز کنند!»

اتفاقا راوی نمی‌گوید خواستیم شکاف را باز کنیم؛ ‌بلکه می‌گوید خواستیم قفل در را باز کنیم اما باز نشد: «فَرُمْنَا أَنْ يَنْفَتِحَ لَنَا قُفْلُ الْبَابِ فَلَمْ يَنْفَتِح‏»؛ و خود نویسنده هم این طور ترجمه کرده است: «خواستیم در خانه را بگشاییم هرچه سعی کردیم گشوده نشد». این اشکال وی دقیقا مصداق این است که دروغگو کم‌حافظه می‌شود!

۷) می‌گوید «چرا در این داستان سخنی از نگرانی ابوطالب نیست؟»

پاسخش این است که به خاطر اینکه وی بسیاری از نقلهای این داستان را ندیده است؛ و این روایتی که وی آورده نقل مختصری از داستان است. در بسیاری از نقلهای طولانی این داستان (مثلا در الفضائل فضل بن شاذان، ص۵۴-۶۰) مفصلا جریان نگرانی ابوطالب و اینکه وی سراغ حضرت محمد ص می‌رود و با او مطرح می‌کند روایت شده است.

۸)‌ می‌گوید «چون کعبه محل نگهداری بتها شده بود لذا ولادت حضرت علی ع در آن اصلا فضیلت نیست»!

اولا اگر فضیلت نبود که نویسندگان این متن این قدر تلاش نمی‌کردند که با دروغهای متعدد و ادعای ساختگی بودنش، وقوع آن را انکار کنند.

ثانیا اینکه خداوند کعبه را از قرنها قبل از اسلام مقدس قرار داده چنانکه مامور شدن حضرت ابراهیم ع که از برترین انبیای اولوالعزم است برای بازسازی این خانه، از آیات صریح قرآن کریم است؛ و همان طور که اگر انسان بی‌ادبی قرآن کریم را نجس کند از قداست خود قرآن کم نمی‌شود گذاشتن بتها در آن خانه هم ذره‌ای از قداست این خانه کم نمی‌کند.

ظاهرا اشکال کننده بقدری کم آورده که در ادامه سخنانی گفته که نشان از بی‌خبری وی از اولیات مسائل اسلامی دارد؛ و از اینکه برای ادامه اشکالات توضیح واضحات می‌دهم پوزش می‌خواهم.

۹)‌ می‌گوید «مگر در خانه کعبه دستگاه کاهش درد زایمان بوده که فاطمه بنت اسد در مقابل خانه کعبه از خدا بخواهد درد زایمانش را کم کند!» پاسخ این است که به این کار دعا کردن می‌گویند؛ نه تقاضای دستگاه کاهش درد! و دعا کردن در مکانهای مقدس، کاری است که نه فقط در میان مسلمانها بلکه در میان تمام انسانهای معنویت‌گرا و خداباور رایج است وربطی به دستگاه کاهنده درد زایمان ندارد!

۱۰) وی از اینکه او ۳ روز در کعبه مانده نتیجه گرفته پس زایمانش ۳ روز طول کشیده و این را نامعقول دانسته است!

آیا اغلب زنانی که برای زایمان به بیمارستان می‌روند و بعد از چند روز مرخص می‌شوند یعنی زایمانشان ۳ روز طول می‌کشد؟!

۱۲)‌ اشکال می‌کند که «چرا علی ع در خانه خدا به دنیا آمد اما حضرت محمد ص که از او برتر است خیر».

این اشکال اولا نشان می‌دهد که خود این به دنیا آمدن در خانه خدا یک فضیلت است؛ و این نیز شاهد دیگری است بر اینکه دروغگو کم حافظه می‌شود (چون وی فضیلت بودن این را در بند ۸ انکار کرد).

ثانیا افتخارات جزیی و خاص برای یک نفر، به‌تنهایی معیار برتری او بر همگان ویا دلیل بر کم‌ارزش‌تر بودن دیگران نیست. پیامبر اکرم ص هم فضایل مهمتری دارد که حضرت علی ع ندارد مانند اینکه وی به عنوان خاتم النبیین انتخاب شد. در قرآن کریم هم اشاره شده که برخی از قریش فضیلتی داشتند (سقایة الحاج و عمارة المسجدالحرام؛ توبه/۱۹) که پیامبر ص و حضرت علی ع این را نداشتند و این لزوما دلیل بر برتری آنان بر پیامبر ص و حضرت علی ع نیست. بر همین اساس، چنانکه در اشعار سید حمیری که در بالا ذکر شد- مشاهده می‌شود شیعه از همان ابتدا توجه داشته است که این فضیلت موجب برتری حضرت علی ع بر پیامبر نمی‌شود:

ولدته فی حرم الإله و أمنه                        و البیت حیث فناؤه و المسجد ...

... ما لُفَّ فی خرق القوابل مثله                   إلا ابن آمنة النبی محمد (ص)

۱۳) می‌گوید اگر واقعه به این مهمی رخ داده چرا فقط یک روایت در نقل آن آمده؟ و چرا با وقوع این واقعه برای حضرت علی ع شأن الهی و مقام ربوبی معتقد نشدند؟

 جالب است که در بند ۸ می‌گوید این فضیلت نیست؛ و اکنون می‌گوید اگر رخ داده چرا شأن الهی برای حضرت علی ع قائل نشدند؟! اما پاسخش این است که اولا چنانکه چندبار تاکید شد مطلب در منابع متعددی آمده؛ بله، دشمنان علی ع در تاریخ بسیاری از فضایل ایشان را سعی کردند کتمان و انکار کنند و همین که علی‌رغم حدود یک قرن سانسور شدید روایات فضیلت حضرت علی ع توسط بنی‌امیه، هنوز در زمان حاکم نیشابوری متواتر بوده نشان می‌دهد که این واقعه بسیار معروف بوده است.

ثانیا اتفاقا برخلاف نظر وی همین امور در مورد حضرت علی ع بوده که گروهی در مورد ایشان ادعای خدایی کردند؛ و هرچند ما شیعیان چنین باوری را کفر و غلو می‌دانیم، اما نشان می‌دهد که وقوع این گونه وقایع عجیب در مورد ایشان بقدری زیاد بوده که عده‌ای که ظرفیت فهمشان پایین بوده دچار چنین خطایی در مورد ایشان شدند؛ در حالی که این خطا در مورد سایر صحابه رخ نداده است. (تذکر می‌دهم این هم دلیل بر برتری حضرت علی ع نیست؛ زیرا در مورد حضرت مسیح ع هم به نص قرآن کریم عده‌ای دچار این خطا شده‌اند در حالی که به باور همه مسلمانان مرتبه وی پایین تر از مرتبه حضرت محمد ص است.)

۱۴) می‌گوید «چرا در این ایام کلیدداران وارد نشدند؟»

پاسخش در متن داستان که خود وی نقل کرده آمده است: «خواستیم در خانه را بگشاییم هرچه سعی کردیم گشوده نشد».

۱۵) می‌گوید «اگر واقعی است چرا این داستان در قرآن نیامده است؟»

باید گفت مثل هزاران واقعه دیگر. مگر تمام وقایع تاریخی مهم مستقیما و صریحا در قرآن آمده است؟

می‌گوید «چرا این همه داستان حضرت موسی ع آمده، خوب به جای یکی از آنها این داستان می‌آمد!»

به همین ترتیب می‌توان پرسید چرا نام حضرت موسی ۱۳۶ بار در قرآن آمده و نام حضرت محمد فقط ۴ بار؟ و دهها سوال بی‌منطق دیگر از این دست!

پاسخ همه این اشکالات این است که ما خدا نیستیم؛ و ما برای خدا تعیین تکلیف نمی‌کنیم. خداوند خودش بهتر می‌داند که چه وقایعی را مستقیما در کتابش بیاورد.

۱۶) می‌گوید «اگر واقعیت دارد چرا در نهج‌البلاغه نیامده است؟»

چون سید رضی در نهج‌البلاغه فقط احادیثی از خود حضرت علی ع که به لحاظ بلاغت برجسته بوده را نقل کرده است؛ نه همه سخنان او را، چه رسد به وقایع ولادت و زندگی حضرت علی ع را. اتفاقا سید رضی کتاب دیگری دارد به نام «خصائص الائمه ع» که در این کتاب صریحا اولین مطلبی که درباره حضرت علی می‌گوید این است که «ولد علی ع بمكة في البيت الحرام لثلاث عشرة ليلة خلت من رجب بعد عام الفيل بثلاثين سنة: علی ع در مکه در بیت الله الحرام به دنیا آمد در سیزدهم رجب سی سال بعد از عام الفیل» (خصائص الأئمة عليهم السلام، ص39)

***

با این توضیحات به گمانم واضح شده باشد که متن مذکور با دروغگویی و فریب هدفی جز انکار فضایل امیرالمومنین ع ندارد؛ ‌کسی که به حق در موردش گفته‌اند که وی تنها کسی در تاریخ بشریت است که تا چند قرن دوستانش از ترس و دشمنانش از حسادت فضایل او را مخفی می‌کردند؛ اما فضایل او عالمگیر شد.

گر خفاشی را زخورشیدی خوریست          آن دلیل آمد که آن خورشید نیست؟!

نفرت خفاشکان باشد دلیل                      که منم خورشید تابان جلیل

 

[1] . «وأول من ولد في الكعبة من بني هاشم من المهاجرين: علي بن أبي طالب-رضي الله عنه-»